شهدای ایران shohadayeiran.com

زير كپسولهاي اكسيژن سرفه مي‌كرد زندگي در تو روزها همچنان ورق مي‌خورد باز زخم تو تازه‌تر مي‌شد
به مناسبت شیمایی ترین روز سال که خاطره بزرگ مردان شیمایی امروز را زنده می کند پایگاه خبری شهدای ایران شعر زیر را به تمامی جانبازان شیمایی تقدیم می کند.

در و ديوار خانه مي‌ديدند آتشي را كه شعله ور مي‌شد
آتشي را كه آه در پي آه زاده سينه پدر مي‌شد
 
زير كپسولهاي اكسيژن سرفه مي‌كرد زندگي در تو
روزها همچنان ورق مي‌خورد باز زخم تو تازه‌تر مي‌شد
 
روي يك تخت چوبي بدحال، چشمهايي كه گودتر مي‌رفت
اشكهايي كه حلقه مي‌بستند، قرصهايي كه بي‌اثر مي‌شد
 
و تو با افتخار مي‌گفتي: «عشق تنها اميد انسان است ...»
همه روزها و شبهايت در همين واژه مختصر مي‌شد

صبح يك روز سرد پاييزي آخرين سرفه در فضا پيچيد
آخرين برگ از درخت افتاد ... پدر آماده سفر مي‌شد
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار