درجستجوی وجوه تشابه جبلی و سرافراز،شاید در نگاه اول به این نکته برسیم که هر دو در حوزه خبر علیالخصوص اخبار برونمرزی دستی بر آتش دارند؛یا اینکه به تحصیلاتشان اشاره کنیم که هر دو دانشآموخته دانشگاه امام صادق (ع) هستند؛ اما ...
به گزارش شهدای ایران، احمدرضا انصاری؛ «نزدیک به جبهه پایداری»، «ارتباطات خوانده» و «ژنرالی که
از سرباز صفری شروع کرده»؛ اینها پر تکرارترین عباراتی است که رسانهها
برای معرفی رئیس جدید صداوسیما به کار بردهاند. اما در کنار این گزارهها،
یک گزاره دیگر نیز در وصف جبلی زیاد به چشم میخورد و آن عبارتست از:
شباهت وی با محممد سرافراز. تنها رئیس مستعفی صداوسیما از نظر عدهای،
شبیهترین فرد به جبلی از لحاظ شیوه مدیریتی است. اما این سخن چه ریشه و
اساسی دارد و چه چیزی موجب شده تا رئیس فعلی صداوسیما با رئیس اسبقش مقایسه
شود؟
در جستجوی وجوه تشابه این دو رئیس، شاید در نگاه اول به این نکته برسیم که هر دو در حوزه خبر علیالخصوص اخبار برونمرزی دستی بر آتش دارند؛ یا اینکه هر دو پستشان پیش از ریاست، معاونت برونمرزی بوده است. شاید هم به تحصیلاتشان اشاره کنیم که هر دو دانشآموخته دانشگاه امام صادق (ع) هستند؛ اما عمیقتر که بنگریم، زوایای دیگری بر ما روشن میشود.
مُهر اهالی رسانه بر پیشانی سرافراز
بگذارید پیش از هر چیز، با یک سوال شروع کنیم: چرا سرافراز استعفا داد؟ پاسخهای بسیاری به این پرسش داده شده و بررسی این پاسخها محل بحثمان نیست. اما عده کثیری ریشهی استعفای سرافراز را در فشارهایی میدانند که حاصل خانه تکانی ضربتی او در صداوسیما بود.
در این خصوص، مدیر مسئول اسبق روزنامه جامجم در گفتگویی با ایرنا گفته است: «آقای سرافراز ایدههای خوبی داشت اما درپیاده کردن آنها عجله میکرد. مثلا میخواست به یکباره، هزاران نفر از پرسنل صداوسیما را کم کند. این اصلا شدنی نیست. اینکه هزینههای زائد باید کم شود و مدیران باید عوض شوند و ایدههایی ازاین دست خوب است؛اما باید درست اجرا شود.»
از سرعت و عجله سرافراز در این روند که بگذریم، بدان میرسیم که تحولگرا بودن مهریست که اهل رسانه بر پیشانی سرافراز میزنند و عملکرد 18 ماههی او نیز گویای همین است. حالا سوال اینجاست که در این برهه حساس و تحولطلب رسانه ملی، جبلی چه دیدگاهی نسبت به تحول دارد؟
روزهای پر تب و تاب سرافراز، روزهای پرتحول جبلی
شاید بهتر باشد در مقایسه جبلی و سرافراز از حیث تحولگرایی، در همان حوالی آبان 93 تا اردیبهشت 95 چرخ بزنیم. در همان روزهایی که سرافراز برای اصلاح ساختارهای رسانه ملی عجله داشت، جبلی که معاون خبر (معاون سیاسی) او بود، تغییراتی محسوس در حوزه خبر ایجاد کرد و در این مدت کوتاه، ساختار خبری صداوسیما را بازطراحی کرد و سطح خبر سیما را چندین پله ارتقا بخشید. تحولی چشمگیر در حوزه خبر که سبب شد مردم از آن پس، «واحد مرکزی خبر» را با نام «خبرگزاری صداوسیما» بشناسند.
اهالی رسانه نیز به اهل تغییر و تحول بودن جبلی اذعان میکنند. همچون روحالله رشیدی فعال رسانهای که در مصاحبه با دانشجو گفت:«ما میل به ایجاد تغییر را در حوزههایی که ایشان درآن مسئولیت داشتهاند دیدهایم؛ اگر تغییری اتفاق نمیافتد هم تابع مولفههای دیگری است.»
