به گزارش شهدای ایران اگر در چنین روزهایی محمدرضا پهلوی و پدرش رضا شاه زنده بودند افسوس بشار اسد را میخوردند.
شاید در نگاه اول عبارت بالا برای شما تعجب برانگیز یا بی معنا باشد.
اما اگر سرنوشت بشار اسد رئیس جمهور سابق سوریه پس از خروج از کشورش با وضعیت پهلوی اول و دوم بعد از خروج از ایران مقایسه شود دیگر عبارتی که در ابتدا آمد بی معنا نیست و اتفاقا قابل تامل است.
با وجود آنکه تحولات اخیر در سوریه غافلگیر کننده و سریع بود به طوری که کنار رفتن بشار اسد از قدرت و تسلط نیروهای مخالف بر دمشق تنها طی چند روز رخ داد، اما در عین حال شاهد آوارگی و دربدری رئیس جمهور سابق این کشور نبودیم.
رسانههای دولتی روسیه چند ساعت پس از آنکه مخالفان کنترل پایتخت سوریه را به دست گرفتند، گزارش دادند که اسد و خانوادهاش به مسکو رسیدهاند و به آنها به دلایل "انساندوستانه" پناهندگی داده خواهد شد.
اما در زمان هجوم متفقین به ایران در جنگ جهانی دوم و عدم مقاومت ارتش تحت امر رضا شاه که منجر به اشغال ایران توسط قوای روس و انگلیس شد، بنیانگذار سلسله پهلوی که با حمایت و دخالت مستقیم انگلیسیها بر اریکه قدرت نشسته بود به شکل حقیرانه توسط خود آنان به جزیره دور افتاده و بد آبوهوای «موریس» تبعید شد.
سالهای آخر زندگی پهلوی اول همراه با ذلت و در بدترین شرایط جسمی و روحی در خارج از ایران سپری شد.
پسرش محمدرضا پهلوی هم پس از ۳۷ سال سلطه بر ایران در اثر اوج گرفتن انقلاب اسلامی فرار کرد.
آخرین پادشاه ایران با فرار از کشور، آواره و دربدر شد و حتی ثروت افسانهای که به همراه خود برده بود هم نتوانست به کمک او آید.
محمدرضا پهلوی به کشورهای مختلفی میرفت ولی پس از مدتی اقامت و دستبرد حاکمان آن کشورها به ثروت غارت شده ملت ایران از سوی آنان اخراج میشد.
او پس از حدود ۲ سال دربدری سرانجام مانند پدرش در غربت عمرش به پایان رسید.