به گزارش شهدای ایران به نقل از صبح نو، در شرایط پیچیده کنونی، مذاکرات بین ایران و آمریکا، یکی از مسائل حساس و حیاتی بهشمار میآید. این مذاکرات معمولا با توجه به تاریخچه سیاسی و اقتصادی کشورها، چالشها و موانع زیادی را پیش روی خود دارند. اخیرا برخی از مسئولین داخلی چنان در اظهارات و نطقشان صحبت گفتند که گویی با یک جلسه گفتوگو تمامی مشکلات مابین ایران و آمریکا حل شده و همه تحریمها هم برطرف شدهاند.
این نگرش، اگرچه ممکن است امیدوارکننده به نظر برسد؛ اما در شرایط واقعی مذاکرات بینالمللی، نگرش خوشبینانه و سادهانگارانه میتواند پیامدهای منفی به دنبال داشته باشد. مذاکرات پیچیدگیهای زیادی دارند که نمیتوان آنها را تنها بر اساس پیشبینیهای خوشبینانه و سادهسازی شده ارزیابی کرد.
نمونهای از این ادعا را میتوان در بخشی از اظهارات اخیر قائمپناه پیدا کرد. محمدجعفر قائمپناه، معاون اجرایی رئیسجمهور در اظهارات اخیر خود پیرامون مذاکرات ایران و آمریکا در عمان، به تبیین دیدگاههای مثبت و امیدوارکنندهای پرداخته است. وی تأکید کرد که این مذاکرات بهطور موفقیتآمیز پیش رفته و این مذاکرات به صورت برد-برد و با حفظ منافع ملی انجام خواهد گرفت. وی همچنین به مذاکرات بعدی که برای روز شنبه برنامهریزی شده است اشاره و ابراز امیدواری کرد که با رفع مشکلات تحمیلی از سوی دشمن، شاهد گشایشهای اقتصادی برای فعالان اقتصادی کشور خواهیم بود.
خوشبینی بیش از حد آقای معاون اجرایی
قائمپناه با قاطعیت از آمادگی ایران در مقابل تهدیدات دشمن سخن گفت و تأکید کرد که ایران همچنان بهعنوان یک کشور قهرمان در عرصه بینالمللی و اقتصادی بهطور مؤثر حضور خواهد داشت. وی همچنین بر لزوم سرعت بخشیدن به روابط بینالملل و پیشرفت در روابط با دنیا تأکید کرد.
گویی او بهطور ضمنی اینگونه القا میکند که مذاکرات هماکنون به یک نتیجه قطعی و مثبت رسیده و گشایشهای اقتصادی بزرگ در راه است. این اظهارات درحالیکه امیدوارکننده به نظر میرسند، میتوانند نوعی نگرش سادهانگارانه یا خوشبینی بیش از حد تلقی شوند. مذاکرات بین ایران و آمریکا بهویژه در موضوعات پیچیده و حساس، همواره با چالشهای زیادی مواجه هستند و نمیتوان به راحتی از آنها بهعنوان «توافقی قطعی» یاد کرد.
سادهسازی مذاکرات: تهدیدی برای تحلیلهای واقعگرایانه
انتظار برای گشایش اقتصادی و رفع تنگناهای اقتصادی بهطور قطع برای مردم و فعالان اقتصادی بسیار حیاتی است. بااینحال، بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که مذاکرات و توافقات در سطح کلان بینالمللی، نیازمند زمان، دقت و اقدامات عملی بیشتری هستند که هنوز در مراحل اولیه قرار دارند. بنابراین پیشبینیهایی که تنها بر اساس خوشبینی و بدون بررسی دقیق واقعیتها مطرح میشوند، ممکن است در آینده با چالشها و مشکلات بیشتری مواجه شوند.
این سخنان ممکن است نوعی فشار روانی به منظور ایجاد امید و انگیزه در میان مردم و فعالان اقتصادی برای حمایت از روند مذاکرات باشد؛ اما واقعیت این است که برای رسیدن به یک توافق واقعی و پایدار، لازم است که فرآیندهای پیچیده و طولانیمدت مذاکرات به درستی طی شوند و تمامی طرفها در برابر چالشها و تغییرات محتمل آماده باشند. روند مذاکرات معمولا پر از فراز و فرود است، گاهی ممکن است گامهایی به جلو برداشته شود و در برخی مواقع، موانع جدیدی پیش روی طرفین قرار گیرد.
مذاکرهکنندگان باید آمادگی کامل برای برخورد با اختلافات و تحولات غیرمنتظره را داشته باشند. اگر مذاکرات به سادگی بهعنوان یک روند بدون مشکل معرفی شود، ممکن است پیامدهای منفی در پی داشته باشد، چراکه این امر میتواند انتظارات مردم و فعالان اقتصادی را بیش از حد بالا ببرد و در صورتی که واقعیت مذاکرات مطابق با این انتظارات نباشد، ناامیدی و سرخوردگی را به دنبال خواهد داشت.
اینکه مذاکرات به صورت «برد-برد» و با حفظ منافع ملی تمام شود، هدف مطلوبی است؛ اما باید در نظر داشت که رسیدن به چنین نتیجهای مستلزم تلاشهای چندجانبه، همکاریهای دقیق و رعایت ملاحظات مختلف در سطح جهانی است. بنابراین باید از سادهسازی روند مذاکرات پرهیز و واقعبینانهتر به مسائل نگاه کرد.
مذاکرات تنها زمانی موفق خواهند بود که تمام جوانب آن بهطور جامع مورد ارزیابی قرار گیرند و سیاستمداران از هرگونه سادهانگاری در تحلیلها و پیشبینیها دوری کنند. در نتیجه، به جای آنکه تنها بر جنبههای مثبت و امیدوارکننده مذاکرات تمرکز شود، باید بر پیچیدگیها و چالشهای پیش رو نیز تأکید کرد تا از آنها درس گرفته و برای آنها آماده باشیم. این نگاه ساده میتواند خطراتی جدی برای تحلیلهای واقعگرایانه ایجاد کند.
در دنیای دیپلماسی بهویژه در مسائل پیچیدهای مانند مذاکرات بین ایران و آمریکا، نمیتوان به سادگی از رسیدن به یک توافق نهایی و موفق سخن گفت، زیرا اینگونه مذاکرات همیشه با چالشهای متعدد و پیچیدگیهای زیادی روبهرو هستند که فراتر از خوشبینیهای اولیه میروند.
در نگاه خوشبینانهای که مطرح میشود، گویی هیچگونه موانع جدی یا ریسکهای قابلتوجهی وجود ندارد. این در حالی است که مذاکره بین ایران و آمریکا در شرایط فعلی، با توجه به تحریمها، اختلافات بنیادین در سیاستهای منطقهای و سوابق پیچیده تاریخی، هیچگاه به سادگی نخواهد بود. بهعلاوه، در فرآیند مذاکرات، هر گامی که برداشته میشود، ممکن است همراه با جابهجایی اهداف و تغییر در تاکتیکها باشد. بهطور معمول، طرفین در جریان مذاکرات با هم تعاملی مداوم دارند که ممکن است به دلیل فشارهای داخلی یا خارجی دچار تغییراتی شود. بنابراین نباید تصور کنیم که هر چیزی که در حال حاضر در مذاکرات مطرح میشود، بهطور حتم به نتیجهای نهایی و قطعی منتهی خواهد شد.
مذاکرات بینالمللی: ابزاری برای منافع ملی یا بهرهبرداری سیاسی؟
در این میان، نکته مهم دیگری که باید به آن توجه کرد این است که نباید از مذاکرات بینالمللی بهویژه مذاکرات با آمریکا، بهعنوان ابزاری برای بهرهبرداری سیاسی در فضای داخلی کشور استفاده شود. برخی افراد ممکن است تلاش کنند تا نتایج این مذاکرات را بهطور خاص به نفع خود در عرصه سیاست داخلی به کار گیرند؛ اما چنین رویکردی نهتنها به صلاح کشور نخواهد بود، بلکه میتواند به اعتبار مذاکرات و حتی به اعتماد مردم آسیب بزند.
استفاده ابزاری از این مسائل میتواند به شکافهای سیاسی و اجتماعی دامن بزند و از تأثیرات مثبت این مذاکرات در عرصههای اقتصادی و بینالمللی بکاهد.
واقعبینی در تحلیل مذاکرات و جلوگیری از انتظارات غیرواقعی
در این زمینه، حتی آقای پزشکیان هم چنین نمایهای از خود نشان دادهاند که از این مذاکرات تنها بهعنوان یک فرصت برای ارتقای منافع ملی استفاده شود، نه ابزاری برای کسب امتیاز در فضای سیاست داخلی. برخلاف دولت روحانی، رئیسجمهور فعلی از هرگونه بهرهبرداری سیاسی از مذاکرات اجتناب کرده و بر اهمیت تمرکز بر منافع ملی و حفظ وحدت داخلی تأکید کرده است. این نگاه واقعبینانه و ملی میتواند زمینهای برای موفقیتهای بیشتر در مذاکرات و درعینحال حفظ انسجام داخلی کشور فراهم آورد.
اینگونه مذاکرات بهطور معمول مستلزم مشاورههای گسترده، ارزیابی دقیق از منافع و تهدیدات و در نظر گرفتن تمامی گزینههای ممکن است. اگر تنها بر اساس یک دیدگاه خوشبینانه و بدون توجه به عمق پیچیدگیهای مسأله بخواهیم از موفقیت قریبالوقوع مذاکرات سخن بگوییم، این امر نهتنها میتواند به بیدقتی در پیشبینیهای آینده منجر شود، بلکه احتمالا باعث خواهد شد که کشور از آمادگی کافی برای مواجهه با چالشهای جدیدی که در این مسیر ممکن است ایجاد شوند، برخوردار نباشد.