بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلَا أُنْزِلَ
عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي
أَنْفُسِهِمْ وَعَتَوْا عُتُوًّا كَبِيرًا ﴿۲۱﴾
و آنها كه اميدي به لقاي ما ندارند (و رستاخيز را انكار ميكنند)
ميگويند: چرا فرشتگان بر ما نازل نميشوند؟ و يا پروردگارمان را با چشم
خود نميبينيم ؟ آنها درباره خود تكبر ورزيدند و طغيان بزرگي كردند. (۲۱)
يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْرًا مَحْجُورًا ﴿۲۲﴾
(آنها به آرزوي خود ميرسند) اما روزي كه فرشتگان را ميبينند روز
بشارت مجرمان نخواهد بود! (بلكه روز مجازات و كيفر آنان است) و ميگويند ما
را امان دهيد ما را معاف داريد. (۲۲)
وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا ﴿۲۳﴾
و ما به سراغ اعمالي كه آنها انجام دادند ميرويم و همه را همچون ذرات غبار پراكنده در هوا ميكنيم! (۲۳)
أَصْحَابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَأَحْسَنُ مَقِيلًا ﴿۲۴﴾
بهشتيان در آن روز قرارگاهشان از همه بهتر، و استراحت گاهشان نيكوتر است! (۲۴)
وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِكَةُ تَنْزِيلًا ﴿۲۵﴾
و به خاطر آور روزي را كه آسمان با ابرها از هم شكافته ميشود، و فرشتگان نازل ميگردند. (۲۵)
الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ وَكَانَ يَوْمًا عَلَى الْكَافِرِينَ عَسِيرًا ﴿۲۶﴾
حكومت در آن روز از آن خداوند رحمان است و آنروز روز سختي براي كافران خواهد بود. (۲۶)
وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا ﴿۲۷﴾
و به خاطر بياور روزي را كه ظالم دست خويش را از شدت حسرت به دندان ميگزد و ميگويد: اي كاش با رسول خدا راهي برگزيده بودم. (۲۷)
يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا ﴿۲۸﴾
اي واي بر من! كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم! (۲۸)
لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا ﴿۲۹﴾
او مرا از ياد حق گمراه ساخت، بعد از آنكه آگاهي به سراغ من آمده بود، و شيطان هميشه مخذول كننده انسان بوده است. (۲۹)
وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﴿۳۰﴾
پيامبر عرضه داشت: پروردگارا! اين قوم من از قرآن دوري جستند. (۳۰)
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا ﴿۳۱﴾
و اينگونه براي هر پيامبري دشمني از مجرمان قرار داديم، اما همين بس كه خدا هادي و ياور تو است. (۳۱)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ
جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ
تَرْتِيلًا ﴿۳۲﴾
و كافران گفتند: چرا قرآن يكجا بر او نازل نميشود؟ اين بخاطر آنست كه قلب تو را محكم داريم، و آن را تدريجا بر تو خوانديم. (۳۲)
وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا ﴿۳۳﴾
آنها هيچ مثلي براي تو نميآورند مگر اينكه ما حق را براي تو ميآوريم
و تفسيري بهتر (و پاسخي دندانشكن كه ناچار به تسليم شوند). (۳۳)
الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ سَبِيلًا ﴿۳۴﴾
آنها كه بر صورتهايشان به سوي جهنم محشور ميشوند بدترين محل را دارند و گمراه ترين افرادند! (۳۴)
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا ﴿۳۵﴾
ما به موسي كتاب آسماني داديم، و برادرش هارون را براي كمك همراهش ساختيم. (۳۵)
فَقُلْنَا اذْهَبَا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَدَمَّرْنَاهُمْ تَدْمِيرًا ﴿۳۶﴾
و گفتيم به سوي اين قوم كه آيات ما را تكذيب كردند برويد (اما آنها به مخالفت برخاستند) و ما شديدا آنها را در هم كوبيديم! (۳۶)
وَقَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ
وَجَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَابًا
أَلِيمًا ﴿۳۷﴾
و قوم نوح را هنگامي كه تكذيب رسولان كردند غرق نموديم، و آنها را درس
عبرتي براي مردم قرار داديم، و براي ستمگران عذاب دردناكي فراهم ساختيم.
(۳۷)
وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا ﴿۳۸﴾
(همچنين) قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس (گروهي كه درخت صنوبر را
ميپرستيدند) و اقوام بسيار ديگري را كه در اين ميان بودند هلاك كرديم. (۳۸)
وَكُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَكُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا ﴿۳۹﴾
و براي هر يك از آنها مثلها زديم و (چون سودي نداد) هر يك از آنها را در هم شكستيم و هلاك كرديم. (۳۹)
وَلَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ
السَّوْءِ أَفَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَهَا بَلْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ
نُشُورًا ﴿۴۰﴾
آنها از كنار شهري كه باران شر (باراني از سنگهاي آسماني) بر آن
باريده بود (ديار قوم لوط) گذشتند، آيا آنرا نديدند؟ (آري ديدندولي آنها به
رستاخيز ايمان ندارند. (۴۰)
وَإِذَا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا ﴿۴۱﴾
و هنگامي كه تو را ميبينند تنها به باد استهزايت ميگيرند (سخن منطقي
كه ندارند ميگويند:) آيا اين كسي است كه خدا او را به عنوان رسول مبعوث
كرده است؟! (۴۱)
إِنْ كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلَا أَنْ صَبَرْنَا
عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ
سَبِيلًا ﴿۴۲﴾
اگر ما بر پرستش خدايانمايان استقامت نكنيم بيم آن ميرود كه او ما را
گمراه سازد! اما هنگامي كه عذاب الهي را ديدند به زودي ميفهمند چه كسي
گمراه بوده است؟! (۴۲)
أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا ﴿۴۳﴾
آيا ديدي كسي را كه هواي نفس خويش را معبود خود برگزيده است ؟ آيا تو ميتواني او را هدايت كني ؟ يا به دفاع از او برخيزي ؟ (۴۳)
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا ﴿۴۴﴾
آيا گمان ميبري اكثر آنها ميشنوند يا ميفهمند؟ آنها فقط همچون چهارپايانند بلكه گمراه تر! (۴۴)
أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ
لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا ﴿۴۵﴾
آيا نديدي چگونه پروردگارت سايه را گسترده ؟ و اگر ميخواست آنرا ساكن قرار ميداد، سپس خورشيد را بر وجود آن دليل قرار داديم. (۴۵)
ثُمَّ قَبَضْنَاهُ إِلَيْنَا قَبْضًا يَسِيرًا ﴿۴۶﴾
سپس آنرا آهسته جمع ميكنيم. (۴۶)
وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا ﴿۴۷﴾
او كسي است كه شب را براي شما لباس قرار داد و روز را مايه حركت و حيات! (۴۷)
وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا ﴿۴۸﴾
و او كسي است كه بادها را بشارتگراني پيش از رحمتش فرستاد و از آسمان آبي پاك كننده نازل كرديم. (۴۸)
لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتًا وَنُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنَا أَنْعَامًا وَأَنَاسِيَّ كَثِيرًا ﴿۴۹﴾
تا به وسيله آن سرزمين مرده را زنده كنيم، و آنرا براي نوشيدن در
اختيار مخلوقاتي كه آفريده ايم - چهارپايان و انسانهاي بسيار - بگذاريم.
(۴۹)
وَلَقَدْ صَرَّفْنَاهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا ﴿۵۰﴾
ما اين آيات را به صورتهاي گوناگون در ميان آنها قرار داديم تا متذكر شوند ولي بيشتر مردم جز انكار و كفر كاري نكردند. (۵۰)
وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيرًا ﴿۵۱﴾
و اگر ميخواستيم در هر شهر و دياري پيامبري ميفرستاديم. (۵۱)
فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا ﴿۵۲﴾
بنابراين از كافران اطاعت مكن و به وسيله قرآن با آنها جهاد بزرگي بنما. (۵۲)
وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا
مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَحْجُورًا ﴿۵۳﴾
و او كسي است كه دو دريا را در كنار هم قرار داد يكي گوارا و شيرين و
ديگري شور و تلخ و در ميان آنها برزخي قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گوئي
هر يك به ديگري ميگويد) دور باش و نزديك نيا! (۵۳)
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا ﴿۵۴﴾
او كسي است كه از آب انساني را آفريد او را نسب و سبب قرار داد (و نسل
او را از اين دو طريق گسترش داد) و پروردگار تو همواره قادر است. (۵۴)
وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُهُمْ وَلَا يَضُرُّهُمْ وَكَانَ الْكَافِرُ عَلَى رَبِّهِ ظَهِيرًا ﴿۵۵﴾
آنها غير از خدا چيزهائي را ميپرستند كه نه به آنها سودي ميرساند و
نه زياني، و كافران در برابر پروردگارشان (در طريق كفر) كمك كار يكديگرند.
(۵۵)
وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ﴿۵۶﴾
ما تو را جز به عنوان بشارت دهنده و انذار كننده نفرستاديم. (۵۶)
قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا ﴿۵۷﴾
بگو من در برابر ابلاغ اين آئين هيچگونه پاداشي از شما مطالبه
نميكنم، تنها پاداش من اين است كه كساني بخواهند راهي به سوي پروردگارشان
برگزينند. (۵۷)
وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا ﴿۵۸﴾
و توكل بر خداوندي كن كه هرگز نميميرد، و تسبيح و حمد او به جاي آور، و همين بس كه او از گناهان بندگانش آگاه است. (۵۸)
الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي
سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ
بِهِ خَبِيرًا ﴿۵۹﴾
او خدائي است كه آسمانها و زمين و آنچه را در ميان ايندو است در شش
روز (شش دوران) آفريد، سپس بر عرش قدرت قرار گرفت (و به تدبير جهان پرداخت)
او خداوند رحمن است از او بخواه كه از همه چيز آگاه است. (۵۹)
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا ﴿۶۰﴾
و هنگامي كه به آنها گفته شود براي خداوند رحمان سجده كنيد ميگويند
رحمان چيست؟! (ما اصلا رحمن را نميشناسيم) ما براي چيزي سجده كنيم كه تو
به ما دستور ميدهي. (اين سخن را ميگويند) و بر نفرتشان افزوده ميشود!
(۶۰)
تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُنِيرًا ﴿۶۱﴾
جاودان و پر بركت است آن خدائي كه در آسمانها برجهائي قرار داد، و در ميان آن چراغ روشن و ماه نور بخشي آفريد. (۶۱)
وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا ﴿۶۲﴾
او كسي است كه شب و روز را جانشين يكديگر قرار داد براي آنها كه بخواهند متذكر شوند يا شكرگزاري كنند. (۶۲)
وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿۶۳﴾
بندگان خاص خداوند رحمن آنها هستند كه با آرامش و بيتكبر بر زمين راه
ميروند و هنگامي كه جاهلان آنها را مخاطب سازند به آنها سلام ميگويند (و
با بياعتنائي و بزرگواري ميگذرند). (۶۳)
وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا ﴿۶۴﴾
آنها كساني هستند كه شبانگاه براي پروردگارشان سجده و قيام ميكنند. (۶۴)
وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا ﴿۶۵﴾
آنها كساني هستند كه ميگويند پروردگارا عذاب جهنم را از ما بر طرف گردان كه عذابش سخت و پر دوام است! (۶۵)
إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا ﴿۶۶﴾
آن بد جايگاه و بد محل اقامتي است. (۶۶)
وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا ﴿۶۷﴾
آنها كساني هستند كه هر گاه انفاق كنند نه اسراف ميكنند و نه سختگيري، بلكه در ميان ايندو حد اعتدالي دارند. (۶۷)
وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا
يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا
يَزْنُونَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا ﴿۶۸﴾
آنها كساني هستند كه معبود ديگري را با خداوند نميخوانند، و انساني
را كه خداوند خونش را حرام شمرده جز به حق به قتل نميرسانند، و زنا
نميكنند، و هر كس چنين كند مجازاتش را خواهد ديد. (۶۸)
يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا ﴿۶۹﴾
چنين كسي عذاب او در قيامت مضاعف ميگردد، و با خواري هميشه در آن خواهد ماند. (۶۹)
إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ
يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا
رَحِيمًا ﴿۷۰﴾
مگر كسي كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد كه خداوند
گناهان اين گروه را به حسنات تبديل ميكند. و خداوند آمرزنده و مهربان است.
(۷۰)
وَمَنْ تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَابًا ﴿۷۱﴾
و كسي كه توبه كند و عمل صالح بجا آورد به سوي خدا بازگشت ميكند (و پاداش خود را از او ميگيرد). (۷۱)
وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا ﴿۷۲﴾
آنها كساني هستند كه شهادت به باطل نميدهند (و در مجالس باطل شركت
نميكنند) و هنگامي كه با لغو و بيهودگي برخورد كنند بزرگوارانه از آن
ميگذرند. (۷۲)
وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا ﴿۷۳﴾
آنها كساني هستند كه هر گاه آيات پروردگارشان به آنها گوشزد شود كر و كور روي آن نميافتند! (۷۳)
وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا
وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا
﴿۷۴﴾
آنها كساني هستند كه ميگويند پروردگارا از همسران و فرزندان ما، مايه روشني چشم ما قرار ده و ما را پيشواي پرهيزگاران بنما! (۷۴)
أُولَئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَامًا ﴿۷۵﴾
آنها هستند كه درجات عالي بهشت در برابر شكيبائيشان به آنان پاداش داده ميشود. و در آن با تحيت و سلام روبرو ميشوند. (۷۵)
خَالِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا ﴿۷۶﴾
جاودانه در آن خواهند ماند، چه قرارگاه خوب و چه محل اقامت جالبي! (۷۶)
قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا ﴿۷۷﴾
بگو پروردگار من براي شما ارجي قائل نيست اگر دعاي شما نباشد، شما
(آيات خدا و پيامبران را) تكذيب كرديد و دامان شما را خواهد گرفت و از شما
جدا نخواهد شد. (۷۷)
سوره ۲۶: الشعراء
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طسم ﴿۱﴾
طسم (۱)
تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿۲﴾
اين آيات كتاب مبين است. (۲)
لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ﴿۳﴾
گوئي ميخواهي جان خود را از شدت اندوه از دست دهي بخاطر اينكه آنها ايمان نميآورند. (۳)
إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ ﴿۴﴾
اگر ما اراده كنيم از آسمان بر آنها آيه اي نازل ميكنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد! (۴)
وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمَنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ ﴿۵﴾
و هر ذكر تازه اي از سوي خداوند رحمان براي آنها بيايد از آن اعراض ميكنند. (۵)
فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبَاءُ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿۶﴾
آنها تكذيب كردند، اما به زودي اخبار آنچه را به استهزاء ميگرفتند به آنان ميرسد (و از مجازاتش با خبر خواهند شد). (۶)
أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ ﴿۷﴾
آيا آنها به زمين نگاه نكردند، چه اندازه در آن از انواع گياهان آفريديم. (۷)
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۸﴾
در اين نشانه روشني است (بر وجود خدا) ولي اكثر آنها هرگز نبوده اند. (۸)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۹﴾
پروردگار تو عزيز و رحيم است. (۹)
وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۱۰﴾
به خاطر بياور هنگامي كه پروردگارت موسي را ندا داد كه به سراغ آن قوم ستمگر برو. (۱۰)
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ ﴿۱۱﴾
قوم فرعون، آيا آنها (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهيز نميكنند؟! (۱۱)
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ ﴿۱۲﴾
(موسي) عرض كرد پروردگارا من از آن بيم دارم كه مرا تكذيب كنند. (۱۲)
وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنْطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ ﴿۱۳﴾
و سينه ام تنگ ميشود، و زبانم به قدر كافي گويا نيست (به برادرم) هارون نيز رسالت ده (تا مرا ياري كند). (۱۳)
وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ ﴿۱۴﴾
و آنها (به اعتقاد خودشان) بر من گناهي دارند ميترسم مرا به قتل برسانند (و اين رسالت به پايان نرسد). (۱۴)
قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ ﴿۱۵﴾
فرمود چنين نيست (آنها كاري نميتوانند انجام دهند) شما هر دو با آيات
ما (براي هدايت آنان) برويد ما با شما هستيم و (سخنانتان را) ميشنويم.
(۱۵)
فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶﴾
به سراغ فرعون برويد و بگوئيد ما فرستاده پروردگار جهانيان هستيم. (۱۶)
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۱۷﴾
بني اسرائيل را با ما بفرست. (۱۷)
قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ ﴿۱۸﴾
(فرعون) گفت: آيا ما تو را در كودكي در ميان خود پرورش نداديم ؟ و سالهائي از عمرت را در ميان ما نبودي ؟ (۱۸)
وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿۱۹﴾
و (سرانجام) آن كارت را (كه نميبايست انجام دهي) انجام دادي (و يك نفر از ما را كشتي) و تو از كافران بودي! (۱۹)
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ ﴿۲۰﴾
(موسي) گفت: من آن كار را انجام دادم در حالي كه از بيخبران بودم. (۲۰)
فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿۲۱﴾
و به دنبال آن هنگامي كه از شما ترسيدم فرار كردم و پروردگار من به من دانش بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد. (۲۱)
وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۲۲﴾
آيا اين منتي است كه تو بر من ميگذاري كه بني اسرائيل را برده خود ساخته اي؟! (۲۲)
قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿۲۳﴾
فرعون گفت پروردگار عالميان چيست؟! (۲۳)
قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ ﴿۲۴﴾
(موسي) گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان اين دو است، اگر اهل يقين هستيد. (۲۴)
قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ﴿۲۵﴾
(فرعون) به اطرافيانش گفت، آيا نميشنويد اين مرد چه ميگويد؟ (۲۵)
قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿۲۶﴾
(موسي) گفت پروردگار شما و پروردگار نياكان شما. (۲۶)
قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿۲۷﴾
(فرعون) گفت پيامبري كه به سوي شما فرستاده شده ديوانه است. (۲۷)
قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۲۸﴾
(موسي) گفت او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در ميان اين دو است ميباشد اگر شما عقل و انديشه خود را به كار ميگرفتيد. (۲۸)
قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ ﴿۲۹﴾
فرعون خشمگين شد و گفت: اگر معبودي غير از من برگزيني تو را از زندانيان قرار خواهم داد. (۲۹)
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ ﴿۳۰﴾
(موسي) گفت: حتي اگر نشانه آشكاري براي رسالتم براي تو بياورم ؟ (۳۰)
قَالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۳۱﴾
گفت: اگر راست ميگوئي آنرا بياور! (۳۱)
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ ﴿۳۲﴾
در اين هنگام موسي عصاي خود را افكند و مار عظيم و آشكاري شد. (۳۲)
وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ ﴿۳۳﴾
و دست خود را در گريبان فرو برد و بيرون آورد در برابر بينندگان سفيد و روشن بود. (۳۳)
قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ ﴿۳۴﴾
(فرعون) به گروهي كه اطراف او بودند گفت: اين ساحر آگاه و ماهري است! (۳۴)
يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ﴿۳۵﴾
او ميخواهد شما را از سرزمينتان با سحرش بيرون كند شما چه نظر ميدهيد؟ (۳۵)
قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ﴿۳۶﴾
گفتند: او و برادرش را مهلت ده و به تمام شهرها ماموران براي بسيج اعزام كن. (۳۶)
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ ﴿۳۷﴾
تا هر ساحر ماهري را نزد تو آورند. (۳۷)
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿۳۸﴾
سرانجام ساحران براي وعده گاه روز معيني جمع آوري شدند. (۳۸)
وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ ﴿۳۹﴾
و به مردم گفته شد آيا شما نيز (در اين صحنه) اجتماع ميكنيد. (۳۹)
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ ﴿۴۰﴾
تا اگر ساحران پيروز شوند ما از آنان پيروي كنيم. (۴۰)
فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ ﴿۴۱﴾
هنگامي كه ساحران آمدند، به فرعون گفتند: آيا اگر پيروز شويم پاداش مهمي خواهيم داشت ؟ (۴۱)
قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿۴۲﴾
گفت آري، و شما در اين صورت از مقربان خواهيد بود! (۴۲)
قَالَ لَهُمْ مُوسَى أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ ﴿۴۳﴾
(روز موعود فرا رسيد و همگي جمع شدند، موسي رو به ساحران كرد و) گفت: آنچه را ميخواهيد بيفكنيد، بيفكنيد! (۴۳)
فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ ﴿۴۴﴾
آنها طنابها و عصاهاي خود را افكندند و گفتند به عزت فرعون، قطعا پيروزيم! (۴۴)
فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ ﴿۴۵﴾
سپس موسي عصايش را افكند، ناگهان تمام وسايل دروغين آنها را بلعيد! (۴۵)
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ ﴿۴۶﴾
ساحران همگي فورا به سجده افتادند. (۴۶)
قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۷﴾
گفتند ما به پروردگار عالميان ايمان آورديم. (۴۷)
رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ ﴿۴۸﴾
پروردگار موسي و هارون. (۴۸)
قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ
الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ
أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ
أَجْمَعِينَ ﴿۴۹﴾
(فرعون) گفت: آيا به او ايمان آورديد پيش از آن كه به شما اجازه دهم؟!
مسلما او بزرگ و استاد شما است كه به شما سحر آموخته، اما به زودي خواهيد
دانست كه دستها و پاهاي شما را به طور مختلف قطع ميكنم، و همه شما را به
دار ميآويزم. (۴۹)
قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ ﴿۵۰﴾
گفتند: مهم نيست (هر كار از دستت ساخته است بكن) ما به سوي پروردگارمان باز ميگرديم. (۵۰)
إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۵۱﴾
ما اميدواريم پروردگارمان خطاهاي ما را به بخشد، كه ما نخستين ايمان آورندگان بوديم. (۵۱)
وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ ﴿۵۲﴾
ما به موسي وحي فرستاديم كه بندگان مرا شبانه از مصر كوچ ده، و آنها شما را تعقيب خواهند كرد. (۵۲)
فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ﴿۵۳﴾
فرعون (از اين ماجرا آگاه شد و) ماموران به شهرها فرستاد تا نيرو جمع كند. (۵۳)
إِنَّ هَؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ ﴿۵۴﴾
(و گفت) اينها گروهي اندكند. (۵۴)
وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ ﴿۵۵﴾
و اينها ما را به خشم آورده اند. (۵۵)
وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ ﴿۵۶﴾
و ما همگي آماده پيكاريم. (۵۶)
فَأَخْرَجْنَاهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿۵۷﴾
ولي ما آنها (فرعونيان) را از باغها و چشمه ها بيرون كرديم. (۵۷)
وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ ﴿۵۸﴾
از گنجها و قصرهاي مجلل! (۵۸)
كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۵۹﴾
آري، اين چنين كرديم و بني اسرائيل را وارث آنها ساختيم. (۵۹)
فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِينَ ﴿۶۰﴾
آنها (فرعونيان) به تعقيب بني اسرائيل پرداختند و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسيدند. (۶۰)
فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ ﴿۶۱﴾
هنگامي كه هر دو گروه يكديگر را ديدند، ياران موسي گفتند: ما در چنگال فرعونيان گرفتار شديم. (۶۱)
قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ ﴿۶۲﴾
(موسي) گفت: چنين نيست، پروردگار من با من است، به زودي مرا هدايت خواهد كرد. (۶۲)
فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ ﴿۶۳﴾
و به دنبال آن به موسي وحي كرديم عصايت را به دريا زن، دريا از هم شكافته شد، و هر بخشي همچون كوه عظيمي بود! (۶۳)
وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِينَ ﴿۶۴﴾
و در آنجا ديگران را نيز به دريا نزديك ساختيم. (۶۴)
وَأَنْجَيْنَا مُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ ﴿۶۵﴾
موسي و تمام كساني را كه با او بودند نجات داديم. (۶۵)
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ ﴿۶۶﴾
سپس ديگران را غرق كرديم. (۶۶)
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۶۷﴾
در اين جريان نشانه روشني است (براي آنها كه حق طلبند) ولي اكثر آنها ايمان نياوردند. (۶۷)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۶۸﴾
و پروردگار تو عزيز و رحيم است. (۶۸)
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ ﴿۶۹﴾
و بر آنها خبر ابراهيم را بخوان. (۶۹)
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ ﴿۷۰﴾
هنگامي كه به پدرش و قومش گفت: چه چيز را پرستش ميكنيد؟ (۷۰)
قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ ﴿۷۱﴾
گفتند: بتهائي را ميپرستيم و همه روز ملازم عبادت آنانيم. (۷۱)
قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ ﴿۷۲﴾
گفت: آيا هنگامي كه آنانرا ميخوانيد صداي شما را ميشنوند؟ (۷۲)
أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ ﴿۷۳﴾
يا سودي به شما ميرسانند، يا زياني؟! (۷۳)
قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ ﴿۷۴﴾
گفتند: فقط ما نياكان خود را يافتيم كه چنين ميكنند. (۷۴)
قَالَ أَفَرَأَيْتُمْ مَا كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ ﴿۷۵﴾
گفت: آيا ديديد چيزي را كه شما عبادت ميكرديد؟ (۷۵)
أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ ﴿۷۶﴾
شما و پدران پيشين شما. (۷۶)
فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ ﴿۷۷﴾
همه آنها دشمن منند مگر پروردگار عالميان! (۷۷)
الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ ﴿۷۸﴾
آن كسي كه مرا آفريد و هدايت ميكند. (۷۸)
وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ ﴿۷۹﴾
و كسي كه مرا غذا ميدهد و سيراب مينمايد. (۷۹)
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ ﴿۸۰﴾
و هنگامي كه بيمار شوم مرا شفا ميدهد. (۸۰)
وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ ﴿۸۱﴾
و كسي كه مرا ميميراند و سپس زنده ميكند. (۸۱)
وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ ﴿۸۲﴾
و كسي كه اميد دارم گناهانم را در روز جزا به بخشد. (۸۲)
رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ﴿۸۳﴾
پروردگارا! به من علم و دانش مرحمت فرما، و مرا به صالحان ملحق كن. (۸۳)
وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ ﴿۸۴﴾
و براي من در ميان امتهاي آينده زبان صدق (و ذكر خير) قرار ده. (۸۴)
وَاجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ ﴿۸۵﴾
و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان. (۸۵)
وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ ﴿۸۶﴾
و پدرم (عمويم) را بيامرز كه او از گمراهان بود. (۸۶)
وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ ﴿۸۷﴾
و مرا در روزي كه مردم مبعوث ميشوند، شرمنده و رسوا مكن. (۸۷)
يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ ﴿۸۸﴾
در آن روزيكه مال و فرزندان سودي نميبخشد. (۸۸)
إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ﴿۸۹﴾
مگر كسي كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد. (۸۹)
وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۹۰﴾
(در آنروز) بهشت براي پرهيزگاران نزديك ميشود. (۹۰)
وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ ﴿۹۱﴾
و دوزخ براي گمراهان آشكار ميگردد. (۹۱)
وَقِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ ﴿۹۲﴾
و به آنها گفته ميشود كجا هستند معبوداني كه آنها را پرستش ميكرديد؟ (۹۲)
مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنْصُرُونَكُمْ أَوْ يَنْتَصِرُونَ ﴿۹۳﴾
معبودهائي غير از خدا، آيا آنها شما را ياري ميكنند؟ يا كسي بياري آنها ميآيد؟ (۹۳)
فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ ﴿۹۴﴾
در اين هنگام همه آن معبودان با عابدان (گمراه) به دوزخ افكنده ميشوند. (۹۴)
وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ ﴿۹۵﴾
و همچنين لشكريان ابليس عموما. (۹۵)
قَالُوا وَهُمْ فِيهَا يَخْتَصِمُونَ ﴿۹۶﴾
آنها در آنجا به مخاصمه بر ميخيزند و ميگويند: (۹۶)
تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۹۷﴾
به خدا سوگند كه ما در گمراهي آشكار بوديم. (۹۷)
إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۹۸﴾
چون شما را با پروردگار عالميان برابر ميشمرديم. (۹۸)
وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ ﴿۹۹﴾
اما كسي جز مجرمان ما را گمراه نكرد. (۹۹)
فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِينَ ﴿۱۰۰﴾
(افسوس كه امروز) شفاعت كننده گاني براي ما وجود ندارد. (۱۰۰)
وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ ﴿۱۰۱﴾
و نه دوست گرم و پر محبتي. (۱۰۱)
فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۰۲﴾
اگر بار ديگر (به دنيا) بازگرديم از مؤ منان خواهيم بود. (۱۰۲)
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۰۳﴾
در اين ماجرا آيت (و عبرتي) است ولي اكثر آنها مؤ من نبودند. (۱۰۳)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۰۴﴾
و پروردگار تو عزيز و رحيم است. (۱۰۴)
كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ ﴿۱۰۵﴾
قوم نوح رسولان را تكذيب كردند. (۱۰۵)
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿۱۰۶﴾
هنگامي كه برادرشان نوح به آنها گفت، آيا تقوي پيشه نميكنيد؟ (۱۰۶)
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿۱۰۷﴾
من براي شما رسول اميني هستم. (۱۰۷)
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۰۸﴾
تقواي الهي پيشه كنيد، و مرا اطاعت نمائيد. (۱۰۸)
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۰۹﴾
من هيچ مزدي در برابر اين دعوت از شما نميخواهم اجر من تنها بر پروردگار عالميان است. (۱۰۹)
