به گزارش شهدای ایران، محمدكاظم انبارلویی: خدا رحمت كند سرباز واقعی اسلام و انقلاب شهید قاسم سلیمانی را كه فرمود:
«برادران، رزمندگان،یادگاران جنگ یكی از شئون عاقبت بخیری نسبت شما با
جمهوری اسلامی و انقلاب است . والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت
بخیری همین است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه
قلبی و دلی و حقیقی ما با این حكیمی است كه امروز سكان انقلاب را به دست
دارد. در قیامت خواهیم دید مهمترین محورمحاسبه این است.»
آنچهكه اوایل هفته با انتشار كتاب «روشنبینی امام خمینی در نامه 6
فروردین 1348» اثر جدید آیتالله محمد محمدی ریشهری از سوی انتشارات مؤسسه
تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) منتشر و روانه بازار شد حاوی یك سند مهم
و متقن از پشیمانی و رهایی از سوءظن نسبت به انقلاب و رهبری فردی است كه
زمانی قلم و رفتارش به بیراهه رفت و بنای بیمهری با انقلاب اسلامی را
گذاشت.
این سند فاش میسازد آیتالله آذری قمی در نامه به مقام
معظم رهبری 2 سال قبل از وفات خود مینویسد : «براساس یك سوءظن ... گرفتار
یك تلاطم درونی شدم... ناخواسته مبتلا به ضربهای علیه نظام شدم... اكنون
جز رضایت خاطر مبارك نمیخواهم.»
او در نامه خود علت این تحول درونی را در این میداند كه ؛ «سحر شب یازدهم عاشورا با توسل به قمر بنیهاشم – از این تلاطم درونی - رها شدم و خداوند مرا نجات داد.»
او در نامه تصریح میكند ؛ «اگر میل مبارك باشد از آقای مسعودی سؤال فرمایید» غیر از این سند، آیتالله سیدموسی شبیری زنجانی از مراجع بزرگ شیعه هم در كتاب «جرعهای از دریا» به وجود چنین نامهای صحه گذاشته است!
مرحوم آیت الله آذری قمی از علمای بزرگ قم و پای كار انقلاب از شروع نهضت امام خمینی(ره) بود.امضای او در پای همه اعلامیههای علما و مراجع تقلید علیه رژیم شاه و نظام دربار پهلوی در دوران سیاه دیكتاتوری طاغوت در این مرز و بوم دیده می شود. نقش او در تهییج و تحریك و تشویق علما ومردم و نیز شجاعت او در روزهای خوف و خطر برای انقلابیون اولیه نظام اسلامی از نگاه تاریخ پوشیده نیست.
او با تأسیس روزنامه «رسالت» بنای روشنگری درباره یک جریان انحرافی را گذاشت. و درتبیین ولایت مطلقه فقیه 3 جلد کتاب نوشت که این کتابها مجموعه مقالات وی در این باب در روزنامه «رسالت» بود. او در دفاع از مشروعیت الهی دفاع رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس در نقد اظهارات بیپایه و بیانیههای دشمنشادکن نهضت آزادی در «رسالت» مقالات متعددی نوشت و به عنوان یک سند از دفاع او از نظام مقدس اسلامی در کارنامه او مشهود بود.پس از چندی مبتلا به سرطان شد و برای تکمیل معالجات به آلمان رفت. یادم میآید آنروزها قبل از رفتن به دیدار امام رفت و ابراز وفاداری و تجدید بیعت کرد. امام قریب به این مضمون فرمودند: «شما ناراحت نباشید میروید معالجه می شوید و سالم هم برمیگردید.» اما پزشکان معالج او معتقد بودند او پس از معالجه نباید در کارهای سیاسی دخالت کند. آنها پیشبینی کرده بودند ممکن است این بیماری اثرات خوبی روی رفتار سیاسی و اجتماعی او نداشته باشد. او پس از رحلت امام (ره) در جریان گفتوگوهای اعضای خبرگان در تثبیت رأی رهبری معظم انقلاب نقش داشت و وفاداری خود را در همانجا به این رأی و پاسداشت آن اعلام کرد. اما بعدها همانطور که خود وی در نامه عذرخواهی به آن اشاره میکند دچار «سوءظن» و «تلاطم درونی» شد. همین باعث شد بدخواهان انقلاب را خشنود و دوستداران انقلاب را دلآزرده کند. یادم میآید هیئت امنای «رسالت» به آیتالله راستی کاشانی مأموریت داد به قم برود هم به شبهات او پاسخ دهد و هم او را از این تلاطم درونی نجات دهد. حقیر در جلسهای که آیتالله راستی و آیتالله آذری قمی مشغول بحث و گفتوگو در باب رفع این «سوءظن» و «تلاطم درونی» بودند، شرف حضور داشتم و مطالب را مینوشتم که برای هیئت امنا گزارش دهم.متأسفانه علیرغم اینکه آیتالله راستی تک تک شبهات وی را پاسخ دقیق و موشکافانه داد، اما او زیربار نمیرفت. لذا مواضعی را اتخاذ کرد که به تعبیر وی در نامه عذرخواهی به پیشگاه رهبری از آن به عنوان «ضربه علیه نظام» یاد میکند!
