شهدای ایران: سرویس فرهنگی/اگرچه در 17 دیماه 1314، دستور ممنوعیت حضور زنان با حجاب اسلامی در جامعه از سوی رضاخان صادر شد، اما برای اولینبار در ربیعالثانی 1264 هجری قمری برابر با 1227 شمسی و 1848 میلادی بود که زنی به نام «طاهره قرهًْالعین» از اعوان و انصار علی محمد باب (بانی فرقههای ضاله بابیه و بهائیت) در دشت بدشت شاهرود، کشف حجاب کرد. کشف حجابی که حتی مورد حیرت طرفداران باب قرار گرفت و باعث شد تا جمعی از آنها از باب کنارهگیری کرده و گروهی به تشویق طاهره به فعالیتهای تروریستی روی آورند که ترور ملا صالح برغانی (عموی طاهره) از نخستین آنها بود.1
اگرچه در دوران قاجار و در مدارس وابسته به کانونهای اروپایی مانند مدارس آلیانس (اتحادیه جهانی اسرائیلیت)، ظاهر شدن زنان و دختران بدون چادر و روسری تحت عنوان تجدد، نخستین بارقههای سیستماتیک مقوله کشف حجاب بود اما پس از تحکیم حاکمیت رضاخانی در سال 1312 (یعنی 85 سال پس از واقعه بدشت) وقتی محمدعلی فروغی یعنی همان فراماسونری که از عوامل اصلی صعود رضاخان به سلطنت بود، مجددا رئیسدولت شد تا مرحله تازهای را همراه دیگر برادران ماسونیاش در دوران رضاخانی آغاز نماید، قضیه کشف حجاب در ایران از محورهای این مرحله بود. مرحلهای که درواقع اساس و ماهیت روی کار آوردن رژیم پهلوی توسط کانونهای صهیونی و استعماری و در تداوم فرقههای ضاله بابیه و بهائیت را روشن میساخت.
در کابینه جدید فروغی، مجموعهای از فراماسونها حضور داشتند تا به سهولت بتوانند اهداف و آرمانهای صهیونی خود را در ایران عملی سازند و آنچه در این میان بیش از هر مورد دیگر هدف تهاجم حلقه ماسونهای فروغی قرار داشت، فرهنگ و ارزشهای اسلامی و ملی بود. این ادعا را میتوان از انتخاب فراماسون مرموزی همچون علیاصغر حکمت به وزارت معارف دریافت.
او یک خاخام صهیونیست بود
برای آشنایی با پیشینه علیاصغر حکمت بهتر است به خاطرات «مئیر عزری»، اولین سفیر رژیم صهیونیستی در ایران رجوع کنیم. عزری در جلد اول «یادنامه» (مجموعه خاطرات خود) مینویسد: «تیمسار کیا دیدار مرا با علیاصغر حکمت برنامهریزی کرد. چندی پیش از این دیدار به من گفته بود «او از خود شماست» من بهخوبی به گفتهاش پی نبرده بودم، تا اینکه پس از چندی دانستم خانواده حکمت (به معنی حاخام)، از یهودیان سرشناس شیراز بودهاند و بالای یکصد و بیست سال پیش از سر ناچاری از کیش خویش دست شستهاند. شاید هم خواستهاند با گزینش نام خانوادگی «حکمت» از تنها یادگار خانوادگی پاسداری کنند، چراکه واژه «حاخام» در زبان عبری برابر با خردمند، فرهیخته، دانشور، دانا یا پژوهنده است. حکمت، هرگز گرایشی به گشودن این راز نداشت...»2
علیاصغر حکمت بعدا در شورای عالی تشکیلات فراماسونری جعفر شریف امامی به نام «حکومت متحده جهانی» حضور جدی داشت و همراه ماسونهایی همچون سردار فاخر حکمت، دکتر هومن، دکتر علیآبادی، احمد متین دفتری و... بر اساس آرمانهای صهیونیستی، سناریوی حکومت بلامنازع تشکیلات جهانی فراماسونری را در ایران و سایر کشورهای دنیا دنبال میکردند. 3 همین علیاصغر حکمت است که مورخین معاصر، وی را طراح اصلی جریان «کشف حجاب» میدانند.
نخستین اقدام دولت فراماسون فروغی برای بهوجود آوردن اصلاحات صهیونی در ایران، فرستادن رضاخان به خارج کشور و ترکیه بود. دقیقا همان عملی که میرزاحسین خان سپهسالار (رئیس اولین دولت فراماسونی در ایران) با ناصرالدینشاه قاجار کرد و با بردن وی به فرانسه و فراهم آوردن زمینه دیدار و ملاقات وی با بارون روچیلد و رئیس اتحادیه جهانی اسرائیلی، مجوز اولین حضور رسمی تشکیلات جهانی صهیونیسم در ایران را با تاسیس مدارس آلیانس کسب کرد.
برنامهریزی انجمنهای فراماسونری
اسناد موجود حاکی از آن است که رضاخان نیز پس از دیدار از ترکیه تحت تاثیر القائات افرادی همچون محمدعلی فروغی، محمود جم و علیالخصوص علیاصغر حکمت، شیفته اصلاحات استعماری در آن کشور شد و نقشه فراماسونهای فوق را برای عملی ساختن تهاجم صهیونیسم به فرهنگ ایرانیان تایید کرد. برنامه فوق با ترویج و تحمیل لباس غربی به ایرانیان تحت عنوان متحدالشکل کردن لباسها مطرح شد و با ماجرای کشف حجاب که مستقیما باورها و اعتقادات مذهبی مردم مسلمان را هدف قرار میداد، به اوج خود رسید.
علیاصغر حکمت، خود در کتاب خاطراتش تحت عنوان «سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی» شرح کاملی از ماجرای کشف حجاب و تمهیداتی که برای اجرای آن اندیشیده بود، میدهد. حکمت که 6 سال متمادی بین سالهای 1312 تا 1317 بر منصب بسیار حساس وزارت معارف تکیه زده بود، از تیرماه 1313 با طرح موضوع در جلسه هیئت وزیران و سپس تشکیل کانون بانوان، پروژه کشف حجاب را کلید زد. وظیفه این کانون، آنچنانکه حکمت در خاطراتش ذکر کرده، آمادهسازی افکار عمومی برای اجرای طرح کشف حجاب بود.4
مقاومت مردم در مقابل کشف حجاب
حکمت در گوشه گوشه خاطراتش، خود را نفر اول در قضیه کشف حجاب معرفی نموده است. حتی مینویسد که روز و مکان جشن 17 دی ماه 1314 برای مراسم علنی کشف حجاب و حضور خاندان سلطنت در این مراسم را وی به رضاخان پیشنهاد داده بود. پیش از آن در اوایل سال 1314، شخص علیاصغر حکمت، زمینههای طرح استعماری فوق را از شیراز و مدرسه شاهپور این شهر آغاز نموده بود. به این صورت که:
«عدهای از دختران جوان بر روی سن ظاهر گشته، به ناگاه برقع از روی برگرفتند و با چهرهای باز و گیسوانی نمایان، پایکوبی را آغاز کردند.» 5 این حادثه حتی عدهای از حاضرین را به اعتراض واداشت. فردای آن روز در مسجد وکیل شیراز، اجتماع اعتراضآمیزی به ابتکار روحانی مبارز سید حسامالدین فال اسیری برگزار شد. وی در یک سخنرانی به انتقاد از عملکرد رژیم رضاخانی پرداخت و به مردم هشدار داد که مواظب توطئهها باشند به دنبال این سخنرانی، بلافاصله دستگیر و زندانی شد.
پس از دستگیری فال اسیری، روحانیون حوزه علمیه مشهد به اعتراض برخاستند و در منزل یکی از روحانیون طراز اول به نام آیتالله سید یونس اردبیلی جلسهای برگزار کردند تا علیه طرح کشف حجاب رضاخانی اعتراض کنند. آنها پس از مشورت، آیتالله حاج حسین قمی را به عنوان نماینده برای گفتوگو با رضاخان به تهران اعزام نمودند اما او را در حرم حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام) بازداشت و ممنوعالملاقات کردند.
اعتراضات علیه این بازداشت غیرقانونی به تحصن روحانیت مبارز مشهد در مسجد گوهرشاد انجامید که مردم هم با قیام علیه این حرکت رژیم رضاخانی به روحانیون پیوستند. مسجد گوهرشاد و حرم حضرت امام رضا (علیهالسلام) به محاصره مزدوران رضاخان درآمد و با هجوم آنها به حرم مطهر علی بن موسیالرضا (علیهالسلام) مردم مسلمان به گلوله بسته و قتل عام شدند و تعدادی از روحانیون و علمای طراز اول حوزه علمیه مشهد هم بازداشت گردیدند، مدارس دینی تخریب شد و حکومت نظامی در مشهد برقرار گشت.
مقابله با حجاب از طریق رسانهها و سبک زندگی
اما طرح هجوم به فرهنگ و ارزشهای اعتقادی و ملی مردم ایران تحت عنوان کشف حجاب ادامه یافت. بنابر اسناد و مدارک موجود درواقع علیاصغر حکمت و محمود جم (رئیس دولت در زمان اجرای طرح و عامل سرکوب مخالفین آن) دو عامل اصلی عملی ساختن توطئه کشف حجاب بودند. به این ترتیب باردیگر دست عوامل مستقیم فراماسونری و شبکه جهانی صهیونیسم در تهاجمی دیگر علیه اعتقادات و فرهنگ دینی مردم معلوم میگردد.
البته ماجرای کشف حجاب و تغییر شکل پوشش ملی به لباس و پوشش غربی و دیگر سبک و آیینهای زندگی و رفتاری که با تهاجم فرهنگی غرب به جامعه ایرانی تحمیل شد، پیش از اجرایی شدن، یک دوره زمینهسازی ذهنی را پشتسر گذارده بود.
از اوایل دوران قاجار با انتشار نشریات و کتاب توسط عوامل تشکیلات فراماسونی و رواج تئاتر جدید و شعر و رمان نو و نقاشی مدرن و معماری و لباس و لوازم و ابزار و تجملات زندگی غربی و سپس دانشگاه و کتابها و جراید و سینما و... برای ترویج تجدد وارداتی، درواقع به نوع سبک زندگی ایرانی اسلامی مردم هجوم برده و اذهان آنها را آماده پذیرش هر طرح و برنامه استعماری نمودند.
احسان یارشاطر که یک بهائی وابسته به دربار شاه بود در گفتوگویی در سال 1394، به زمینهچینی رفتارهای غیراخلاقی و سبک زندگی غربی توسط سینما و رسانههای مانند آن، اعتراف میکند. او میگوید: «... اصولا اقتباس تمدن غربی اول با چیزهای بیآزاری مثل قاشق و چنگال شروع میشود و بهتدریج مسئله کت و شلوار و حجاب پیش میآید... اینها در کنار هم به مرور، ذهنیت و خواستهای جامعه را عوض میکنند. یعنی هر مرحله نتیجه مرحله پیش از خود است. کشف حجاب به هر حال در ایران اتفاق میافتاد؛ ولی خیلی طول میکشید... وقتی شعرا در ذم حجاب شعر گفتهاند و فیلمهای سینمایی هم تصویر زن بیحجاب و شکل و شیوه حضورش را در جامعه به صورتی مثبت نشان دادهاند، جامعه در برخی سطوح و تا اندازههایی آمادگی پذیرفتن چنین فرمانی را دارد...» 6
خوشبختانه این توطئه ضداسلامی و ضدملی همچون همیشه با مقاومت اقشار متدین مردم و بهویژه روحانیت مبارز مواجه گشت. به گواهی اسناد برجای مانده، مانع اصلی بر سرراه پیشرفت طرح استعماری کشف حجاب در شهرهای مختلف ایران، روحانیون و علمای مبارز بودند که به حبس و تبعید رفتند ولی از پای ننشستند تا با فرار رضاخان و روی کار آمدن پهلوی دوم، او جرات ادامه
طرح فوق را نیافت و قانون کشف حجاب برای همیشه به تاریخ پیوست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بهائیت؛ پاد جنبش تجدید حیات ملت ایران، میکاییل جواهری، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، 1393، چاپ اول.
2- مئیر عزری، یادنامه، جلد اول، اورشلیم، 2000 میلادی.
3- اسناد ساواک، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، عبدالله شهبازی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،
چاپ بیست و یکم 1386، صفحات 404 تا 406.
4- علیاصغر حکمت، سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی، تهران، شرکت چاپ پارس، مهرماه 1355.
5- قیام گوهرشاد، سینا واحد، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ چهارم، 1366، ص 31.
6- احسان یار شاطر در گفتوگو با ماندانا زندیان، ماندانا زندیان، شرکت کتاب، لسآنجلس، چاپ اول، فروردین 1395،
ص 35.
*منبع:دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان