هشدارهای شهید مطهری برای تحریف وقایع تاریخی کربلا

شهدای ایران: استاد شهید مطهری در یکی از سخنرانی های خود به موضوع «تحریفات واقعه کربلا» پرداخته است که به مناسبت ایام سوگواری سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام تقدیم شما فرهیختگان می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم؛ موضوع بحث ما، تحریفاتی است که در واقعهی تاریخی کربلا صورت گرفتهاند. واژهی «تحریف» در زبان عربی بهمعنای منحرف کردن یک چیز از مسیر و وضع اصلیای است که داشته یا باید داشته باشد.
به بیان دیگر، تحریف نوعی تغییر و تبدیل محسوب میشود، اما تحریف مفهومی گستردهتر از صرف تغییر و تبدیل دارد.
* بررسی واژه تحریف
اگر شما در یک نامه، یک شعر یا عبارتی تغییری ایجاد کنید بهگونهای که آن عبارت دیگر نتواند مقصود اصلی خود را برساند و در عوض، معنای دیگری را القا کند، در اینجا گفته میشود که شما آن عبارت را «تحریف» کردهاید.
برای نمونه، گاهی انسان مطلب یا سخنی را به کسی میگوید، اما آن شخص بعداً آن سخن را در جایی نقل میکند. سپس فرد دیگری نزد شما میآید و میگوید: «فلانی چنین و چنان از قول تو نقل کرده است.»
در اینجا شما ملاحظه میکنید که آنچه که واقعاً گفتهاید با آنچه او نقل کرده، تفاوت اساسی دارد. او ممکن است بخشی از سخنان شما را کم یا زیاد کرده، یا قسمتهایی از سخن شما را که برای مقصودتان اساسی بوده، حذف کرده باشد و در عوض، مطالبی از جانب خودش افزوده باشد.
در نتیجه، سخن شما تحریف شده و بهشکل دیگری ارائه گردیده است. در چنین وضعیتی شما میگویید: «آقا، من این را گفتم، اما سخن مرا تحریف کردهاند.»
* اقسام تحریف
تحریف، بهطور کلی، به دو دسته تقسیم میشود: «تحریف لفظی و تحریف معنوی.»
تحریف لفظی آن است که در ظاهر سخن تصرف شود؛ مثلاً جملهای که شخصی به شما گفته است، هنگام نقل آن، بخشی از آن حذف گردد، یا چیزی به آن افزوده شود، یا ترتیب جملهها بهگونهای دگرگون شود که معنای آن تغییر یابد. این نوع تحریف را «تحریف لفظی» مینامند.
اما تحریف معنوی در حالی رخ میدهد که لفظ دستنخورده باقی میماند، اما در معنای آن تصرف میشود. به این معنا که آن لفظ را بهگونهای تفسیر میکنید که برخلاف مقصود گوینده باشد.
یعنی هنگامی که شما آن سخن را برای دیگری توضیح میدهید، آنگونه معنا میکنید که مطابق میل و نظر خودتان باشد، نه مطابق با مقصد اصلی گوینده. این نوع تحریف را «تحریف معنوی» مینامند.
* تمایل یهودیان به تحریف در دایره منافع خود
در قرآن کریم نیز واژهی «تحریف» بهویژه در مورد یهودیان بهکار رفته است؛ چراکه این قوم، از آغاز تاریخ یهودیت، همواره در این زمینه پیشگام بودهاند. نمیدانم این چه نژادی است که تمایل عجیبی به تحریف و وارونه جلوه دادن حقایق دارد.
آنان همیشه رسانهها و ابزارهایی را در اختیار میگیرند که بتوانند از طریق آنها حقایق را مطابق میل خود منعکس کنند.
از برخی خبرگزاریهای معروف دنیا که نام نمیبرم، شنیدهام که عمدتاً در مالکیت یهودیاناند. چرا؟ زیرا آنان از این راه میتوانند وقایع جهان را آنگونه که خودشان میخواهند، به دنیا منعکس کنند.
قرآن کریم در مورد یهودیان سخن عجیبی دارد. این تمایل یهودیان به تحریف، در قرآن بهصورت یک ویژگی نژادی معرفی شده است. در یکی از آیات سورهی بقره آمده است:
«یَسمَعونَ کلامَ اللّهِ ثُمَّ یُحرّفونه من بعد ما عَقَلوه»
یعنی آنها سخن خدا را میشنوند، سپس بعد از آنکه بهخوبی آن را درک کردند، تحریفش میکنند.
نکتهی مهم اینجاست که تحریف آنها ناشی از نادانی یا اشتباه در فهم نبوده، بلکه با علم و عمد، تحریف میکردهاند. یعنی میفهمیدهاند و عمداً سخنان را بهشکل وارونه برای مردم نقل میکردهاند.
* تحریف در موضوعات و شخصیت ها
علاوه بر تقسیمبندی تحریف به لفظی و معنوی، از نظر موضوع نیز میتوان تحریف را به اقسام مختلف تقسیم کرد.
گاه تحریف در یک سخن عادی رخ میدهد؛ مثلاً دو نفر با یکدیگر صحبت میکنند و شخص سومی آن را تحریفشده نقل میکند. اما گاه تحریف در موضوعی بزرگ و اجتماعی روی میدهد.
مثلاً تحریف در مورد شخصیتها؛ کسانی که سخن و عملشان برای مردم حجت است و اخلاقشان الگو. اگر کسی، سخنی نادرست را به حضرت علی (علیهالسلام) نسبت دهد، یا سخنی را که مقصود حضرت چیز دیگری بوده، بهگونهای دیگر معنا کند، این بسیار خطرناک است.
اگر کسی، خلقی خیالی را به پیامبر یا امامی نسبت دهد در حالی که خلق واقعی آنان چیز دیگری بوده، این تحریف، از نوع تحریفهای عظیم و خطرناک است.
در یک حادثهی بزرگ تاریخی – مثل حادثهی کربلا – اگر تحریف صورت گیرد، فاجعهبار است.
چون این حادثه، یک سند اجتماعی، پشتوانهی اخلاقی و تربیتی جامعه است. بنابراین، اگر در چنین موضوعی، تحریف چه از نوع لفظی و چه معنوی رخ دهد، فاجعهبار خواهد بود.
حادثهی کربلا برای ما یک حادثهی بزرگ اجتماعی است. خواهناخواه، این حادثه در تربیت، اخلاق و منش ما تأثیر دارد.
حادثهای است که بدون اجبار هیچ قدرتی، میلیونها نفر را به خود جذب کرده است. مردم ساعتهای زیادی را صرف شنیدن و پرداختن به این واقعه میکنند.
* چگونگی تحریف واقعه کربلا
حال سخن من این است: خود حادثهی کربلا که قابل تحریف نیست، اما در نقل آن، تحریفهای بیشماری وارد شده است؛ هم تحریفهای لفظی و هم تحریفهای معنوی. ما در بازگو کردن مقدمات، اصل ماجرا، حواشی و تفسیر این واقعه، دچار تحریف شدهایم.
گاهی تحریفهایی که صورت میگیرند، دستکم با اصل ماجرا هماهنگ هستند، اما متأسفانه گاهی هیچ هماهنگیای وجود ندارد و آنقدر تحریف شدید است که واقعه را بهکلی مسخ میکند.
با تأسف فراوان باید عرض کنم، این تحریفها بهگونهای بودهاند که ماجرا را سطحی، بیخاصیت و بیاثر جلوه دادهاند. در این مسئله، هم گویندگان و علمای امت و هم مردم مقصرند.
نمونهای از تحریفهای لفظی را خدمت شما عرض میکنم. موضوع آنقدر گسترده است که گفتن همهی آنها ممکن نیست. اگر بخواهند تمام روضههای دروغ را جمع کنند، چندین جلد کتاب ۵۰۰ صفحهای خواهد شد.
