اینجا سخن از زنان بیادعاست:
«حوض خون» سند مکتوب یک نگاه است. نگاهی که روحالله خمینی(ره) از دریچه آن مردم خود را میدید و در ادامه هم جهان را. مبتنی بر همین نگاه هم این بنیان اجتماعی را دید و آن را به سمت انقلاب اسلامی دعوت کرد و موفق شد ریشه طاغوت را از این دیار بکند.
سرویس فرهنگی شهدای ایران: «اصلا به شهادت فکر نمیکردم!» این جمله یکی از راویان کتابهای دفاع مقدس است زمانی که خاطرهنگار از او درباره شهادت پرسیده بود. تعمیرکار بوده و آچار به دست. جنگ هم که شروع شد آبرو و اعتبارش را گذاشت وسط و تعدادی از تعمیرکاران را جمع کرد و رفت خوزستان. حجم واقعیتی به نام جنگ که سر او هوار شده بود آنقدر زیاد بود که به جز وظیفهاش که سر پا کردن دوباره ماشینهای تیر و ترکش خورده بوده به «هیچ» چیز دیگر فکر نمیکرد ولو شهادت: «آنقدر کار سرم ریخته بود که فرصت فکر کردن به این چیزها را نداشتم!» او در پی وظیفه و تکلیفش بود حالا شاید به شهادت ختم شود یا نشود!
این پاسخ یک نماد از فرهنگ عمومی است. نوعی از روحیه و فرهنگ در جامعهای که زمانی با یک نباء عظیم روبرو شود، به جای جای خالی دادن و صحنه را ترک کردن در پی آن میگردد که ببیند وظیفهاش چیست. در پی آن است که ببیند در مقام یک فرد و یک شخص میتواند چه کاری انجام دهد و به چه میزان در این نباء عظیم سهیم شود. از نگاه این نوع خاص از معرفت، ادای دین و تکلیف الهی میتواند مصادیق متعددی داشته باشد و سلاح در دست گرفتن یکی از این مصادیق است. حال اگر به هر دلیلی نتوان سلاح به دست گیرد «باید» در پی مصادیق دیگر بود که تکلیف و وظیفه از انسان ساقط شدنی نیست. «حوض خون» و امثال این کتابها و اقدامات دقیقا در چنین نقطهای معنادار میشوند.
* همه مسئولیم!
نگاهی که منجر به خلق واقعیتی میشود که بعد از سالها آن را در قالب کتاب «حوض خون» میبینیم، جهاد را لزوما منحصر به خط اول نبرد و توپ و تانک و هواپیما نمیداند. «حوض خون» جهاد و صحنه ادای تکلیف را عالم و دنیایی میبیند به بزرگی همه افرادِ جامعهای که شانه زیر بار امانت و حقیقت دادهاند. از نگاه معرفت منبعث از «حوض خون»، جامعه یک کلیت در هم بافته و زنده است که هر یک از اعضای آن وظایف و تکلیفی دارند که از جنس وظایف و تکلیف دیوانسالارانه دولتی و حکومتی نیست.
لاجرم رتق و فتق یک درگیری نظامی هم لزوما وظیفه نهادهای دیوانسالارانه نیست. «حوض خون» خود و سهم خود و توانایی خود را و وسع خود و بضاعت خود را مسئول میداند و شریک میداند در نباء عظیمی که در قالب جنگ تحمیلی و دفاع مقدس به جامعه و انقلاب وارد شده لاجرم هم خود را موظف به ورود به صحنه و عرصه میداند ولو آنکه در دورافتادهترین نقاطِ ایران باشد دور از خط مقدم نبرد و هیاهوی جنگ. مزار شهدایی که در تک به تک روستاهای این دیار، پرچم عزت و ایستادگی محسوب میشوند، گواه روشن این ادعاست و «حوض خون» سند مکتوب این فرهنگ!
همان چیزی بود که دشمن در نبرد تحمیلی ۸ سالهای - که در قالب مترسکی به نام صدام علیه ایرانیان عَلَم کرد – اصلا رویش حساب نکرده بود. همین فرهنگ هم بود که باعث شد جمهوری اسلامی توانایی مقاومت در برابر یک جنگ نابرابر را داشته باشد. روحیه و فرهنگی که مخصوص و خاص این جامعه است و جزو ویژگیهای و تواناییهای آن در زمانه بحرانها محسوب میشود و شناسنامه آن است: «یکی از چیزهایی که به نظر من جزو شاید بشود گفت ــ حالا من دقیق نمیتوانم ادعا کنم اما به نظرم میرسد ــ جزو اختصاصات کشور ما و جنگ ما است، این خدماتی است که توی خانهها و توی مراکز زنانه و مردمی و اینها انجام گرفته. فرض کنید که در خانههایی غذا درست کردند، کمپوت درست کردند، عرض کنم که امکانات آذوقههای جنگی فراهم کردند، نان پختند و فرستادند، اینها چیزهای عجیب و غریبی است، این مردها و این زنها با چه انگیزههایی، با چه همتی این کار را کردند؟... یا تشییع جنازهها؛ یکی از چیزهای مغفولی که رویش توجه نشده تا حالا، باید حتماً توجه بشود، تشییع جنازهی شهدا است در دوران جنگ، الان هم همینجور است... در دوران جنگ هر چند روز یکبار در این شهرها، در زنجان شما و جاهای دیگر همینطور تشییع جنازههای عظیمی راه میافتاد، مردم میآمدند، شعرا شعر میگفتند، نوحه درست میکردند، سینه میزدند، به نام شهدا، به یاد شهدا؛ اینها، اینها هیچ جا در دنیا نیست، اینها چیزهای عجیب و غریبی است، اینها به یاد ماندنی است، اینها را باید ثبت کرد، اینها را باید نگه داشت.»
