در طی سالهای پس از انقلاب، بر اثر آسیبپذیری درونی جامعه و تهدیدهای بیرونی، انتقال فرهنگی حجاب با اختلال مواجه گردید و عدم رعایت آن، موجب جریحهدار ساختن وجدان جمعی و تبدیل آن به عنوان مسئلهای اجتماعی شد.
به گزارش شهدای ایران به نقل ازتهران پرس؛حجاب در دنیای امروزی و با مختصات جدید بار معنایی وسیعی را در خود
جای داده و در واقع به نماد اسلامی و شاخص و تمایز زن مسلمان از دیگر افراد
بدل گردیده است، نه اینکه صرفاً حکمی شرعی در کنار دیگر احکام دینی باشد.
این امر اهمیت حجاب و لزوم پرداختن به آن را بیش از پیش ایجاب مینماید.
نکتهی قابل توجه دیگر آنکه وجود چنین حکمی در اسلام نشان از آن دارد که
این دین برای حضور انسانی زن و فعالیت او در اجتماع اهمیت خاصی قائل شده
است.
اگر به زنان امکان ظهور و بروز در عرصههای مختلف اجتماعی داده شود و
استعدادها و توانمندیهای آنان به نحو مطلوب و شایستهای به کار گرفته شود
و آنان بتوانند در مراتب علمی و معنوی ظهور و بروز داشته باشند، دیگر
نیازی نمیبینند که با تبرج و خودآراییها توجه این و آن را به خودشان جلب
کنند. تبرج (خواه از سوی مردان و خواه از سوی زنان) همواره از جهل و نادانی
سرچشمه میگیرد.
برای همین است که عموماً زنان تحصیلکرده و هنرمند به مراتب کمتر از زنان
عامی به استفاده از زیورآلات و آرایش کردن گرایش دارند؛ چرا که علماندوزی،
فعالیت هنری و شرکت در تولید اجتماعی هویت جدیدی را برای آنها به ارمغان
آورده و آنها را با سرمایههای معنوی و چشماندازهای بیبدیلی از علم و
هنر و ادب و اندیشه و... آشنا ساخته است. به گفتهی دکتر علی شریعتی: «کسی
که زیبایی اندیشه پیدا کند، زیبایی بدنش را نشان نمیدهد. کسی که شخصیت
انسانیاش نمود و تلألؤ دارد، برای او تبلور بدنی کسر شأن و شرم آور است.»1
پوشش نامناسب پیامدها و آثار جبرانناپذیری در فرهنگ، اخلاق، اعتقاد،
اقتصاد و امنیت جامعه دارد که گاه مسیری انحرافی و بازگشتناپذیری پدید
میآورد. در دنیای کنونی، فرهنگی که قادر نباشد عناصر فرهنگی مفید را جذب و
عناصر غیر مفید را دفع کند و در الگوهای مختلف اجتماعی از ثبات لازم
برخوردار نباشد، فرهنگ مهاجم با الگودهی آن را تخریب میکند، ارزشها و
هنجارهای آن را نادیده میانگارد و با غلبه و تهاجم، ارزشها و الگوهای
مورد نظر خویش را جایگزین میکند تا در این رهگذر به اهداف خود دست یابد.
پوشش و حجاب به مثابهی رسانهای ارتباطی و به عنوان کنشی اجتماعی، از یک
سو تحت تأثیر ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است و از سوی
دیگر، متأثر از کنشگران اجتماعی اعم از زن و مرد است. در طی سالهای پس از
انقلاب، بر اثر آسیبپذیری درونی جامعه و تهدیدهای بیرونی، انتقال فرهنگی
حجاب با اختلال مواجه گردید و عدم رعایت حجاب اسلامی، موجب جریحهدار ساختن
وجدان جمعی و تبدیل آن به عنوان مسئلهای اجتماعی شد.
از نگاه جامعهشناسی، مسئلهی اجتماعی وضعیت اظهارشدهای است که با
ارزشهای شمار مهمی از مردم مغایرت دارد و معتقدند باید برای تغییر آن
وضعیت اقدام کرد.2 الگوی پوشش و کیفیت لباس در هر جامعه، بیش از آنکه از
شرایط جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی و ویژگیهای فردی (سن، جنس، سلیقه و...)
افراد اثر بپذیرد، از ساختار باورها و ارزشها، هنجارها، ایدئولوژیها،
الگوها و آداب و عادات گروهی اثر میپذیرد. لباس نشاندهندهی ناخودآگاه
فرهنگی جامعه است.
لباس پوشیدن نشانهی اجتماعی بودن انسان است و مانند دیگر جنبههای
اجتماعی بودن انسان بر اساس ارزشها و هنجارهای اجتماعی و انتظارات جمعی،
شکل مییابد.3ارزشها در فرهنگ هر جامعه نقش کلیدی بر عهده دارند و استواری
هر فرهنگ به ارزشهای آن جامعه وابسته است. بنابراین، هرچه یک جامعه از
نظام ارزشی نیرومندتر و پسندیدهتری برخوردار باشد، انسجام آن نیز بیشتر
میشود.
پوخ نیز ارزشها را به دو نوع تقسیم میکند: یکی نظام ارزشی اولیه، که به
نیازهای زیستی فرد مربوط میشود؛ و دیگری نظام ارزشی ثانویه که
دربرگیرندهی ارزشهای اجتماعی و اخلاقی است. وی معتقد است که نظام کلی
ارزشها از هر دو نوع تأثیر میپذیرد.4 حجاب نمونهای از ارزشهای دستهی
دوم در تعریف پوخ است که جزء مصداقهای ارزشهای دینی به شمار میآید.
هنگامی که ارزشهای قدیمی و سنتی جای خود را به ارزشهای نو و جدید
میدهند، فرآیند تغییر ارزشی رخ میدهد. این فرآیند در جوامع و زمانهای
مختلف میتواند صورتهای خاصی داشته باشد. تغییرهای رخداده در دهههای
اخیر ایران نیز از تحول اساسی در ساختار نظام ارزشی خبر میدهد. رفیعپور
در این زمینه معتقد است که «ارزشهای جامعه پس از دوران جنگ دچار تغییر شده
و ارزشهای انقلابی و مذهبی جای خود را به ارزشهای مادی دادهاند.»
هنگامی که ارزشهای قدیمی و سنتی جای خود را به ارزشهای نو و جدید
میدهند، فرآیند تغییر ارزشی رخ میدهد. این فرآیند در جوامع و زمانهای
مختلف میتواند صورتهای خاصی داشته باشد. تغییرهای رخداده در دهههای
اخیر ایران نیز از تحول اساسی در ساختار نظام ارزشی خبر میدهد.
یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار در این مسئله رسانههاهستند. در جهان
امروز، وسایل ارتباط جمعی مانند روزنامه، رادیو و تلویزیون، سینما و
اینترنت با انتقال اطلاعات، شکلدهی و مبادلهی افکار عمومی، در توسعه و
تغییر فرهنگ و تمدن بشری نقش بزرگی ایفا میکنند. رسانههای جمعی از یک سو
به رسانههای فردی و از سوی دیگر، به جبههی فرهنگی تبدیل شدهاند.
در میان وسایل ارتباط جمعی، تلویزیون به دلیل گیرایی و جذابیتهای خاص خود
و همچنین آسانی دسترسی به آن، نقش و سهم بیشتری در انتقال الگوهای رفتاری و
فرهنگسازی دارد. برنامههای تلویزیون میتوانند رفتارهای اجتماعی مطلوب
را در جامعه استوار کنند. فیلمها و سریالهای تلویزیونی، که دارای
پیامهای نهفتهای هستند، میتوانند به صورت غیرمستقیم و ناخودآگاه در
زندگی افراد تأثیر گذارند و پایدارترین یادگیری و تربیت را برای بیننده در
پی داشته باشند؛ چرا که به راحتی میتوانند ارزشها، هنجارها، سلیقهها و
عقاید شخصی را جهت دهند.
برنامههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی، مهمترین نقش را در تغییر
ارزشها در سالهای اخیر داشتهاند. پخش برنامهها و سریالهای این رسانهی
تصویری، نه تنها فرهنگ اختلاط و بیضابطه بودن را در روابط زن و مرد
بیگانه ترویج کرده، بلکه مهمترین عامل ابتذال در پوشش و آرایش بانوان در
جامعه بوده است.6
هماکنون در جامعهی ما، پیامهای دینداری و حفظ ایمان در سریالهای سیما
و سینما در مرتبهای بسیار پایین قرار گرفته است. پیامهایی که از طریق
این فیلمها به بینندگان، منتقل و آموزش داده میشود، نه تنها مطلوب و
مناسب نیست؛ بلکه پیامدهای منفی و خطرناکی برای نسل تأثیرپذیر و جوان جامعه
دارد. از یک سو، ناهنجاری¬هایی مانند بدحجابی، مدگرایی، بیهویتی،
خودآرایی، آرایش و... را به دختران جوان آموزش میدهند و از سوی دیگر، این
فیلمهای عشقبازی، که هرگز حدود اسلامی و شرعی در آنها رعایت نمیشوند،
میتوانند نقش بسیار مؤثری را در ترویج بیبندوباری دختران جوان داشته
باشند.
رویکرد سیما و سینما در سالهای اخیر به مدلهای بیگانه و ارزشگذاری غلط و
معرفی الگوهای نامناسب با ویژگیهای فرهنگی خاص سبب شده است که توجه نسل
جوان به شخصیتهای کموبیش، ناصالح جلب شود. این وضعیت، الگوی زندگی جوانان
را به سوی باورهای فرهنگی تغییر میدهد. 7
برنامههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی، مهمترین نقش را در تغییر
ارزشها در سالهای اخیر داشتهاند. پخش برنامهها و سریالهای این رسانهی
تصویری، نه تنها فرهنگ اختلاط و بیضابطه بودن را در روابط زن و مرد
بیگانه ترویج کرده، بلکه مهمترین عامل ابتذال در پوشش و آرایش بانوان در
جامعه بوده است.
تولید الگوها و محصولات فرهنگی نامناسب و مغایر با موازین اسلامی و پوشاک
غیرمتعارف، مطابق با مدهای غربی و عرضهی ارزان قیمت آن به بازار، از دیگر
علل مهم بدحجابی است. متأسفانه، تولید پوشاک نامناسب، ناقص و تحریکآمیز،
برای زنان، نه تنها مطابق با دستورها و احکام الهی نیست، بلکه موجبات توجه و
تمایل مردان بیگانه را نیز فراهم میسازد. امروزه کشورهای اروپایی و
غیراسلامی به فکر صدور لباسها و مدهای مختلف به کشورهای اسلامی افتادهاند
و پرآفتترین لباسهای خود را به کشورهای اسلامی صادر میکنند.
در حقیقت، این گونه واردات معنادار زنگ خطری برای جامعهی اسلامی ماست و
مسئولان نظام باید نهایت سعی خود را جهت جلوگیری از تولید و فروش محصولات
فرهنگی و لباسهای نامناسب داخلی و خارجی مبذول نمایند. مقام معظم رهبری
میفرمایند: «قانون ممنوعیت تولید و عرضهی کالاهایی که ضد حجاب است، از
قبیل لباسهای مبتذل و... باید در مجلس شورای اسلامی تصویب و به مرحله اجرا
گذاشته شود که پشتوانهی اجرایی این قانون، کار فرهنگی است.»8
از دیگر عوامل مؤثر در این زمینه، که خود هم علت و هم معلول است؛ یعنی هم
متأثر از رسانه بوده و هم در تأثیرگذاری بیشتر آن نقش داشته، کمرنگ شدن
خانواده است. به این معنا که متأسفانه دامنهی تأثیر رسانهها از تأثیر و
نفوذ خانوادهها بالاتر رفته است.
خانوادهی ایرانی را دو معضل اساسی ناتوان ساخته است: اول آنکه والدین
نسبت به گذشته، احساس مسئولیت کمتری در نظارت و هدایت فرزندان خود دارند.
دوم آنکه، احساس میکنند همانند گذشته اقتدار و نفوذ لازم را ندارند و
نهادهای رقیب امکان نظارت و هدایت را از آنها گرفتهاند.
مهمترین اقدام برای اصلاح وضعیت موجود، اصلاح سیاستها و برنامههاست؛ به
گونهای که خانوادهمحوری، اصل حاکم بر تمام تصمیمها تلقی گردد. تشکیل
پودمانهایی که به ارتقای مهارت والدین بینجامد، طراحی برنامههای جذاب
رسانهای برای تقویت غیرت و مسئولیت والدین و همچنین پررنگ کردن نقش و
اهمیت خانوادهها در این برنامهها، تقویت پیوندهای خویشاوندی و مواردی از
این قبیل میتواند در این راستا اثرگذار باشد.
