وارث دیکتاتوری، سنگ دموکراسی را به سینه میزند
یکی از شعارهایی که سلطنتطلبها برای جلب توجه افکار عمومی سر میدهند، دموکراسیخواهی است که روی این موضوع بسیار تکیه میکنند؛ اما با صرف نظر از این شعارها اگر به درستی بررسی کنیم، در مییابیم که «دیکتاتوری» یک ویژگی جدانشدنی از خانواده پهلوی است.
به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس ،شهرام همایون، فعال سلطنتطلب و مدیر یکی از شبکههای لسآنجلسی، اذعان کرده است که «عصر رضا شاه، عصر دیکتاتوری بود؛ او اعتقادی به دموکراسی نداشت و این باعث شد که مردم از رفتن او خوشحال شوند. محمدرضاشاه هم همینطور بود؛ مردم حتی حاضر نبودند که حرفهای او را بشنوند و به او فحش میدادند».
شهرام همایون، پیش از این هم در یک برنامه دیگر گفته بود: «من اصلاً نمیگویم که رضاشاه آدم دموکراتی بود؛ ابداً من چنین ادعایی نمیکنم... محمدرضاشاه، سیستمش دیکتاتوری بود».
همچنین، عباس میلانی، تاریخپژوه و نویسندۀ طرفدار پهلوی، میگوید: «رضاشاه، اول اَدای دموکراسی درآورد بعد مستبد شد؛ رضاشاه از روز اول با زبان استبداد صحبت کرد. اولین سندی که از رضاشاه داریم، میگوید که من حکم میکنم! هنوز عملاً هیچکاره است، وزیر نشده هنوز و یک فرمانده قزاق است».
احمدعلی مسعودانصاری، پسرخاله فرح پهلوی نیز چنین گفته است: «شاه فردی مغرور و دیکتاتور بود؛ اساساً این خاندان، ملت را آدم حساب نمیکردند! آنچه برای اینها مهم بوده و هست، خودشان هستند و بس! در حکومت پهلوی، جز شاه همه کشک بودند، حتی فرح؛ رضا هم که اصلا تو باغ نبوده و نیست. شاه هم میدانست ولیعهد عرضه ندارد؛ تجربه هم نشان داد که شاه در این خصوص، درست فکر میکرد».
بهطور کلی، در دوران پهلوی ترس و خفقان به حدی بر فضای سیاسی کشور حاکم بود که «یان ریچارد، برنارد هورکد و ژان پیر دیگارد»، اساتید و محققان برجسته دانشگاه سوربون و مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه (CNRS) در کتاب «ایران در قرن بیستم: بین ملیگرایی، اسلام و جهانی شدن» میآورند: «ایرانیان از ترس لو رفتن و شکنجه، دیگر حتی در محافل خانوادگی از سیاست گفتوگو نمیکردند».
امروزه آمریکاییان اگر شاه را به یاد بیاورند، احتمالاً او را حامی نقض گستردهٔ حقوق بشر و سرکوب دولتی میدانند. در دهه پنجاه شمسی، رهبر ایران [محمدرضا پهلوی] متهم به هدایت حکومتی پلیسی بود که مسئول قتل حدود صدهزار نفر شناخته میشد. به گفتهٔ گروههای حقوق بشری بینالمللی، همین تعداد ایرانی نیز زندانی بودند و شکنجه میشدند. شاه در نظر بسیاری یک شخصیت نامطلوب بود. (اَندرو اِسکات کوپر، سقوط بهشت، صفحه ۳۴.)
درباره وضعیت حقوق بشر در دوره پهلوی، «پروفسور جیمز بیل» استاد روابط بینالملل کالج ویلیامزبورگ ویرجینیا، در کتاب خود که تحت عنوان «عقاب و شیر: تراژدی روابط ایران و آمریکا» منتشر گردیده، مینویسد: «مارتین انالز، دبیر کل عفو بینالملل، در سال ۱۳۵۲خورشیدی گفت: سابقه هیچ کشوری در جهان در زمینه حقوقبشر، بدتر از ایران نیست». (پرفسور جیمز بیل، عقاب و شیر، صفحه ۱۸۷.)
مرور این مطالب از این جهت مهم است که رضا پهلوی با وجود اینها، خود را طرفدار دموکراسی معرفی میکند؛ تا جایی که چندی پیش، حتی مدعی شده بود که «اگر انقلاب ۵۷ رقم نمیخورد، ایران به یکی از پیشرفتهترین دموکراسیها تبدیل شده بود».
در حالی رضا پهلوی میراثدار یک دیکتاتوری است و اطرافیان او نیز که همواره خود را پادشاهیخواه و یا سلطنتطلب معرفی کردهاند. به عبارت دیگر، رضا پهلوی با نادیده گرفتن رویکرد ضددموکراتیک پدر و پدربزرگش، خود را پشت دموکراسی پنهان میکند تا اعتماد عمومی را جلب کند.