
شهدای ایران:در سالیان اخیر، سخن در باب زمانه و کارنامه شهید سپهبد محمدولی قرنی، بازاری گرم و مخاطبانی فراوان یافته است. این امر از یک سو به پیشینه پر فراز و نشیب او و از سوی دیگر به ثبتنام وی به عنوان نخستین شهید ترور در دوران برقراری نظام اسلامی بازمیگردد. حیات سیاسی و نظامی قرنی تا بدان حد پرماجراست که میتوان درباره آن یک سریال مطول و البته مملو از درام تولید کرد، اما آنچه اکنون درصدد بررسی آن هستیم، نسبت سنجی میان آن شهید و رویداد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. چیزی که پارهای از ابواب جمعی ملی گرایی درباره آن داد سخن دادهاند. این نوشتار سعی دارد تا با بررسی احتمالات موجود و مطرح در این باره، به راستی آزمایی یک ادعا بپردازد: همراهی قرنی با کودتا! امید آنکه تاریخ پژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
لوازم یک نسبتسنجی تاریخی
یکی از جدیترین بحثها درباره زندگی سرلشکر شهید محمدولی قرنی، موضوع دخالت و حضور وی در جریان عملیات کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲، علیه دولت دکتر محمد مصدق است. موضوعی که مخالفان مارکسیست و ملیگرای سرلشکر قرنی، بسیار درباره آن سخن گفتهاند و اصل و مفروض را بر حضور فعالانه سرلشکر قرنی در عملیات کودتای ۲۸ مرداد گرفتهاند. ما در این مبحث اصرار بر این نداریم که قرنی را در صورت حضور در عملیات کودتا از حضور در این رویدد تطهیر کنیم، چه اینکه این امر چیزی از او نمیکاهد یا بر او نمیافزاید. چه اینکه اگر چنانچه قرنی در کودتای ۲۸ مرداد حضور میداشت و بعد از اقدام خود در هماهنگی با رژیم پهلوی و دستگاه حاکمه فاصله میگرفت، طبیعی است که حکایتگر درصد بالاتری از شهامت اخلاقی وی میتوانست باشد. با این وجود ما در این خصوص، پیگیریهای متعددی در منابع مختلف به انجام رساندیم و براساس اسناد و شواهد و مدارک، چیزی دال بر حضور قرنی در جریان کودتای ۲۸ مرداد نداریم. به همین خاطر موضوعات مورد توجه ما به قرار ذیل میباشد:
۱- بررسی و تبیین اعطای درجه سرتیپی به شهید قرنی.
۲- کند و کاو پیرامون لیست افسران حاضر در کودتای ۲۸ مرداد.
۳- پاداشهای بعد از کودتا.
۴- اسناد باقیمانده از پرونده قرنی در سه موضوع بالا.
موضوع اعطای درجه سرتیپی
یکی از مسائلی که در مورد سرلشکر قرنی مورد ادعا واقع شد و به عنوان سند حضور وی در کودتای ۲۸مرداد قلمداد شد، موضوع ارتقای او به درجه سرتیپی بعد از کودتای ۲۸ مرداد است. بررسیهای گستردهای که در مورد افسران ارتقا یافته در بعد از کودتای ۲۸ مرداد به مدارج بالاتر رسیدهاند، نشان از آن دارد که در لیست این افسران ارتقایی در گزارشات قبل و بعد از انقلاب چه از سوی مخالفان و چه از سوی موافقان، عنوان محمدولی قرنی به عنوان افسری که ارتقا یافته، وجود ندارد. خاصه آنکه نگارنده توانست به پرونده کارگزینی نامبرده در مرکز اسناد انقلاب اسلامی دسترسی یابد. برابر اسناد موجود، سرهنگ محمدولی قرنی در تاریخ ۱۳۳۱ و در زمان حاکمیت دولت دکتر محمد مصدق از درجه سرهنگی به درجه سرتیپی ارتقا یافته است و اتفاقاً زمانی قرنی به درجه سرتیپی نائل آمده، که قدرت کامل ارتش در اختیار ملیون و به تعبیری افسران ناسیونالیست و با فرماندهی کل قوای دکتر محمد مصدق بوده است. در آن دوره، سرتیپ محمدولی قرنی به فرماندهی تیپ مستقل رشت منصوب شده و در زمان کودتای ۲۸ مرداد، فرمانده تیپ مستقل رشت بوده و در مرکز حضور نداشته است. حتی مانند افسران برخی کودتاچی مانند تیمور بختیار و عباس فرزانگان که از دیگر مناطق کشور به تهران آمدند، قرنی به تهران نیامد. برخلاف ارتقای زود هنگام افسرانی، چون سرهنگ نعمتالله نصیری، سرهنگ تیمور بختیار و سرهنگ عباس فرزانگان در همان چند روز اول کودتا، ترفیع قرنی برابر سنوات معمول ارتش از سرتیپی به سرلشکری در سال ۱۳۳۴ صورت گرفته و بعد از این تاریخ است که به ریاست اداره دوم ارتش منصوب شده است.