* به احترام حوض خون بایستیم
دفاع مقدس یک لبه تیز در خط مقدم و وسط میدان داشت که همان حماسه جهاد و دفاع است. این لبه تیز اما حکم قله یک کوه یخ را دارد که از آب بیرون زده و دیده میشود. قلهای که روی یک بنیان محکم اجتماعی، فرهنگی و مردمی بنا شده و کمتر دیده میشود. آن قله و لبه تیز اگر قدرت دارد و برندگی، به پشتوانه آن بنای مستحکم اجتماعی و عقیدتی است که تامین قدرت میکند و «حوض خون» و حوض خونها راوی بنای مستحکم این فرهگند. بنیانی محکم، مرصوص و استوار که دستِ مردان را در خط مقدم نبرد پرد کرده و قدرت خود را به رخ میکشد. انقلاب اسلامی در تاریخ پس از انقلاب هر گاه توانسته این بنیان مستحکم و ریشهدار فرهنگی را به خدمت بگیرد، لاجرم حجم انبوه مشکلات را هم پس زده و پیش رفته است.
«حوض خون» سند مکتوب یک نگاه است. نگاهی که روحالله خمینی(ره) از دریچه آن مردم خود را میدید و در ادامه هم جهان را. مبتنی بر همین نگاه هم این بنیان اجتماعی را دید و آن را به سمت انقلاب اسلامی دعوت کرد و موفق شد ریشه طاغوت را از این دیار بکند. جنگ تحمیلی گنجینهای ارزشمند از این فرهنگ و یک نمونه مطالعاتیِ در دسترس برای بررسی و نظریهپردازی است. گنجینهای که هنوز هم بسیاری از کنشگران انسانی آن در دسترس هستند. کنشگرانی مانند قهرمانان «حوض خون» اما در سهیم بودن در این گنجینه به اندازه مجاهدان خط مقدم سهیماند. از این جهت، سخن گفتن و بزرگداشت نام و یاد این حماسهها نه فقط یک موضوع متروکه تاریخی نیست بلکه الگویی برای حل مشکلات امروز هم محسوب میشود. باید به احترام قهرمانان، راویان و ثبتکنندگان «حوض خون»ها ایستاد.
این پاسخ یک نماد از فرهنگ عمومی است. نوعی از روحیه و فرهنگ در جامعهای که زمانی با یک نباء عظیم روبرو شود، به جای جای خالی دادن و صحنه را ترک کردن در پی آن میگردد که ببیند وظیفهاش چیست. در پی آن است که ببیند در مقام یک فرد و یک شخص میتواند چه کاری انجام دهد و به چه میزان در این نباء عظیم سهیم شود. از نگاه این نوع خاص از معرفت، ادای دین و تکلیف الهی میتواند مصادیق متعددی داشته باشد و سلاح در دست گرفتن یکی از این مصادیق است. حال اگر به هر دلیلی نتوان سلاح به دست گیرد «باید» در پی مصادیق دیگر بود که تکلیف و وظیفه از انسان ساقط شدنی نیست. «حوض خون» و امثال این کتابها و اقدامات دقیقا در چنین نقطهای معنادار میشوند.
* همه مسئولیم!
نگاهی که منجر به خلق واقعیتی میشود که بعد از سالها آن را در قالب کتاب «حوض خون» میبینیم، جهاد را لزوما منحصر به خط اول نبرد و توپ و تانک و هواپیما نمیداند. «حوض خون» جهاد و صحنه ادای تکلیف را عالم و دنیایی میبیند به بزرگی همه افرادِ جامعهای که شانه زیر بار امانت و حقیقت دادهاند. از نگاه معرفت منبعث از «حوض خون»، جامعه یک کلیت در هم بافته و زنده است که هر یک از اعضای آن وظایف و تکلیفی دارند که از جنس وظایف و تکلیف دیوانسالارانه دولتی و حکومتی نیست.
