حماسههای بزرگ بدون حضور مردان بزرگ رقم نمیخورند. باید مردانی از جان گذشته با غیرت و شجاعت پای به میدان نبرد بگذارند تا اتفاقات مهم تاریخ رقم بخورد.
شهدای ایران:حماسههای بزرگ بدون حضور مردان بزرگ رقم نمیخورند. باید مردانی از جان گذشته با غیرت و شجاعت پای به میدان نبرد بگذارند تا اتفاقات مهم تاریخ رقم بخورد. هشت سال دفاع مقدس مملو از چنین انسانهایی است که خونشان تاریخ سرخ عاشورا را تجدید کرد. آزادی خرمشهر در سوم خرداد ۱۳۶۱ یکی از حماسههای بزرگی است که بدون جانفشانی فرماندهان و رزمندگان اتفاق نمیافتاد. در جریان عملیات الی بیتالمقدس و نبرد ۲۴ روزه برای آزادی خونینشهر، تعداد قابل توجهی از فرماندهان میدانی به شهادت رسیدند. آنها در مسیر آزادی شهری جنگیدند و خون دادند که خود آزادی آن را به چشم ندیدند. به مناسبت سالگرد شهادت سردار حسین قجهای در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۱، روایتهایی از فرماندهان شهیدی میخوانیم که در عملیات الی بیتالمقدس آسمانی شدند.
شهید حسین قجهایفرمانده گردان سلمان
در عملیات الی بیتالمقدس گردان سلمان فارسی هدفش رسیدن به جاده اهواز- خرمشهر بود. حرکتش را شروع کرد و به هدفش هم رسید، اما مشکل این بود که یگانهای مجاور نتوانستند، برسند. نیروهای گردان سلمان در یک تله گیر کردند. تلهای که پشت جاده اهواز- خرمشهر قرار داشت. منطقه مهم و حیاتیای بود و باید آن جای پا حفظ میشد. در حقیقت هدف عملیات در مرحله اول این بود که به این جاده برسند و جاده را نگه دارند و خاکریز بزنند تا بعد بتوانند عملیات را ادامه بدهند و به سمت دژ مرزی بروند. اگر شهید قجهای و نیروهای گردان سلمان این منطقه را نگه نمیداشتند رزمندگان عقبنشینی میکردند و در این صورت ادامه عملیات با مشکل یا حتی شکست مواجه میشد. در مقطعی از نبرد، حتی از قرارگاه به فرمانده گردان سلمان بیسیم میزدند که باید عقبنشینی کند ولی دیگر دیر شده بود. حسین و یارانش در حلقه محاصره قرار گرفته بودند و چارهای نداشتند، یا باید سلاحها را زمین میگذاشتند و خفت اسارت را قبول میکردند یا اینکه با افتخار تا آخرین قطره خون خود ایستادگی میکردند. آن روز حسین قجهای به شهید همت چنین گفت: من و بچههای گردان دیشب هم قسم شدیم که یا همه با هم به خرمشهر میرسیم یا اینکه تا آخرین قطره خونمان به وظیفهمان عمل میکنیم. شهید قجهای به خاطر مقاومت در جاده اهواز- خرمشهر در تاریخ ۱۵/۲/ ۱۳۶۲ در سن ۲۵ سالگی بر اثر اصابت گلوله به سرش به شهادت رسید. نتیجه این مقاومت جانانه این شد که پس از یک هفته عملیات و مقابله سخت با تانکها و کماندوهای بعثی خط تثبیت شد. اگر نیروها این جای پا را نداشتند و این مقاومت در جاده اهواز- خرمشهر اتفاق نمیافتاد ادامه عملیات دیگر امکانپذیر نبود. یک هفته مقاومت حسین قجهای و یارانش باعث شد جا پایی که نیروها در مرحله اول عملیات الی بیتالمقدس ایجاد کردند، بتواند برای مراحل بعدی کارساز باشد.
شهید محمود شهبازی قائم مقام تیپ ۲۷ محمد رسولالله (ص)
شهید شهبازی جانشین فرمانده بود و قاعدتاً باید کار ستادی و پشتیبانی میکرد. ولی او بیشتر وقتش را در منطقه عملیاتی و در خط مقدم میگذراند. شهید شهبازی در عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس با یک موتور تریل با سرعت عمل بالا و با چابکی در منطقه حضور پیدا میکرد. در مرحله اول عملیات بیتالمقدس، یکی از محورهای مهم عملیات به شهید شهبازی واگذار شده بود و ایشان با تمام وجود به همراه نیروهایش در منطقه حضور داشت.
نقشآفرینی شهید شهبازی در مرحله اول عملیات مخصوصاً در محور شمالی بسیار تأثیرگذار بود و حضور مستمرش در منطقه نقش زیادی در موفقیت نیروها داشت. شهبازی با اینکه جانشین فرمانده بود و باید چند کیلومتر عقبتر از نیروها و گردانها در منطقه حرکت میکرد، اما خودش با حضور در خط مقدم همچون حاج احمد و شهید همت سعی بر کنترل و هماهنگی نیروها داشت. قبل از سوم خرداد و آن پیروزی حماسی و تاریخی، فرماندهان به این نتیجه رسیدند که باید تاکتیکی اتخاذ شود تا ضربه نهایی را به دشمن متجاوز بزند. قرار شد ابتدا خرمشهر محاصره شود و بعد از محاصره، نیروها برای آزادسازی خرمشهر بروند. برای محاصره دشمن همه نیروها شامل فرماندهانی مثل شهید شهبازی، شهید همت و دیگر نیروها پشت خاکریز نقطه رهایی قرار گرفتند. این عملیات شامگاه روز یکم خرداد انجام شد و روز دوم خرداد نیروها موفق شدند راه را ببندند و خرمشهر را محاصره کنند. روز دوم خرداد دشمن تمام تلاشش را کرد تا این محاصره را بشکند و راه پشتیبانی و تدارکاتی نیروهای بعثی را باز کند، اما مقاومت حماسی شهید شهبازی در روز دوم خرداد همراه سایر رزمندگان این اجازه را به دشمن نداد. شهید شهبازی در همین روز در نهایت فداکاری و ایثار منطقه را حفظ کرد و همانجا به شهادت رسید.
ذبه خاطر مجروحیتهای مختلف شهید شعف، در جبهه به او ضدگلوله میگفتند. در جریان یکی از عملیاتها در منطقه بازی دراز، شهید شعف بعد از اینکه خود را به سرپل ذهاب رساند، ناگهان با گشتیهای دشمن بعثی برخورد کرد و ضمن به هلاکت رساندن چندین بعثی، خودش نیز به شدت از ناحیه کتف، فک و صورت مجروح شد و حتی نیروهای دشمن به او تیر خلاص زدند. مجروحیت دوباره عباس شعف زمانی رخ داد که وی بهعنوان فرمانده گردان میثم تمار تیپ ۲۷ محمد رسولالله (ص) ایفای نقش میکرد. وضعیت تا جایی پیش رفت که حتی همرزمانی که با وی در آن عملیات بودند از پشت بیسیم خبر شهادت عباس را به احمد متوسلیان اعلام کردند، اما گویی تقدیر اینگونه بود که جبههها همچنان از وجود سربازی شجاع بهره ببرد، بنابراین عباس از این عملیات نیز به طرز معجزهآسایی نجات یافت. شهید شعف بسیار محکم بود و ایمانی قوی داشت. در بحبوحه ترورهای دهه ۶۰ با همان لباس سپاه همیشگیاش از خانه بیرون میرفت و وقتی خانوادهاش میگفتند که خطر ترور وجود دارد و منافقین، پاسدارها را ترور میکنند، با لبخندی بر لب میگفت: آنها با من کاری ندارند، چون میدانند صدام نتوانست با من کاری بکند و پس از این همه جانبازی و تیر خوردن، هنوز زنده هستم. پزشکان به شهید شعف گفته بودند که فعلاً نباید در مناطق جنگی حضور پیدا کند. او باید تا بهبودی کامل در بیمارستان میماند، ولی شوق شرکت در عملیات بیتالمقدس کاری کرد تا عباس خودش را به دوستان و همرزمانش برساند. مرحله سوم عملیات آزادسازی خرمشهر عباس به همراه دوستانش در حال ورود به شهر خرمشهر بودند که به کمین نیروهای بعثی خوردند و بعد از درگیری شدیدی با دشمن، در نهایت عباس نیز شهد شیرین شهادت را در دوم خرداد ۶۱ نوشید. یک روز بعد از شهادت عباس شعف، شهر مهم و استراتژیک خرمشهر بهطور کامل آزاد شد.
مدت زیادی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که شهید احسان قاسمیه برای تحصیل در رشته مهندسی برق در دانشگاه کنیگزویل تگزاس به امریکا مهاجرت کرد و یکی از دانشجویان ممتاز این دانشگاه محسوب میشد. شهید قاسمیه از فعالیتهای انقلابی به دور نبود و همراه با حرکت اسلامی دانشجویان شاخه امریکا و کانادا فعالیت میکرد. در همین حین، خبرهایی مبنی بر تجاوز دشمن بعثی و شروع جنگ تحمیلی به گوش احسان رسید. رسانهها در روزهای اول جنگ، خبر از پیشروی عراق میدادند و شرایط به هیچ عنوان به سود ایران نبود. در این شرایطی جنگی، برخی خانه و کاشانه را ترک کردند و از کشور گریختند ولی در این میان افراد دیگری بودند که خلاف این جریان حرکت میکردند. شهید قاسمیه برای دفاع از کشورش، از امریکا به ایران بازگشت تا نقشش را در جهت مقابله با دشمن ایفا کند. شهید قاسمیه بارها به جبهه رفت. مدتی فرماندهی گردان حضرت امیرالمؤمنین (ع)، گردان ۹ قدر پادگان ولیعصر (عج) تهران را بر عهده داشت. در عملیات بازی دراز شرکت کرد و پس از بازگشت از جبهه همراه با گردان ۹ سپاه، مسئولیت حفاظت از بیت ریاست جمهوری وقت، آیتالله خامنهای، را به عهده گرفت. با آغاز عملیات بیتالمقدس همگام با گردان تحت فرماندهیاش جهت آزادسازی خرمشهر بالاترین مرتبه ایثار و جان فشانی را ارائه کرد و در نوزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ شهد شیرین شهادت را نوشید و در گلزار شهدای دارالسلام کاشان به خاک سپرده شد.
شهید احمد بابایی/ فرمانده گردان مالک اشتر
وقتی حاج احمد متوسلیان تصمیم به معرفی فرمانده گردان مالک گرفت، در معرفی فرمانده خطاب به نیروها چنین گفت: یکی از عزیزترین بچهها را که کلکسیون تیر و ترکش است، به عنوان فرمانده گردان مالک تعیین کردهایم، امیدواریم با همکاری شما گردان مالک بدرخشد. خیلی زود تأثیر حضور شهید بابایی در گردان مشخص شد. جذبه و فرماندهی همراه با درایت شهید، دوستی و الفت عجیبی را بین او و بچهها ایجاد کرده بود؛ به گونهای که هرگاه بحث جدا شدن عدهای از گردان مطرح میشد، بسیاری نگران بودند که مبادا از گردان مالک و احمد بابایی جدا شوند. چون احمد آنچنان به نیروهایش عشق میورزید که هیچ پدر مهربانی با فرزند خود این چنین نبود. شهید عباس کریمی، چند نفر از بچههای گردان را برای واحد اطلاعات عملیات انتخاب کرد تا در شناساییها به او کمک کنند، اما فقط دو شب با او بودند و برای شب سوم به گردان بازگشتند؛ چون طاقت دوری از گردان و فرمانده خود را نداشتند. احمد از آنها قول گرفت بعد از عملیات به کمک عباس کریمی بروند. پس از پیروزی نیروهای مسلح ایران درعملیات فتحالمبین، همه چشمها منتظر آزادسازی خرمشهر بود. در چنین شرایطی، احمد بابایی با اینکه هنوز زخم عملیات فتحالمبین را بر تن داشت، راهی نبرد الی بیتالمقدس شد و در مرحله دوم عملیات در صحرای شلمچه، در آستانه فتح خرمشهر در اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ به شهادت رسید.
شهید محسن وزوایی به دنبال تجاوز عراق به ایران، داوطلبانه به جبهه غرب عزیمت کرد. با ورود او به این منطقه، تحولی پدید آمد و موفقیتهای مهمی در جبهههای غرب شکل گرفت. در اردیبهشت ۱۳۶۰ طرح آزادسازی ارتفاعات بازی دراز در دستور کار قرار میگیرد و شهید وزوایی نیز در تمام مراحل شناسایی این حمله حضور پیدا میکند. در جریان این عملیات شهید وزوایی رابطه صمیمانهای با شهید شیرودی پیدا میکند.
شهید وزوایی در طول جنگ در عملیاتهای متعدد با مسئولیتهای گوناگون حضور داشت. در آذر ۱۳۶۰ در عملیات مطلع الفجر، فرمانده عملیات بود. در اسفند همان سال ۶۰ فرمانده گردان حبیببنمظاهر شد و در جریان عملیات فتحالمبین این گردان نوک عملیات بود و حماسههای زیادی خلق کرد. با تأسیس تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) فرمانده این تیپ شد و در عملیات بیتالمقدس و برای اجرای بهتر این عملیات با تیپ حضرترسول (ص) ادغام شد. شهید وزوایی در فتح خرمشهر فرماندهی یکی از محورهای اصلی را برعهده گرفت. محسن وزوایی پس از ماهها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و حماسهآفرینی در عملیاتهای متعدد به ویژه الی بیتالمقدس، سرانجام در دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱، در ۲۲ سالگی هنگام هدایت نیروهای تحت امرش بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید.
دفاع مقدس که در سال ۱۳۵۹ شروع شد، علیاصغر ۲۱ ساله بود. شهید بشکیده با کولهباری از درسهای شهید مطهری و دکتر شریعتی به جبهه آمده بود. با شروع غائله کردستان به غرب کشور رفت و شجاعت و لیاقتش را به فرماندهان نشان داد. اما عملیات بیتالمقدس اوج هنرنمایی شهید در جبههها بود.
در مرحله اول عملیات بیتالمقدس، حاجیپور فرمانده گردان عمار زخمی و به عقب منتقل شد و شهید علیاصغر بشکیده فرماندهی گردان را برعهده گرفت. این فرمانده دلاور بیهیچ هراسی به دنبال موفقیت در این عملیات مهم و سرنوشتساز بود. او و همرزمانش همقسم شده بودند تا خرمشهر را آزاد و دل امام را شاد کنند.
در مرحله دوم عملیات، از یک گردان یک گروهان مانده بود و رزمندگان بسیار تحت فشار بودند و خستگی موجب شده بود تا نتوانند چشمان خود را باز نگاه دارند. نیروها در خطی حدود ۸۰۰ متری قرار گرفته بودند و از پهلو و از روبهرو با بعثیها درگیر بودند. فرمانده به گونهای خط را سازماندهی کرد که به همراه چهار رزمنده دیگر، در حالی که همه نیروها از خستگی زمینگیر شده بودند، به تنهایی خط را حفظ کنند؛ به صورتی که در طول خط آر. پی. جی، تیربار و... چیده و تا صبح مدام جای خود را عوض میکردند تا دشمن فکر کند که پشت خاکریز پر از نیرو است و تا صبح جلوی پاتکهای دشمن را گرفتند.
شهید بشکیده تا آخرین نفس در منطقه عملیاتی حضور داشت و در حالی که چند روز بیشتر تا آزادی خرمشهر و شنیدن این خبر مهم و بزرگ به مردم نمانده بود، چندین ترکش به شهید بشکیده اصابت کرد و او را غرق به خون روی زمین انداخت. علیاصغر در راه بیمارستان به شهادت رسید و به دلیل اینکه مدرک شناسایی همراه خود نداشت، به عنوان شهید مجهولالهویه به معراجالشهدا منتقل شد. خانوادهاش پس از مقداری جستوجو، پیکر «علیاصغر» را پیدا کردند و این فرمانده شجاع بعد از گذشت حدود یک ماه از تاریخ شهادتش، بالاخره تشییع و خاکسپاری شد.
نقشآفرینی شهید شهبازی در مرحله اول عملیات مخصوصاً در محور شمالی بسیار تأثیرگذار بود و حضور مستمرش در منطقه نقش زیادی در موفقیت نیروها داشت. شهبازی با اینکه جانشین فرمانده بود و باید چند کیلومتر عقبتر از نیروها و گردانها در منطقه حرکت میکرد، اما خودش با حضور در خط مقدم همچون حاج احمد و شهید همت سعی بر کنترل و هماهنگی نیروها داشت. قبل از سوم خرداد و آن پیروزی حماسی و تاریخی، فرماندهان به این نتیجه رسیدند که باید تاکتیکی اتخاذ شود تا ضربه نهایی را به دشمن متجاوز بزند. قرار شد ابتدا خرمشهر محاصره شود و بعد از محاصره، نیروها برای آزادسازی خرمشهر بروند. برای محاصره دشمن همه نیروها شامل فرماندهانی مثل شهید شهبازی، شهید همت و دیگر نیروها پشت خاکریز نقطه رهایی قرار گرفتند. این عملیات شامگاه روز یکم خرداد انجام شد و روز دوم خرداد نیروها موفق شدند راه را ببندند و خرمشهر را محاصره کنند. روز دوم خرداد دشمن تمام تلاشش را کرد تا این محاصره را بشکند و راه پشتیبانی و تدارکاتی نیروهای بعثی را باز کند، اما مقاومت حماسی شهید شهبازی در روز دوم خرداد همراه سایر رزمندگان این اجازه را به دشمن نداد. شهید شهبازی در همین روز در نهایت فداکاری و ایثار منطقه را حفظ کرد و همانجا به شهادت رسید.
ذبه خاطر مجروحیتهای مختلف شهید شعف، در جبهه به او ضدگلوله میگفتند. در جریان یکی از عملیاتها در منطقه بازی دراز، شهید شعف بعد از اینکه خود را به سرپل ذهاب رساند، ناگهان با گشتیهای دشمن بعثی برخورد کرد و ضمن به هلاکت رساندن چندین بعثی، خودش نیز به شدت از ناحیه کتف، فک و صورت مجروح شد و حتی نیروهای دشمن به او تیر خلاص زدند. مجروحیت دوباره عباس شعف زمانی رخ داد که وی بهعنوان فرمانده گردان میثم تمار تیپ ۲۷ محمد رسولالله (ص) ایفای نقش میکرد. وضعیت تا جایی پیش رفت که حتی همرزمانی که با وی در آن عملیات بودند از پشت بیسیم خبر شهادت عباس را به احمد متوسلیان اعلام کردند، اما گویی تقدیر اینگونه بود که جبههها همچنان از وجود سربازی شجاع بهره ببرد، بنابراین عباس از این عملیات نیز به طرز معجزهآسایی نجات یافت. شهید شعف بسیار محکم بود و ایمانی قوی داشت. در بحبوحه ترورهای دهه ۶۰ با همان لباس سپاه همیشگیاش از خانه بیرون میرفت و وقتی خانوادهاش میگفتند که خطر ترور وجود دارد و منافقین، پاسدارها را ترور میکنند، با لبخندی بر لب میگفت: آنها با من کاری ندارند، چون میدانند صدام نتوانست با من کاری بکند و پس از این همه جانبازی و تیر خوردن، هنوز زنده هستم. پزشکان به شهید شعف گفته بودند که فعلاً نباید در مناطق جنگی حضور پیدا کند. او باید تا بهبودی کامل در بیمارستان میماند، ولی شوق شرکت در عملیات بیتالمقدس کاری کرد تا عباس خودش را به دوستان و همرزمانش برساند. مرحله سوم عملیات آزادسازی خرمشهر عباس به همراه دوستانش در حال ورود به شهر خرمشهر بودند که به کمین نیروهای بعثی خوردند و بعد از درگیری شدیدی با دشمن، در نهایت عباس نیز شهد شیرین شهادت را در دوم خرداد ۶۱ نوشید. یک روز بعد از شهادت عباس شعف، شهر مهم و استراتژیک خرمشهر بهطور کامل آزاد شد.
شهید احسان قاسمیه/ فرمانده گردان حضرت امیرالمؤمنین (ع)
مدت زیادی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که شهید احسان قاسمیه برای تحصیل در رشته مهندسی برق در دانشگاه کنیگزویل تگزاس به امریکا مهاجرت کرد و یکی از دانشجویان ممتاز این دانشگاه محسوب میشد. شهید قاسمیه از فعالیتهای انقلابی به دور نبود و همراه با حرکت اسلامی دانشجویان شاخه امریکا و کانادا فعالیت میکرد. در همین حین، خبرهایی مبنی بر تجاوز دشمن بعثی و شروع جنگ تحمیلی به گوش احسان رسید. رسانهها در روزهای اول جنگ، خبر از پیشروی عراق میدادند و شرایط به هیچ عنوان به سود ایران نبود. در این شرایطی جنگی، برخی خانه و کاشانه را ترک کردند و از کشور گریختند ولی در این میان افراد دیگری بودند که خلاف این جریان حرکت میکردند. شهید قاسمیه برای دفاع از کشورش، از امریکا به ایران بازگشت تا نقشش را در جهت مقابله با دشمن ایفا کند. شهید قاسمیه بارها به جبهه رفت. مدتی فرماندهی گردان حضرت امیرالمؤمنین (ع)، گردان ۹ قدر پادگان ولیعصر (عج) تهران را بر عهده داشت. در عملیات بازی دراز شرکت کرد و پس از بازگشت از جبهه همراه با گردان ۹ سپاه، مسئولیت حفاظت از بیت ریاست جمهوری وقت، آیتالله خامنهای، را به عهده گرفت. با آغاز عملیات بیتالمقدس همگام با گردان تحت فرماندهیاش جهت آزادسازی خرمشهر بالاترین مرتبه ایثار و جان فشانی را ارائه کرد و در نوزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ شهد شیرین شهادت را نوشید و در گلزار شهدای دارالسلام کاشان به خاک سپرده شد.
شهید احمد بابایی/ فرمانده گردان مالک اشتر
وقتی حاج احمد متوسلیان تصمیم به معرفی فرمانده گردان مالک گرفت، در معرفی فرمانده خطاب به نیروها چنین گفت: یکی از عزیزترین بچهها را که کلکسیون تیر و ترکش است، به عنوان فرمانده گردان مالک تعیین کردهایم، امیدواریم با همکاری شما گردان مالک بدرخشد. خیلی زود تأثیر حضور شهید بابایی در گردان مشخص شد. جذبه و فرماندهی همراه با درایت شهید، دوستی و الفت عجیبی را بین او و بچهها ایجاد کرده بود؛ به گونهای که هرگاه بحث جدا شدن عدهای از گردان مطرح میشد، بسیاری نگران بودند که مبادا از گردان مالک و احمد بابایی جدا شوند. چون احمد آنچنان به نیروهایش عشق میورزید که هیچ پدر مهربانی با فرزند خود این چنین نبود. شهید عباس کریمی، چند نفر از بچههای گردان را برای واحد اطلاعات عملیات انتخاب کرد تا در شناساییها به او کمک کنند، اما فقط دو شب با او بودند و برای شب سوم به گردان بازگشتند؛ چون طاقت دوری از گردان و فرمانده خود را نداشتند. احمد از آنها قول گرفت بعد از عملیات به کمک عباس کریمی بروند. پس از پیروزی نیروهای مسلح ایران درعملیات فتحالمبین، همه چشمها منتظر آزادسازی خرمشهر بود. در چنین شرایطی، احمد بابایی با اینکه هنوز زخم عملیات فتحالمبین را بر تن داشت، راهی نبرد الی بیتالمقدس شد و در مرحله دوم عملیات در صحرای شلمچه، در آستانه فتح خرمشهر در اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ به شهادت رسید.
شهید محسن وزوایی فرمانده محور گردان محرم
شهید محسن وزوایی به دنبال تجاوز عراق به ایران، داوطلبانه به جبهه غرب عزیمت کرد. با ورود او به این منطقه، تحولی پدید آمد و موفقیتهای مهمی در جبهههای غرب شکل گرفت. در اردیبهشت ۱۳۶۰ طرح آزادسازی ارتفاعات بازی دراز در دستور کار قرار میگیرد و شهید وزوایی نیز در تمام مراحل شناسایی این حمله حضور پیدا میکند. در جریان این عملیات شهید وزوایی رابطه صمیمانهای با شهید شیرودی پیدا میکند.
شهید وزوایی در طول جنگ در عملیاتهای متعدد با مسئولیتهای گوناگون حضور داشت. در آذر ۱۳۶۰ در عملیات مطلع الفجر، فرمانده عملیات بود. در اسفند همان سال ۶۰ فرمانده گردان حبیببنمظاهر شد و در جریان عملیات فتحالمبین این گردان نوک عملیات بود و حماسههای زیادی خلق کرد. با تأسیس تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) فرمانده این تیپ شد و در عملیات بیتالمقدس و برای اجرای بهتر این عملیات با تیپ حضرترسول (ص) ادغام شد. شهید وزوایی در فتح خرمشهر فرماندهی یکی از محورهای اصلی را برعهده گرفت. محسن وزوایی پس از ماهها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و حماسهآفرینی در عملیاتهای متعدد به ویژه الی بیتالمقدس، سرانجام در دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱، در ۲۲ سالگی هنگام هدایت نیروهای تحت امرش بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید.
شهید علی اصغر بشکیده فرمانده گردان عمار یاسر
دفاع مقدس که در سال ۱۳۵۹ شروع شد، علیاصغر ۲۱ ساله بود. شهید بشکیده با کولهباری از درسهای شهید مطهری و دکتر شریعتی به جبهه آمده بود. با شروع غائله کردستان به غرب کشور رفت و شجاعت و لیاقتش را به فرماندهان نشان داد. اما عملیات بیتالمقدس اوج هنرنمایی شهید در جبههها بود.
در مرحله اول عملیات بیتالمقدس، حاجیپور فرمانده گردان عمار زخمی و به عقب منتقل شد و شهید علیاصغر بشکیده فرماندهی گردان را برعهده گرفت. این فرمانده دلاور بیهیچ هراسی به دنبال موفقیت در این عملیات مهم و سرنوشتساز بود. او و همرزمانش همقسم شده بودند تا خرمشهر را آزاد و دل امام را شاد کنند.
در مرحله دوم عملیات، از یک گردان یک گروهان مانده بود و رزمندگان بسیار تحت فشار بودند و خستگی موجب شده بود تا نتوانند چشمان خود را باز نگاه دارند. نیروها در خطی حدود ۸۰۰ متری قرار گرفته بودند و از پهلو و از روبهرو با بعثیها درگیر بودند. فرمانده به گونهای خط را سازماندهی کرد که به همراه چهار رزمنده دیگر، در حالی که همه نیروها از خستگی زمینگیر شده بودند، به تنهایی خط را حفظ کنند؛ به صورتی که در طول خط آر. پی. جی، تیربار و... چیده و تا صبح مدام جای خود را عوض میکردند تا دشمن فکر کند که پشت خاکریز پر از نیرو است و تا صبح جلوی پاتکهای دشمن را گرفتند.
شهید بشکیده تا آخرین نفس در منطقه عملیاتی حضور داشت و در حالی که چند روز بیشتر تا آزادی خرمشهر و شنیدن این خبر مهم و بزرگ به مردم نمانده بود، چندین ترکش به شهید بشکیده اصابت کرد و او را غرق به خون روی زمین انداخت. علیاصغر در راه بیمارستان به شهادت رسید و به دلیل اینکه مدرک شناسایی همراه خود نداشت، به عنوان شهید مجهولالهویه به معراجالشهدا منتقل شد. خانوادهاش پس از مقداری جستوجو، پیکر «علیاصغر» را پیدا کردند و این فرمانده شجاع بعد از گذشت حدود یک ماه از تاریخ شهادتش، بالاخره تشییع و خاکسپاری شد.