لیست افسران حاضر در کودتا
دکتر باقر عاقلی، روزشمار نویس معاصر که زندگینامه بسیاری از شخصیتهای عصر پهلوی را نگاشته، در جلد دوم کتاب شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تصویری از سرلشکر فضلالله زاهدی و افسران حاضر در عملیات کودتا را آورده است که در ص ۷۵۷، ج دوم میتوان آن را ملاحظه کرد. نگارنده با ملاحظه دقیق عکس فوقالذکر و نشان دادن آن به افراد نزدیک به طرفین ماجرا چه در این تصویر و چه در سایر تصاویر چهره قرنی را ندید. در ضمن باقر عاقلی در روز شمار تاریخ ایران و بسیاری از نویسندگان دیگر بدون توجه به پیامدهای اعلام دیدگاههای خود اسامی تمام افسران حاضر در کودتای ۲۸ مرداد را آوردهاند، اما در هیچکدام از آنها به نام قرنی اشاره نکردهاند. خاصه آنکه با تعصب هرچه تمامتر به اسامی ظاهراً حساسیت برانگیزی، چون طیب حاج رضایی پرداختهاند، اما کسی مدرکی دال بر حضور قرنی در کودتا ارائه نکرده است. حتی فهرست ترفیعات در این زمان با نام سرتیپ محمدولی قرنی وجود ندارد. نکته درخور توجه آن است که همه مدرک حضور قرنی در کودتا گزارشی از شهر رشت بوده که در این گزارش آمده است: در جریان تظاهرات روز ۲۵مرداد ۱۳۳۲، مردم رشت مجسمه شاه را سرنگون کرده و به گوشهای در شهر انداختند. پس از پیروزی کودتا، فرمانده تیپ مستقل رشت مردم را دعوت به آرامش کرد و دستور داد که مجسمه شاه را به پادگان شهر منتقل کنند. این حداکثر جرمی است که از مشارکت قرنی در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در مطبوعات و گزارشات آن روزها ثبت و ضبط شده است. طبیعی است چنانچه اندک دلیل دیگری در این خصوص وجود میداشت، با وجود مخالفتهای گستردهای که از سوی گروههای چپگرا ملی گرایان و فرقانیان علیه قرنی وجود داشت، به طور قطع مطرح شد. صرف بیان کلی مشارکت قرنی در کودتا اتهام مبهم و نامعلومی است که هیچ شواهدی برای آن ارائه نشده است.
