"مرز خیر خواهی (نصیحت)، مشورت و حتی مخالفت و نقد" در نظام اسلامی، با "نفاق، بدخواهی، و مخالف خوانی مفسدت آمیز" کجاست؟
یکی از فعالان طیف مدعی اعتدال و اصلاحات، در مخالفت با هشدار حکیمانه مرحوم آیت الله فاطمی نیا (ره) نوشته است: "صاحب منصبان را باید مورد نقد و نظارت و پرسش قرار داد و و نه ستایش و تقدیس. چرا که هر حاکم غیر معصومی، در معرض خطا و سوء استفاده از قدرت است و لذا حق و بلکه وظیفه مدنی و دینی شهروندان و نیز رسانه ها امر به معروف و نهی از منکر اوست. حتی علی (ع) به مردم توصیه می کند که او را ستایش و تملق نکنند اگر نقد و اشکالی دارند بگویند و از مشورت دریغ نورزند. سخنان مرحوم فاطمی نیا نسبتی با آموزه های دینی و عقلی و تجربه بشری در باره حاکمان و حکومت و سیاست ورزی ندارد".
اشاره او به این سخنان چندین باره استاد است: "هر کس با رهبر انقلاب مخالفت کند خدا از او نمی گذرد. هرکس کوچکترین حرفی در تضعیف مقام رهبری بزند، هر کس اندیشه ای داشته باشد که ضد مقام رهبری است خدا او را نخواهد بخشید. هر کس با این مرد بزرگ که امروز آبروی اسلام است، این فرزند حضرت زهرا (س) بخواهد مخالفت کند، عاقبت به خیر نمی شود. حواستان باشد یک چیزی می دانم و می گویم امروز از اوجب واجبات یکپارچگی و تایید حضرت آیت الله خامنه ای است. هرکس با شئون اسلام، با کیان اسلام، باحیثیت مسلمین بازی کند ، خدا او را نمی بخشد".
چرا باید منطق استاد، و از آن بالاتر سیره امیر مومنان (ع)، تحریف شود؟ از سر غفلت است یا تعمد و غرض؟ طوری اسلام و سیره اهل بیت (ع) تحریف می شود که گویا اصلا بنای دین، بر پروراندن معارض و اپوزیسیون بوده است! مسجد در اسلام محترم است، اما اگر "مسجد ضرار" شد، خداوند دستور تخریب آن را به پیامبر (ص) می دهد:
والَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضرارا وَ کفرا وَ تفریقا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ ارصادا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ ۚ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَیٰ ۖ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لکاذبون". سوگند می خورند که جز انگیزه و نیت خیر ندارند، اما خدا شهادت می دهد که همانا دروغ می گویند، چرا که مسجد را مرکز آسیب زدن، کفر ورزیدن، تفرقه افکنی و کمین گاهی برای دشمنان خدا و رسول او قرار داده اند.
این نیت خوانی صرف نیست، هوشیاری در برابر تناقض گفتار و رفتار منافقین است. در کتاب شریف «غُرَرالحکم» از امیر مومنان (ع) نقل شده : «خُذ الحکمَهًْ حَیثُ کانَتْ وَ انْظُر اِلی ما قالَ و لا تنظُرْ الی مَنْ قال. حکمت را هر جا باشد، فرا گیر. و نگاه کن به آنچه گفته میشود، نه به گوینده سخن». و یا «خُذِ الحکمَهًْ ممّنْ اَتاکَ بِها و انظُرْ الی ما قالَ... حکمت را از هر کس که نزد تو آورد، بگیر و نگاه کن به گفته، نه گوینده سخن».
حضرت میفرماید توقف در گوینده، مانع از گرفتن حکمت نشود. چنانکه فرمود «الْحِکْمَهًْ ضَالَّهًْ الْمُؤْمِنِ، فَخُذِ الْحِکْمَهًْ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ» (حکمت 80 نهجالبلاغه). اما همان مولای بزرگوار، درباره سخنان ظاهرا موجه اصحاب جمل و خوارج، به درستی و متناسب با رفتار منافقانه شان، نیت خوانی و دست شان را رو کرد.
حضرت در برابر ژست "مطالبه گری"(!) شورشیان اشرافی جمل، که پشت نقاب خونخواهی خلیفه، فتنه انگیزی می کردند و برخی اصحاب بزرگ پیامبر (ص) هم در میان شان بود، منفعل نشد و فرمود: «انهم لیطلبون حقا هم ترکوه و دما هم سفکوه. آنها خونی را که خود ریختند، و حقی را که خود ترک کردند، مطالبه می کنند".
شورشیان خوارج هم- که سران آن با اردوگاه معاویه بسته بودند- پس از آشکار شدن خسارتهای حکمیت، مدعی «لا حکم الّا لله» شدند که آیه قرآن بود. آنها خود، مذاکره و صلح را تحمیل کرده بودند و حالا میگفتند "یا علی! ما توبه کردیم، تو هم که حکمیت را پذیرفتی، باید توبه کنی! امام در پاسخ آنها فرمود «کَلِمَهًْ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِل». لا حکم الا لله، کلمه حقی است اما آنها اراده و انگیزه باطل از آن دارند".
هرکس سیره قرآن و اهل بیت (ع) را آگاهانه و میل خود تکه تکه کند، مغضوب پروردگار خواهد بود؛ چنان که در سوره حجر خطاب به پیامبر (ص) فرمود: "وَ قُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ. کَمَا أَنْزَلْنَا عَلَی الْمُقْتَسِمِینَ. الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ . فَوَرَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ، عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ.
و بگو: همانا من، انذار دهنده (از عذاب الهی) هستم که با دلیلی روشن آمدهام. (ما بر آنها عذاب می فرستیم) همان گونه که بر تجزیه گران آیات الهی (یهود و نصارا) فرستادیم؛ آنان که قرآن را جزء جزء و پاره پاره کردند (بعضی را قبول و بعضی را رد کردند). به پروردگارت سوگند، قطعا همه آنها را به خاطر آنچه انجام می دادند، مورد سوال و بازخواست قرار خواهیم داد".
سیره امیر مومنان (ع)، منظومه و کل به هم پیوسته، با هندسه ای مشخص است. او قرآن ناطق است و هر کس این سیره را تجزیه و مصادره به مطلوب کند، باز خواست خواهد شد. آن حضرت، از خیر خواهان مشورت می گرفت و مخالف را -تا جایی که مرتکب فتنه انگیزی و شرارت نشدند- تحمل می کرد؛ اما کترین جایی برای فریبکاری منافقین و شبیخون باقی نمی گذاشت.
وقتی تصمیم به تعقیب فتنه انگیزان جمل (صحابی پیامبر ص). گرفت، برخی پیشنهاد کردند از تعقیب منصرف شود. امام در پاسخ فرمود "به خدا سوگند چون کفتار نباشم که با آهنگ خوابش کنند و فریبش دهند و شکارش کنند". (خطبه 6 نهج البلاغه).
به بقایای خوارج و خانواده کشته های آنها از بیت المال سهم داد، اما از در آوردن چشم فتنه -که در قالب مسلمان های نماز شب خوان و پیشانی های پینه بسته جولان می داد- و هلاکت لشکر چند هزار نفری خوارج، لحظه ای تردید نکرد.
اکنون باید باید به مطلب مهم دیگری در سیره امیر مومنان (ع) اشاره کرد: حضرت، قله حق طلبی و عدالت خواهی بود و در طول تاریخ، از او منتقد تر و مطالبه گر تر نمی توان یافت. اما این مطالبه گری و عدالت خواهی را مجوزی برای حلال کردن حرمت ها نمی دانست.
شرط عدالت، مرزبندی با اهل جور و ستم به ویژه سران ظلم است. به همین دلیل هم وقتی با خیرخواهی، از امام خواسته می شد فعلا سراغ امویان نرود یا با آنها ائتلاف تشکیل دهد، این آیه را تلاوت می کرد ""وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً. من گمراهان را به یاری نمی گیرم". امام به تبعیت از رسول خدا (ص) مرزبندی صریح با مستکبران داشت که مغضوب آنها شد؛ و گرنه سران کفر، با پیامبر و امیر مومنان کنار می آمدند.
برخی، چنان تصویر تحریف شده ای از امیر مومنان (ع) ترسیم می کنند که گویی امام -نعوذ بالله- کاری به ولایت نداشته و اساسا در حال مهندسی آنارشیسم و مخالفت و معارضه صرف با حکومتش بوده است!!
امام در پاسخ مغالطه خوارج (مصادره به مطلوب آیه «لا حکم إلا لله») فرمود "کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ ، نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ ، وَ لَکِنَّ هَؤُلَاءِ یَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ ، وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ ، وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ وَ یُبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَیْءُ. (خطبه 40 نهج البلاغه)
امام، ضمن بیاناتی، ماجرای حکمیت و صلح با معاویه را بازگو می کرد که مردی از اصحاب گفت ما را از قبول حکمین نهی کردی و سپس، اجازه دادی. نمی دانیم کدام بهتر بود؟". حضرت دست بر روی دست زد و فرمود "هذا جزآء من ترک العقدة. این (حیرت ) جزای کسی است که امر محکم (بیعت و اراده جهاد) را ترک کند".
در این هنگام، اشعث بن قیس (سر دسته خوارج، و عامل تحمیل حکمیت)، اعتراض کرد و با ژستی "نصیحت گرانه" گفت "یا امیر المومنین! این سخن، به ضرر و خلاف مصلحت توست، نه به نفع تو!".
امام (ع) نگاه تندی و فرمود "مَا یُدْرِیکَ مَا عَلَیَّ مِمَّا لِی عَلَیْکَ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِینَ حَائِکُ ابْنُ حَائِکٍ مُنَافِقُ ابْنُ کَافِرٍ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَسَرَکَ الْکُفْرُ مَرَّةً وَ الْإِسْلَامُ أُخْرَی ... وَ إِنَّ امْرَأً دَلَّ عَلَی قَوْمِهِ السَّیْفَ وَ سَاقَ إِلَیْهِمُ الْحَتْفَ لَحَرِیٌّ أَنْ یَمْقُتَهُ الْأَقْرَبُ وَ لَا یَأْمَنَهُ الْأَبْعَدُ.
مردی که شمشیر دشمن را به سوی قوم خود دلالت و راهنمایی کند و مرگ را به سوی آنان کشاند، سزاوار است خویشاوندان و نزدیکان، او را دشمن دارند و دیگران از شر او ایمن نباشند ". (خطبه 19 نهج البلاغه)
امیرمومنان (ع)، مخاطبان خود را از زیست بر منطق چهار پایان بر حذر داشت و بارها، هشدار صریح و گزنده، به همه آنهایی داد که در مخالفت و معارضه، با دشمن فاصله گذاری نمی کنند. خطاب به خوارج متظاهر به عدالت خواهی که خود را انقلابی تر از امام وانمود می کردند، هشدار داد:
«وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَهًْ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ. از تفرقه و جدایی برحذر باشید که جدا شده از جمعیت، بهره شیطان است، چنان که گوسفند دور مانده از گله، نصیب گرگ». (خطبه 127 نهجالبلاغه).
حضرت در خطبه 175 نهجالبلاغه فرمود «چیست که میبینم از خدا رویگردان و جز او را خواهانید؟ چهارپایانی را مانید که شبان، آنها را در کشتزاری وباخیز و دردانگیز بگرداند. گوسفندی را مانید که بچرد تا فربه شود و زیر کارد رود و نداند از او چه خواهند و با او چه کنند؟ اگر به او خوبی کنند، روز خود را روزگار خویش پندارد و سیریاش را پایان کار».
آیا فعالان سیاسی و رسانه ای در کنار نقد و مخالفت که در تراز خود محترم است، نباید با مستکبران عالم و جبهه منافقین همسو با استکبار، مرزبندی کنند و مراقب افتادن در دام اسلام آمریکایی و انگلیسی باشند؟
آیا نباید برخی سیاست بازان از خود بپرسند در کدام زمین بازی می کنند که یکسره و علی الدوام، از سوی صدای آمریکا، بی بی سی، منوتو، ایران اینتر نشنال، رادیو فردا و صدها سایت و کانال وابسته به غرب ترویج می شوند؟! این پروار سازی رسانه ای شیاطین عالم، برای خدا و خلق خداست؟! قاتلان بهشتی و رجایی و باهنر، تغییر هویت داده اند، یا برخی انقلابیون راه گم کرده؟!
برآمده از سیره نورانی مولای مظلوم متقیان امیر مومنان (ع) است که حکیم روشن ضمیر، مرحوم آیت الله فاطمی نیا (ره) فرمود:
"ما بعضی چیزها را باید متوجه بشویم. امام راحل یک جمله گفت پنجاه سال علم و دانش پشت سرش بود.من حتی بعضی از مقدس ها هم نفهمیدند. فرمود اسلام آمریکایی. الله اکبر! "اسلام آمریکایی". والله این خیلی خیلی حرفه. باید به موقع شرح بشود،بله شما روزی بیست تا نماز جعفر طیار بخوانید؛ آمریکا چه کار با تو دارد. ولی یک جمله بخواهی بگویی که در جامعه موج ایجاد بشود، بله کارت دارد، می آید سراغت. بهشت را می آیند می کشند، نمی گذارند زندگی کند.بله. یارانش را می کشند، رجایی را می کشند، باهنر را می کشند".