نتیجهگیری
بنا بر آنچه بیان گردید، هویت زن ایرانی همواره با حیا و عفاف عجین بوده و
در تمام ادوار تاریخی زن ایرانی با پوشش و حجاب دیده شده است. لذا در پوشش
و حجاب زنان کشورمان، مفاهیم ایرانی و اسلامی متداخلاند و به نوعی با هم
عجین شدند. غنای فرهنگی در هویت تاریخی پوشش زن ایرانی، ویژگی ممتازی است
که باید به بهترین وجه ممکن تبیین شود و تبدیل به اصول و پایههای معرفتی
زنان و دختران این مرز و بوم گردد؛ چرا که وقتی نسل جدید با هویت خود و
غنای فرهنگی آن آشنا شد، سراغ فرهنگ بیگانه و الگوهای وارداتی مغایر با
فرهنگ و هویت خود نخواهد رفت.
سفرنامهها و کتابهای خاطرات گردشگران و مأموران غربی، آکنده از
برنامهها و سیاستهایی هستند که آزاد ساختن زنان ایرانی را به سبک
غربی مد نظر و تأکید قرار دادهاند. مؤثرترین اقدام آنها برای
راهیابی به کشورهای اسلامی آن بود که زنان مسلمان را از طریق
برداشتن حجاب و ملعبه قرار دادن او بیاعتبار کنند.
در طول تاریخ زنان مسلمان مبارزات و مقاومتهای زیادی را جهت حفظ عفاف و
پوشش کردهاند و میکنند. مانند زنان الجزایر در مقابل حکومت فرانسه و زنان
ترکیه، تونس و نیز زنان ایران در زمان پادشاهی رضاشاه که به مقاومت خود
ادامه دادند و فاجعهی مسجد گوهرشاد مشهد از جملهی این مقاومتها بود.
فرانتس فانون، جامعه شناس مشهور، در کتاب «انقلاب الجزایر یا بررسى
جامعه شناسى یک انقلاب»، به بررسى نقشحجاب زنان الجزایر در مقابل استعمار
فرانسه پرداخته است و مىنویسد: «سیاستمداران استعمار به این نتیجه رسیده
بودند که اگر بخواهیم به تاروپود بافتهی جامعهی الجزایرى هجوم بریم و
استعداد مقاومت آنها را از بین ببریم، بایدابتدا زنها را تحت تسلط خود
درآوریم و لذا هر چادرى که دور انداخته مىشود، افقجدیدى را که بر
استعمارگر ممنوع بوده در برابر او مىگشاید و سپس از دیدن هر چهرهی
بىحجابى امیدهاى حملهور شدن استعمار ده برابر مىشود.»9
در این راه، صرفاً مبارزه با اصل حجاب کافی نبود و لذا آنها
شیوههای دیگری را برای تکمیل پروژهی حذف حجاب در پیش گرفتند و از
میان این برنامهها، به تأسیس و ترویج مدارس، مجامع و مطبوعات زنانه
بیشترین اهمیت را میدادند؛ زیرا از این طریق، فکر و عقیدهی زنان عوض
میشد و آنها خودشان به دنبال غرب میرفتند.با گذشت سه دهه از پیروزی
انقلاب اسلامی، هنوز هم یکی از مهمترین بحثهای جامعه، محافل فرهنگی و
دغدغهی مسئولین و شخصیتهای اجرایی کشور مباحث مربوط به حجاب و فرهنگسازی
در ارتباط با این پدیده برای پوشش بانوان در کشور است.
حجاب، که موضوع و مسئلهای دینی است، تبدیل به یکی از مسائل مهم و کلیدی
جامعه گشته و از طریق پیوند با بسیاری از مسائل، دارای ابعاد سیاسی،
اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شده است. این مسئله از آنجا که مخاطبان اصلیاش
زنان هستند، ارتباط مستقیم با نیمی از جمعیت جامعه دارد و از آنجا که در
تنظیم روابط اجتماعی مرد و زن نقش دارد، به همهی افراد جامعه مربوط
میشود.
