شهدای ایران shohadayeiran.com

در ابتدای زندگی مشترک، من‌و‌حاج آقا رازینی در قم ساکن شدیم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زندگی ما دستخوش تغییراتی شد. حاج آقا برای مدتی مدیریت مدرسه حقانی را به عهده گرفت. سپس، به توصیه شهید‌قدوسی، وارد دستگاه قضایی شد. شهید قدوسی گفته بود: «ما در دستگاه قضا، نیرو کم داریم، بیایید کمک کنید.» او به نیرو‌های تربیت شده خود بسیار اعتماد داشت، هم از نظر علمی و هم از لحاظ اعتقادی و از هم از لحاظ عدالت محوری و ذکاوت.

به گزارش شهدای ایران به نقل ازجوان، دی‌ماه ۱۳۷۷ بود که جانباز شد. فرمانده به ملاقات آمد. گشت میان الفاظ و کلمات. با خود گفت، چه بگویم فرمانده‌ام بداند ما تا آخر هستیم و این وقایع سد راه نخواهد شد؟! اول از غصه جاماندن از شهادت گفت، آقا که این سرباز همیشه آماده به خدمت را می‌بیند، می‌فرماید: ان‌شاءالله بعد از عمرطولانی و خدمت خداوند عاقبت شما را ختم به شهادت قرار دهد. حالا وقتش بود. همین دو جمله را گفت که قوت قلب‌شان شود: «ما پیرو مکتب والله ان‌قطعتموا یمینی هستیم. امیدواریم این صدمه به خدمت ما لطمه نزند.» فرمانده می‌پسندد و «ان‌شاءالله» گفتن‌شان، دعایی می‌شود تا ۲۶سال دیگر خدمت کند و به دعای دیگرشان عاقبت عالم مجاهد آیت‌الله شهید علی رازینی ختم به شهادت شده و به برادران شهیدش عباس و مجتبی رازینی بپیوندد. آیت‌الله رازینی، با تلفیق قاطعیت و عدالت، خدمات ارزشمندی به نظام جمهوری اسلامی ایران ارائه کرد و به عنوان یکی از چهره‌های ماندگار در دستگاه قضایی کشور شناخته شد. در ادامه این نوشتار با همسر شهید همکلام شدیم تا سیره و سبک زندگی این مجاهد خستگی ناپذیر را مرور کنیم. 

آغاز همسنگری به تأیید شهدا
سال ۱۳۵۴ بود که حاج آقا رازینی به خواستگاری من آمد. هردوی ما از خانواده‌های اصیل روحانی بودیم. نه تنها خود ایشان، بلکه پدر، عمو‌ها و پسرعموهایشان نیز در کسوت روحانیت بودند و به مردم خدمت می‌کردند. حاج آقا رازینی از طلاب برتر مدرسه حقانی بود. ایشان برای ازدواج، تأییدیه‌ای از شهید قدوسی و شهید بهشتی داشت. این دو بزرگوار به پدرم گفته بودند، رازینی از طلبه‌های خوب ماست و بسیار مؤمن است. شهید قدوسی و شهید بهشتی حاج آقا را به پدرم معرفی کردند. جالب اینکه پدرم از قبل پدر ایشان را می‌شناخت. حاج آقا رازینی در آن زمان هم فرد معتبر و مورد احترامی بود. ثمره زندگی من و حاج آقا، تولد پنج فرزند بود. یک پسر و چهار دختر که همگی ازدواج کرده‌اند و سر خانه و زندگی‌شان هستند. من همیشه با افتخار از ۵۰ سال زندگی مشترک و همسنگری با مردی یاد کرده‌ام که عالم، مجاهد و ولایی بود و خدمات ارزنده‌ای به کشور و انقلاب اسلامی ارائه کرد. او یکی از پنج برادری بود که همگی در جبهه حضور داشتند و دو برادرش در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند. آیت‌الله رازینی، در عملیات مرصاد خدمات ارزنده‌ای انجام داد. ایشان در طول سال‌های خدمت خود، همواره در خط مقدم مبارزه با گروه‌های تروریستی، به‌ویژه سازمان منافقین و دیگر دشمنان داخلی و خارجی کشور قرار داشت. همچنین ایشان نقش مهمی در مبارزه با گروه‌های معاند و جریان‌های ضدانقلاب ایفا کرد. 