همینها که امروز به بهانه اهانت به مرجعیت سینه چاک میکنند – حالآنکه در کارنامه سیاسی آنها سراسر ضربه و اهانت به مرجعیت است- آن روزها گرد او جمع شدند و مطالب خلاف او را تیتر یک روزنامههای خود کردند. یاران انقلاب و رهبری با صبوری و تسامح از این بی مهری گذشتند. البته بعد از چندی این سروصداها خوابید .نامحرمان انقلاب و رسانههای دشمن فهمیدند از این نمد نمیتوانند کلاهی برای خود مهیا کنند!
حقیر باآنکه به دلیل مسئولیتم در روزنامه بیشترین ارتباط را با وی داشتم گاهی تماسهایم در یک روز به چند نوبت هم میرسید . از وجود چنین نامهای و تغییر موضع بیخبر بودم و دیگر دوستان در هیئت امنا هم از وجود چنین نامهای اظهار بیاطلاعی میکنند. اما جریان پشیمانی او در قم برای بزرگان ظاهرا روشن بود که ایشان از موضع خود برگشتهاند.
علت این بیاطلاعی هم این بود که بعد از اینکه حضرت آیت الله مواضع انحرافی نسبت به انقلاب و رهبری پیدا کردند کلا روابط اعضای روزنامه و مدیرمسئول و سردبیر با ایشان قطع شد.روزنامه به مسیر اصلی خود که دفاع از امام (ره)، نظام و رهبری را برخود فرض میدانست ادامه داد. دیروز شنیدم کسی که واسطه رساندن نامه بوده نقل به مضمون گفته بود ؛ «آقای آذری از من خواسته بود رضایت رهبری را مکتوب بگیرم تا او به عنوان یک سند در کفن خود بگذارد.» این مطلب همان چیزی بود که وی در توسل به قمر بنیهاشم از او خواسته شده بود!کسی که بنای معارضه و مقابله با نظام نداشته باشد به هرحال به او مدد میرسد که از «سوءظن» و «تلاطم درونی» نجات یابد.اگر با بحث منطقی و عقلایی نشد حداقل در «توسل» راه به حقیقت پیدا میکند .آنهم حقیقتی که در مطلع سخن شهید قاسم سلیمانی بارها به آن تفوه فرموده بود. نامه آقای آذری یک سند الهی – بهویژه توسل او به قمر بنیهاشم – برای اثبات حقیقتی است که شهید سلیمانی پس از 40 سال جهاد در راه خدا آن را کشف کرده بود. یک سؤال کلیدی وجود دارد و آن اینکه چرا پس از گذشت دو دهه از وفات آیتالله آذری قمی این سند فاش میشود؟
شاید پاسخ آن باشد که احتمالا دفتر رهبری برای اثبات مشروعیت چنین جایگاهی برای آیت الله العظمی خامنهای، منع خود رهبری را داشتند و اگر هم نداشتند معقول این است از بیان چنین اخباری پرهیز شود. اینکه چرا آقای آذری این نامه را علنی نکردند هم مورد سؤال است چون اودر این مکاشفه و دریافت توسل بیشتر به فکر قبر و قیامت خود بوده است.دوستان واقعی رسانهای او هم به دلیل مطالب پیش گفته از او بریده بودند و تماس نداشتند.کسانی هم ازمواضع انحرافی او دفاع میکردند اگر مطلع میشدند اصلا مایل به افشای این نامه نبودند چراکه رشتههای جنگ روانی آن ها علیه نظام و رهبری را پنبه میکرد.بههرحال امروز این حقیقت فاش شده یکی از یاران واقعی انقلاب و امام (ره) اگر چه زمان اندکی به بیراهه رفت اما صدق او و شهامت و شجاعت او در پذیرش حقانیت انقلاب، او را به سمت عاقبت بخیری هدایت کرده است.این خبر برای کسانی که پس از فتنه 88 همچنان بر موضع «محاربه»، «معارضه» و «بغی» هستند عبرتآموز است. قدری فکر کنند و به فکر دنیای خود نیستند به فکر «قیامت» و دار حساب و کتاب خود باشند.
این سخن هشدارآمیز شهید سلیمانی در سپهر سیاست با خط نورانی میدرخشد که ؛ «در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه نسبت هر کس با انقلاب و رهبری آن است» باید از همین الان برخی از این کسانی که دارند ثلث آخر عمر خودرا طی میکنند به فکر قیامت خود باشند.
او در نامه خود علت این تحول درونی را در این میداند كه ؛ «سحر شب یازدهم عاشورا با توسل به قمر بنیهاشم – از این تلاطم درونی - رها شدم و خداوند مرا نجات داد.»
او در نامه تصریح میكند ؛ «اگر میل مبارك باشد از آقای مسعودی سؤال فرمایید» غیر از این سند، آیتالله سیدموسی شبیری زنجانی از مراجع بزرگ شیعه هم در كتاب «جرعهای از دریا» به وجود چنین نامهای صحه گذاشته است!
مرحوم آیت الله آذری قمی از علمای بزرگ قم و پای كار انقلاب از شروع نهضت امام خمینی(ره) بود.امضای او در پای همه اعلامیههای علما و مراجع تقلید علیه رژیم شاه و نظام دربار پهلوی در دوران سیاه دیكتاتوری طاغوت در این مرز و بوم دیده می شود. نقش او در تهییج و تحریك و تشویق علما ومردم و نیز شجاعت او در روزهای خوف و خطر برای انقلابیون اولیه نظام اسلامی از نگاه تاریخ پوشیده نیست.
او با تأسیس روزنامه «رسالت» بنای روشنگری درباره یک جریان انحرافی را گذاشت. و درتبیین ولایت مطلقه فقیه 3 جلد کتاب نوشت که این کتابها مجموعه مقالات وی در این باب در روزنامه «رسالت» بود. او در دفاع از مشروعیت الهی دفاع رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس در نقد اظهارات بیپایه و بیانیههای دشمنشادکن نهضت آزادی در «رسالت» مقالات متعددی نوشت و به عنوان یک سند از دفاع او از نظام مقدس اسلامی در کارنامه او مشهود بود.پس از چندی مبتلا به سرطان شد و برای تکمیل معالجات به آلمان رفت. یادم میآید آنروزها قبل از رفتن به دیدار امام رفت و ابراز وفاداری و تجدید بیعت کرد. امام قریب به این مضمون فرمودند: «شما ناراحت نباشید میروید معالجه می شوید و سالم هم برمیگردید.» اما پزشکان معالج او معتقد بودند او پس از معالجه نباید در کارهای سیاسی دخالت کند. آنها پیشبینی کرده بودند ممکن است این بیماری اثرات خوبی روی رفتار سیاسی و اجتماعی او نداشته باشد. او پس از رحلت امام (ره) در جریان گفتوگوهای اعضای خبرگان در تثبیت رأی رهبری معظم انقلاب نقش داشت و وفاداری خود را در همانجا به این رأی و پاسداشت آن اعلام کرد. اما بعدها همانطور که خود وی در نامه عذرخواهی به آن اشاره میکند دچار «سوءظن» و «تلاطم درونی» شد. همین باعث شد بدخواهان انقلاب را خشنود و دوستداران انقلاب را دلآزرده کند. یادم میآید هیئت امنای «رسالت» به آیتالله راستی کاشانی مأموریت داد به قم برود هم به شبهات او پاسخ دهد و هم او را از این تلاطم درونی نجات دهد. حقیر در جلسهای که آیتالله راستی و آیتالله آذری قمی مشغول بحث و گفتوگو در باب رفع این «سوءظن» و «تلاطم درونی» بودند، شرف حضور داشتم و مطالب را مینوشتم که برای هیئت امنا گزارش دهم.متأسفانه علیرغم اینکه آیتالله راستی تک تک شبهات وی را پاسخ دقیق و موشکافانه داد، اما او زیربار نمیرفت. لذا مواضعی را اتخاذ کرد که به تعبیر وی در نامه عذرخواهی به پیشگاه رهبری از آن به عنوان «ضربه علیه نظام» یاد میکند!
همینها که امروز به بهانه اهانت به مرجعیت سینه چاک میکنند – حالآنکه در کارنامه سیاسی آنها سراسر ضربه و اهانت به مرجعیت است- آن روزها گرد او جمع شدند و مطالب خلاف او را تیتر یک روزنامههای خود کردند. یاران انقلاب و رهبری با صبوری و تسامح از این بی مهری گذشتند. البته بعد از چندی این سروصداها خوابید .نامحرمان انقلاب و رسانههای دشمن فهمیدند از این نمد نمیتوانند کلاهی برای خود مهیا کنند!
حقیر باآنکه به دلیل مسئولیتم در روزنامه بیشترین ارتباط را با وی داشتم گاهی تماسهایم در یک روز به چند نوبت هم میرسید . از وجود چنین نامهای و تغییر موضع بیخبر بودم و دیگر دوستان در هیئت امنا هم از وجود چنین نامهای اظهار بیاطلاعی میکنند. اما جریان پشیمانی او در قم برای بزرگان ظاهرا روشن بود که ایشان از موضع خود برگشتهاند.
علت این بیاطلاعی هم این بود که بعد از اینکه حضرت آیت الله مواضع انحرافی نسبت به انقلاب و رهبری پیدا کردند کلا روابط اعضای روزنامه و مدیرمسئول و سردبیر با ایشان قطع شد.روزنامه به مسیر اصلی خود که دفاع از امام (ره)، نظام و رهبری را برخود فرض میدانست ادامه داد. دیروز شنیدم کسی که واسطه رساندن نامه بوده نقل به مضمون گفته بود ؛ «آقای آذری از من خواسته بود رضایت رهبری را مکتوب بگیرم تا او به عنوان یک سند در کفن خود بگذارد.» این مطلب همان چیزی بود که وی در توسل به قمر بنیهاشم از او خواسته شده بود!کسی که بنای معارضه و مقابله با نظام نداشته باشد به هرحال به او مدد میرسد که از «سوءظن» و «تلاطم درونی» نجات یابد.اگر با بحث منطقی و عقلایی نشد حداقل در «توسل» راه به حقیقت پیدا میکند .آنهم حقیقتی که در مطلع سخن شهید قاسم سلیمانی بارها به آن تفوه فرموده بود. نامه آقای آذری یک سند الهی – بهویژه توسل او به قمر بنیهاشم – برای اثبات حقیقتی است که شهید سلیمانی پس از 40 سال جهاد در راه خدا آن را کشف کرده بود. یک سؤال کلیدی وجود دارد و آن اینکه چرا پس از گذشت دو دهه از وفات آیتالله آذری قمی این سند فاش میشود؟
شاید پاسخ آن باشد که احتمالا دفتر رهبری برای اثبات مشروعیت چنین جایگاهی برای آیت الله العظمی خامنهای، منع خود رهبری را داشتند و اگر هم نداشتند معقول این است از بیان چنین اخباری پرهیز شود. اینکه چرا آقای آذری این نامه را علنی نکردند هم مورد سؤال است چون اودر این مکاشفه و دریافت توسل بیشتر به فکر قبر و قیامت خود بوده است.دوستان واقعی رسانهای او هم به دلیل مطالب پیش گفته از او بریده بودند و تماس نداشتند.کسانی هم ازمواضع انحرافی او دفاع میکردند اگر مطلع میشدند اصلا مایل به افشای این نامه نبودند چراکه رشتههای جنگ روانی آن ها علیه نظام و رهبری را پنبه میکرد.بههرحال امروز این حقیقت فاش شده یکی از یاران واقعی انقلاب و امام (ره) اگر چه زمان اندکی به بیراهه رفت اما صدق او و شهامت و شجاعت او در پذیرش حقانیت انقلاب، او را به سمت عاقبت بخیری هدایت کرده است.این خبر برای کسانی که پس از فتنه 88 همچنان بر موضع «محاربه»، «معارضه» و «بغی» هستند عبرتآموز است. قدری فکر کنند و به فکر دنیای خود نیستند به فکر «قیامت» و دار حساب و کتاب خود باشند.
این سخن هشدارآمیز شهید سلیمانی در سپهر سیاست با خط نورانی میدرخشد که ؛ «در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه نسبت هر کس با انقلاب و رهبری آن است» باید از همین الان برخی از این کسانی که دارند ثلث آخر عمر خودرا طی میکنند به فکر قیامت خود باشند.