سرویس بین الملل شهدای ایران:
شهید "علی محمد یونس" نماینده بسیج آموزشی و تربیتی در دانشکده علوم
دانشگاه لبنان بود و از شهدای مقاومت اسلامی لبنان که سال ها با مشی اسلامی
و پیروی از خط رهبری ولایت فقیه و اطاعت از منویات مقمام معظم رهبری و سید
مقاومت سید حسن نصرالله در عرصه امنیتی و حفاظت، گمنام و متواضعانه خدمت
کرد و به درجه رفیع شهادت نائل شد.
این شهید یکی از شهدای مظلوم خط مقاومت اسلامی است که حزب الله لبنان به طور معمول و مداوم چنین جوانانی را خالصانه در راه ترویج و حفاظت از مرزهای اسلامی اعطا می کند و خانواده های این شهدا، بزرگوارانه و صبورانه پاره های جگر خود را تقدیم اسلام و حفظ فرهنگ مقاومت اسلامی می کنند.
در همین راستا حوزه چندی پیش، پیرامون شخصیت شهید " علی محمد یونس" با یکی از نزدیکان این شهید بزرگوار به گفت و گو پرداخته است که باهم می خوانیم:
متن گفت و گو به شرح ذیل است:
* لطفا در خصوص شخصیت و ویژگی های شهید علی محمد یونس توضیح دهید و ایشان را معرفی بفرمائید.
شهید "علی محمد یونس" با اسم جهادی "فادی" در سال ۱۹۸۲م در منطقه جبشیت لبنان به دنیا آمد، وی در محیطی معتقد به مسائل دینی و جهادی تربیت یافت. هر شب جمعه شهید به همراه برادرانش برای خواندن دعای کمیل و برای دعای توسل هر شب چهارشنبه توسط پدرشان جمع می شدند و بر خواندن دعای افتتاح در تمام مباه مبارک رمضان مواظبت می کرد. او به خواندن نماز اول توجه داشت و از اولویت های مهم او بود و از آن مراقبت می کرد. در محیطی دینی، اعتقادی و جهادی رشد کرد که او را شایسته پیمودن خط جهاد و مقاومت کرد که از ابتدای زندگی به آن متعهد بود. به دوره های مقاومت نظامی و فرهنگی پیوست و از نظر او این راه، راه درستی بود که او را به خدا و اهل بیت(ع) می رساند.
رابطه او با خانواده بسیار خاص بود، او حلقه جمع و ارتباط و مرکز خانواده و پناهگاه همه در سختی ها بود. او برادر، همراه، پشتیبان و رفیق بود، با پدر و مادرش خوش رفتاری می کرد. ما رابطه نزدیکی با او داشتیم و مشتاقانه منتظر آمدن او از محل کارش بودیم، او بهترین همسر و بهترین پدر برای فرزندانش بود. علی همسری دوست داشتنی و یک پدر دلسوز بود، ویژگی های یک انسان مومن و مبارز واقعی را داشت و هر کسی که او را می شناخت یا با او نشست و بر خاست داشت این را می دانست.
حجاب از نظر شهید از مقدسات بود؛ بویژه عبای زینبی
همیشه از عبا و حجاب به عنوان امری مسلم یاد می کرد و خطاب به دخترش می گفت: "دخترم فاطمه زمانی که به سن تکلیف رسیدی انشاء الله عبا و چادر به سر کن". از نظر او عبا، لباسی است که از زن محافظت می کند و برای او مصونیت می آورد. از نظر شهید؛ زن با صبر و تربیت فرزندان می تواند شریک جهاد در این خط و مسیر مقاومت باشد.
شهید به طور کلی دوست نداشت که تصاویر خواهران و خانواده اش در شبکه های اجتماعی منتشر شود و این غیرت او بر شرف و ناموسش از تعهدات دینی او نشات می گرفت. تاثیر پذیری شهید از خط و سیره اهل بیت(علیهم السلام) و از مسیر شهدا و مجاهدین واضح بود و در ابتدای جوانیش به دوره های نظامی و جهادی ملحق شد. نماینده بسیج آموزشی و تربیتی در دانشکده علوم دانشگاه لبنان بود و در هر زمینه ای که وارد شد با هوش فوق العاده خود متمایز و خاص بود و همیشه زیر سایه رهبر و فرمانده خود و در راه مقاومت حرکت می کرد.
در واقع بسیاری از افراد تحت تاثیر شخصیت شهید قرار می گرفتند، علیرغم آنکه شخصیت ایشان را نمی شناختند، ویژگی های فرشته گونه و صفات خالصانه ای که در چهره او ظاهر می شد، بسیاری را تحت تأثیر قرار می داد. در مورد رابطه شهید با دوستانش، یکی از آنها می گوید که او را "فرشته مجاهدین" می نامیدند. او اخلاقی با فضیلت و متمایز داشت و هر وقت به مرکز و محل کارش می رفت بدون اینکه کسی از کار او با خبر شود ساعت ها کارش را به خوبی انجام می داد.