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۱۰﴾
بنابراين تقواي الهي پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد. (۱۱۰)
قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ ﴿۱۱۱﴾
گفتند آيا ما به تو ايمان بياوريم در حالي كه افراد پست و بيارزش از تو پيروي كرده اند؟! (۱۱۱)
قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۱۲﴾
(نوح) گفت، من چه ميدانم آنها چه كاري داشته اند. (۱۱۲)
إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ ﴿۱۱۳﴾
حساب آنها تنها بر پروردگار من است، اگر شما ميفهميديد؟ (۱۱۳)
وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۱۴﴾
و من هرگز مؤ منان را طرد نخواهم كرد. (۱۱۴)
إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ ﴿۱۱۵﴾
من تنها انذار كننده آشكاري هستم. (۱۱۵)
قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ ﴿۱۱۶﴾
گفتند: اي نوح اگر خودداري نكني، سنگباران خواهي شد. (۱۱۶)
قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ ﴿۱۱۷﴾
گفت: پروردگارا: قوم من، مرا تكذيب كردند. (۱۱۷)
فَافْتَحْ بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِي وَمَنْ مَعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۱۸﴾
اكنون ميان من و اينها جدائي بيفكن (و داوري كن). (۱۱۸)
فَأَنْجَيْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ﴿۱۱۹﴾
ما، او و كساني را كه با او بودند در كشتي كه مملو (از انسان و انواع حيوانات) بود رهائي بخشيديم. (۱۱۹)
ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ ﴿۱۲۰﴾
سپس بقيه را غرق كرديم. (۱۲۰)
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۲۱﴾
در اين ماجرا نشانه روشني است، اما اكثر آنها ايمان نياوردند. (۱۲۱)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۲۲﴾
و پروردگار تو عزيز و رحيم است. (۱۲۲)
كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِينَ ﴿۱۲۳﴾
قوم عاد رسولان (خدا) را تكذيب كردند. (۱۲۳)
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿۱۲۴﴾
هنگامي كه برادرشان هود گفت: آيا تقوي پيشه نميكنيد؟ (۱۲۴)
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿۱۲۵﴾
من براي شما فرستاده اميني هستم. (۱۲۵)
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۲۶﴾
تقوي الهي پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد. (۱۲۶)
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۲۷﴾
من هيچ اجر و پاداشي در برابر اين دعوت از شما نميطلبم، اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالميان است. (۱۲۷)
أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ ﴿۱۲۸﴾
آيا شما بر هر مكان مرتفعي نشانه اي از روي هوي و هوس ميسازيد. (۱۲۸)
وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ ﴿۱۲۹﴾
و قصرها و قلعه هاي زيبا و محكم بنا ميكنيد، آنچنانكه گوئي در دنيا جاودانه خواهيد ماند. (۱۲۹)
وَإِذَا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ ﴿۱۳۰﴾
و هنگامي كه كسي را مجازات ميكنيد همچون جباران كيفر ميدهيد. (۱۳۰)
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۳۱﴾
تقوي الهي پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد. (۱۳۱)
وَاتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِمَا تَعْلَمُونَ ﴿۱۳۲﴾
از خدائي به پرهيزيد كه شما را به نعمتهائي كه ميدانيد امداد كرده. (۱۳۲)
أَمَدَّكُمْ بِأَنْعَامٍ وَبَنِينَ ﴿۱۳۳﴾
شما را به چهارپايان و نيز پسران (لايق و برومند) امداد فرموده. (۱۳۳)
وَجَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿۱۳۴﴾
همچنين به باغها و چشمه ها (۱۳۴)
إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۱۳۵﴾
(اگر كفران كنيد) من بر شما از عذاب روز بزرگ ميترسم. (۱۳۵)
قَالُوا سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْوَاعِظِينَ ﴿۱۳۶﴾
آنها (قوم عاد) گفتند: براي ما تفاوت نميكند چه ما را اندرز بدهي يا ندهي (بيهوده خود را خسته مكن)! (۱۳۶)
إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۳۷﴾
اين همان روش و اخلاق پيشينيان است. (۱۳۷)
وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ ﴿۱۳۸﴾
و ما هرگز مجازات نخواهيم شد. (۱۳۸)
فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْنَاهُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۳۹﴾
آنها هود را تكذيب كردند، ما هم نابودشان كرديم و در اين آيت و نشانه اي است (براي آگاهان) ولي اكثر آنها مؤ من نبودند. (۱۳۹)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۴۰﴾
و پروردگار تو عزيز و رحيم است. (۱۴۰)
كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ ﴿۱۴۱﴾
قوم ثمود رسولان (خدا) را تكذيب كردند. (۱۴۱)
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿۱۴۲﴾
هنگامي كه صالح به آنها گفت: آيا تقوي پيشه نميكنيد؟ (۱۴۲)
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿۱۴۳﴾
من براي شما فرستاده اميني هستم. (۱۴۳)
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۴۴﴾
تقوي الهي پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد. (۱۴۴)
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۴۵﴾
من اجر و پاداشي در برابر اين دعوت از شما نميطلبم اجر من تنها بر پروردگار عالميان است. (۱۴۵)
أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ ﴿۱۴۶﴾
آيا شما تصور ميكنيد هميشه در نهايت امنيت، در نعمتهائي كه اينجاست ميمانيد؟ (۱۴۶)
فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿۱۴۷﴾
در اين باغها و چشمه ها! (۱۴۷)
وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ ﴿۱۴۸﴾
در اين زراعتها و نخلهائي كه ميوه هايش شيرين و رسيده است. (۱۴۸)
وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ ﴿۱۴۹﴾
شما از كوهها خانه هائي ميتراشيد و در آن به عيش و نوش ميپردازيد. (۱۴۹)
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۵۰﴾
از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد. (۱۵۰)
وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ ﴿۱۵۱﴾
و اطاعت فرمان مسرفان نكنيد. (۱۵۱)
الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ ﴿۱۵۲﴾
همانها كه در زمين فساد ميكنند و اصلاح نميكنند. (۱۵۲)
قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ ﴿۱۵۳﴾
گفتند (اي صالح) تو عقل خود را از دست داده اي. (۱۵۳)
مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۱۵۴﴾
تو فقط بشري همچون ما هستي اگر راست ميگويي آيت و نشانه اي بياور. (۱۵۴)
قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿۱۵۵﴾
گفت اين ناقه اي است كه براي او سهمي (از آب قريه) است و براي شما سهم روز معيني. (۱۵۵)
وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۱۵۶﴾
كمترين آزاري به آن نرسانيد كه عذاب روز عظيم شما را فرو خواهد گرفت. (۱۵۶)
فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ ﴿۱۵۷﴾
سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده او را از پاي درآوردند، سپس از كرده خود پشيمان شدند. (۱۵۷)
فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۵۸﴾
عذاب الهي آنها را فرو گرفت، در اين آيت و نشانه اي است ولي اكثر آنها مؤ من نبودند. (۱۵۸)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۵۹﴾
پروردگار تو عزيز و رحيم است. (۱۵۹)
كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ ﴿۱۶۰﴾
قوم لوط فرستادگان (خدا) را تكذيب كردند. (۱۶۰)
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿۱۶۱﴾
هنگامي كه برادرشان لوط به آنها گفت آيا تقوي پيشه نميكنيد؟ (۱۶۱)
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿۱۶۲﴾
من براي شما رسول اميني هستم. (۱۶۲)
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۶۳﴾
تقوي الهي پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد. (۱۶۳)
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶۴﴾
من از شما اجري نميخواهم اجر من فقط بر پروردگار عالميان است. (۱۶۴)
أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶۵﴾
آيا در ميان جهانيان، شما به سراغ جنس ذكور ميرويد؟ (اين زشت و ننگين نيست ؟). (۱۶۵)
وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ ﴿۱۶۶﴾
و همسراني را كه خدا براي شما آفريده است رها ميكنيد؟ شما قوم تجاوزگري هستيد. (۱۶۶)
قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يَا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ ﴿۱۶۷﴾
گفتند: اي لوط اگر از اين سخنان خودداري نكني از اخراج شوندگان خواهي بود. (۱۶۷)
قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقَالِينَ ﴿۱۶۸﴾
گفت: من (به هر حال) دشمن اعمال شما هستم. (۱۶۸)
رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ ﴿۱۶۹﴾
پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اينها انجام ميدهند رهائي بخش. (۱۶۹)
فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ ﴿۱۷۰﴾
ما او و خاندانش را همگي نجات داديم. (۱۷۰)
إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ ﴿۱۷۱﴾
جز پير زني كه در ميان آن گروه باقي ماند. (۱۷۱)
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ ﴿۱۷۲﴾
سپس ديگران را هلاك كرديم. (۱۷۲)
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ ﴿۱۷۳﴾
و باراني (از سنگ) بر آنها فرو فرستاديم، چه باران بدي بود اين باران انذار شدگان. (۱۷۳)
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۷۴﴾
در اين (ماجراي قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آيتي است، اما اكثر آنها ايمان نياوردند. (۱۷۴)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۷۵﴾
و پروردگار تو عزيز و رحيم است. (۱۷۵)
كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ ﴿۱۷۶﴾
اصحاب ايكه (شهري نزديك مدين) رسولان (خدا) را تكذيب كردند. (۱۷۶)
إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿۱۷۷﴾
هنگامي كه شعيب به آنها گفت، آيا تقوي پيشه نميكنيد؟ (۱۷۷)
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿۱۷۸﴾
من براي شما رسول اميني هستم. (۱۷۸)
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۷۹﴾
تقوي الهي پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد. (۱۷۹)
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۸۰﴾
من در برابر اين دعوت پاداشي از شما نميطلبم، اجر من تنها بر پروردگار عالميان است. (۱۸۰)
أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ ﴿۱۸۱﴾
حق پيمانه را ادا كنيد (و كم فروشي نكنيد) و مردم را به خسارت نيفكنيد. (۱۸۱)
وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ﴿۱۸۲﴾
با ترازوي صحيح وزن كنيد. (۱۸۲)
وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ﴿۱۸۳﴾
و حق مردم را كم نگذاريد و در زمين فساد ننمائيد. (۱۸۳)
وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۸۴﴾
از كسي كه شما و اقوام پيشين را آفريد بپرهيزيد. (۱۸۴)
قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ ﴿۱۸۵﴾
گفتند تو فقط ديوانه اي! (۱۸۵)
وَمَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَإِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۱۸۶﴾
(بعلاوه) تو تنها بشري مثل ما هستي، تنها گماني كه درباره تو داريم اينست كه دروغگو ميباشي! (۱۸۶)
فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۱۸۷﴾
اگر راست ميگويي، سنگهائي از آسمان بر سر ما فرو ريز! (۱۸۷)
قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۸۸﴾
(شعيب) گفت: پروردگار من به اعمالي كه شما انجام ميدهيد آگاه تر است. (۱۸۸)
فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۱۸۹﴾
سرانجام او را تكذيب كردند و عذاب روز ابر سايه افكن آنها را فرو گرفت، كه اين عذاب روز بزرگي بود. (۱۸۹)
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۹۰﴾
در اين ماجرا آيت و نشانه اي است ولي اكثر آنها ايمان نياوردند. (۱۹۰)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ﴿۱۹۱﴾
و پروردگار تو عزيز و رحيم است. (۱۹۱)
وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۹۲﴾
و اين (قرآن) از سوي پروردگار جهانيان نازل شده است. (۱۹۲)
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ ﴿۱۹۳﴾
روح الامين آنرا نازل كرده است … (۱۹۳)
عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ ﴿۱۹۴﴾
بر قلب (پاك) تو، تا (مردم را) انذار كني. (۱۹۴)
بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ ﴿۱۹۵﴾
آنرا به زبان عربي آشكار نازل كرد (۱۹۵)
وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۹۶﴾
و توصيف آن در كتب پيشينيان نيز آمده است. (۱۹۶)
أَوَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۱۹۷﴾
آيا همين نشانه براي آنها كافي نيست، كه علماي بني اسرائيل به خوبي از آن آگاهند. (۱۹۷)
وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ ﴿۱۹۸﴾
هر گاه ما آن را بر بعضي از عجم (غير عرب) نازل ميكرديم. (۱۹۸)
فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ مَا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۹۹﴾
و او آنرا برايشان ميخواند به آن ايمان نميآوردند. (۱۹۹)
كَذَلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ ﴿۲۰۰﴾
(آري) اين گونه قرآن را در دلهاي مجرمان وارد ميكنيم. (۲۰۰)
لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ ﴿۲۰۱﴾
آنها به آن ايمان نميآورند تا عذاب دردناك را با چشم خود به بينند. (۲۰۱)
فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۲۰۲﴾
ناگهان (عذاب الهي) به سراغ آنها ميآيد، در حالي كه توجه ندارند. (۲۰۲)
فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ ﴿۲۰۳﴾
و در اين هنگام ميگويند: آيا به ما مهلتي داده خواهد شد؟ (۲۰۳)
أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ ﴿۲۰۴﴾
آيا براي عذاب ما عجله ميكنند؟ (۲۰۴)
أَفَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ ﴿۲۰۵﴾
اگر ما ساليان ديگري آنها را از اين زندگي بهره مند سازيم … (۲۰۵)
ثُمَّ جَاءَهُمْ مَا كَانُوا يُوعَدُونَ ﴿۲۰۶﴾
سپس عذابي كه به آنها وعده داده شده به سراغشان بيايد. (۲۰۶)
مَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يُمَتَّعُونَ ﴿۲۰۷﴾
اين تمتع و بهره گيري از دنيا براي آنها سودي نخواهد داشت. (۲۰۷)
وَمَا أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَ ﴿۲۰۸﴾
ما هيچ شهر و دياري را هلاك نكرديم مگر اينكه انذار كنندگاني براي آنها بود. (۲۰۸)
ذِكْرَى وَمَا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿۲۰۹﴾
تا متذكر شوند، و ما هرگز ستمگر نبوديم. (۲۰۹)
وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ ﴿۲۱۰﴾
شياطين و جنيان اين آيات را نازل نكردند. (۲۱۰)
وَمَا يَنْبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ ﴿۲۱۱﴾
و براي آنها سزاوار نيست، و قدرت ندارند. (۲۱۱)
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ ﴿۲۱۲﴾
آنها از استراق سمع (و شنيدن اخبار آسمانها) بركنارند. (۲۱۲)
فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ ﴿۲۱۳﴾
هيچ معبودي را با خداوند مخوان كه از معذبين خواهي بود. (۲۱۳)
وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ ﴿۲۱۴﴾
خويشاوندان نزديكت را انذار كن. (۲۱۴)
وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۲۱۵﴾
و بال و پر خود را براي مؤ مناني كه از تو پيروي ميكنند بگستر. (۲۱۵)
فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۲۱۶﴾
اگر آنان نافرماني تو كنند، بگو: من از كار شما بيزارم. (۲۱۶)
وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ ﴿۲۱۷﴾
و بر خداوند عزيز و رحيم توكل نما. (۲۱۷)
الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ ﴿۲۱۸﴾
همان كسي كه تو را به هنگامي كه (براي عبادت) بر ميخيزي ميبيند. (۲۱۸)
وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ ﴿۲۱۹﴾
و حركت تو را در ميان سجده كنندگان مشاهده ميكند. (۲۱۹)
إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۲۲۰﴾
او است خداي شنوا و دانا (۲۲۰)
هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ ﴿۲۲۱﴾
آيا به شما خبر بدهم، شياطين بر چه كسي نازل ميشوند؟ (۲۲۱)
تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ ﴿۲۲۲﴾
بر هر دروغگوي گنهكار نازل ميگردند. (۲۲۲)
يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ ﴿۲۲۳﴾
آنها آنچه را ميشنوند (به ديگران) القا ميكنند و اكثرشان دروغگو هستند. (۲۲۳)
وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿۲۲۴﴾
(پيامبر شاعر نيست) شعرا كساني هستند كه گمراهان از آنان پيروي ميكنند! (۲۲۴)
أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ ﴿۲۲۵﴾
آيا نميبيني آنها در هر وادي سر گردانند. (۲۲۵)
وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ ﴿۲۲۶﴾
و سخناني ميگويند كه عمل نميكنند! (۲۲۶)
