جامعه ایرانی در حال تجربه عواقب تلخ سالها سهلانگاری فرهنگی و بیتوجهی به حوزه تربیت اخلاقی است؛ از رسوایی بینالمللی ورزشکاران دو و میدانی در کره جنوبی گرفته تا عادیسازی قتل و جنایت به بهانه فقر و مشکلات اقتصادی، ثمره تلخ تناقضهایی است که با تحلیلهای سطحی و اشتباه، مجرمان را طلبکار کرده و مردان قانون را طرف بدهکار قرار داده است.
به گزارش شهدای ایران به نقل از آنا، روزگاری نه چندان دور، خبرهای سرقت در روز روشن، دستبرد مسلحانه به بانکها، تجاوز، قتل، کلاهبرداری و ... در جوامع غربی برای مخاطب ایرانی نامانوس و گاه حیرت آور بود، حالا گویا به شنیدن این اخبار عادت کردهایم و با هر رخداد در کشور خودمان، آهی میکشیم، لحظاتی متأثر میشویم و سپس به زندگی روزمرهمان ادامه میدهیم. اما این چرخه معیوب تا کی قرار است ادامه یابد؟
در آنا برآن شدیم با گفتوگو با صاحب نظران و اساتید دانشگاهی، به این موضوع عمیق تر بپردازیم.
رسوایی در کرهجنوبی؛ نوک کوه یخ
خبر اخیر رسوایی اخلاقی و سرقت توسط برخی اعضای تیم ملی دو و میدانی ایران در کره جنوبی، بار دیگر زنگ خطری را به صدا درآورد که گویا گوش شنوایی برای آن وجود ندارد. این حادثه تنها یک رسوایی ورزشی نیست؛ بلکه نشانهای از بحران عمیقتری است که جامعه ایرانی با آن دست و پنجه نرم میکند.
مهدی اشتری جامعهشناس، در اینباره میگوید: «وقتی ورزشکارانی که قرار است نماینده یک ملت باشند، دست به چنین اعمالی میزنند، باید بپذیریم که مشکل از جایی عمیقتر نشأت میگیرد. گویا همه می خواهند در این مواقع با سکوت از کنار آن عبور کنند و به روی خودشان نیاورند که چه اتفاق ناگواری افتاده است. متاسفانه این بار اول نیست و در گذشته نیز شاهد بعضی بدرفتاریها از سوی اعضای تیمهای اعزامی بودند، اما هربار با فشار فدراسیونهای ورزشی لاپوشانی شده است. یعنی فدراسیون ها آبروی خودشان را از آبروی پیراهن تیم ملی و ایرانیان با ارزشتر دانستند و سعی کردند موضوع را به قول خودشان ختم به خیر کنند.
اشتری ادامه داد: اگر برخوردهای لازم صورت میگرفت و این دست رسواییها سرپوش گذاشته نمیشد، کسی جرات تکرار آن را نداشت. اینکه بازیکنان یک تیم اینقدر گستاخانه دست به عمل میزنند و حتی شنیده میشود پای یکی از مربیان آنها نیز در میان است، یعنی آسیب خیلی جدی است و همان کسی که باید راهنما و محافظت کننده ازین بچه ها در سنین جوانی باشد، خودش دچار مشکلات است.
این استاد جامعه شناس با ابراز گلایه از فضای منفعلانه نسبت به این ناهنجاریها گفت: من نمیگویم مسئله را بزرگ کنیم اما تکرار این اتفاقات آنهم در مجامع بین المللی که پای آبروی ایران در میان است، اصلا کوچک نیست که به سادگی بگذریم. این نوک کوه یخی است که جامعه ما را گرفتار کرده است و افراد شان و جایگاه خود را نمیدانند و خودکنترلی ندارند. اینها یعنی در فرهنگسازی و جامعهپردازی کوتاهی کردهایم.
نخبگان بیمسئولیت، رسانههای سهلانگار، سیاسیکاری صاحبان قدرت
اشتری با بیان اینکه جامعهای که در برابر انحرافات اخلاقی و اجتماعی سکوت میکند، محکوم به تحمل عواقب آن است گفت: متأسفانه در سالهای اخیر، شاهد شکلگیری مثلثی از بیمسئولیتی نخبگان، سهلانگاری رسانههایی که صرفا به دنبال مخاطبند و سیاسیکاری برخی صاحبان قدرت بودهایم که نمیخواستند یا قدرت درک این موضوع را نداشتند که با با پدیدههای اجتماعی نمیتوان برخورد خطی داشت و با نادیده گرفتن آنها، موضوعات فراموش و محو نمیشود.
