شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۲۴۲۷۲۴
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۰
 از منظر امام‌خمینی یکی از تفاوت‌ها میان مسئولان رژیم گذشته و کارگزاران جمهوری اسلامی، واکنش جامعه و مردم به هنگام رحلت آنهاست. پیش از انقلاب و به هنگام سلطنت شاهان و صدارت دوله‌ها و سلطنه‌ها، مردم به مرگ آن‌ها واکنشی جز شادی و مسرت نداشتند! پس از برقراری نظام اسلامی، معادله معکوس و حضور میلیونی مردم در تشییع مسئولان و خدمتگزاران به سنتی رایج و طبیعی مبدل شد
 

شهدای ایران: سالروز ارتحال حضرت امام‌خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، مصادف شده است با روز‌های سوگ مردم به مناسبت شهادت رئیس‌جمهور محبوب و مردمی آیت‌الله دکتر سیدابراهیم رئیسی. هم از این روی خوانش روایت و درایت سلسله جنبان انقلاب، در باب خدمت و شهادت کارگزاران نظام اسلامی به هنگام می‌نماید. امید آنکه تاریخ‌پژوهان و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید. 
 
 ممکن است همین حالا یک بمبی در اینجا منفجر بشود و فاتحه همه را بخواند
سرگذشت شهید محمدعلی رجایی، نخست‌وزیرش شهید دکتر محمدجواد باهنر و برخی وزرایش از منظر امام‌خمینی را می‌توان ملاک مناسبی برای ارزیابی آغاز و انجام مسئولان نظام اسلامی از منظر آن بزرگ قلمداد کرد. سخن در این‌باره را با بیانات رهبر کبیر انقلاب اسلامی در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری شهید رجایی در ۱۱ مرداد ۶۰ و توصیه‌های ایشان به منتخب جمهور آغاز می‌کنیم:
«امروز باید همانطوری که در سابق به رئیس‌جمهور سابق‏ بعضی مطالب را تذکر دادم، به آقای رجایی هم تذکراتی بدهم که قضیه مقام و ریاست هرچه باشد، این وقتی که نظر انسان یک نظر محدود دنیایی باشد، این مقامات انسان را از خودش بیخود می‌کند این‌ها را مقام می‌داند. شما حساب کنید این سیاره‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم به اسم زمین، در مقابل‏‎ منظومه شمسی چقدر است و این منظومه شمسی که ما یکی از سیارات کوچکش را در‏‎ آن زندگی می‌کنیم، در مقابل کهکشان چقدر است و این کهکشان‌هایی که تاکنون‏‎ کشف شده است، گفته می‌شود آنقدری که از ستاره‌های نورانی کشف شده‏‎ است به مقدار ۶ میلیارد سال نوری است، یعنی اگر نور آن ستاره‌ای که در آخر است، ‏‎ بخواهد بیاید به پیش ما ۶ میلیارد سال نوری طول می‌کشد و آن چیزی که ماورای اینهاست و باز کشف نشده است، حتماً بدانید که بیش از این معانی است. این‌ها هم در‏‎ مقابل عظمت خالق ناچیزند، ما باید چقدر ضعیف باشیم که در این ذره‌ای که خودش و‏‎ آن منظومه‌ای که این یکی از ستاره‌های کوچکش است، اصلاً به حساب نمی‌آید و اگر‏‎ گم بشود، نمی‌تواند پیدایش بکنند در این غائله بزرگ عالم. ما چقدر از این سیاره در‏‎ اختیارمان است؟ یک ایران، ایران یک قطعه کوچکی است در مقابل این سیاره و‏‎ حکومت ایران هم یک حکومت ناچیز کوچکی است در این سیاره و سیاره ما هم یک‏‎ چیز کوچکی است در مقابل منظومه شمسی و منظومه شمسی ما هم یک چیز بسیار‏‎ کوچکی است در مقابل منظومه‌های دیگر و همه آن‌ها از خداست و خالق او خداست. ما‏‎ اگر بندگی خدا را بپذیریم و قلب ما منور بشود به نور بندگی خدا و عبودیت، این امر‏‎ ناچیزی که به حساب در عالم نمی‌آید، در ما تأثیر نباید بکند. شما دیروز نخست‌وزیر‏‎ بودید، پریروز وزیر بودید، قبل از او معلم بودید، قبل از او هم یک شاگردی بودید و‏‎ بعد از این هم معلوم نیست چه موقع از اینجا بروید. ممکن است ـ خدای نخواسته ـ همین حالا‏‎ که بیرون رفتید یا همین حالا یک بمبی اینجا باز منفجر بشود و فاتحه همه را بخواند. وقتی مطلب این است، چرا باید انسان قبل از ریاست جمهور و بعدش فرق بکند؟ مگر‏‎ ریاست جمهور چه است؟ کسی که دلش به نور توحید روشن است، مگر عالم چه‏‎ است؟ همه عالم چه است؟ همه عالم در مقابل عظمت خدای تبارک و تعالی چیزی‏‎ نیست. تمام این عالم مادی در مقابل عالم‌های معنوی که است، قدر محسوسی ندارد. آن‏‎ وقت ما برای یک کدخدای ۱۰ یا یک کدخدای شهر، یا کدخدای یک کشور خیال‏‎ بکنیم که خیر، ما الان یک چیزی هستیم و دیگران به نظرمان کوچک بیایند و خودمان را‏‎ بزرگ. اگر شما ملاحظه کردید در نفس خودتان که غیر از خدا از او کسی اطلاع ندارد و‏‎ خودتان هم تا یک حدودی اطلاع دارید، اگر دیدید این مقامی که خدای تبارک و‏‎ تعالی، مردم دلشان را متوجه کرده است به شما و به شما رأی داده‌اند، این مقام شما را‏ محکوم خودش می‌کند و شما مرکوب او و او راکب شماست، بروید خودتان را تصفیه کنید و بدانید این را که با دست خودتان ـ خدای نخواسته ـ خودتان را در دنیا و آخرت تباه نکنید....» 

 گرفتاری‌هایی که الان برای ماست، دیگر برای رجایی و باهنر نیست 
در ۹ شهریور ۱۳۶۰، خیل سوگواران رئیس‌جمهور شهید رجایی و نخست‌وزیر شهید باهنر، در حسینیه جماران با امام‌خمینی دیدار کردند. در این دیدار رهبر کبیر انقلاب اسلامی که لنگرگاه آرامش جامعه و مردم بود، آنان را اینگونه آسوده خاطر و به آینده امیدوار ساخت:
«ملتی که از اول، از صدر اسلام و پیشوایان آن جان خودشان را فدا کردند برای هدف خودشان که آن خدا و اسلام است، به این مسائل و به این امور از بین نخواهند رفت و سستی نخواهند داشت. ملت ما، ملت عزیز ما در تاریخ خوانده است که علی‌بن‌ابیطالب (س)، با دست یکی از همین منافقین با دست یکی از همین اشخاصی که به صورت اسلام، [اما]از اسلام جدا بودند، فرق مبارکش شکافت. ملت ما، چون علی‌بن‌ابیطالب را فدا کرده است از برای اسلام، فداکردن امثال این شهدا برای ملت ما یک مسئله مهم نیست، گرچه خود واقعه و خود این افرادی که شهید شده‌اند در نظر همه ما عزیز و ارجمندند و آقای رجایی و باهنر هر دو شهیدی هستند که با هم در جبهه‌های نبرد با قدرت‌های فاسد هم جنگ و همرزم بودند. مرحوم شهید رجایی به من گفتند که من ۲۰ سال است با آقای باهنر همراه بوده‌ام و خداوند خواست که با هم از دنیا هجرت و به سوی او هجرت کنند. کسی که هجرت را به سوی خدا و شهادت را فوز عظیم می‌داند و شهدایی که در صدر اسلام و از صدر اسلام تاکنون داده است، عالی‌تر و بالاتر از تمام افرادی هستند که در این قرن موجودند. مثل علی‌بن‌ابیطالب (س) و حسن‌بن‌علی (س) و حسین بن علی و اصحاب او (س) و سایر ائمه ما (ع)، آن‌ها همه عمر خودشان را صرف کردند تا اسلام را حفظ کنند و ما هم تمام عمرمان را باید صرف کنیم تا اسلام را که به دست ما سپرده [شده]است، حفظ کنیم. من در عین حال که شهادت این دو بزرگوار برای من بسیار مشکل است، در عین حال می‌دانم که آن‌ها به رفیق اعلی متصل شده‌اند و برای آن‌ها آرامش است و اینطور گرفتاری‌هایی که الان برای ماست، دیگر برای آن‌ها نیست و آن‌ها رسیدند به مطلوب خودشان و از این جهت به آن‌ها و به خانواده‌های آن‌ها و ملت اسلامی تبریک عرض می‌کنم که چنین شهدایی تقدیم می‌کنند. در عین حالی که مصائب این‌ها مشکل است برای ما، اما کشور ما و ملت ما با تمام قدرت ایستاده‌اند تا همچو شهدایی تقدیم کنند و هیچ راه عقب نشینی ندارند و به سستی فکر نمی‌کنند. آن کوردلانی که گمان کرده‌اند که جمهوری اسلامی با نبود چند نفر از بین خواهد رفت و سقوط خواهد کرد، آن‌ها افکارشان، افکار اسلامی نیست و از اسلام خبری ندارند، از ایمان اطلاعی ندارند و افکارشان، افکار مادی [است]و برای دنیا کار می‌کنند و به هوای دنیا هستند....» 

 منزل شهید رجایی کوچک‌تر از آن است که فیلم‌ها نشان می‌دهد
یک سال از شهادت رجایی و باهنر می‌گذرد و هیئت دولت وقت به این مناسبت، در روز ۷ شهریور ۶۱ با امام‌خمینی ملاقات دارند. رهبر انقلاب در این دیدار، سخن را به ساده‌زیستی شهید محمدعلی رجایی سوق دادند و آن را با علاقه مردم به وی، دارای علاقه مستقیم دانستند:
«من فیلمی که دیشب از مرحوم رجایی گذاشته بودند و منزلش را نشان می‌دادند – یک دفعه دیگر هم مثل اینکه دیدم این را – بعضی از اشخاصی که پیش من بودند، می‌گفتند ما رفتیم منزل آقای رجایی، این خوب نشان می‌داد، آنجا به این اندازه نیست، واقع مطلب اینطور نیست. این یک چیز بزرگی کانه نشان دارد می‌دهد و حال آنکه ما رفتیم منزلشان دیدیم مسئله اینطور هم نیست. وقتی بنا شد که یک نفر رئیس‌جمهور شده یا یک نفر نخست‌وزیر است، آقا منزلش آنطوری است و وضع عادی‌اش اینطوری، این دیگر نمی‌شود که از یک قدرت بزرگی بترسد. برای چه بترسد؟ این را که از او نمی‌گیرند. آن باید بترسد که می‌خواهد چپاول کند و می‌خواهد یک حکومت کذایی بکند، آن باید بترسد. اما رجایی – خدا رحمتش کند – و امثال این‌ها و باهنر و این‌هایی که ما از دست دادیم، اینطور نبودند که زندگی‌شان جوری باشد که مبادا یک وقتی از دست ما برود، خاضع بشوند پیش دیگران و برای اینکه زندگی را بیشترش بکنند زورگویی کنند به مردم. این یک عنایتی است که خدای تبارک و تعالی به این ملت کرد و از خود مردم از خود این توده‌ها از بازار – نمی‌دانم – از کوچه‌ها و خانه‌ها، افراد منبعث شدند و حکومت تشکیل دادند. وقتی از بازار مردم حکومت را تشکیل دادند، می‌دانند که بازار وضعش چه جوری است. وقتی از بین خود مردمی که مرفه نیستند، این‌ها آمدند و خودشان هم‌نظیر آن‌ها هستند، این‌ها به درد دل مردم می‌توانند برسند....» 