اسناد باقیمانده از پرونده قرنی
از نکات دیگری که عدم حضور سرتیپ قرنی را در کودتای ۲۸ مرداد به اثبات میرساند، پرونده او و گزارشات مختلفی است که علیه نامبرده در ساواک و ضداطلاعات ارتش تهیه شده است. از جمله نکاتی که در پرونده کارکنان نهادهای مختلف در ساواک مورد توجه قرار میگرفت، حضور و نقش افراد در کودتای ۲۸ مرداد و مشارکتهای حمایتی یا مخالفتی علیه رژیم پهلوی بوده است. نکته جالب توجه در اسناد برجای مانده از قرنی آن است که در هیچ کدام از این اسناد ساواک یا گزارشات، ترفیع و تشویقی مربوط به قرنی مشاهده نمیشود. بدیهی است که در صورت وجود هرگونه همکاری در جریان کودتای ۲۸ مرداد، آثاری از آن در پرونده وی ثبت و ضبط میشود. آنچه بیشترین ادعا در مورد این اتهام را به ذهن میرساند، موضوع حکم خفیفی است که به خاطر کودتا علیه دولت منوچهر اقبال در سال ۱۳۳۶ صادر شد که علت آن را باید در مسئلهای دیگر جُست.
پاداشهای مالی پس از کودتای ۲۸ مرداد
یکی از پیامدهای بسیار گسترده پس از کودتای ۲۸مرداد برای کودتاچیان و عوامل دخیل در این عملیات، مواهب مالی گستردهای بود که در بعد از وقوع کودتا به آنان پرداخت شد. اسناد بر جای مانده، اعم از خاطرات و گزارشات تاریخی بسیاری هستند که شواهد متقنی دال بر پاداشهای کلان مالی و مؤسسات اقتصادی و کارخانهها به عوامل کودتا را در خود دارند. پاداش ۵ میلیون دلاری به سرلشکر فضل الله زاهدی، دادن کارخانه ریسندگی در اصفهان به مهدی میراشرافی، واگذاری باشگاه ورزشی به شعبان جعفری (بی مخ)، اعطای زمین و ساختمانها و امکانات متعدد به سرهنگ تیمور بختیار، سرهنگ نعمت الله نصیری، سرهنگ عباس فرزانگان، سرهنگ عبدالله هدایت، سرتیپ نادر باتمانقلیچ در این زمرهاند. شایان ذکر است که عوامل کودتا، همگی به سرمایههای هنگفتی دست یافتهاند، اما در گزارشات موجود درباره سرلشکر قرنی به هنگام ریاست اداره دوم ستاد ارتش آمده است که وی به علت تنگدستی مالی فاقد وسیله نقلیه شخصی است! آنگونه که فردوست در خاطرات خود آورده است، بعد از آزادی قرنی از زندان، موضوع فقر شدید مالی وی را به شاه گزارش کرده که پس از ارسال کمک شاه از سوی فردوست که در اسناد ۳ میلیون تومان ذکر شده است، قرنی از پذیرش آن امتناع ورزیده است. سرهنگ طاهر قنبر یکی از چهرههای فعال نظامی ملیگرا، درخصوص زندگی خصوصی قرنی - که قرینهای دال بر مدعای ماست- چنین میگوید: قرنی افسری بود فوقالعاده زیرک، باهوش، خوشفکر، موقعشناس، مبتکر و نسبت به زیردستان خود دارای حمیت، وفادار و به آداب مذهبی سخت پایبند. دوستان و نزدیکان او را مردی پاکدامن، منظم و وطنپرست میدانستند. برخلاف عدهای از مقامات ارتش، زندگی او به رغم مقام و موقعیت ممتازی که داشت، بسیار محدود و بلکه محقرانه بود! او حتی قادر به تهیه یک اتومبیل پیکان، که در آن موقع به طور قسطی ۱۷ هزار تومان فروخته میشد نیز نبود!
آنچه درباره قرنی گفته میشود، همگی در حد حرف و ادعا در برخی منابع است که بسیاری از آنها نیز متناقض میباشند، چراکه گازوریوسکی (محقق داستان پرداز امریکایی که در این زمینه قلم زده است) و همچنین سرهنگ غلامرضا نجاتی که با قرنی اختلاف مبنایی در نگرش سیاسی داشته و بر موضوع دخالت قرنی در حمایت از کودتاچیان تأکید داشته، سندی را ارائه نمیدهند که دال بر این واقعیت باشد. اسناد، گزارشات، بیوگرافی ستاد ارتش درباره وی - که مورد مشاهده نویسنده قرار گرفته است- و در یک کلام، آنچه تا این زمان درباره قرنی ما یافتهایم، هیچکدام به سابقه دخالت وی در کودتا اشارهای ندارد. جالب آنکه گازوریوسکی، به مسئله عزل وی از فرماندهی تیپ رشت از سوی سرتیپ تقی ریاحی اشاره میکند، حال آنکه در زمان وقوع کودتا وی فرمانده تیپ رشت بوده است و همچنانکه گفتهایم، قرنی در آغاز سال ۱۳۳۱ و در دوره دکتر مصدق ترفیع سرتیپی گرفته، نه بعد از کودتا. جالبتر آنکه آثار متعددی علیه قرنی نوشته شده و در عین حال او جزو معدود کسانی است که کمتر درباره وی دفاعی صورت پذیرفته است. این مهم هنگامی اهمیت افزون پیدا میکند که نهایتاً دریابیم در میان اسناد موجود، چیزی که ادعای منتقدان را اثبات کند، وجود ندارد! بنابراین اگر ما ادعای سرهنگ نجاتی و جناب گازیو روسکی را مورد توجه قرار بدهیم، میبینم که مخالفان قرنی دچار آشفتگیهای بسیاری هستند.
واپسین گام یک نسبتسنجی
با همه این تفاصیل و تازه براساس ادعای منتقدان، میتوان از همراهی نسبی قرنی با کودتاچیان سخن گفت! این نکته نیز جای توجه و تأمل دارد که افسر سیاستورزی، چون قرنی در فضای سیاسی آن زمان در استان گیلان که به شدت تحت تأثیر فعالیتهای حزب توده بود، با هدف مقابله با ایدههای کمونیستی به مقابله برخاسته باشد. همچنان که در این دوره بسیاری از سیاستمداران ملی و مذهبی، با تصور اینکه دولت محمد مصدق به سر پلی برای رسیدن کمونیستها به اهدافشان مبدل شده است و با توجه به اختلافات درونی رهبران نهضت ملی شدن صنعت نفت - که به طور جدی در سطح جامعه نیز آشکار شده بود- از دولت مصدق ناامید شده بودند. مهمتر آنکه خود دکتر مصدق نیز تلاش زیادی برای حفظ دولت خود نکرده بود! صرف نظر از همه قضاوتها و اظهار نظرها، حضور قرنی در جریان مخالفتها علیه دکتر مصدق در شهر رشت یا همراه شدن با این جریان نمیتواند شاهدی بر همانندی وی با افرادی همانند سرلشکر زاهدی، سرهنگ نصیری، تیمور بختیار، سرلشکر باتمانقلیچ و دیگران بوده باشد. به ویژه آنکه سیاسیون بسیاری در مواجهه با سرلشکر قرنی رئیس اداره دوم آوردهاند که وی با آنان بسیار دوستانه و مهربانانه برخورد کرده و همیشه در این سمت، در مسیر مساعدت با مخالفان رژیم پهلوی گام برمیداشته است. با این وجود ما در انتظار زمان، برای دستیابی و انتشار جامع اسناد مربوط به سرلشکر قرنی در این دوره بسیار مهم تاریخی هستیم، تا واقعیات بیشتر روشن شود. شایسته است، اگر جبهه ملیگرا نیز اسنادی دارد، منتشر کند، ولی آنچه واقعیت دارد، این است که قرار گرفتن در سمت ریاست اداره دوم ستاد مشترک، یعنی فرماندهی نیروهای اطلاعاتی ارتش، سبب شد تا قرنی هر چه بیشتر از رژیم پهلوی فاصله بگیرد. سالهای حضور وی در ستاد مشترک، بیشتر سالیان جدایی وی از حاکمیت و کشف راهکار برای تغییر وضعیت موجود بوده است. این نکته بسیار مهمی است که سرلشکر قرنی در اوج قدرت و در نهایت فرصت برای بهره برداری و کامجویی از قدرت مطلقه حاصله با باند قدرت حاکم بر ایران و ارتش هماهنگ نشد. به رغم برقراری نزدیکترین ارتباط میان او با شخص شاه، دربار و دولت، درصدد اصلاح در آن برآمد. هر چند که قرنی در آغاز این مسیر، روند صحیحی را طی نکرد، اما نفس مخالفت وی با شرایط موجود و روند جدایی وی از رژیم پهلوی، اهمیت بسیار دارد و حریت و شجاعت وی را نمایان میسازد.
ریاست اداره دوم و تغییر دیدگاه و رویه سیاسی
سرتیپ قرنی که در مقطع وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در تیپ مستقل در رشت خدمت میکرد، پس از دگرگونی شرایط، مانند شماری از افسران که علیه دکتر مصدق فعالیت کرده بودند، ترفیع نیافت، ولی در مهر ۱۳۳۲ به ریاست اداره دوم ستاد ارتش منصوب شد. او در این مقام، ضمن آنکه مسئول امور اطلاعات نظامی بود، به دستور شاه اخبار مربوط به امور سیاسی کشور را نیز در اختیار وی گذاشت و در این دوره، در زمره مهمترین مقامات نظامی و امنیتی که با شاه ارتباط نزدیک داشتند، درآمده و مورد توجه و اعتماد وی قرار گرفت. از سال ۱۳۳۳ هـ. ش، در طرز تفکر تیمسار قرنی تغییر آشکاری به وجود آمد. گرایش محسوسی به افسران ناسیونالیست و ضدرژیم شاه یافت و رفته رفته به اندیشه تغییر شرایط درآمد. از آن به بعد اندیشههای سیاسی وی نیز رو به ارتقا نهاد. سرهنگ طاهر قنبر در این فقره معتقد است: «من و دوستانم، مخالف کل رژیم کودتا بودیم و اعتقاد داشتیم که شاه مجری خواستهای انگلیس و امریکاست و تا وقتی که او سرکار است، چیزی تغییر نمیکند و حرف زدن از آزادی و دموکراسی و ایجاد تحول و اصلاحات اجتماعی، امری ناممکن و بیهوده است، اما گروه سپهبد قرنی معتقد بودند که با برخورداری از حمایت امریکا، میتوانند دولت مورد نظر خود را سر کار بیاورند و کنترل اوضاع را در دست بگیرند و با نهاد سلطنت مخالفتی نداشتند! در گروه سپهبد قرنی، افرادی، چون سرلشکر حسن اخوی، احمد آرامش، علیاکبر مهتدی و سپهبد اسماعیل ریاحی، با سیدضیاءالدین طباطبایی ارتباط داشتند و از مهرههای وابسته به انگلیس و از فعالان کودتای ۲۸ مرداد بودند. آنها کلاً با ما سنخیت فکری نداشتند و حتی سرلشکر حسن اخوی، حاضر به ملاقات و مذاکره با ما هم نشده بود و طبعاً نمیتوانستیم با آنها همکاری کنیم. سیاری از ناظران و مطلعین رکن ۲، کشف کودتا را در درجه اول، نتیجه سادهانگاری خود مرحوم قرنی میدانستند! ایشان به امید جلب حمایت مقامات انگلیسی، طرح کودتا را به سفیر وقت انگلیس به نام سِر دنیس رایت، اطلاع داده بود و او هم جریان را به شاه خبر داد! در نتیجه قرنی در اواخر ۱۳۳۶ دستگیر و در دادگاه نظامی محاکمه شد....»
به هر روی، ثبت دو کودتای نافرجام در کارنامه سپهبد قرنی، شاهدی بر تغییر رویکرد بنیادین اوست، اما این همه رابطهاش را با نیروهای مذهبی نزدیک و صمیمی ساخت و موجبات اطمینان آنان به وی را فراهم کرد. هم از این روی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، قرنی به عنوان نخستین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی برگزیده شد و دیری نپایید که به دلیل قاطعیت در برابر ضدانقلاب تجزیه طلب در کردستان، به دست گروه فرقان و در منزل شخصی ترور شد و به شهادت رسید. روحش شاد و یادش گرامی باد.