دوری از زدوبند، نقطه اتصالی دیگر
پس یادداشت میکنیم: گرایش به تغییر و تحول. شاید این را بتوان مهمترین وجه اشتراک جبلی و سرافراز دانست. اگر باز هم به دنبال نقطه مشترک بین این دو میگردیم، بد نیست سری به کتاب «روایت یک استعفا» و اظهارات سرافراز در این کتاب بزنیم:«در دوره آقای ضرغامی قرار بود ایشان جلوی رشد بیرویه نیروی انسانی را بگیرد. نه تنها این کار را نکرد، بلکه طرحی درست شد به نام طرح ساماندهی نیروهای انسانی. طبق آمار رسمی منابع انسانی با اجرای این طرح، 5987 نفر دیگر هم وارد سازمان شدند و یا تبدیل وضعیت پیدا کردند. من منتقد این اتفاقات بودم .... در میان آنها، دوستان، فامیلها و سفارششدهها هم فراوان به چشم میخوردند.»
جبلی البته پیش از این در عمل هم فاصلهاش از زدوبندهای سیاسی را ثابت کرده و مسیر خود را از لایههای پایینی رسانه ملی آغاز کرده و اکنون پس از پشت سر گذاشتن پلههای خبرنگاری، دبیری خبر، سردبیری خبر، مدیرکل اخبار و معاونتهای سیاسی و برون مرزی، به اتاق ضلع شمال شرقی ساختمان شیشهای رسیده است.
حالا جبلی با استقرار در این اتاق، ماموریتی دشوار اما ممکن در پیش دارد و فارغ از اینکه با هر کسی مقایسه شود یا به هر جبههای منسوب شود، باید از وقایع و تجربیات روسای قبلی درس بگیرد تا مبادا در این مسیر پرهیاهو، پایش بلغزد و سنگر را خالی کند. رسانه ملی امروز بیش از هر زمان دیگر به مدیری نیاز دارد که با زیر و بم رادیو و تلویزیون آشنا باشد و مردم را بار دیگر به سوی رسانهای مردمی فراخواند؛ مدیری که تا رسیدن به قله «ملی بودن» همراه و همقدم این رسانه باشد.
در جستجوی وجوه تشابه این دو رئیس، شاید در نگاه اول به این نکته برسیم که هر دو در حوزه خبر علیالخصوص اخبار برونمرزی دستی بر آتش دارند؛ یا اینکه هر دو پستشان پیش از ریاست، معاونت برونمرزی بوده است. شاید هم به تحصیلاتشان اشاره کنیم که هر دو دانشآموخته دانشگاه امام صادق (ع) هستند؛ اما عمیقتر که بنگریم، زوایای دیگری بر ما روشن میشود.
مُهر اهالی رسانه بر پیشانی سرافراز
بگذارید پیش از هر چیز، با یک سوال شروع کنیم: چرا سرافراز استعفا داد؟ پاسخهای بسیاری به این پرسش داده شده و بررسی این پاسخها محل بحثمان نیست. اما عده کثیری ریشهی استعفای سرافراز را در فشارهایی میدانند که حاصل خانه تکانی ضربتی او در صداوسیما بود.
در این خصوص، مدیر مسئول اسبق روزنامه جامجم در گفتگویی با ایرنا گفته است: «آقای سرافراز ایدههای خوبی داشت اما درپیاده کردن آنها عجله میکرد. مثلا میخواست به یکباره، هزاران نفر از پرسنل صداوسیما را کم کند. این اصلا شدنی نیست. اینکه هزینههای زائد باید کم شود و مدیران باید عوض شوند و ایدههایی ازاین دست خوب است؛اما باید درست اجرا شود.»
از سرعت و عجله سرافراز در این روند که بگذریم، بدان میرسیم که تحولگرا بودن مهریست که اهل رسانه بر پیشانی سرافراز میزنند و عملکرد 18 ماههی او نیز گویای همین است. حالا سوال اینجاست که در این برهه حساس و تحولطلب رسانه ملی، جبلی چه دیدگاهی نسبت به تحول دارد؟
روزهای پر تب و تاب سرافراز، روزهای پرتحول جبلی
شاید بهتر باشد در مقایسه جبلی و سرافراز از حیث تحولگرایی، در همان حوالی آبان 93 تا اردیبهشت 95 چرخ بزنیم. در همان روزهایی که سرافراز برای اصلاح ساختارهای رسانه ملی عجله داشت، جبلی که معاون خبر (معاون سیاسی) او بود، تغییراتی محسوس در حوزه خبر ایجاد کرد و در این مدت کوتاه، ساختار خبری صداوسیما را بازطراحی کرد و سطح خبر سیما را چندین پله ارتقا بخشید. تحولی چشمگیر در حوزه خبر که سبب شد مردم از آن پس، «واحد مرکزی خبر» را با نام «خبرگزاری صداوسیما» بشناسند.
اهالی رسانه نیز به اهل تغییر و تحول بودن جبلی اذعان میکنند. همچون روحالله رشیدی فعال رسانهای که در مصاحبه با دانشجو گفت:«ما میل به ایجاد تغییر را در حوزههایی که ایشان درآن مسئولیت داشتهاند دیدهایم؛ اگر تغییری اتفاق نمیافتد هم تابع مولفههای دیگری است.»
دوری از زدوبند، نقطه اتصالی دیگر
پس یادداشت میکنیم: گرایش به تغییر و تحول. شاید این را بتوان مهمترین وجه اشتراک جبلی و سرافراز دانست. اگر باز هم به دنبال نقطه مشترک بین این دو میگردیم، بد نیست سری به کتاب «روایت یک استعفا» و اظهارات سرافراز در این کتاب بزنیم:«در دوره آقای ضرغامی قرار بود ایشان جلوی رشد بیرویه نیروی انسانی را بگیرد. نه تنها این کار را نکرد، بلکه طرحی درست شد به نام طرح ساماندهی نیروهای انسانی. طبق آمار رسمی منابع انسانی با اجرای این طرح، 5987 نفر دیگر هم وارد سازمان شدند و یا تبدیل وضعیت پیدا کردند. من منتقد این اتفاقات بودم .... در میان آنها، دوستان، فامیلها و سفارششدهها هم فراوان به چشم میخوردند.»
شاید این مخالفت سرافراز با زدوبند و
باندبازی، در خانه تکانی ضربتی که از آن سخن گفتیم نیز بیتاثیر نبود. رئیس
متهم به شباهت با سرافراز اما باندگریزیاش را بسیار صریحتر بیان کرد و
در نخستین ساعات ریاستش بر جامجم، در حساب تازه تاسیس توییتری خود نوشت:
«صداوسیما باید منعکس کننده مطالبات،خواستهها و دغدغههای توده مردم باشد
و نباید منعکسکننده نظرات و منویات یک طبقه خاص آن هم طبقه خاصی که جدا
ازمردم است،باشد.»
از کف تا سقف رسانه در مسیر اثبات باندگریزیجبلی البته پیش از این در عمل هم فاصلهاش از زدوبندهای سیاسی را ثابت کرده و مسیر خود را از لایههای پایینی رسانه ملی آغاز کرده و اکنون پس از پشت سر گذاشتن پلههای خبرنگاری، دبیری خبر، سردبیری خبر، مدیرکل اخبار و معاونتهای سیاسی و برون مرزی، به اتاق ضلع شمال شرقی ساختمان شیشهای رسیده است.
حالا جبلی با استقرار در این اتاق، ماموریتی دشوار اما ممکن در پیش دارد و فارغ از اینکه با هر کسی مقایسه شود یا به هر جبههای منسوب شود، باید از وقایع و تجربیات روسای قبلی درس بگیرد تا مبادا در این مسیر پرهیاهو، پایش بلغزد و سنگر را خالی کند. رسانه ملی امروز بیش از هر زمان دیگر به مدیری نیاز دارد که با زیر و بم رادیو و تلویزیون آشنا باشد و مردم را بار دیگر به سوی رسانهای مردمی فراخواند؛ مدیری که تا رسیدن به قله «ملی بودن» همراه و همقدم این رسانه باشد.