تفسیر نادرست از مفهوم آزادی، مشکلات اقتصادی بهانهای برای جرم و جنایت
وی با اشاره به قتل ناگوار الهه حسین نژاد افزود: برخی از این جریانها، با تفسیر نادرست از مفهوم «آزادی» و به بهانه مشکلات اقتصادی، هر جرم و جنایتی را توجیه میکنند. آنان با انحراف از ارزشهای اصیل ایرانی-اسلامی و تضعیف بنیان خانواده، جامعه را به سمت آنچه دورکهایم «آنومی» (بیهنجاری اجتماعی) مینامد، سوق دادهاند و امروز ژست این را میگیرند که حاکمیت یا همانهایی که این شرایط را هشدار داده بودند مقصر هستند، این اوج بی انصافی آنهاست که با دیدن فاجعه بازهم آدرس غلط میدهند و در پی اصلاح نیستند.
این استاد جامعه شناسی با تعجب از برخی اظهار نظرها گفت: در ساعتهای گذشته برخی اظهارات و مطالب باعث حیرت میشد. آیا میتوان قتل دختر جوانی را به بهانه سرقت موبایل و فقر آن فرد سادهسازی کرد و اصل موضوع را نادیده گرفت؟ رسانههای خارج از ایران هم سعی کردند همین خط را پررنگ کنند. درصورتیکه آن فرد که با خودروی خود مسافرکشی میکرده، اگر با همین اعدادی که در مورد درآمد یک راننده تاکسی آنلاین میگویند، نباید مشکل اضطراری میداشته که چنین جنایتی رقم بزند. پس مسئله را باید جای دیگری جست و جو کرد.
فقر؛ بهانه یا علت؟
زهرا احمدی، روانشناس اجتماعی در رابطه با اینکه آیا فقر موجب جنایت میشود یا نه گفت: امیل دورکهایم و رابرت مرتون، دو جامعهشناس برجسته، بر این باورند که فقر به تنهایی عامل بحرانزا نیست. آنچه جامعه را تهدید میکند، «تصویر آرزوهای بلندپروازانه برای افراد» است که تحمل واقعیت را برایشان غیرممکن میسازد.
وی افزود: گسترش شبکههای اجتماعی و ترویج سبک زندگی لوکس و مداخلگرهای بیرونی تشدید کننده ضدایرانی در خارج از کشور فضایی به وجود آورده که افراد بدون افزایش توانمندیهایشان، هوس رسیدن به آن زندگیها و تصاویر رویایی را میکنند. این تضاد میان آرزوها و واقعیت، منجر به بروز رفتارهای انحرافی و عقدههای فروخوردهای میشود که با بالا رفتن انتظارات غیرواقعی، فرد را دچار از هم گسیختگی ذهنی میکند و به این باور میرسد همه مقصرند و او باید حقش را از دیگران بگیرد و اینگونه خطاهایش را توجیه میکند..
اشتری استاد جامعه شناسی میگوید: در گذشته، فقرا در روستاها با وجود محرومیتها، حس همبستگی و مسئولیتپذیری داشتند و دارای استغنای فرهنگی بودند؛ اما امروزه درست است سطح رفاه و درآمدهای افراد بالاتر رفته است، اما برخی دچار فقر فرهنگی شدید هستند و برای رسیدن به آرزوهای دستنیافتنی، حاضرند دست به هر کاری بزنند.
وی افزود: نمونه تلخ این واقعیت را در مصاحبه اخیر خبرنگاری با یک سارق میبینیم که در پاسخ به پیشنهاد شغلی با درآمد ماهانه ۲۰-۳۰ میلیونی و کنار گذاشتن خلاف، با خونسردی اعلام کرد: "نمیصرفد!" این پاسخ مقابل دیدگان افکارعمومی، نشاندهنده فروپاشی ارزشهایی چون کار، تلاش و پاکدستی در بخشی از جامعه است که فقط خودش را میبیند و بدون شغل و افزایش توانمندیهایش، طلب درآمدهای آنچنانی دارد.
این استاد جامعه شناسی با اشاره به اینکه فقر تهدیدآمیز در جامعهی ایرانی ما روز به روز پررنگتر می شود، یادآور شد: ما کلمه فقر را بیشتر در حوزه اقتصادی به کار میبریم، حال آنکه فقر فرهنگی به مراتب آسیبهای بیشتری دارد. رسانههای مروج سبک زندگی غربی و نخبگان به ویژه سیاسیباز دو عامل اصلی آن هستند. جالب است با اینکه فقر در کشور ما نسبت به پیش از انقلاب بسیار کاهش یافته و از طرفی رفاه و لوازم آن، رشد معناداری کرده، احساس فقر و نارضایتی هم به همان نسبت افزایش داشته است و همگی اینها از قضا محصول توسعه اقتصادی در کشور است. توسعهای که پس از انقلاب و اتمام جنگ، کلان شهرهایی چون آتن و مادرید و استکهلم برای ما پدید آورده است اما در کنار خود شکاف و فاصله طبقاتی را نیز دامن زده است و به هر آنکس که دچار فقر فرهنگی یا اقتصادی است اینطور می قبولاند که تو هم مجاز هستی، برای رسیدن به آنچه نداری، هر اخلاقی را زیر پا بگذاری و بعد همین جریان رسانهای و نخبگانی آنرا بیرحمانه یک روز به بهانه فقر و روز دیگر به بهانه آزادی یا هرچیزی توجیه میکند.
نقش رسانههای سهل انگار در تشدید بحران
جرج گربنر، نظریهپرداز ارتباطات، معتقد بود رسانهها با «کاشت فرهنگی»، دیدگاههای مردم را شکل میدهند. امروز رسانههای مدرن با ابزارهای پیشرفته، قدرت بیسابقهای در دستکاری افکار عمومی دارند.
جمشیدی، متخصص حوزه ارتباطات و رسانه در این زمینه هشدار میدهد: وقتی برای خرید شیرخشک از خانه بیرون میآیید و با چیپس و نوشابه برمیگردید، یعنی اولویتهای شما توسط رسانهها دستکاری شده است. این مثالی ساده از طریق اولویتهای ما توسط رسانههاست. این روزها چقدر وسایل مصرفی بلااستفاده در منزل دارید؟ این کاری است که تبلیغات و اثرگذاری رسانهها شما را وادار به آن می کند بی آنکه متوجه باشید.
آموزش و پرورش؛ حلقه مفقوده
جمشیدی با بیان اینکه نظام آموزشی ما که صرفاً بر انتقال اطلاعات تمرکز دارد گفت: امروز افراد در دو فضا زندگی میکنند. فضای حقیقی و فضای مجازی که البته دومی هم حقیقیتر از هر زمانی است. با الگوهای سنتی دیگر نمیتوان افراد را نسبت به این فضاها آگاه کرد. فضای حقیقی به شدت متاثر از فضای مجازی است. افراد هرآنچه در فضای مجازی میبینند را در فضای حقیقی دنبال میکنند و بلعکس.
وی با اشاره به غفلت خانوادهها و مدارس نسبت به تربیت و پرورش دانشآموزان ادامه داد: بالابردن مهارتهای شخصیتی و اخلاقی و ایجاد زمینههای خودشناسی و همچنین پرورش و تربیت به واسطه آموزههای نابی که داریم نقش مهمی در این بحران دارد. نیمی از زندگی نسل جدید در فضای مجازی میگذرد، اما نه خانوادهها و نه مدارس، آموزش لازم برای زیست در این فضا را ارائه نمیدهند و از طرفی آن نیمه اول هم همچنان برای نسل جدید بروزرسانی نشده است و به سرعت فرصت از دست میرود.
در آنا برآن شدیم با گفتوگو با صاحب نظران و اساتید دانشگاهی، به این موضوع عمیق تر بپردازیم.
رسوایی در کرهجنوبی؛ نوک کوه یخ
خبر اخیر رسوایی اخلاقی و سرقت توسط برخی اعضای تیم ملی دو و میدانی ایران در کره جنوبی، بار دیگر زنگ خطری را به صدا درآورد که گویا گوش شنوایی برای آن وجود ندارد. این حادثه تنها یک رسوایی ورزشی نیست؛ بلکه نشانهای از بحران عمیقتری است که جامعه ایرانی با آن دست و پنجه نرم میکند.
مهدی اشتری جامعهشناس، در اینباره میگوید: «وقتی ورزشکارانی که قرار است نماینده یک ملت باشند، دست به چنین اعمالی میزنند، باید بپذیریم که مشکل از جایی عمیقتر نشأت میگیرد. گویا همه می خواهند در این مواقع با سکوت از کنار آن عبور کنند و به روی خودشان نیاورند که چه اتفاق ناگواری افتاده است. متاسفانه این بار اول نیست و در گذشته نیز شاهد بعضی بدرفتاریها از سوی اعضای تیمهای اعزامی بودند، اما هربار با فشار فدراسیونهای ورزشی لاپوشانی شده است. یعنی فدراسیون ها آبروی خودشان را از آبروی پیراهن تیم ملی و ایرانیان با ارزشتر دانستند و سعی کردند موضوع را به قول خودشان ختم به خیر کنند.