* مهمترین وصیتی که شهید علی محمد به خانواده و دوستان و همرزمانش داشت چه بود؟
وصیت مهمی که شهید "علی محمد" به برادران مجاهد خود داشت؛ این بود که به آنها توصیه می کرد که در این خط و مسیر مقاومت مبارک که یکی از بزرگترین نعمت های الهی است، حرکت کنند و هر مقدار که فداکاری ها و سختی ها زیاد هم که باشد بایستی این راه را ادامه دهند، زیرا این خط در امتداد ولایت اهل بیت (علیهم السلام) است.
اطاعت از امر ولایت فقیه و پیروی از سید مقاومت مهمترین وصیت شهید علی محمد یونس
از برداردان مجاهدش می خواست؛ اطاعت امر و تکلیف از رهبری تحت پرچم مقام معظم رهبری و سید حسن نصرالله داشته باشند که آنها انسان و رهبری بزرگ و پر برکت و نعمت در این مسیر هستند. عجیب نیست، کسی که تربیت شده مکتب ولایت بود، عاشق رهبر امام خامنه ای(دام ظله) وجناب سید حسن نصر الله(حفظه الله) باشد. در هر دوی آن ها امتداد خط ولایت محمدی علوی را می دید، از نظر وی هر دو رهبر مسیر مبارک ولایی در زمان طاغوت، ظلم، استبداد و استکبار هستند. او برادران مجاهدش را به حرکت و قدم گذاشتن در این خط و مسیر مبارک سفارش می کرد خطی که از بزرگترین نعمت های الهی است. همچنان که وصیت شهید اثر زیادی در افرادی که آن را شنیدند، گذاشته و پس از شنیدن این وصیت اخلاص و معنویت شهید را درک کردند و قصد زیارت مزار او را نمودند.
*در خصوص رابطه قلبی و عملی شهید علی محمد با اهل بیت (ع) و خاطراتی که از ایشان در این زمینه باقی مانده توضیح دهید.
عشق شهید به اهل بیت(ع) و علاقه اش به امام حسین(ع) و سیده زهراء(س)، انگیزه قوی برای دیگران بود که تحت تاثیر وی قرار گیرند.
رابطه شهید با اهل بیت(علیهم السلام ) رابطه ای ویژه و خاص بود و از آنها کمک و یاری می گرفت و پناهگاه او بودند. اما علاقه و رابطه ایشان با حضرت زهرا(سلام الله علیها) غیر عادی بود. به محض شنیدن نام ایشان چشمان او پر از اشک می شد و به خاطر علاقه زیاد شهید به حضرت، او نام دخترش را به عشق حضرت فاطمه زهرا(س)، فاطمه گذاشت.
بعد از گذشت مدتی از شهادتش و در شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) یکی از بستگان شهید در خواب، او را می بیند. او گفت در خواب دیدم که برای زیارت مزار شهید "علی محمد" می رفتم ناگهان دیدم شهید کنارم نشسته و صورتش از نور می درخشد و لبخند می زند. از او پرسیدم آثار زخم هایی که در صورت و بدن شما بود کجاست؟ آیا زمان شهادت احساس درد کردید؟ شهید به من خندید و جواب داد: نه، زمان شهادتم حضرت زهرا(سلام الله علیها) دستشان را به صورتم کشیدند و تمام آثار زخم ها و جراحت ها بر طرف شد.
شهید با حضرت صاحب الزمان امام مهدی(عج) بسیار قوی بود تا آن جا هر صبح بر خواندن دعای عهد مداومت می کرد. اما در خصوص عبادتش، عبادتی دارای خشوعی آشکار داشت؛ چه در نماز و چه در دعایش و بیشتر اوقات همراه با گریه بود، به خصوص در زمان خواندن دعاها و به ویژه دعای کمیل که هرشب جمعه بر آن مواظبت می کرد.
* درباره روزهای نزدیک به شهادت شهید "علی محمد" و برخورد و رفتارهایی که ایشان داشتند، لطفا توضیح دهید.
دو روز قبل از شهادتش به طور غیر معمول با من تماس گرفت. گویی او می دانسته که قرار است از این دنیا برود و این آخرین بار بود که صدای او را می شنیدیم. او برای اینکه به اطمینان و آرامش برسد تماس گرفت و این آخرین تماس او بود.
غروب روز شنبه ۴ آوریل سال ۲۰۲۰ مصادف با دهم شعبان، خبر شهادت او آمد که البته مثل خبر هیچ شهیدی نبود. طبیعت کار شهید امنیتی، سراسر سری و همراه با حفاظت شدید بود و هیچ کس فعالیت های او و حتی ماهیت کارش را نمی دانست و خبر شهادتش از حیث زمان و مکان آن ناگهانی و برای همه نامعلوم بود.
*زمانی که مادر شهید خبر شهادت ایشان را دریافت کردند چه واکنش و برخوردی داشتند؟
اراده خدا، صبر و آرامش برای خانواده بویژه مادر شهید نازل کرد. زمانی که مادر شهید خبر شهادت علی را شنید، خدا را شکر کرد و به محل نمازش رفت و شروع به خواندن نماز و تسبیح کردن خدا و استغفار نمود. او آن شب نخوابید و تا صبح مشغول خواندن نماز و قران و دعا بود و نماز شبش را ترک نکرد، بلکه با تمام عزم و صبر و نیروی خود به سمت خداوند متوجه بود و با تاسی از مولایش حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) آن شب را با قلب حزین و چشم های اشکبار خود در فراق عزیزترین کسش صبورانه سر کرد و به حق که مادری والا مقام بود.
*پیش بینی خود شهید در ارتباط با دوستان و خانواده شان در خصوص شهادتشان چگونه بود و آیا در این خصوص به طور مستقیم صحبت می کردند؟
بله، یکی از دوستان شهید که چندین سال همراه او در سفر زیارت اربعین امام حسین (ع) بود، زمانی که به زیارت مزار علی آمد روایت می کرد؛ هر سال زیارت را از مقام امیر المومنین(ع) در نجف شروع می کردیم و با پای پیاده می رفتیم تا به مقام سید الشهداء در کربلا می رسیدیم. این برادر می گفت؛ زمانی که شهید به کربلا می رسید به سمت قبه شریف می رفت و امام حسین(ع) را مورد خطاب قرار می داد و با کلماتی از قلب خودش حضرت را زیارت می کرد و دائما تکرار می کرد" ولا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم".
بشارت شهادت از سفر زیارت اربعین
اما در آخرین زیارت اربعین قبل از شهادت، شهید زمانی که به کربلا رسید به قبه شریف خیره شد و گفت " اللهم اجعل هذا آخر العهد منّی لزیارتک" خدایا این بار را آخرین زیارت من از امام حسین(ع) قرار بده". دوست شهید می گفت؛ آن زمان خیلی متوجه نشدم که علی چه می گوید تا زمانی که او به شهادت رسید.
خواهر شهید هم خاطره ای را تعریف کرد که چند ماه قبل از شهادتش که با علی به زیارت اربعین امام حسین (علیه السلام) رفته و بعد از اتمام زیارت حرم امیر المومنین(ع)، علی به من گفت که این زیارت به غیر از زیارت های سال قبل است؛ چرا که از امیرالمونین(ع) بشارت گرفتم. خواهر شهید می گفت: پیش خودم فکر کردم و در کل مسیر از خودم می پرسیدم شاید این بشارت شهادت باشد، چرا که آرزوی هر مجاهدی و هر کسی که در این مسیر است شهادت است.
در طول مسیر درباره شهادت با هم صحبت می کردیم او به من گفت: دفعه بعد تو تنها به زیارت اربعین می آیی و عکس من را همراه خودت می آوری و من دیگر با تونیستم.اما من توقع نداشتم که این آخرین زیارت او در این دنیا باشد. شهید زمانی که به لبنان بازگشت تمام لباس هایی را که هر سال در زیارت اربعین می پوشید جمع کرد و داخل یک کیسه گذاشت و وصیت کرد که بعد از شهادتش با او دفن کنند.
* در پایان اگر خاطره ای از شهید علی محمد در ارتباط با خانواده ایشان و نحوه برخورد شهید با مادرشان دارید توضیح بفرمائید.
یک روز، پس از پاکسازی منطقه سیده زینب(سلام الله علیها ) از لوث تکفیری ها و پس از آنکه منطقه به برکت فداکاری های مجاهدین و خون شهدا، امن شده بود، مادر علی محمد به زیارت حضرت زینب (سلام الله علیها) رفت، در حالی که خیلی وقت بود علی را ندیده بود و شور و اشتیاق دیدن پسرش را نیز داشت.
دیدار ناگهانی مادر و شهید علی محمد در حرم حضرت زینب( سلام الله علیها)
مادر علی برای همدردی با ام المصائب "زینب" به شام رفت و به محض رسیدن به آستانه حرم، علی با آن چهره نورانی به طور تصادفی جلوی او قرار گرفت. این دیدار، یک دیدار غیر منتظره بود آن هم در میدان جهاد؛ دیدار بین مادر مشتاق و فرزند مجاهد و مدافعش از مقام مولایش زینب(سلام الله علیها). به سمت علی رفت و پیشانی اش را بوسید، بوسه ای که افتخار می کرد که پاره جگرش مدافع فرزند حضرت زهرا(سلام الله علیها) است. همه به این صحنه نگاه می کردند و می گریستند. لحظه دیدار غیر منتظره در آستانه حرم حضرت(زینب سلام الله علیها)، همان یک لحظه کافی بود تا آتش اشتیاق دیدار آن دو را خاموش کند.