امام و علامه مراودات بسیاری با یکدیگر داشتند و هر دو استاد مسلم حوزه نسبت به یکدیگر احترام ویژه ای قائل بودند.
به گزارش شهدای ایران، آبان ماه 1360، آیت الله سید محمدحسین طباطبایی معروف به علامه در پی یک
دوره بیماری، دعوت حق را لبیک گفت. درگذشت ایشان چنان سنگین بود که امام
خمینی رحلت علامه را «ضایعه ای برای حوزههای علمیه و مسلمین» خواندند.
امام و علامه مراودات بسیاری با یکدیگر داشتند و هر دو استاد مسلم حوزه نسبت به یکدیگر احترام ویژه ای قائل بودند. آیت الله سیدعلی خامنه ای خاطره جالبی در این باره نقل می کنند. ایشان می گویند: «یک وقتی علامه سمنانی آمده بود قم، همه علما رفته بودند دیدنش؛ آقای خمینی هم بود، آقای طباطبایی هم بود. از بس قیافه آقای خمینی و آن متانت، در ذهن آقای علامه سمنانی جلوه کرده بود، خیال کرد که او علامه طباطبایی است.
چون قبلاً هم «تفسیر المیزان» یا مثلاً «روش رئالیسم» را خوانده بود و به مقامات علمی و مقامات فلسفی ایشان واقف بود، فکر میکرد که آن صورت ذهنی با این چهره و این قیافه تطبیق میکند و شروع کرد با آقای خمینی به گرم گرفتن و اینکه بله، من کتاب شما را خواندهام، المیزان را خواندهام. آقای خمینی هم آدمی [نبود] که دستپاچه بشود، مثلاً فوراً بگوید که نخیر! من نیستم، یا خجالت بکشد که حالا او دارد اشتباه میکند، چنین آدمی نبود واقعاً. مثل کوه همینطور نشسته بود و گوش میکرد. آقای طباطبایی هم نشسته بود جلوی ایشان؛ دید که علامه سمنانی دارد اشتباه میکند، برای اینکه این اشتباه ادامه پیدا نکند، رو کرد به علامه سمنانی و گفت طباطبایی من هستم؛ ایشان استاد من، آقای خمینی هستند.»
ارتباط صمیمانه امام و علامه که حاکی از علاقه و ارادت طرفین به همدیگر بود، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز پا بر جا بود. علامه در نخستین روزهای بازگشت امام به کشور در بهمن 57 در اولین فرصت به دیدار ایشان شتافت. خانم منصوره روزبه همسر دوم علامه که در سفر به تهران استاد را همراهی می کرد در این باره می گوید: «آقا تشریف بردند مدرسه علوی امام را دیدند و امام هم وقتی آمدند قم بازدید ایشان را پس دادند.»
شهید آیتالله بهشتی نیز در همین رابطه می گوید: «وقتی امام به قم رفتند و در کوچه استاد علامه طباطبایی ساکن شدند، همسایههای اطراف برای سهولت رفت و آمدهای مردم به محضر امام، خانهها را خالی کرده بودند. وقتی علامه نیز به امام گفته بود اگر لازم است ما هم تخلیه کنیم؛ امام فرموده بودند: همجواری شما برای ما مغتنم است
منبع: کتاب عبد صالح خدا؛ انتشارات صهبا، ص 31 و 32
امام و علامه مراودات بسیاری با یکدیگر داشتند و هر دو استاد مسلم حوزه نسبت به یکدیگر احترام ویژه ای قائل بودند. آیت الله سیدعلی خامنه ای خاطره جالبی در این باره نقل می کنند. ایشان می گویند: «یک وقتی علامه سمنانی آمده بود قم، همه علما رفته بودند دیدنش؛ آقای خمینی هم بود، آقای طباطبایی هم بود. از بس قیافه آقای خمینی و آن متانت، در ذهن آقای علامه سمنانی جلوه کرده بود، خیال کرد که او علامه طباطبایی است.
چون قبلاً هم «تفسیر المیزان» یا مثلاً «روش رئالیسم» را خوانده بود و به مقامات علمی و مقامات فلسفی ایشان واقف بود، فکر میکرد که آن صورت ذهنی با این چهره و این قیافه تطبیق میکند و شروع کرد با آقای خمینی به گرم گرفتن و اینکه بله، من کتاب شما را خواندهام، المیزان را خواندهام. آقای خمینی هم آدمی [نبود] که دستپاچه بشود، مثلاً فوراً بگوید که نخیر! من نیستم، یا خجالت بکشد که حالا او دارد اشتباه میکند، چنین آدمی نبود واقعاً. مثل کوه همینطور نشسته بود و گوش میکرد. آقای طباطبایی هم نشسته بود جلوی ایشان؛ دید که علامه سمنانی دارد اشتباه میکند، برای اینکه این اشتباه ادامه پیدا نکند، رو کرد به علامه سمنانی و گفت طباطبایی من هستم؛ ایشان استاد من، آقای خمینی هستند.»
ارتباط صمیمانه امام و علامه که حاکی از علاقه و ارادت طرفین به همدیگر بود، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز پا بر جا بود. علامه در نخستین روزهای بازگشت امام به کشور در بهمن 57 در اولین فرصت به دیدار ایشان شتافت. خانم منصوره روزبه همسر دوم علامه که در سفر به تهران استاد را همراهی می کرد در این باره می گوید: «آقا تشریف بردند مدرسه علوی امام را دیدند و امام هم وقتی آمدند قم بازدید ایشان را پس دادند.»
شهید آیتالله بهشتی نیز در همین رابطه می گوید: «وقتی امام به قم رفتند و در کوچه استاد علامه طباطبایی ساکن شدند، همسایههای اطراف برای سهولت رفت و آمدهای مردم به محضر امام، خانهها را خالی کرده بودند. وقتی علامه نیز به امام گفته بود اگر لازم است ما هم تخلیه کنیم؛ امام فرموده بودند: همجواری شما برای ما مغتنم است
منبع: کتاب عبد صالح خدا؛ انتشارات صهبا، ص 31 و 32