برای نمونه، مرحوم حاج میرزا حسین نوری (رضواناللهتعالیعلیه)، استاد مرحوم حاج شیخ عباس قمی و مرحوم شیخ علیاکبر نهاوندی در مشهد، و مرحوم شیخ محمدباقر بیرجندی – که همگی محدثان بزرگی بودهاند – نسبت به این تحریفات اظهار تأسف کردهاند.
مخصوصاً مرحوم حاج شیخ عباس قمی، که حافظهای فوقالعاده قوی، ذوقی سرشار و ایمانی عمیق داشت. ایشان کتابی به نام «لؤلؤ و مرجان» نوشتهاند که در آن، دربارهی وظایف اهل منبر سخن گفتهاند.
این کتاب با اینکه کوچک است، اما بسیار عمیق و ارزشمند است و در دو فصل تنظیم شده است: فصل اول دربارهی اخلاص، یعنی شرط اول برای گویندهی منبر این است که نیت خالص داشته باشد و بهدنبال پول یا انگیزههای دیگر نباشد؛ و فصل دوم دربارهی «صدق»، یعنی راستگویی.
در این بخش، موضوع دروغ و انواع آن، با استناد به اخبار و روایات، بهتفصیل بیان شده است.
* نمونه های تحریف واقعه کربلا در منابع
در همین کتاب، نمونههایی از دروغهایی که معمولاً به حادثهی کربلا نسبت داده میشود، ذکر شده است.
مرحوم حاجی نوری صریحاً میگوید: امروز باید برای امام حسین (علیهالسلام) عزاداری کرد، اما نه فقط برای شمشیرها و نیزههایی که بر پیکر آن حضرت فرود آمدند، بلکه برای این همه دروغهایی که به این واقعه نسبت داده میشود.
ایشان در مقدمهی کتابش مینویسد که عالمی از علمای هندوستان به او نامهای نوشته و از دروغهایی که در روضههای آنجا گفته میشود، شکایت کرده و از او خواسته است که کتابی بنویسد تا جلو این دروغها گرفته شود. حاجی نوری مینویسد:
این عالم هندی گمان کرده که فقط در هندوستان روضهخوانها دروغ میگویند، در حالیکه آب از سرچشمه گلآلود است؛ مرکز دروغها کربلا و نجف و ایران، یعنی همان مراکز اصلی تشیع است.
بهطور نمونه، یکی از دروغهایی که زیاد نقل میشود، این است که میگویند: روزی حضرت علی (علیهالسلام) در حال ایراد خطبه بود، امام حسین (علیهالسلام) که کودک بود، تشنه شد و گفت: «پدر، آب میخواهم.» حضرت فرمود: «کسی برای فرزندم آب بیاورد.» و حضرت عباس (علیهالسلام) که کودک بود، رفت و کاسهای آب از مادرش گرفت و آورد، در حالیکه آب از سر کاسه میریخت. علی (علیهالسلام) با دیدن این منظره اشک ریخت...
اما حاجی نوری میگوید: اولاً در زمان خلافت حضرت علی (علیهالسلام) که ایشان خطبه میخواند، حسین (علیهالسلام) مردی حدود ۳۳ ساله بوده است. آیا معقول است مردی بالغ و رشید وسط خطبهی پدرش، وسط مسجد، بلند شود و بگوید: «پدر، تشنهام، آب میخواهم؟» ثانیاً حضرت عباس (علیهالسلام) در آن زمان کودک نبود، بلکه نوجوانی ۱۵ ساله بود. بنابراین، این داستان از اساس بیپایه است و تنها برای گریز زدن و گریاندن مردم ساخته شده است.
بدین ترتیب، ما چهرهی تابناک این حادثهی تاریخی را مشوّه کردهایم. ما با این تحریفها، بزرگترین خیانتها را در حق امام حسین (علیهالسلام) مرتکب شدهایم. اگر آن حضرت امروز در میان ما بود، چه میفرمود؟