به گزارش شهدای ایران به نقل ازجهان ، در متن این یادداشت که به طور اختصاصی در اختیار خبرگزاری فارس قرار گرفته آمده است:
یکی از روزهای برگریزان سال ۹۵ بود...
گوشیام زنگ خورد و آن طرف برادر عزیزم حاج احسان محمدحسنی بود.
گفت:
_ حاجقاسم سلیمانی با یکی از خانوادههای شهدای مقاومت دیداری داشتند و از من خواستند که مستندی در مورد آن شهید بزرگوار ساخته شود .
حاج احسان هم به من پیشنهاد ساخت آن مستند را دادند .
باکمالمیل پذیرفتم و در دلم از اینکه انجام کاری در رابطه با شهید عزیز روزی من شده خداوند را شاکر...
کار را شروع کردیم.
مستندی شد به نام "از کردستان تا حلب" که مروری کوتاه داشت به زندگی شهید بزرگوار "سید حمید طباطبایی"
_ایشان جزء اولین شهدای مقاومت در سوریه بودند که البته خیلی هم غریبانه تشییع و در گلزار شهدای بهشتزهرا(س) در همسایگی مزار یادبود شهید "ابراهیم هادی" به خاک سپرده شده است.
خوب به لحاظ اینکه نیاز بود با همرزمان شهید مصاحبه داشته باشیم' تماس با دوستان و همرزمان شهید را شروع کردیم ...
ولی ازآنجاکه به دلایل امنیتی نمیتوانستیم تصاویر همرزمان شهید را نشان بدهیم و... کار رفتهرفته سختتر و پیچیدهتر میشد ...
نهایتاً برای پیش برد کار و هماهنگیهای بیشتر ' حاج احسان قرار دیداری را در یک صبح زمستانی با حضور" سردار سلیمانی" ترتیبدادن !و البته بصرف صبحانه با حاجقاسم عزیز....
_ چقدر شیرین و بهیادماندنی بود آن صبح زمستانی دلچسب! کنار خورشید پرمهر وجود حاجقاسم، چراغی از مهر و امید در دلمان روشن شد و جان و روحمان را صفا بخشید...
آن صبح شیرین که هرگز فراموشم نخواهد شد...
البته دوستان دیگری هم آمده بودند 'هرکدام برای اموراتی دیگر...
به حاج قاسم عزیز عرض کردم:
_حاج اقا برای این مستندی که سفارش فرمودید' با اکثر عزیزانی که تماس میگیریم اغلب حاضر به مصاحبه نمی شوند!
ایشان خیلی قاطع فرمودند به هر کس زنگ زدید بگویید من گفتم!
بعد از آن دیدار شروع کردیم به تماس با همرزمان شهید ....
وکار الحمدلله بلطف خدا وحاج قاسم عزیز خوب پیش میرفت
یکی از عزیزانی که باید مصاحبه می گرفتیم سردارحاج عباس نیلفروشان بود
ایشان هم به محض شنیدن نام حاج قاسم بدون هیچ سخن دیگر فقط گفتن : حاج قاسم فرمودن !
عرض کردم: بله
گفتن: کجا باید بیام...!
وقتی خدمتشون رسیدیم ایشون خیلی با بزرگواری ما را تحویلگرفتن و با صبوری جلوی دوربین ما نشستن و مصاحبه مفصلی و خوبی داشتیم
در پایان مصاحبه عرض کردم: حاجآقا میشه لطفاً چندخطی بهعنوان دلنوشته برامون بنویسید؟
با میل گفتن حتماً"
و بعد این شعر و دلنوشته زیبا را برایمان به یادگار گذاشتن...
امروز با دیدن این دلنوشته از شهید و فرماندهای بزرگ، انگار باری از غم و اندوه فراق دلم را گرفت و دوباره آن روزها و خاطرات شیرینش برایم زنده شد...
یکلحظه به خودم آمدم، این صدای ماندگار آقا مرتضی است که در گوشم میخواند:«پندار ما اینست که ما ماندهایم و شهدا رفتهاند اما حقیقت آنست که زمان ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند».
روح بلند شهید حاجقاسم سلیمانی،شهید نیلفروشان ، شهید طباطبایی، آقا سید مرتضی آوینی و تمامی شهدای سرافراز مقاومت در کنار حضرت اباعبدالله الحسین شاد
انشاءالله در محشر دستگیرمان باشند.
اصغر بختیاری