دستگاههای نظام پس از انقلاب و جنگ تحمیلی، با عدم تبیین فرهنگ دینی برای
نسل جدید، موجب تغییر ارزشهای نسل جوان جامعه به سوی هنجارهای مادی،
مدرکگرایی، تجملپرستی به جای دیانت، دینگرایی و توجه به دستورهای اسلامی
گردیدند. سیاستگذاران، از برنامهریزی برای تبیین فرهنگ حجاب و عفاف برای
دختران جوان که نه طعم ذلت و خواری زن در نظام طاغوت را چشیدهاند و نه
پیامهای بیبندوباری را شنیدهاند و از طرفی، نه احکام دینی را شناختهاند
و نه شیرینی آن را چشیدهاند، غافل ماندند و به مسائل دیگری پرداختند که
به زعم خود از اهمیت بیشتری برخوردار بود.10
چون آثار پوشش مرد و زن به خود افراد محدود نمیشود، بنابراین، این مسئله
یک موضوع صرفاً شخصی و تابع خواست افراد نیست؛ بلکه یک امر اجتماعی است که
دولت و جامعه باید در آن دخالت کنند. آیات متعدد قرآن، دولت اسلامی را
فضیلتمدار (و نه اهل تسامح و تساهل در ارزشهای اصیل دینی)معرفی میکنند و
یکی از وظایف آن را امر به معروف و نهی از منکر میدانند. «الَّذِینَ إِن
مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ
وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ
الْأُمُورِ»11
با توجه به آنچه دربارهی وضعیت حجاب در ایران گفته شد، آسیبشناسی،
برنامهریزی و نظارت مسئولان و نظام اسلامی، بسیار ضروری مینماید. در این
راستا هم به برنامههای بلندمدت و هم کوتاهمدت نیاز داریم. به یک
برنامهی هماهنگ و یکدست نیاز داریم که در آن تناقضی بین دستگاهها و
رسانهها دیده نشود، به گونهای که از فضای کنونی که بیشتر در جهت ترویج
ارزشهای مادی است، به سمت ترویج ارزشهای دینی و حجاب برویم. برنامههای
بلندمدت نیز باید ناظر به اصل فرآیند تغییر ارزشی باشد. در این زمینه باید،
در کنار توسعهی اقتصادی، توسعهی اجتماعی را در نظر داشت و از میزان و
شدت نابرابری در جامه کاست.
باید همهی دستگاهها و نهادهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی
و... هماهنگ و با یک برنامهریزی و هدفگذاری واحد در این زمینه عمل کنند.
چرا که اگر تنها یک نهاد به تنهایی و بدون هماهنگی و حمایت سایر نهادها در
این زمینه وارد شود، نه تنها نتیجهی مثبت نخواهد داشت بلکه تأثیرات منفی
نیز بر جای خواهد گذاشت.
منابع:
1. علی شریعتی، زن (مجموعهی آثار)، 1373، ص 59.
2. رابینگتن و وانیبرگ، رویکردهای نظری هفتگانه در بررسی مسائل اجتماعی، ترجمهی سروستانی، 1386، ص 12.
3. سید حسین شرفالدین؛ ریشهیابی جامعهشناختی بیحجابی، حجاب، مسئولیتها و اختیارات دولت اسلامی؛ جلد 2؛ ص 201.
4. نریمان یوسفی، شکاف بین نسلها، 1383، ص 13.
5. فرامرز رفیعپور، توسعه و تضاد، 1377، ص 170.
6. پیام زن، 1385، ص 72.
7. اعظم السادات سیدیتبار؛ بررسی و تحلیل علل فردی، خانوادگی و اجتماعی
گسترش بدحجابی؛ حجاب، مسئولیتها و اختیارات دولت اسلامی؛ جلد 2؛ ص 344.
8. امیرحسین بانکی پورفرد، آیینهی زن، 1381، ص 249.
9. ر.ک: بینش اسلامی 3، ص 115.
10. دفتر مطالعات دینی زنان؛ فرهنگ حجاب، بیمها و امیدها؛ 1379؛ ص 47.
11. سورهی مبارکهی حج، آیهی 41.
مریم شاهچراغیان؛ دانشجوی دکترای مطالعات زنان