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا
اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ
الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ ﴿۲۲۷﴾
مگر كساني كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام ميدهند و ياد خدا
بسيار ميكنند و به هنگامي كه مورد ستم واقع ميشوند به دفاع از خويشتن (و
مؤ منان) بر ميخيزند (و از ذوق شعري خود كمك ميگيرند) و بزودي آنها كه
ستم كردند ميدانند كه بازگشتشان به كجاست. (۲۲۷)
سوره ۲۷: النمل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طس تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُبِينٍ ﴿۱﴾
طس، اين آيات قرآن، و كتاب مبين است. (۱)
هُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿۲﴾
وسيله هدايت و بشارت براي مؤ منان است. (۲)
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿۳﴾
همان كساني كه نماز را بر پا ميدارند و زكات را ادا ميكنند و به آخرت يقين دارند. (۳)
إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ ﴿۴﴾
كساني كه ايمان به آخرت ندارند اعمال (سوء) آنها را براي آنان زينت ميدهيم به طوري كه آنها سرگردان ميشوند. (۴)
أُولَئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ ﴿۵﴾
آنها كساني هستند كه عذاب بد (و دردناك) براي آنها است و آنها در آخرت زيانكارترين مردمند. (۵)
وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ ﴿۶﴾
و بطور مسلم اين قرآن از سوي حكيم و دانائي بر تو القا ميشود. (۶)
إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُمْ
مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ
﴿۷﴾
(به خاطر بياور) هنگامي را که موسي به خانواده خود گفت: من آتشي از
دور ديدم؛ (همين جا توقف کنيد؛) بزودي خبري از آن براي شما مي آورم، يا
شعله آتشي تا گرم شويد. (۷)
فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۸﴾
هنگامي که نزد آتش آمد، ندايي برخاست که: مبارک باد آن کس که در آتش
است و کسي که در اطراف آن است (= فرشتگان و موسي)! و منزه است خداوندي که
پروردگار جهانيان است! (۸)
يَا مُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۹﴾
اي موسي! من خداوند عزيز و حکيمم! (۹)
وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى
مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ
لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ ﴿۱۰﴾
و عصايت را بيفکن! - هنگامي که (موسي) به آن نگاه کرد، ديد (با سرعت)
همچون ماري به هر سو مي دود (ترسيد و) به عقب برگشت، و حتي پشتِ سر خود را
نگاه نکرد- اي موسي! نترس، که رسولان در نزد من نمي ترسند! (۱۰)
إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۱﴾
مگر کسي که ستم کند؛ سپس بدي را به نيکي تبديل نمايد، که (توبه او را مي پذيرم، و) من غفور و رحيمم! (۱۱)
وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ
فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا
فَاسِقِينَ ﴿۱۲﴾
و دستت را در گريبانت داخل کن؛ هنگامي که خارج مي شود، سفيد و درخشنده
است بي آنکه عيبي در آن باشد؛ اين در زمره معجزات نُه گانه اي است که تو
با آنها بسوي فرعون و قومش فرستاده مي شوي؛ آنان قومي فاسق و طغيانگرند!
(۱۲)
فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ ﴿۱۳﴾
و هنگامي که آيات روشني بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: اين سِحري است آشکار! (۱۳)
وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿۱۴﴾
و آن را از روي ظلم و سرکشي انکار کردند، در حالي که در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود! (۱۴)
وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ
لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ
﴿۱۵﴾
و ما به داوود و سليمان، دانشي عظيم داديم؛ و آنان گفتند: ستايش از
آنِ خداوندي است که ما را بر بسياري از بندگان مؤمنش برتري بخشيد. (۱۵)
وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ
عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا
لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ ﴿۱۶﴾
و سليمان وارث داوود شد، و گفت: اي مردم! زبان پرندگان به ما تعليم
داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده؛ اين فضيلت آشکاري است. (۱۶)
وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ ﴿۱۷﴾
لشكريان سليمان از جن و انس و پرندگان نزد او جمع شدند آنقدر زياد بودند كه بايد توقف كنند تا به هم ملحق شوند. (۱۷)
حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا
أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ
سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۱۸﴾
تا به سرزمين مورچگان رسيدند، مورچه اي گفت: اي مورچگان! به لانه
هاي خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالي كه
نميفهمند! (۱۸)
فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ
أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ
أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ
الصَّالِحِينَ ﴿۱۹﴾
(سليمان) از سخن او تبسمي كرد و خنديد و گفت: پروردگارا! شكر نعمتهائي
را كه بر من و پدر و مادرم ارزاني داشته اي به من الهام فرما و توفيق
مرحمت كن تا عمل صالحي كه موجب رضاي تو گردد انجام دهم و مرا در زمره
بندگان صالحت داخل نما. (۱۹)
وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ ﴿۲۰﴾
(سليمان) در جستجوي پرنده (هدهد) برآمد و گفت چرا هدهد را نميبينم يا اينكه او از غايبان است. (۲۰)
لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ ﴿۲۱﴾
من او را قطعا كيفر شديدي خواهم داد و يا او را ذبح ميكنم و يا دليل روشني (براي غيبتش) براي من بياورد. (۲۱)
فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ ﴿۲۲﴾
چندان طول نكشيد (كه هدهد آمد و) گفت من بر چيزي آگاهي يافتم كه تو بر
آن آگاهي نيافتي من از سرزمين سبا يك خبر قطعي براي تو آورده ام. (۲۲)
إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ﴿۲۳﴾
من زني را ديدم كه بر آنها حكومت ميكند و همه چيز در اختيار داشت (مخصوصا) تخت عظيمي دارد. (۲۳)
وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ
وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ
فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۲۴﴾
(اما) من او و قومش را ديدم كه براي غير خدا - خورشيد - سجده ميكنند و
شيطان اعمالشان را در نظرشان زينت داده آنها را از راه بازداشته و آنها
هدايت نخواهند شد. (۲۴)
أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي
السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ
﴿۲۵﴾
چرا براي خداوندي سجده نميكنند كه آنچه در آسمانها و زمين پنهان است
خارج ميكند؟ و آنچه را مخفي ميكنيد و آشكار نميسازيد، ميداند؟ (۲۵)
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ﴿۲۶﴾
خداوندي كه معبودي جز او نيست، و پروردگار و صاحب عرش عظيم است. (۲۶)
قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۲۷﴾
(سليمان) گفت: ما تحقيق ميكنيم ببينيم راست گفتي يا از دروغگويان هستي؟! (۲۷)
اذْهَبْ بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ﴿۲۸﴾
اين نامه مرا ببر و بر آنها بيفكن سپس برگرد (و در گوشه اي توقف كن) ببين آنها چه عكسالعملي نشان ميدهند. (۲۸)
قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ﴿۲۹﴾
(ملكه سبا) گفت: اي اشراف! نامه پر ارزشي به سوي من افكنده شده! (۲۹)
إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿۳۰﴾
اين نامه از سليمان است و چنين ميباشد: به نام خداوند بخشنده مهربان … (۳۰)
أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۱﴾
توصيه من اين است برتري جوئي نسبت به من نكنيد و به سوي من آئيد در حالي كه تسليم حق هستيد. (۳۱)
قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ ﴿۳۲﴾
(سپس) گفت: اي اشراف (و اي بزرگان) نظر خود را در اين امر مهم بازگو كنيد كه من هيچ كار مهمي را بدون حضور شما انجام نداده ام. (۳۲)
قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ ﴿۳۳﴾
گفتند: ما داراي نيروي كافي و قدرت جنگي فراوان هستيم، ولي تصميم نهائي با تو است ببين چه دستور ميدهي ؟ (۳۳)
قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا
وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ ﴿۳۴﴾
گفت: پادشاهان هنگامي كه وارد منطقه آبادي شوند آن را به فساد و تباهي
ميكشند و عزيزان آنجا را ذليل ميكنند، (آري) كار آنها همين گونه است.
(۳۴)
وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ﴿۳۵﴾
و من ( اكنون جنگ را صلاح نميبينم) هديه گرانبهائي براي آنها ميفرستم تا ببينم فرستادگان من چه خبر ميآورند. (۳۵)
فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا
آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ
تَفْرَحُونَ ﴿۳۶﴾
هنگامي كه (فرستادگان ملكه سبا) نزد سليمان آمدند گفت: ميخواهيد مرا
با مال كمك كنيد (و فريب دهيد!) آنچه خدا به من داده از آنچه به شما داده
بهتر است بلكه شما هستيد كه به هدايايتان خوشحال ميشويد. (۳۶)
ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ
بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿۳۷﴾
به سوي آنها بازگرد (و اعلام كن) با لشكرهائي به سراغ آنها ميآئيم كه
قدرت مقابله با آن را نداشته باشند، و آنها را از آن (سرزمين آباد) به
صورت ذليلان و در عين حقارت بيرون ميرانيم. (۳۷)
قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۸﴾
(سليمان) گفت، اي بزرگان! كداميك از شما توانائي داريد تخت او را پيش از آنكه خودشان نزد من آيند براي من بياوريد؟! (۳۸)
قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ﴿۳۹﴾
عفريتي از جن گفت: من آنرا نزد تو ميآورم پيش از آنكه از مجلست برخيزي و من نسبت به آن توانا و امينم! (۳۹)
قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ
قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا
عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ
أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ
فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿۴۰﴾
(اما) كسي كه دانشي از كتاب (آسماني) داشت گفت، من آنرا پيش از آنكه
چشم بر هم زني نزد تو خواهم آورد! و هنگامي كه (سليمان) آنرا نزد خود
مستقر ديد گفت اين از فضل پروردگار من است تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر
او را بجا ميآورم يا كفران ميكنم ؟ (۴۰)
قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنْظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۴۱﴾
(سليمان) گفت تخت او را برايش ناشناس سازيد به بينم آيا متوجه ميشود يا از كساني است كه هدايت نخواهند شد. (۴۱)
فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿۴۲﴾
هنگامي كه او آمد گفته شد آيا تخت تو اينگونه است ؟ (در پاسخ) گفت:
گويا خود آن است! و ما پيش از اين هم آگاه بوديم و اسلام آورده بوديم!..
(۴۲)
وَصَدَّهَا مَا كَانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِنْ قَوْمٍ كَافِرِينَ ﴿۴۳﴾
و او را از آنچه غير از خدا ميپرستيد بازداشت كه او از قوم كافران بود. (۴۳)
قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً
وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ
قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ
سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۴﴾
به او گفته شد داخل حياط قصر شو، اما هنگامي كه نظر به آن افكند
پنداشت نهر آبي است و ساق پاهاي خود را برهنه كرد (تا از آب بگذرد اما
سليمان) گفت (اين آب نيست) بلكه قصري است از بلور صاف، (ملكه سبا) گفت
پروردگارا! من به خود ستم كردم، و با سليمان براي خداوندي كه پروردگار
عالميان است اسلام آوردم. (۴۴)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ ﴿۴۵﴾
ما به سوي ثمود برادرشان صالح را فرستاديم كه خداي يگانه را بپرستيد، اما آنها به دو گروه تقسيم شدند و به مخاصمه پرداختند. (۴۵)
قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ
الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۴۶﴾
(صالح) گفت: اي قوم من! چرا براي بدي قبل از نيكي عجله ميكنيد؟ (و
عذاب الهي را ميطلبيد نه رحمت او را) چرا از خداوند تقاضاي آمرزش نميكنيد
شايد مشمول رحمت شويد؟ (۴۶)
قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ ﴿۴۷﴾
آنها گفتند: ما تو و كساني را كه با تو هستند به فال بد گرفتيم (صالح)
گفت: فال بد (و نيك) نزد خداست (و همه مقدراتتان به قدرت او تعيين
ميگردد) شما گروهي هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفته ايد. (۴۷)
وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ ﴿۴۸﴾
در آن شهر نه گروهك بودند كه فساد در زمين ميكردند و مصلح نبودند. (۴۸)
قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ
لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا
لَصَادِقُونَ ﴿۴۹﴾
آنها گفتند: بيائيد قسم ياد كنيد به خدا كه بر او (صالح) و خانواده
اش شبيخون ميزنيم و آنها را به قتل ميرسانيم سپس به ولي دم او ميگوئيم
ما هرگز از هلاكت خانواده او خبر نداشتيم و در اين گفتار خود صادق هستيم!
(۴۹)
وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۵۰﴾
آنها نقشه مهمي كشيدند و ما هم نقشه مهمي در حالي كه آنها خبر نداشتند. (۵۰)
فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۵۱﴾
بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد؟ كه ما آنها و قومشان را همگي نابود كرديم! (۵۱)
فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿۵۲﴾
اين خانه هاي آنهاست كه به خاطر ظلم و ستمشان خالي مانده، و در اين نشانه روشني است براي كساني كه آگاهند. (۵۲)
وَأَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ ﴿۵۳﴾
ما كساني را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند نجات داديم. (۵۳)
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ ﴿۵۴﴾
و لوط را به ياد آور هنگامي كه به قومش گفت آيا شما به سراغ كار بسيار
قبيح ميرويد در حالي كه (زشتي و نتايج شوم آنرا) ميبينيد؟ (۵۴)
أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ﴿۵۵﴾
آيا شما بجاي زنان به سراغ مردان از روي شهوت ميرويد؟ شما قومي جاهل هستيد. (۵۵)