از حوزه تا دستگاه قضا
در ابتدای زندگی مشترک، من‌و‌حاج آقا رازینی در قم ساکن شدیم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زندگی ما دستخوش تغییراتی شد. حاج آقا برای مدتی مدیریت مدرسه حقانی را به عهده گرفت. سپس، به توصیه شهید‌قدوسی، وارد دستگاه قضایی شد. شهید قدوسی گفته بود: «ما در دستگاه قضا، نیرو کم داریم، بیایید کمک کنید.» او به نیرو‌های تربیت شده خود بسیار اعتماد داشت، هم از نظر علمی و هم از لحاظ اعتقادی و از هم از لحاظ عدالت محوری و ذکاوت. 
شهیدبهشتی و شهیدقدوسی بر این باور بودند که طلاب مدرسه حقانی، باید زیرساخت‌های نظام اسلامی را شکل دهند. این اعتماد و دیدگاه، مسیر خدمت حاج آقا رازینی را در سال‌های پس از انقلاب تعیین کرد. 
شهید‌بهشتی و شهیدقدوسی با دوراندیشی خاصی، طلاب مدرسه حقانی را برای خدمت به نظام آینده آماده می‌کردند. برخلاف رسم معمول آن زمان درحوزه‌های علمیه، در مدرسه حقانی زبان انگلیسی تدریس می‌شد. این نشان از نگاه پیشرو این بزرگواران داشت. هدف آنها پرورش افرادی شایسته و کارآمد بود که بتوانند در آینده نقش‌های مهمی در نظام اسلامی ایفا کنند. از این رو آیت‌الله علی رازینی، شخصیتی برجسته و تأثیرگذاری در دستگاه قضایی کشورمان بود که مسئولیت‌های سنگین و مدیریت‌های بزرگی را در کشور بر عهده داشت. 

اشداء علی الکفار رحماء بینهم
 ایشان خدمات ارزنده‌ای در قوه قضائیه ارائه کرد. نه تنها در بعد قضایی موفق بود بلکه مصداق آیه قرآنی «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» بود. از ویژگی‌های بارز آیت‌الله رازینی، می‌توان به قاطعیت در برخورد با معاندان اشاره کرد. ایشان در مورد افرادی که با نظام عناد داشتند و قابل اصلاح نبودند، بر اساس شرع و قانون، حکم صادر می‌کرد. ایشان در اجرای عدالت شجاعت داشت و از هیچ‌کس واهمه نداشت. او نقش کلیدی در مبارزه با گروه‌های تروریستی، به‌ویژه سازمان منافقین و دیگر جریان‌های ضدانقلاب داشت. در دهه ۶۰، زمانی که کشور با اقدامات تروریستی و بمب‌گذاری‌های گروه‌های معاند مواجه بود، نقش مهمی در رسیدگی به پرونده‌های امنیتی داشت. 

میزش سنگرش بود 
حاج آقا، نگاه ویژه‌ای به کار و مسئولیتش داشت. او میز کارش را به یک سنگر تشبیه می‌کرد. همیشه می‌گفت: «این میز، سنگر من است. تا جان در بدن دارم، از پشت همین میز به اسلام و کشورم خدمت خواهم کرد.» حاج آقا معتقد بود، در شرایط فعلی، مهم‌ترین کاری که می‌تواند انجام دهد، حضور مؤثر در همین جایگاه است. او وظیفه‌اش را مانند یک سرباز در خط مقدم می‌دید و با تمام توان به انجام آن می‌پرداخت. نگاه حاج آقا به خانواده‌های زندانیان با رحمت و مهربانی بود و معتقد بودند، آنها نباید به خاطر اشتباهات اعضای خانواده‌شان مجازات شوند. ایشان گاهی برای خانواده‌های زندانیان کمک مالی ماهیانه در نظر می‌گرفت وهمواره تأکید داشت، خانواده‌های زندانیان گناهی ندارند و نباید مورد تعرض قرار گیرند. او در تلاش بود که توجه جامعه را به مشکلات این خانواده‌ها جلب کند. در سال ۱۳۷۷، حاج آقا مورد یک حمله تروریستی قرار گرفت. این حادثه آسیب جدی به سلامت جسمی ایشان وارد کرد. ما فکر می‌کردیم، ایشان به زودی خودش را بازنشسته خواهند کرد، اما برخلاف انتظار ما، حاج آقا تصمیم گرفت به خدمتش ادامه دهد. ایشان با قاطعیت گفت: «من همچنان در خدمت خواهم بود.» حاج آقا در مجموع ۴۵ سال به نظام خدمت کرد و سرانجام، در حال انجام وظیفه و پشت همان میز کارش به شهادت رسید. 

شهیدان عباس و مجتبی رازینی 
برادران شهید‌آیت‌الله علی رازینی، عباس و مجتبی رازینی، هر دو در جوانی به شهادت رسیدند. این دو برادر متولد سال‌های ۱۳۴۶ و ۱۳۴۸ بودند. شهید عباس رازینی، در زمان اعزام به جبهه حدود ۱۹ سال داشت. صنایع موشکی به دلیل هوش بالای او، خواستار ماندنش در آنجا بود. اما او با وجود این درخواست، خودش مصرانه خواهان حضور در جبهه بود. او در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. شهید مجتبی رازینی، حدود ۱۷ سال داشت زمانی که به شهادت رسید. برای اعزام به جبهه، شناسنامه‌اش را دستکاری کرده بود. دو ماه پس از شهادت برادرش عباس، در عملیات کربلای ۸ به شهادت رسید. جالب است که حاج آقا رازینی، برادر این دو شهید، در تاریخ ۲۹ دی ۱۴۰۳ به شهادت رسید که مصادف با سالروز شهادت برادرش عباس بود. 

دادگاه ویژه تخلفات جنگ
حاج آقا نقش مهمی در جبهه‌های جنگ ایفا می‌کرد. ایشان به طور منظم از جبهه‌ها سرکشی می‌کرد و در اتاق جنگ حضور داشت. حاج آقا شخصاً در میدان نبرد حضور پیدا می‌کرد تا از نزدیک شرایط را بررسی کند. به عنوان نماینده حضرت امام و چشم بینای ایشان، مسائل جنگ را به درستی به بیت امام منتقل می‌کرد. در رابطه با حکم امام خمینی (ره) به آیت‌الله رازینی، این حکم مربوط به تشکیل دادگاه ویژه تخلفات جنگی بود. این اقدام نشان‌دهنده اهمیت نظم و قانون حتی در شرایط جنگی بود. طبق این حکم، «دادگاه ویژه تخلفات جنگ» ایجاد شد تا به امور جبهه‌ها رسیدگی کند. این دادگاه‌ها وظیفه داشتند با تخلفاتی که موجب شکست جبهه اسلام یا خسارت جانی می‌شد، برخورد کنند. 

طالب شهادت بود
 حاج آقا همواره احساس می‌کرد از قافله شهدا جا مانده است. او با حسرت می‌گفت: «من عقب ماندم.» زمانی که دو برادر کوچک‌ترش به شهادت رسیدند، با غبطه می‌گفت: «آنها از من کوچک‌تر بودند، اما از من پیشی گرفتند و به عاقبت نیک شهادت رسیدند.» حاج آقا همیشه آرزوی شهادت داشت و به این مقام غبطه می‌خورد. در آخرین روز‌های زندگی‌اش، در مراسم اعتکاف شرکت کرد. وقتی از او پرسیدند چه دعایی کرده، پاسخ داد: «برای همه دعای عاقبت به خیری کردم و برای خودم از خدا شهادت خواستم.» جالب است که در اعتکاف امسال، حاج آقا از خداوند طلب شهادت کرد و این دعا مستجاب شد. 

کارمردم روی زمین نماند!
من همیشه برای حاج آقا دعای شهادت می‌کردم. معتقد بودم شایسته ایشان نیست در رختخواب از دنیا بروند. با وجود اینکه پای مجروحی داشتند و به سختی راه می‌رفتند، هرگز از کارشان کم نمی‌گذاشتند. وقتی به ایشان پیشنهاد می‌کردم مرخصی بگیرند، می‌گفتند: «لزومی ندارد، کار مردم روی زمین می‌ماند.» این نشان‌دهنده تعهد عمیق ایشان به خدمت بود. جالب است بدانید حاج آقا حدود دوسال مرخصی استفاده نشده داشتند. با این حال، ترجیح می‌دادند به جای استراحت، همچنان مشغول کار و خدمت به مردم باشند. این رفتار حاج آقا نشان می‌دهد ایشان تا آخرین لحظات زندگی، خود را وقف خدمت به مردم و کشور کرده بودند. حتی با وجود مشکلات جسمی، اولویت ایشان رسیدگی به امور مردم بود. 

همسنگری با شهید رئیسی
شهید رئیسی در سال ۱۳۶۴، زمانی که در کرج مشغول به کار بود، متوجه شد آقای رازینی دادستان انقلاب تهران است. حاج آقا، شهید رئیسی را فردی شایسته تشخیص داد و ایشان به عنوان جانشین دادستان انقلاب تهران منصوب شد و به این ترتیب، دوره مدیریت قضایی شهید رئیسی در تهران آغاز شد. آقای رئیسی و حاج آقا رازینی، در موقعیت‌های مختلف با یکدیگر همکاری می‌کردند و حتی در یک شعبه کنارهم خدمت می‌کردند. شهید رئیسی توانایی مدیریتی بالایی داشت. آقای رازینی معتقد بود باید افراد توانمند را شناسایی کرده و برای خدمت به نظام پرورش داد. بسیاری از افرادی که امروز در رده‌های بالای مدیریتی هستند، از همکاران ایشان بوده‌اند. شهید رازینی همواره به پرورش و ارتقای افراد مستعد افتخار می‌کرد. او با شناسایی قضات توانمند از شهرستان‌ها، آنها را به مسئولیت‌های بالاتر می‌رساند و برای خدمت به نظام آماده می‌کرد. هدف او تقویت و پر بار کردن دستگاه قضایی بود. حاج آقا اژه‌ای یکی از افرادی بودند که شهید رازینی ایشان را شخصیت قابلی دیدند و مسیر خدمت را برایشان هموار کردند. که بحمدلله در حال حاضر ریاست قوه قضائیه را بر عهده دارند شهید از این موضوع بسیار خرسند بود. این موفقیت‌ها برای رازینی مایه مباهات بود و نشان می‌داد، تلاش‌هایش برای تقویت و پرورش نیرو‌های کارآمد ثمربخش بوده است. 

ارادت ویژه به اهل بیت (ع)
ایشان ارادت خاصی به اهل بیت، به ویژه حضرت زهرا (س) و امامان معصوم (ع) داشت. ما مراسم‌های متعددی را برای اهل بیت (ع) در منزل مان برگزار می‌کردیم. قبل از ترور و شهادت‌شان مراسمی به مناسبت میلاد امام جواد (ع) را در منزل‌مان در قم برگزار کردیم و همه فامیل را دعوت کردیم. در این مراسم، ایشان از فامیل حلالیت طلبیدند و صله رحم را به جا آوردند. من به حاج آقا گفتم همه فامیل را در ماه مبارک رمضان دعوت می‌کنیم. اما اصرار داشتند مراسم میلاد امام جواد (ع) حتماً برگزار شود. علت این اصرارشان را بعد از شهادت‌شان متوجه شدم. با خودم می‌گویم این مراسم فرصتی برای طلب حلالیت و صله رحم برای ایشان بود. ایشان شب آخر، تا صبح بیدار بود. من می‌دیدم نماز می‌خوانند و قرآن تلاوت می‌کنند. صبح زود، قبل از طلوع آفتاب، گفتند باید بروند، چون کار دارند. معمولاً پوشیدن جوراب به خاطر مجروحیت پایشان برایشان سخت و دشوار بود، برای همین از من خواستند کمک‌شان کنم. موقع پوشاندن جوراب‌هایشان، گفتم: «از شما می‌خواهم من را شفاعت کنید.» حاج آقا لبخندی زدند و گفتند: «چشم!»