لاجرم رتق و فتق یک درگیری نظامی هم لزوما وظیفه نهادهای دیوانسالارانه نیست. «حوض خون» خود و سهم خود و توانایی خود را و وسع خود و بضاعت خود را مسئول میداند و شریک میداند در نباء عظیمی که در قالب جنگ تحمیلی و دفاع مقدس به جامعه و انقلاب وارد شده لاجرم هم خود را موظف به ورود به صحنه و عرصه میداند ولو آنکه در دورافتادهترین نقاطِ ایران باشد دور از خط مقدم نبرد و هیاهوی جنگ. مزار شهدایی که در تک به تک روستاهای این دیار، پرچم عزت و ایستادگی محسوب میشوند، گواه روشن این ادعاست و «حوض خون» سند مکتوب این فرهنگ!
همان چیزی بود که دشمن در نبرد تحمیلی ۸ سالهای - که در قالب مترسکی به نام صدام علیه ایرانیان عَلَم کرد – اصلا رویش حساب نکرده بود. همین فرهنگ هم بود که باعث شد جمهوری اسلامی توانایی مقاومت در برابر یک جنگ نابرابر را داشته باشد. روحیه و فرهنگی که مخصوص و خاص این جامعه است و جزو ویژگیهای و تواناییهای آن در زمانه بحرانها محسوب میشود و شناسنامه آن است: «یکی از چیزهایی که به نظر من جزو شاید بشود گفت ــ حالا من دقیق نمیتوانم ادعا کنم اما به نظرم میرسد ــ جزو اختصاصات کشور ما و جنگ ما است، این خدماتی است که توی خانهها و توی مراکز زنانه و مردمی و اینها انجام گرفته. فرض کنید که در خانههایی غذا درست کردند، کمپوت درست کردند، عرض کنم که امکانات آذوقههای جنگی فراهم کردند، نان پختند و فرستادند، اینها چیزهای عجیب و غریبی است، این مردها و این زنها با چه انگیزههایی، با چه همتی این کار را کردند؟... یا تشییع جنازهها؛ یکی از چیزهای مغفولی که رویش توجه نشده تا حالا، باید حتماً توجه بشود، تشییع جنازهی شهدا است در دوران جنگ، الان هم همینجور است... در دوران جنگ هر چند روز یکبار در این شهرها، در زنجان شما و جاهای دیگر همینطور تشییع جنازههای عظیمی راه میافتاد، مردم میآمدند، شعرا شعر میگفتند، نوحه درست میکردند، سینه میزدند، به نام شهدا، به یاد شهدا؛ اینها، اینها هیچ جا در دنیا نیست، اینها چیزهای عجیب و غریبی است، اینها به یاد ماندنی است، اینها را باید ثبت کرد، اینها را باید نگه داشت.»
* به احترام حوض خون بایستیم
دفاع مقدس یک لبه تیز در خط مقدم و وسط میدان داشت که همان حماسه جهاد و دفاع است. این لبه تیز اما حکم قله یک کوه یخ را دارد که از آب بیرون زده و دیده میشود. قلهای که روی یک بنیان محکم اجتماعی، فرهنگی و مردمی بنا شده و کمتر دیده میشود. آن قله و لبه تیز اگر قدرت دارد و برندگی، به پشتوانه آن بنای مستحکم اجتماعی و عقیدتی است که تامین قدرت میکند و «حوض خون» و حوض خونها راوی بنای مستحکم این فرهگند. بنیانی محکم، مرصوص و استوار که دستِ مردان را در خط مقدم نبرد پرد کرده و قدرت خود را به رخ میکشد. انقلاب اسلامی در تاریخ پس از انقلاب هر گاه توانسته این بنیان مستحکم و ریشهدار فرهنگی را به خدمت بگیرد، لاجرم حجم انبوه مشکلات را هم پس زده و پیش رفته است.
«حوض خون» سند مکتوب یک نگاه است. نگاهی که روحالله خمینی(ره) از دریچه آن مردم خود را میدید و در ادامه هم جهان را. مبتنی بر همین نگاه هم این بنیان اجتماعی را دید و آن را به سمت انقلاب اسلامی دعوت کرد و موفق شد ریشه طاغوت را از این دیار بکند. جنگ تحمیلی گنجینهای ارزشمند از این فرهنگ و یک نمونه مطالعاتیِ در دسترس برای بررسی و نظریهپردازی است. گنجینهای که هنوز هم بسیاری از کنشگران انسانی آن در دسترس هستند. کنشگرانی مانند قهرمانان «حوض خون» اما در سهیم بودن در این گنجینه به اندازه مجاهدان خط مقدم سهیماند. از این جهت، سخن گفتن و بزرگداشت نام و یاد این حماسهها نه فقط یک موضوع متروکه تاریخی نیست بلکه الگویی برای حل مشکلات امروز هم محسوب میشود. باید به احترام قهرمانان، راویان و ثبتکنندگان «حوض خون»ها ایستاد.