همراه با چهلمین جشنواره فیلم فجر
فیلم مسعود کیمیایی برای بار دیگر، مخاطب را شوکه کرد. دیگر کسی میخکوب صفحه ی نمایش فیلم نبود و هر لحظه انتظار می رفت، یک به یک صندلی های سالن نمایش از انسان تهی شود!
به گزارش شهدای ایران، فیلم مسعود کیمیایی برای بار دیگر، مخاطب را شوکه کرد. دیگر کسی میخکوب صفحه ی نمایش فیلم نبود و هر لحظه انتظار می رفت، یک به یک صندلی های سالن نمایش از انسان تهی شود!
از تشریح وضعیت سالن که بگذریم و به خود فیلم بپردازیم تنها یک سوال در ذهن تماشاگر باقی می ماند، راستی داستان از چه قرار بود؟!
خائن کشی؟! در وهله ی نخست سبک فیلم کمی توی ذوق می زند و به قدری پیرنگ از هم گسسته ای دارد که مخاطب را در هاله ای از ابهام فرو می کند و تلاش می شود در قالب تصاویری سوا از هم و با پرگویی بازیگران ابهام زدایی شود ولی آیا واقعاً این پر گویی ابهام زدایی می کند؟
این فیلم کیمیایی در دسته ی فیلم های پر بازیگر قرار می گیرد امّا ترکیب بازیگرانی که هیچ کدام دیالوگ های خود را هماهنگ با یکدیگر ادا نمی کنند، بیشتر اوقات دیالوگ های مبهم و سیاسی با لحن و ریتمی که در متن فیلم خوش ننشسته است بر زبان بازیگران جاری می شود و به تمرکز بسیاری احتیاج است تا دنباله ی این دیالوگ ها را گرفت امّا صداهای اضافه ی فیلم تمرکز را از مخاطب می گیرد و دست از قضا فهم فیلم و درک شخصیت ها را با مشکل مواجه می کند.
از طرف دیگر انتخاب بازیگران، به دقت انجام نشده است، چرا که حضور مهران مدیری در این فیلم آن هم در نقش کاراکتر جدی، که غالباً در نمایش های طنز او را دیده ایم، مخاطب را با احساس دو گانه ی نقابت را بردارد تا بخندم مواجه می کند یا هر کدام از بازیگرهای دیگر، به ترتیب با سبک دیالوگ خود، به خورد متن فیلم نمی روند و برای ما بیشتر فیلم های هندی را تداعی می کنند.
خلق صحنه ها ی اضافه، کمکی به فهم فیلم می کند؟
در روند فیلم با یک صحنه ای مواجه می شویم که به مذاق مخاطب هیچ رقمه خوش نمی آید و در اصل برای ابهام زدایی فیلم، بدون کارایی است، فضای لخت بودن مردان در حمام عمومی شهر، آن هم نه در حد یه نگاه بلکه به راحتی مانور دادن، چه چیزی برای مخاطب به ارمغان می آورد؟ جز اینکه صحنه پردازی اضافه ای است.
ترسیم فضاها بیشتر در مکان هایی صورت می گیرد که مشکل اخلاقی دارند «شیره کش خانه،قمارخانه و ...» آیا زمان مصدق، همه ی مردم در همین مکان ها بودند، یا تنها همین قشر دغدغه ی ملی شدن صنعت نفت را داشتند؟
بدنیست به صحنه آرایی های زنانه ی فیلم هم اشاره ای شود، تمام زنان فیلم بی استثناء از پوشش گردن عاری هستند و در سکانسی هم شاهد آواز خوانی خواننده ی زن هستیم که بی محابا در حس هم خوانی خود با یک آقا فرو رفته است و در پلان های دیگر با سایه ی رقص بانوانی مواجه می شویم که از پشت پارچه های سفید رنگ دیده می شوند، و در سکانس هایی با نوازندگی زنان هم مواجه هستیم. سوالی که باید پرسید به وجود آوردن این صحنه ها چه کمکی به فهم فیلم می کند؟
چیزی که در فیلم به وفور رواج دارد، دست زدن و برخورد راحت زن به مرد و مرد به زن است و گویا دیگر جزء لاینفک و عادی سینما ی ایران شده است!!
مصدق هم سیگار می کشد؟!
از ابتدا تا انتها، سیگار پشت سیگار، در شخصیت های فیلم تفاوتی نمی کند که چه کسی سیگار می کشد، چه یک خانم چادری نما باشد، چه شخصیت اصلی قصه «ضد قهرمان» چه مصدق، همه بی استثناء از غرب زدگی حکایت می کنند و این عامل تنها در سیگار کشیدن نمود نمی یابد، بانوی نوازنده ای که در رویای رفتن به پاریس هست، در همه انگار حسرت، این خودباختگی جمع شده است.
می گویند 8 ماهی طول کشیده است تا لوکیشن و دکور فیلم ساخته شود، حیف این همه زحمت و هیچ. همه بازیگران حرف از آرمان می زنند امّا چرا مخاطب خیال می کند این آرمان برایش باور پذیر نیست؟