وصایای عملی
رفتار و کردار ایشان برای ما و اطرافیان مانند یک وصیت بود. با رفتارشان، ما را به انجام کار‌های خوب تشویق می‌کردند. ایشان توجه ویژه‌ای به یتیمان، کودکان و افرادی که در زندگی مشکل داشتند، نشان می‌دادند. این توجه شامل مسائل قضایی و غیر قضایی می‌شد. ایشان همیشه به این حدیث اشاره می‌کردند که خداوند متعال فرمودند: «اگر مشکلی از مؤمنین را حل کنید، به اندازه ۷۰ سال عبادت ارزش دارد.» همیشه می‌گفت: «من آبرویی دارم که آن را برای کمک به بندگان خدا به کار می‌گیرم.» هر وقت می‌توانستند، برای نیازمندان سفارش می‌کرد و کمک می‌رساند. هرگز کسی را با گفتن «این به من مربوط نیست» رد نمی‌کرد. در واقع، ایشان به مشکلات همه افراد رسیدگی می‌کردند و سعی داشتند تا جایی که می‌توانند کمک کنند. این نشان‌دهنده روحیه مسئولیت‌پذیری و انسان‌دوستانه ایشان بود. در مراسم تشییع و تدفین شهید رازینی، خانمی را دیدم که بسیار گریه می‌کرد. از او پرسیدم شما چطور شهید را می‌شناسید؟! ایشان گفت: من پاکستانی هستم و همسرم مترجم بود. یک مشکلی برای ما پیش آمد که آقای رازینی تا حد امکان به ما کمک کرد و مشکل ما را حل کرد. بسیاری دیگر نیز به منزل خانواده شهید آمدند تا ابراز همدردی کنند. آنها از لطف و راهنمایی‌های حاج آقا رازینی 
یاد می‌کردند. 

ترور‌های نافرجام 

شهید رازینی چندین بارهدف ترور قرار گرفت که یکی از این ترور‌های نافرجام در سال ۱۳۶۱ در مشهد اتفاق داد. در این حادثه، زنی با ظاهر خبرنگار به منزل ما مراجعه کرد. هنگام شروع گفت‌و‌گو، با مسلح کردن اسلحه‌اش، مشخص شد قصد ترورحاج‌آقا را دارد. اما ایشان به سرعت عمل کرد و موفق شد اسلحه را از دست او بگیرد. این اقدام سریع مانع از شلیک حتی یک گلوله شد و ترور ناکام ماند و او نتوانست به نیت پلید خودش دست پیدا کند. دومین ترور نافرجام شهید رازینی، در ۱۷ رمضان سال ۱۳۷۷ رخ داد. در آن شب، زمانی که ایشان با زبان روزه از محل کارشان خارج می‌شدند، دو موتورسوار یک بمب آهنربایی به خودروی حامل ایشان چسباندند. هدف تروریست‌ها این بود که بمب به سر و قلب آقای رازینی اصابت کند، اما خوشبختانه بمب کمی به سمت پایین لیز خورد. در نتیجه، هنگام انفجار، بیشترین آسیب به پای ایشان وارد شد. این حادثه منجر به مجروحیت شدید شهید رازینی شد، به طوری که ترکش‌ها به شکم و سینه‌اش نیز اصابت کرد. پس از این حادثه، رهبر معظم انقلاب از حجت‌الاسلام رازینی در بیمارستان عیادت کردند و در جریان وضعیت جسمی ایشان قرار گرفتند. پس از ترور نافرجام در سال ۱۳۷۷، آیت‌الله رازینی حدود دو ماه در بیمارستان بستری شد و تقریباً ۱۲ عمل جراحی روی پای ایشان انجام گرفت. با وجود تلاش‌های پزشکی، پای ایشان حس خود را از دست داد، اما ایشان توانستند آن را حفظ کنند. با وجود این مشکل جسمی، آیت‌الله رازینی هرسال در پیاده‌روی اربعین شرکت می‌کردند. من هم در تمام مسیر همراهشان بودم و به حال و هوای معنوی ایشان غبطه می‌خوردم. شهید رازینی همواره در حال تلاوت قرآن بودند و همیشه یک قرآن کوچک در جیب لباس‌شان همراه داشتند. نکته قابل توجه این است که همان قرآنی که همیشه همراه ایشان بود، در زمان شهادت‌شان به خون‌شان آغشته شد. این آخرین حضور شهید رازینی در پیاده‌روی اربعین به سال ۱۴۰۱ برمی‌گردد که تصاویر و ویدیو‌هایی از ایشان در این مراسم منتشر شده است.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار