دوستداران هاشمی بخوانند؛
همچنین لازم به ذکر است؛از آخرین مشی عقلایی و تدبیر مرحوم آیت الله هاشمی می توان به پیشنهاد کاهش قدرت نظامی کشور در اوج تهدیدات نظامی علیه ایران و همچنین بیان عبارت «دنیای فردا، دنیای گفتمانهاست نه موشکها...»
سرویس سیاسی شهدای ایران: در خاطرات مرحوم جواد شریفیراد، معلم و سرتیم خنثیسازی نیروی هوایی ارتش در دوران دفاع مقدس آمده است: زمان جنگ، هواپيماهای عراقی در یک کارخانه قالیشویی در خیابان خاوران ۸ بمب انداختند که ۶ تاشون عمل نکرده بودند. رفتیم سراغ بمب های عمل نکرده، همه چیز درست بود اماخرج کمکیشونو نزده بودند! عمل نکردن این بمبها طبیعی نبود و ذهنمو درگیر کرده بود. در راه برگشت، غرق در همین فکرها رفتم دفتر شهید منصور ستاری(فرمانده نیروی هوایی ارتش در دوران دفاع مقدس). به ایشان گفتم اتفاقی افتاده که خیلی عجیبه، ۸ تا بمب بوده که فقط دوتاش عمل کرده. من الان شش ست فیوز دارم.
مرحوم هاشمی رفسنجانی
تفسیرش اینه که این پینها رو نکشیدن و روشون مونده وظاهراً کسانی در عراق دلشون نمیخاد اینها منفجر بشن! قرار بود قضیه بین ما بمونه. تا یک مدت طولانی بمبها اینطوری فرود میومدند. افتادیم دنبال اینکه این هواپیماها از کجا میان. فهمیدیم که از پایگاه شعیبیه عراق بلند میشن. به این نتیجه رسیدیم که یک گروه بزرگ در این پایگاه، کاری میکنند که این بمبها عمل نکنند. و بمدت سی تا چهل روز هم این اتفاق درجاهای مختلف کشور تکرار شد.
تا اینکه در یکی از سخنرانیهای رسمی، آقای هاشمی رفسنجانی قضیه را اعلام کرد وگفت ما در بین دشمن اینقدر نفوذ کردیم که توی پایگاههای هوایی عراق فلان میکنیم، بهمان میکنیم. (خلاصه کاری می کنیم که بمب هاشون عمل نمی کنند)! از آن به بعد، دیگه این اتفاقِ تکرار نشد و دیگه پین بمبها روشون نبود.
مرحوم جواد شریفی راد
سه چهار ماه بعد، پالایشگاه اصفهان را بمباران کردند. بچههای ما هم یک میراژ اف1 عراقی را زدند. خلبانشم با صندلی اِیجکت کرده بود (به بیرون پریده). هواپیما از شعیبیه آمده بود کنجکاو شدم برم و اون خلبان عراقی رو ببینم. از مترجم خواستم ماجرای بمب های عمل نکرده را بپرسد. خلبان گفت من نمی دانم چه شده اما چند وقت پیش صدام تعداد خیلی زیادی(حدود ۷۰ نفر) از پرسنل و کارکنان و تعدادی از خلبانها را توی پایگاه ما اعدام کرد (بجرم خیانت و توطئه علیه صدام)!
شهید ستاری
مدتی بعد یک روز ستاری را در پایگاه خودمان دیدم و گفتم: مگر قرار نبود آن موضوع بین خودمان بماند؟... گفت: من توی شورای امنیت ملی این موضوع را مطرح کردم؛ آنوقت این خبر فوق سری رو آوردن توی سخنرانی جلوی همه مردم گفتن... با آن اعلام توی سخنرانی، آن ها هم لو رفته بودند و اعدام شده بودند و قضیه هم تمام شده بود.
یکی از ساده ترین حدس ها این بود که آدم های آن گروه، این پیم های ضامن را از یک جایی میآوردند یا اضافه داشتند. همان پیم های اضافی را تحویل واحد عملیات میدادند که یعنی ما تحویل دادیم ولی در مسلح کردن بمب استفاده نمیکردند. آدم هایی بودند که دلشان نمیخواست بجنگند. واقعا خیلی وقتها #عراقیها نمیجنگیدند؛ حالا به هر انگیزه ای بود.
به هر صورت پرونده آن ماجرا هم خیلی تلخ تمام شد. آن دوره از بمباران تهران هم تمام شد تا اسفند سال66...
همچنین لازم به ذکر است؛از آخرین مشی عقلایی و تدبیر مرحوم آیت الله هاشمی می توان به پیشنهاد کاهش قدرت نظامی کشور در اوج تهدیدات نظامی علیه ایران و همچنین بیان عبارت «دنیای فردا، دنیای گفتمانهاست نه موشکها...» در زمانه جولان داعش و پیشروی این گروه تروریستی اشاره کرد. فتنه سال 88، وقایع دولت سازندگی و زمینه سازی در حاکمیت ارزشهای لیبرالی هم می توان به موارد مطرح شده اضافه نمود.
مرحوم هاشمی رفسنجانی
تفسیرش اینه که این پینها رو نکشیدن و روشون مونده وظاهراً کسانی در عراق دلشون نمیخاد اینها منفجر بشن! قرار بود قضیه بین ما بمونه. تا یک مدت طولانی بمبها اینطوری فرود میومدند. افتادیم دنبال اینکه این هواپیماها از کجا میان. فهمیدیم که از پایگاه شعیبیه عراق بلند میشن. به این نتیجه رسیدیم که یک گروه بزرگ در این پایگاه، کاری میکنند که این بمبها عمل نکنند. و بمدت سی تا چهل روز هم این اتفاق درجاهای مختلف کشور تکرار شد.
تا اینکه در یکی از سخنرانیهای رسمی، آقای هاشمی رفسنجانی قضیه را اعلام کرد وگفت ما در بین دشمن اینقدر نفوذ کردیم که توی پایگاههای هوایی عراق فلان میکنیم، بهمان میکنیم. (خلاصه کاری می کنیم که بمب هاشون عمل نمی کنند)! از آن به بعد، دیگه این اتفاقِ تکرار نشد و دیگه پین بمبها روشون نبود.
مرحوم جواد شریفی راد
سه چهار ماه بعد، پالایشگاه اصفهان را بمباران کردند. بچههای ما هم یک میراژ اف1 عراقی را زدند. خلبانشم با صندلی اِیجکت کرده بود (به بیرون پریده). هواپیما از شعیبیه آمده بود کنجکاو شدم برم و اون خلبان عراقی رو ببینم. از مترجم خواستم ماجرای بمب های عمل نکرده را بپرسد. خلبان گفت من نمی دانم چه شده اما چند وقت پیش صدام تعداد خیلی زیادی(حدود ۷۰ نفر) از پرسنل و کارکنان و تعدادی از خلبانها را توی پایگاه ما اعدام کرد (بجرم خیانت و توطئه علیه صدام)!
شهید ستاری
مدتی بعد یک روز ستاری را در پایگاه خودمان دیدم و گفتم: مگر قرار نبود آن موضوع بین خودمان بماند؟... گفت: من توی شورای امنیت ملی این موضوع را مطرح کردم؛ آنوقت این خبر فوق سری رو آوردن توی سخنرانی جلوی همه مردم گفتن... با آن اعلام توی سخنرانی، آن ها هم لو رفته بودند و اعدام شده بودند و قضیه هم تمام شده بود.
یکی از ساده ترین حدس ها این بود که آدم های آن گروه، این پیم های ضامن را از یک جایی میآوردند یا اضافه داشتند. همان پیم های اضافی را تحویل واحد عملیات میدادند که یعنی ما تحویل دادیم ولی در مسلح کردن بمب استفاده نمیکردند. آدم هایی بودند که دلشان نمیخواست بجنگند. واقعا خیلی وقتها #عراقیها نمیجنگیدند؛ حالا به هر انگیزه ای بود.
به هر صورت پرونده آن ماجرا هم خیلی تلخ تمام شد. آن دوره از بمباران تهران هم تمام شد تا اسفند سال66...
همچنین لازم به ذکر است؛از آخرین مشی عقلایی و تدبیر مرحوم آیت الله هاشمی می توان به پیشنهاد کاهش قدرت نظامی کشور در اوج تهدیدات نظامی علیه ایران و همچنین بیان عبارت «دنیای فردا، دنیای گفتمانهاست نه موشکها...» در زمانه جولان داعش و پیشروی این گروه تروریستی اشاره کرد. فتنه سال 88، وقایع دولت سازندگی و زمینه سازی در حاکمیت ارزشهای لیبرالی هم می توان به موارد مطرح شده اضافه نمود.