به گزارش شهدای ایران، بخشی از قتلهای خانوادگی خیلی زیاد مورد توجه یک جریان سیاسی خاص قرار میگیرد و آن هم مواردی است که مقتول زن و قاتل همسر، پدر با برادر او باشد. آنها با برجسته کردن این قتلها نسبت به سایر جنایات خانوادگی، سعی میکنند سه مفهوم را در ذهن مخاطب خود نهادینه کنند.
اول آنکه زنان در جنایات خانوادگی قربانی هستند و مورد ظلم واقع میشوند. این مفهوم با تکیه بر عبارت «زن کشی» که رسانههای اصلاحطلب بر آن تأکید دارند، برجسته میشود.
دوم آنکه آنها به این قتلها با عنوان قتل ناموسی میپردازند و پای غیرت و اعتقادات دینی را به عنوان عامل این جنایات وسط میکشند.
سوم آنکه آنها خود را حامی زنان جا میزنند و با توجه به سیاسی شدن موضوع زن در ایران بهره برداری سیاسی خود را میکنند.
شبکه صهیونیستی اینترنشنال در مطلبی نوشت: «روزنامه اعتماد در گزارشی نوشت از ابتدای آبانماه تاکنون، دستکم ۹ زن و دختر به دست همسر و برادر خود در شهرهای امیدیه، بابل، انزلی، زابل و شیراز، با انگیزههای ناموسی یا اختلافات خانوادگی به قتل رسیدند». چندی پیش نیز روزنامه شرق در مطلبی با عنوان «مرگی با طعم ناموس» نوشته بود: «پدر و برادرش او را کشانکشان میبردند، "م" جلوی چشم فرزندان و همسرش التماس میکرده و درخواست کمک داشته تا بتواند همانجا، کنار همسر و فرزندانش بماند، اما دیگر از دست هیچکس کاری ساخته نبوده است. در آخر او را به خانه پدری میبرند و بعد از ضرب و شتم فراوان، موهای سرش را میتراشند.»
شاید آنچه این رسانهها نوشتهاند، دروغ نباشد، اما نکته آن است که چرا به قتلهایی که زن با خیانت به همسر و با همدستی دیگری موجب مرگ شوهر میشود، نمیپردازند؟!
چون قرار است زن را قربانی و نه قاتل نشان دهند. سیاسی کردن موضوعات اجتماعی باعث شده تا رفع آسیبهای اجتماعی در چالش دوقطبی کردنهای کذایی و جدلهای سیاسی بماند و کمتر از منطر اجتماعی مورد توجه قرار بگیرد. از سویی اصلاحطلبان در جای دیگر، همچون وقتی که این به قول خودشان «زنکشی» از سوی افراد جریان خودشان صورت بگیرد و مثلاً کسی مثل محمدعلی نجفی همسر دومش را با گلوله بکشد، حمایت از حقوق زن را فراموش میکنند و با تهمتهای مبتذل به مقتول، حامی مرد قاتل میشوند!
یا وقتی پسری دوست دخترش را کشته بود، ناراضی بودند که چرا برای پسر حکم قصاص صادر شده است. همین استانداردهای دوگانه نشان میدهد دلسوزی آنان برای زنان واقعی نیست.