این استاد جامعه شناس با ابراز گلایه از فضای منفعلانه نسبت به این ناهنجاریها گفت: من نمیگویم مسئله را بزرگ کنیم اما تکرار این اتفاقات آنهم در مجامع بین المللی که پای آبروی ایران در میان است، اصلا کوچک نیست که به سادگی بگذریم. این نوک کوه یخی است که جامعه ما را گرفتار کرده است و افراد شان و جایگاه خود را نمیدانند و خودکنترلی ندارند. اینها یعنی در فرهنگسازی و جامعهپردازی کوتاهی کردهایم.
نخبگان بیمسئولیت، رسانههای سهلانگار، سیاسیکاری صاحبان قدرت
اشتری با بیان اینکه جامعهای که در برابر انحرافات اخلاقی و اجتماعی سکوت میکند، محکوم به تحمل عواقب آن است گفت: متأسفانه در سالهای اخیر، شاهد شکلگیری مثلثی از بیمسئولیتی نخبگان، سهلانگاری رسانههایی که صرفا به دنبال مخاطبند و سیاسیکاری برخی صاحبان قدرت بودهایم که نمیخواستند یا قدرت درک این موضوع را نداشتند که با با پدیدههای اجتماعی نمیتوان برخورد خطی داشت و با نادیده گرفتن آنها، موضوعات فراموش و محو نمیشود.
تفسیر نادرست از مفهوم آزادی، مشکلات اقتصادی بهانهای برای جرم و جنایت
وی با اشاره به قتل ناگوار الهه حسین نژاد افزود: برخی از این جریانها، با تفسیر نادرست از مفهوم «آزادی» و به بهانه مشکلات اقتصادی، هر جرم و جنایتی را توجیه میکنند. آنان با انحراف از ارزشهای اصیل ایرانی-اسلامی و تضعیف بنیان خانواده، جامعه را به سمت آنچه دورکهایم «آنومی» (بیهنجاری اجتماعی) مینامد، سوق دادهاند و امروز ژست این را میگیرند که حاکمیت یا همانهایی که این شرایط را هشدار داده بودند مقصر هستند، این اوج بی انصافی آنهاست که با دیدن فاجعه بازهم آدرس غلط میدهند و در پی اصلاح نیستند.
این استاد جامعه شناسی با تعجب از برخی اظهار نظرها گفت: در ساعتهای گذشته برخی اظهارات و مطالب باعث حیرت میشد. آیا میتوان قتل دختر جوانی را به بهانه سرقت موبایل و فقر آن فرد سادهسازی کرد و اصل موضوع را نادیده گرفت؟ رسانههای خارج از ایران هم سعی کردند همین خط را پررنگ کنند. درصورتیکه آن فرد که با خودروی خود مسافرکشی میکرده، اگر با همین اعدادی که در مورد درآمد یک راننده تاکسی آنلاین میگویند، نباید مشکل اضطراری میداشته که چنین جنایتی رقم بزند. پس مسئله را باید جای دیگری جست و جو کرد.
فقر؛ بهانه یا علت؟
زهرا احمدی، روانشناس اجتماعی در رابطه با اینکه آیا فقر موجب جنایت میشود یا نه گفت: امیل دورکهایم و رابرت مرتون، دو جامعهشناس برجسته، بر این باورند که فقر به تنهایی عامل بحرانزا نیست. آنچه جامعه را تهدید میکند، «تصویر آرزوهای بلندپروازانه برای افراد» است که تحمل واقعیت را برایشان غیرممکن میسازد.

وی افزود: گسترش شبکههای اجتماعی و ترویج سبک زندگی لوکس و مداخلگرهای بیرونی تشدید کننده ضدایرانی در خارج از کشور فضایی به وجود آورده که افراد بدون افزایش توانمندیهایشان، هوس رسیدن به آن زندگیها و تصاویر رویایی را میکنند. این تضاد میان آرزوها و واقعیت، منجر به بروز رفتارهای انحرافی و عقدههای فروخوردهای میشود که با بالا رفتن انتظارات غیرواقعی، فرد را دچار از هم گسیختگی ذهنی میکند و به این باور میرسد همه مقصرند و او باید حقش را از دیگران بگیرد و اینگونه خطاهایش را توجیه میکند..
اشتری استاد جامعه شناسی میگوید: در گذشته، فقرا در روستاها با وجود محرومیتها، حس همبستگی و مسئولیتپذیری داشتند و دارای استغنای فرهنگی بودند؛ اما امروزه درست است سطح رفاه و درآمدهای افراد بالاتر رفته است، اما برخی دچار فقر فرهنگی شدید هستند و برای رسیدن به آرزوهای دستنیافتنی، حاضرند دست به هر کاری بزنند.
وی افزود: نمونه تلخ این واقعیت را در مصاحبه اخیر خبرنگاری با یک سارق میبینیم که در پاسخ به پیشنهاد شغلی با درآمد ماهانه ۲۰-۳۰ میلیونی و کنار گذاشتن خلاف، با خونسردی اعلام کرد: "نمیصرفد!" این پاسخ مقابل دیدگان افکارعمومی، نشاندهنده فروپاشی ارزشهایی چون کار، تلاش و پاکدستی در بخشی از جامعه است که فقط خودش را میبیند و بدون شغل و افزایش توانمندیهایش، طلب درآمدهای آنچنانی دارد.
این استاد جامعه شناسی با اشاره به اینکه فقر تهدیدآمیز در جامعهی ایرانی ما روز به روز پررنگتر می شود، یادآور شد: ما کلمه فقر را بیشتر در حوزه اقتصادی به کار میبریم، حال آنکه فقر فرهنگی به مراتب آسیبهای بیشتری دارد. رسانههای مروج سبک زندگی غربی و نخبگان به ویژه سیاسیباز دو عامل اصلی آن هستند. جالب است با اینکه فقر در کشور ما نسبت به پیش از انقلاب بسیار کاهش یافته و از طرفی رفاه و لوازم آن، رشد معناداری کرده، احساس فقر و نارضایتی هم به همان نسبت افزایش داشته است و همگی اینها از قضا محصول توسعه اقتصادی در کشور است. توسعهای که پس از انقلاب و اتمام جنگ، کلان شهرهایی چون آتن و مادرید و استکهلم برای ما پدید آورده است اما در کنار خود شکاف و فاصله طبقاتی را نیز دامن زده است و به هر آنکس که دچار فقر فرهنگی یا اقتصادی است اینطور می قبولاند که تو هم مجاز هستی، برای رسیدن به آنچه نداری، هر اخلاقی را زیر پا بگذاری و بعد همین جریان رسانهای و نخبگانی آنرا بیرحمانه یک روز به بهانه فقر و روز دیگر به بهانه آزادی یا هرچیزی توجیه میکند.
نقش رسانههای سهل انگار در تشدید بحران
جرج گربنر، نظریهپرداز ارتباطات، معتقد بود رسانهها با «کاشت فرهنگی»، دیدگاههای مردم را شکل میدهند. امروز رسانههای مدرن با ابزارهای پیشرفته، قدرت بیسابقهای در دستکاری افکار عمومی دارند.

جمشیدی، متخصص حوزه ارتباطات و رسانه در این زمینه هشدار میدهد: وقتی برای خرید شیرخشک از خانه بیرون میآیید و با چیپس و نوشابه برمیگردید، یعنی اولویتهای شما توسط رسانهها دستکاری شده است. این مثالی ساده از طریق اولویتهای ما توسط رسانههاست. این روزها چقدر وسایل مصرفی بلااستفاده در منزل دارید؟ این کاری است که تبلیغات و اثرگذاری رسانهها شما را وادار به آن می کند بی آنکه متوجه باشید.
آموزش و پرورش؛ حلقه مفقوده
جمشیدی با بیان اینکه نظام آموزشی ما که صرفاً بر انتقال اطلاعات تمرکز دارد گفت: امروز افراد در دو فضا زندگی میکنند. فضای حقیقی و فضای مجازی که البته دومی هم حقیقیتر از هر زمانی است. با الگوهای سنتی دیگر نمیتوان افراد را نسبت به این فضاها آگاه کرد. فضای حقیقی به شدت متاثر از فضای مجازی است. افراد هرآنچه در فضای مجازی میبینند را در فضای حقیقی دنبال میکنند و بلعکس.
وی با اشاره به غفلت خانوادهها و مدارس نسبت به تربیت و پرورش دانشآموزان ادامه داد: بالابردن مهارتهای شخصیتی و اخلاقی و ایجاد زمینههای خودشناسی و همچنین پرورش و تربیت به واسطه آموزههای نابی که داریم نقش مهمی در این بحران دارد. نیمی از زندگی نسل جدید در فضای مجازی میگذرد، اما نه خانوادهها و نه مدارس، آموزش لازم برای زیست در این فضا را ارائه نمیدهند و از طرفی آن نیمه اول هم همچنان برای نسل جدید بروزرسانی نشده است و به سرعت فرصت از دست میرود.