پیاده‌روی اربعین از نگاه کسی که دلش با این سفر نبود

در «به سفارش مادرم»، احسان حسینی‌نسب، مخالف پیاده‌روی اربعین، به سفارش مادرش راهی این سفر شد؛ مأموریتی ناخواسته که او را با داستان‌ها و چهره‌های تازه‌ای روبه‌رو کرد.

به گزارش شهدای ایران به نقل ازفارس: « سلام مادر. نشسته ایم لب مرز. همین جا و همین لحظه که تو دوست داشتی نشسته باشی و جمعیت را نگاه کنی که مثل رودخانه از پل مرز می‌گذرند و به دریا می‌ریزند و دریا می‌شوند. همینجا که هر قطره در مسیر دریا شدن است؛ همین جا که هر قطره دریاست.
تو بهتر از من من را می‌شناسی. می‌دانی حتما که از شلوغی گریزانم. فراری‌ام. شلوغی، تلخم می‌کند. هرجا که اجتماعِ آدم‌هاست، هرجا که خلوتیِ روح مرا به هم می‌ریزد، هرجا که همه هستند، جای من نیست. من، بخشی از «همه » نیستم. به همین خاطر است که همه، مفهومِ عامِ کلمه مردم، همین قطره.ها که شوقِ دریا شدن دارند را نمی‌فهمم. به خاطر تو اینجا نشسته ام، وگرنه مرا چه کار به عراق، چه کار به شلوغی، چه کار به تحملِ شلوغی در عراق!
نشسته ام که به جای تو ببینم و به جای خودم بنویسم. این گوشه که من نشسته ام، بیرون از این رودخانه نیست. نقطه  صفر مرزی است؛ وسطِ دشت. یک جایی است که وسطِ کوه‌ها مچاله شده است. رودخانه ها در مچالگی کوه هاست که جریان پیدا می کنند.»
این جملات بخشی از کتابی است که هم سفرنامه است و هم نیست؛ هم روایتی است از پیاده‌روی اربعین و هم یک یادداشت طولانی و صمیمی خطاب به یک مادر. 
«به سفارش مادرم» نوشته احسان حسینی‌نسب، اثری است که از همان سطرهای نخست، تکلیف خود را با خواننده روشن می‌کند: با روایت کلیشه‌ای اربعین طرف نیستیم، بلکه با تجربه‌ای شخصی، صریح و گاهی حتی منتقدانه روبه‌رو می‌شویم که در دلش عشق و احترام عمیقی به مادر موج می‌زند.
احسان حسینی‌نسب در این سفر نه از سر شوق مذهبی و نه به انگیزه زیارت، بلکه صرفاً برای برآورده کردن آرزوی مادرش قدم در مسیر اربعین می‌گذارد. نویسنده پیش‌تر از مخالفان این سنت بوده، اما ماجرا جایی تغییر می‌کند که مادرش (که خود مسئولیت پرستاری از مادر پیرش را بر عهده دارد) او را مأمور می‌کند تا به جای او این مسیر را ببیند و روایت کند.
کتاب از بیست‌وچند روایت تشکیل شده که هر یک حول محور یک شخصیت یا یک ماجرای خاص شکل می‌گیرد. قهرمانان این روایت‌ها گاه زائران ایرانی‌اند، گاه موکب‌داران عراقی، گاه زوجی هندی، روحانی کنیایی یا حتی تازه‌مسلمان روسی. نویسنده با نگاهی انسانی و فراملی، از فرهنگ‌ها و ملیت‌های گوناگون می‌گوید و تجربه‌هایشان را با نثری ساده و گاه شاعرانه ثبت می‌کند. این نگاه چندملیتی باعث شده «به سفارش مادرم» فقط روایت یک سفر مذهبی نباشد، بلکه تبدیل به مجموعه‌ای از قصه‌های مردم‌شناسانه شود که لایه‌های اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی پیاده‌روی اربعین را نشان می‌دهد.
یکی از امتیازهای مهم کتاب، فاصله گرفتن از شعارزدگی است. حسینی‌نسب به جای تکرار جملات مرسوم، از جزئیات روزمره و ملموس می‌گوید؛ از سیگار کشیدن عراقی‌ها، از نبود بیمه خودرو در عراق، از برخوردهای عشیره‌ای، یا از لطیفه‌ها و شوخی‌هایی که در میان اشک و عزاداری رد و بدل می‌شود. همین ریزبینی و روایت صادقانه، فضای کتاب را زنده و واقعی می‌کند.
با وجود شروع پرهیجان و پرکشش، ریتم کتاب در میانه کمی آرام‌تر می‌شود و به جای ماجراهای پرتنش، وارد توصیف‌های جزئی‌تر و آرام‌تر می‌گردد. این تغییر ضرباهنگ شاید برای برخی خوانندگان به معنای کاهش هیجان باشد، اما در واقع بخشی از طراحی آگاهانه نویسنده است؛ چرا که در این بخش‌ها، نگاهش از سطح ماجراها به عمق آدم‌ها و احساساتشان فرو می‌رود.
در لابه‌لای روایت‌ها، نویسنده بارها به مادرش برمی‌گردد؛ گاه مستقیم او را خطاب قرار می‌دهد، گاه خاطرات مشترکشان را مرور می‌کند و گاه از او اجازه می‌گیرد تا درد دل‌هایش را بنویسد.
«به سفارش مادرم» همچنین جسارت بیان نگاه انتقادی را هم دارد. حسینی‌نسب از نقدهای اجتماعی و فرهنگی پرهیز نمی‌کند؛ از انتقاد به ساختارهای سیاسی و اقتصادی گرفته تا بیان تجربه‌های شخصی نه‌چندان خوشایند در مسیر. 
اگر تا به حال پیاده‌روی اربعین را تجربه کرده‌اید، این کتاب می‌تواند خاطراتتان را زنده کند و اگر هیچ وقت نرفته‌اید، شاید نزدیک‌ترین راه برای دیدن این سفر از چشم کسی باشد که اول با بی‌میلی آمد اما در پایان با چشمانی خیس بازگشت.
اثری که نشان می‌دهد حتی سفری که با بی‌میلی آغاز می‌شود، می‌تواند در دل خود قصه‌هایی بسازد که تا همیشه همراهتان بماند. «به سفارش مادرم» تنها یک کتاب نیست؛ یک مأموریت خانوادگی است که در مسیر، به سفری انسانی و جهانی بدل می‌شود.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار