یادداشت؛
اوکراین و شخص زلانسکی همواره در چند سال گذشته بعنوان دوست آمریکا مطرح بود. اشرف غنی در افغانستان، حسنی مبارک در مصر، رژیم پهلوی در ایران، قذافی در لیبی، صدام حسین در عراق ... از جمله رهبرانی بودند که در نزدیکی کامل با آمریکا بودند و اتفاقی برسرشان آمد که همگی را پیشمان از دوستی با آمریکا کرد و ...
سرویس بین الملل شهدای ایران:هِنری کسینجر، وزیر خارجه سابق آمریکا زمانی به شوخی گفته بود: «دشمنی با امریکا شاید خطرناک باشد اما دوستی با آمریکا مرگبار است»
جنگ اوکراین یکی از مهمترین خصوصیات ایالات متحده آمریکا را بر جهان مخابره کرد. در واقع این جنگ ثابت کرد که آمریکا اصولا کشور بحران ساز است و از طریق بحران سازی در جهان تغذیه می کند.
رهبر معظم انقلاب در این زمینه می فرماید: "رژیم آمریکا «بحرانساز و بحرانزیست» و اساساً یک «رژیم مافیایی» است که شبکههای مافیای سیاسی، اقتصادی و اسلحهسازی در درون آن، از گسترش بحرانها در جهان، تغذیه و ارتزاق میکنند".
در بحران اوکراین نیز یکی از اساسی عامل ایجاد جنگ بین دو کشور همسایه نیز، رفتارهای آمریکا به طرق مختلف بوده است. تحریک سراب گونه اوکراین به سمت و غرب و وعده به آنها برای عضویت در ناتو و... که بعنوان خط قرمز امنیتی روسیه بود، از رفتارهای مافیای آمریکا بوده است. از طرفی تحریک رسانه ای روسیه با ارائه آمار های به ظاهر اطلاعاتی از زمان حمله روسیه به اوکراین و... رفتار بحران ساز دیگر این کشور بود که باعث شعله ور شدن آتش جنگ در آن منتطقه شد.
روزنامه یسرائیل هیوم در یادداشتی، می نویسد: "در چند هفته قبل از آغاز حمله روسیه به اوکراین رسانههای بین المللی حجم بی سابقهای از اطلاعات و افشاگریها را منسوب به سرویسهای اطلاعات غربی در رابطه با نزدیک شدن تهاجم منتشر کردند. برای چند هفته رسانهها بر این ضرب آهنگ بودند که وقوع جنگ حتمی است و تنها زمان آن مشخص نشده است، حتی برخی از این رسانهها پا از این هم فراتر نهاده و اعلام کردند این تهاجم طی چند روز کوتاه آینده رخ خواهد داد و برخی دیگر هم تاریخ و ساعت وقوع آن را هم اعلام می کردند".
نویسنده این یادداشت در ادامه میپرسد، "چرا باید دولتهای غربی به دنبال این حجم غرق کننده از افشاگری و شایعات باشند؟"
"آیا این بخشی از جنگ چند بعدی برای برهم زدن برنامههای روسیه بود، آیا چیزی شبه به جنگ روانی طراحی شده برای منع وقوع جنگ فعلی بود؟"
در این یادداشت آمده است: "اما یک احتمال دیگر هم وجود دارد که از منظر نگاهی نقادانه به تحرکات آمریکا و اروپا در قبال روسیه میتوان به آن رسید، رفتاری که اوکراین را هم هدف قرار میداد، همان کشوری که بایدن و تمام رهبران اروپا حمایت خود را از آن اعلام کردهاند.
این نگاه نقادانه نشان میدهد که جنگ چند بعدی غرب علیه روسیه که طی چند ماه اخیر شاهد آن بودیم نه با منطق تمایل برای مهار و خنثی کردن وقوع جنگ بلکه برای واداشتن به انجام آن صورت گرفته است".
سپس نویسنده میافزاید: "خوب الان بسیاری که این کلمات را میخوانند فریاد خواهند کشید، چرا باید غرب دست به چنین کاری بزند، غربی که به صلح طلبی افتخار میکند و خود را ژاندارم ثبات جهانی لقب میدهد، چرا باید با آگاهی کامل به دنبال وقوع جنگی باشد که در آن غیر نظامیان زیادی کشته میشوند؟ چرا ایالات متحده و اروپا باید باعث شکل گیری بحران آوارگان دیگری در خاک اروپا شوند؟
از دیدگاه نویسنده علت اصلی این اقدام کشاندن پای پوتین به باتلاق اوکراین است تا از این اقدام بهانهای برای اعمال تحریمهای اقتصادی علیه روسیه بسازند و برنامه فروپاشی اقتصاد این کشور را کلید بزنند.
غرب با این برنامه معتقد است یا منجر به فروپاشی دولت روسیه شده و آن را تحت سلطه غربی قرار خواهد داد یا آن که امیدوار است، این تحریمها بتواند منجر به قیام و کودتا برای سرنگونی پوتین شود."
نویسنده برای اثبات این ادعای خود، به سخنان بایدن استناد کرد و گفت: "طی هفتههای اخیر بایدن بارها تاکید کرده است که اگر روسیه به همسایه خود حمله کند، با تحریمهای ویرانگر و بیسابقهای مواجه خواهد شد."
در بخش دیگری از یادداشت یسرائیل هیوم هم آمده است، "در رابطه با پشت کردن و عدم حمایت از اوکراین هم باید گفت که، این کشور اولین کشوری نیست که به چنین سرنوشتی دچار میشود، برای پی بردن به این حقیقت کافی است ببینیم چگونه واشنگتن متحدان خود را در افغانستان رها کرد تا کشته شوند و آنها را بیدفاع در مقابل گروه طالبان تنها گذاشت، این در حالی است که به آنها بابت همکاریهایشان قولهای زیادی داده بود. اوکراین حداقل یک افغانستان دیگر است، سرباز دیگری که باید برای تحقق هدفی بزرگتر جان دهد."
گرچه انتشار بخشی از مطالب یسرائیل هیوم به منزله تایید یا تکذیب نیست، اما مهمترین هدف این است که در نگاه خودی ها در جبهه باطل دشمن نیز این موضوع مطرح است که اساسا ایالات متحده آمریکا یک بازیگر صادق در حوزه بین الملل نیست و پایداری آن بیشتر به سبب بحران آفرینی هایی که سراسر جهان دارد، می باشد.
بطوری که رهبر انقلاب بحرانهای پدید آمده در سالهای گذشته همچون ایجاد داعش را از جمله بحرانآفرینیهای رژیم مافیایی آمریکا قلمداد می کنند و می فرمایند:" سگ دستآموز آنها یعنی داعش که خودشان به ایجاد آن اعتراف کردند، انسانهای بیگناه را علناً سر میبرید و زنده زنده میسوزاند و یا در آب غرق میکرد تا کارخانههای اسلحهسازی آمریکا از این بحرانها استفاده حداکثری کنند".
در قضیه جنگ اوکراین نیز ایالات متحده با علم به اینکه این چنگ چه آسیب هایی را بوجود خواهد پاورد، ولی باز هم به بحران آفرینی در آن منطقه پرداخت. بحران انسانی، بحران امنیتی، کشته شدن انسانهای بی گناه، ایجاد ناامنی در منطقه، درگیر کردن کشورهای اروپایی با مساله انرژی و... اتفاق افتاد تا یک بحران دیگری بوجود بیاد تا ایالات متحده از آن ارتزاق کند. بنابراین آمریکا نه تنها برای متحدین خود خطرناک است بلکه برای کسانی که به آن اعتماد می کننند نیز مرگبارتر است. اینجاست باید گفت پیشرفت و توسعه زمانی واقعی تر و پایدارتر خواهد بود که آمریکا در کنارت نباشد. هِنری کسینجر، وزیر خارجه سابق آمریکا زمانی به شوخی گفته بود: «دشمنی با امریکا شاید خطرناک باشد اما دوستی با آمریکا مرگبار است»(خاطرات اسدالله علم صفحه ۴۰۶ ).
اوکراین و شخص زلانسکی همواره در چند سال گذشته بعنوان دوست آمریکا مطرح بود. اشرف غنی در افغانستان، حسنی مبارک در مصر، رژیم پهلوی در ایران، قذافی در لیبی، صدام حسین در عراق ... از جمله رهبرانی بودند که در نزدیکی کامل با آمریکا بودند و اتفاقی برسرشان آمد که همگی را پیشمان از دوستی با آمریکا کرد و این همان عبرتی است که باید درسی برای همگان بخصوص غربگرا باشد.