 کشور ما نه به اشخاص که به خدا دلبسته است
از منظر امام خمینی یکی از تفاوت‌ها میان مسئولان رژیم گذشته و کارگزاران جمهوری اسلامی، واکنش جامعه و مردم به هنگام رحلت آنهاست. پیش از انقلاب و به هنگام سلطنت شاهان و صدارت دوله‌ها و سلطنه‌ها، مردم به مرگ آن‌ها واکنشی جز شادی و مسرت نداشتند! پس از برقراری نظام اسلامی، معادله معکوس و حضور میلیونی مردم در تشییع مسئولان و خدمتگزاران، به سنتی رایج و طبیعی مبدل شد. این امر در دیدار ۹ شهریور ۱۳۶۰، اینگونه مورد تصریح رهبر انقلاب قرار گرفت:
«الان سرتاسر کشور ما را اگر چنانچه ملاحظه کنید، تهران با آن جمعیت کثیری که الان در نزدیک دانشگاه متمرکز هستند و سایر شهر‌ها هم مثل تهران، ما بین این جمهوری و جمهوری‌های عالم و ما بین این دولت و دولت‌های سابق این کشور، می‌توانید [مقایسه]کنید که چه فرق‌هاست؟ اگر صدر اعظمی در زمان سابق کشته می‌شد، امکان نداشت که مردم، توده مردم، بازار مردم هیچ عکس‌العملی از خود نشان بدهند، الا سرور، الا مسرت. امروز که دو نفر شهید معظم از ما رفته است، سرتاسر کشور ما به عزا نشسته است و سرتاسر کشور ما انسجام خودش را حفظ می‌کند و حفظ کرده است و فردا که اعلام می‌کنند برای انتخاب رئیس‌جمهور همه این مردم برای انتخاب حاضرند. من می‌دانم که در خارج الان عنصر‌هایی که با این جمهوری اسلامی، بلکه با اسلام مخالف هستند و بوق‌های خارج و تبلیغاتی خواهند گفت این دو نفر که شهید شدند، ایران به هم می‌خورد و خواهند گفت که در عزای اینها، مردم بی‌تفاوت یا خوشحال بودند. آن‌ها با اینکه می‌دانند، کوردلانه اینطور انتشارات و تبلیغات را انجام می‌دهند. الان ببینید که سرتاسر کشور ما امروز در سوگ هستند و در همه خیابان‌ها و کوچه‌ها و بازار‌ها در سوگ نشسته‌اند. الان که به من اطلاع دادند، گفتند امروز در اطراف دانشگاه جمعیت بیشتر از آن وقتی است، که ۷۲ تن شهید شدند. ملت ما اینطور است. اگر بعد از این هم- خدای نخواسته- اشخاصی شهید بشوند، ملت ما همین ملت است و نهضت ما همین نهضت. عمده این است کاری که برای خداست، نه برای افراد، نه برای اشخاص، نه برای شخصیت‌ها، این کار رکود نمی‌کند با رفتن افراد و با رفتن شخصیت‌ها. کشوری از رفتن شخصیت‌های خود تزلزل پیدا می‌کند که ملت او و افراد آن ملت دل به شخص بسته باشند، دل به اشخاص بسته باشند، اما کشوری که دل او به خدا پیوسته است و برای خدا قیام کرده و از اول، نه شرقی و نه غربی و جمهوری اسلامی را ندا داده است و با بانگ الله اکبر، صغیر و کبیر و زن و مردش در صحنه حاضر شده‌اند و این نهضت را و این انقلاب را به پا کرده‌اند، همین ملت هستند، برای اینکه خدا هست. رجایی و دیگران اگر نیستند، خدا هست....» 

 برای اسلام، برای حیثیت خودتان این پابرهنه‌ها را نگه دارید
و سرانجام امام راحل ضمن توصیف حیات و ممات متفاوت کارگزاران نظام اسلامی، آنان را به حفظ اعتماد عمومی و علاقه بدنه محروم و مستضعف ملت ایران توصیه می‌کنند و آن را عامل تداوم حیات جمهوری اسلامی می‌دانند. در سخنرانی تاریخی ۷ شهریور ۶۱ آمده است:
«برای خدا، برای اسلام، برای حیثیت خودتان، برای حیثیت کشورتان، باید این سر و پا برهنه‌ها را نگه‌شان دارید. این‌هایی که بعد از همین که هر شهیدی شما پیدا می‌کنید، آنطور برایش تظاهرات می‌کنند، آنطور برایش – عرض بکنم – به سر و سینه خودشان می‌زنند که می‌بینید نشان می‌دهند. یک همچو ملتی را باید با همین وضع نگه داشت و این به دست امثال شماست، که اینطور باقی بماند. اگر یک وقت سر خورده بشوند از دولت و خیال کنند که دولت دارد برای خودش یک کار‌هایی انجام می‌دهد و برای ما نیست و چطور آن وقت است که شما هر کدامتان – خدای نخواسته – از بین بروید، یک. بعد از شهادت هم – اگر نصیبتان شد – مردم با شما اینجور باشند. پیش خدا این ارزش دارد. وقتی خدای تبارک و تعالی دید که یک جمعیتی ایستاده‌اند و فریاد می‌زنند، توی سرشان می‌زنند که رجایی چه، خدا به رجایی رحم خواهد کرد. اگر – خدای نخواسته – هم آن یک اشکالاتی در آن باشد، به همین خدا رحم می‌کند. خب مؤمن، ۴۰ تا مؤمن شهادت بدهند به خوبی یک کسی، خدا قبول می‌کند این را برای اینکه یک آدمی است که ۴۰ نفر مؤمن این را به خوبی شناخته‌اند، وقتی به خوبی شناختند، خداوند عفو می‌کند. فرضاً از اینکه یک جمعیت‌هایی اینطوری بریزند در خیابان و آنطور و به سر و سینه‌شان بزنند، برای آنها. ارزش آقای رجایی، ارزش آقای باهنر، ارزش آقای بهشتی و ارزش این ائمه جمعه مظلوم ما به این نبود که یک – مثلاً – دستگاهی دارد، ارزش‌شان به این بود که خودی بودند، با مردم بودند، برای مردم خدمت می‌کردند، مردم احساس کرده بودند که این‌ها برای آن‌ها دارند خدمت می‌کنند ولهذا آن همه تبلیغاتی که با دست‌های فاسد بر ضد مرحوم بهشتی – به خصوص – آنقدر کار‌ها کردند و نسبت به مرحوم رجایی هم آن آدم فاسد آنقدر پافشاری و اذیت کرد، مردم اعتنایی هیچ به او نکردند و همانطور با آن‌ها رفتار کردند. مردم همانطور آن تلافی‌هایی که در آن وقت سر آن مظلوم در آمد، مردم درست کردند، بعد از فوت ایشان آنطور کردند. همه شما باید وضعتان یک همچو وضعی باشد. من امیدوارم که همه این وضع را توجه به آن بکنید و حفظش بکنید. بخواهید اسلام حفظ بشود، این وضع را باید حفظ بکنید، بخواهید که ایران حفظ بشود، همین را باید حفظش کنید، بخواهید خودتان محفوظ بمانید، همین را باید حفظ کنید....» 
 کلام آخر
 انقلاب اسلامی با ایجاد فرهنگی نوین، بسا سازه‌های رفتاری پیش از خود را منسوخ کرد. یکی از شاخص‌ترین این موارد، نوع ارتباط میان مردم و مسئولان است. خلایق در ۴۵ سال اخیر و به محض دریافت خبر شهادت یا رحلت خادمان خویش، همواره خیابان‌ها را از حضور خویش لبریز ساخته و به عزاداری پرداخته‌اند. این رویکرد تا هم‌اینک در هیچ نقطه‌ای از جهان به فرهنگ مبدل نشده است. از سوی دیگر به نظر می‌رسد که منطق دینی جمهوری اسلامی در جهانی که مبتنی بر اندیشه مادی است، هنوز مفهوم نبوده است. چنانکه این امر در سخنرانی ۹ شهریور بنیانگذار جمهوری اسلامی مورد اشاره قرار گرفته است: 
«منطق ملت ما، منطق مؤمنین، منطق قرآن است، إِنالله‌وَ‌إِنّا‌إِلَیهِ‌راجِعُونَ. با این منطق، هیچ قدرتی نمی‌تواند مقابله کند. جمعیتی ملتی که خود را از خدا می‌دانند و همه چیز خود را از خدا می‌دانند و رفتن از اینجا را به سوی محبوب خود، مطلوب خود می‌دانند، با این ملت نمی‌توانند مقابله کنند. آنکه شهادت را در آغوش، همچون عزیزی می‌پذیرد، آن کوردلان نمی‌توانند با او مقابله کنند. این‌ها یک اشتباه دارند و آن اینکه شناخت از اسلام و شناخت از ایمان و شناخت از ملت اسلامی ما ندارند. آن‌ها گمان می‌کنند که با ترور شخصیت‌ها و ترور اشخاص می‌توانند با این ملت مقابله کنند و ندیدند و کور بودند که ببینند که در هر موقعی که ما شهید دادیم، ملت ما منسجم‌تر شد ....»


*منبع:جوان آنلاین

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار