فضلای حوزه بخوانند؛
ترویج انگارههای شبهپلورالیستی از زبان کسانی که خود را در جایگاه مفسر اندیشههای متعالی امام خمینی نشاندهاند، تا چه اندازه میتواند خطرناک و خسارتبار باشد؟
سرویس سیاسی شهدای ایران: مجله پرحاشیه حریم امام در شماره 474 به نشر سخنانی از حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی، پرداخته که نکات عجیبی در آن به چشم میخورد که قطعا برای فضلای حوزه مقدسه قم نیز حساسیتبرانگیز و جالب توجه خواهد بود.
او در بخشی از سخنانش اختلافات کمی در دنیا را بخاطر اختلاف بین ادیان میداند امَّا معقتد است ریشه حل «نزاعهای انسانی» در بین کلمات فلاسفه معاصر وجود دارد و آنهم این است که «مطلق انگاری را کنار بگذاریم و باور کنیم حقیقت یک گوهر دست نیافتنی است».
از نظر او اگر این مبنا پذیرفته شود آنوقت «عصبانیت کنار میرود»
هرچند وی مخاطب این کلمات را بیشتر «پیروان فلاسفه و فقهاء» میداند اما در مورد پیروان ادیان هم قائل است که «به پیــروان ادیان این را گفت که ســخنی که میگویید آنقدر هم بدیهی و روشن نیست. در صورت پذیرش این واقعیت، اگر طرف مقابل دین را نفهمید، معاند نیست؛ بلکه فقط حقیقت را نفهمیده است.»
او در انتهای این بحث قائل میشود «این برهانها در آن درجه از وضوح نیست که هرکس آن را قبول ندارد لجباز بدانیم و تصور کنیم او آگاهانه سخن درست را نمیپذیرد»
کلمات گفته شده بسیار ابهامآلود و شائبهبرانگیز است!
اولا منظور از فلاسفه معاصر معلوم نیست؟ آیا ایشان قائلان به«پلورالیسم» و نسبی گرایانی چون پوپر و مترجمانی چون سروش را لحاظ کرده است؟
زیرا در کلمات فیلسوفان بزرگ معاصر چون مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم علامه مصباح و آیتالله جوادی آملی چنین تعابیری نیست.
ثانیا این عبارات از جهات مختلف دچار اشکال و اشتباه است. چراکه:
1- بسیاری از گزارههای دینی، مطلق و یقینیاند چرا که برگرفته از عقل همگانیاند. گزارههای اخلاقی چون خوبی عدالت و بدی ظلم، بدی دروغ، بدی قتل بی گناه و... .
2- برخی از گزاره های ادیان تحریف شده هم قطعا باطل اند، مثل تثلیث و تایید ظلم و غارت به دیگران.
3- استفاده از تعبیر مطلق انگاری برای تمام کلمات فقهاء، دقیق و درست نیست بلکه فقهای شیعه معمولا از تعابیری چون «اقرب» «احوط»، «بعید نیست» و .. استفاده می کنند که حکایت از پیچیدگیهای فرآیند استنباط دارد و مطلق انگاری نیست.
4- عمل به قول فقهاء از باب حجیَّت در عمل است. لذا اختلاف بین علماء نباید تایید پلورالیسم و نسبیگرایی تفسیر شود.
5- در نگاه مکتب شیعه «تصویب» باطل است پس نسبیگرایی و پلورالیسم دینی هم باطل خواهد بود.
6- ظاهرا اصل بر این نیست که هر مخالف دینی، مشکل فهم دارد؟
چرا که قرآن کریم با تعابیر مختلف کفار را مذمت کرده است. هم بخاطر افکار باطل و هم بخاطر کردار غلط. پس طبق فرمایش قرآن اصل بر نسبی گرایی و پلورالیسم نیست!
7- البته همچنان که قرآن کریم می فرماید و بزرگان فرموده اند، در گفت و گوی با ادیان و حتی کفار باید از نکات مشترک همگانی استفاده کرد و اصل را بر عناد رفتاری نگذاشت بلکه با خوش رفتاری و جدال احسن حق را اثبات کرد و این راهبرد با عقیم کردن تمام ادیان از حقیقت و ترویج تکثرگرایی، فرسنگها فاصله دارد!
در روزگار کنونی که برخی دگراندیشان غربزده ایرانی برای تخریب حق گرایی و غیرت دینی، بدنبال ترویج نسبی گرایی و پلورالیسم هستند، ترویج انگارههای شبهپلورالیستی از زبان کسانی خود را در جایگاه مفسر اندیشههای متعالی امام خمینی(ره) نشاندهاند، تا چه اندازه میتواند خطرناک و خسارتبار باشد؟
حال با این اوصاف، وظیفه حوزه های علمیه در قبال این قبیل تحرکات چیست؟
او در بخشی از سخنانش اختلافات کمی در دنیا را بخاطر اختلاف بین ادیان میداند امَّا معقتد است ریشه حل «نزاعهای انسانی» در بین کلمات فلاسفه معاصر وجود دارد و آنهم این است که «مطلق انگاری را کنار بگذاریم و باور کنیم حقیقت یک گوهر دست نیافتنی است».
از نظر او اگر این مبنا پذیرفته شود آنوقت «عصبانیت کنار میرود»
هرچند وی مخاطب این کلمات را بیشتر «پیروان فلاسفه و فقهاء» میداند اما در مورد پیروان ادیان هم قائل است که «به پیــروان ادیان این را گفت که ســخنی که میگویید آنقدر هم بدیهی و روشن نیست. در صورت پذیرش این واقعیت، اگر طرف مقابل دین را نفهمید، معاند نیست؛ بلکه فقط حقیقت را نفهمیده است.»
او در انتهای این بحث قائل میشود «این برهانها در آن درجه از وضوح نیست که هرکس آن را قبول ندارد لجباز بدانیم و تصور کنیم او آگاهانه سخن درست را نمیپذیرد»
کلمات گفته شده بسیار ابهامآلود و شائبهبرانگیز است!
اولا منظور از فلاسفه معاصر معلوم نیست؟ آیا ایشان قائلان به«پلورالیسم» و نسبی گرایانی چون پوپر و مترجمانی چون سروش را لحاظ کرده است؟
زیرا در کلمات فیلسوفان بزرگ معاصر چون مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم علامه مصباح و آیتالله جوادی آملی چنین تعابیری نیست.
ثانیا این عبارات از جهات مختلف دچار اشکال و اشتباه است. چراکه:
1- بسیاری از گزارههای دینی، مطلق و یقینیاند چرا که برگرفته از عقل همگانیاند. گزارههای اخلاقی چون خوبی عدالت و بدی ظلم، بدی دروغ، بدی قتل بی گناه و... .
2- برخی از گزاره های ادیان تحریف شده هم قطعا باطل اند، مثل تثلیث و تایید ظلم و غارت به دیگران.
3- استفاده از تعبیر مطلق انگاری برای تمام کلمات فقهاء، دقیق و درست نیست بلکه فقهای شیعه معمولا از تعابیری چون «اقرب» «احوط»، «بعید نیست» و .. استفاده می کنند که حکایت از پیچیدگیهای فرآیند استنباط دارد و مطلق انگاری نیست.
4- عمل به قول فقهاء از باب حجیَّت در عمل است. لذا اختلاف بین علماء نباید تایید پلورالیسم و نسبیگرایی تفسیر شود.
5- در نگاه مکتب شیعه «تصویب» باطل است پس نسبیگرایی و پلورالیسم دینی هم باطل خواهد بود.
6- ظاهرا اصل بر این نیست که هر مخالف دینی، مشکل فهم دارد؟
چرا که قرآن کریم با تعابیر مختلف کفار را مذمت کرده است. هم بخاطر افکار باطل و هم بخاطر کردار غلط. پس طبق فرمایش قرآن اصل بر نسبی گرایی و پلورالیسم نیست!
7- البته همچنان که قرآن کریم می فرماید و بزرگان فرموده اند، در گفت و گوی با ادیان و حتی کفار باید از نکات مشترک همگانی استفاده کرد و اصل را بر عناد رفتاری نگذاشت بلکه با خوش رفتاری و جدال احسن حق را اثبات کرد و این راهبرد با عقیم کردن تمام ادیان از حقیقت و ترویج تکثرگرایی، فرسنگها فاصله دارد!
در روزگار کنونی که برخی دگراندیشان غربزده ایرانی برای تخریب حق گرایی و غیرت دینی، بدنبال ترویج نسبی گرایی و پلورالیسم هستند، ترویج انگارههای شبهپلورالیستی از زبان کسانی خود را در جایگاه مفسر اندیشههای متعالی امام خمینی(ره) نشاندهاند، تا چه اندازه میتواند خطرناک و خسارتبار باشد؟
حال با این اوصاف، وظیفه حوزه های علمیه در قبال این قبیل تحرکات چیست؟