گفتم: یارو میگفت وقتی دیدم سربازان دشمن در حال پیشروی هستند گلولههایم تمام شده بود، با سرنیزه به آنها حمله کردم. حالا نزن، کِی بزن...ولی یکدفعه از خواب پریدم! هیچی دیگه چند جای لحافم سوراخ شده بود!
به گزارش شهدای ایران، «روزنامه کیهان» در ستون گفتوشنود خود نوشت:
گفت: دولت اوکراین اعلام کرده که مرزهای کشور برای ورود داوطلبانی که قصد کمک به اوکراین را دارند باز است و کسانی که میخواهند برای کمک به اوکراین در مقابل روسیه به اوکراین بیایند نیاز به ویزا و هیچگونه تشریفاتی ندارند.
گفتم: برای غربگداها چه خبری بهتر از این؟! حالا وقتش است که تیپ «اوکراینیون» را در لشکر «اصلاحاتیون» تشکیل بدهند و به اوکراین اعزام بشوند!
گفت: ای عوام! این جماعت اگر غیرت داشتند میرفتند با داعش میجنگیدند و از جان و مال و ناموس خودشان و مردم وطنشان دفاع میکردند!
گفتم: داعش پیادهنظام آمریکا بود و از قدیم و ندیم گفتهاند «چاقو دسته خودش را نمیبُرد» ولی برای اعزام به اوکراین هیچ بهانهای ندارند. چون در آنجا قرار است به نفع آمریکا بجنگند!
گفت: مرد حسابی! قُمپز در کردهاند! وگرنه بعد از آنهمه شعار و حالا که مرزها باز است و ویزا هم نمیخواهد باید برای رفتن به اوکراین صف بکشند ولی حالا ببین اگر یک نفرشان حاضر شد برود!
گفتم: یارو میگفت وقتی دیدم سربازان دشمن در حال پیشروی هستند گلولههایم تمام شده بود، با سرنیزه به آنها حمله کردم. حالا نزن، کِی بزن... ولی یکدفعه از خواب پریدم! ... هیچی دیگه چند جای لحافم سوراخ شده بود!
گفت: دولت اوکراین اعلام کرده که مرزهای کشور برای ورود داوطلبانی که قصد کمک به اوکراین را دارند باز است و کسانی که میخواهند برای کمک به اوکراین در مقابل روسیه به اوکراین بیایند نیاز به ویزا و هیچگونه تشریفاتی ندارند.
گفتم: برای غربگداها چه خبری بهتر از این؟! حالا وقتش است که تیپ «اوکراینیون» را در لشکر «اصلاحاتیون» تشکیل بدهند و به اوکراین اعزام بشوند!
گفت: ای عوام! این جماعت اگر غیرت داشتند میرفتند با داعش میجنگیدند و از جان و مال و ناموس خودشان و مردم وطنشان دفاع میکردند!
گفتم: داعش پیادهنظام آمریکا بود و از قدیم و ندیم گفتهاند «چاقو دسته خودش را نمیبُرد» ولی برای اعزام به اوکراین هیچ بهانهای ندارند. چون در آنجا قرار است به نفع آمریکا بجنگند!
گفت: مرد حسابی! قُمپز در کردهاند! وگرنه بعد از آنهمه شعار و حالا که مرزها باز است و ویزا هم نمیخواهد باید برای رفتن به اوکراین صف بکشند ولی حالا ببین اگر یک نفرشان حاضر شد برود!
گفتم: یارو میگفت وقتی دیدم سربازان دشمن در حال پیشروی هستند گلولههایم تمام شده بود، با سرنیزه به آنها حمله کردم. حالا نزن، کِی بزن... ولی یکدفعه از خواب پریدم! ... هیچی دیگه چند جای لحافم سوراخ شده بود!