خود شخص روحانی سوابقی همچون ریاست بر مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری را داشته و اگر مسئولیت دیگری برای او در نظر گرفته نشود، میتواند یک مرکز مطالعاتی از نوع علایق سیاسی خود در موضوعاتی همانند مذاکرات و دیپلماسی با آمریکا و غرب داشته باشد.
به گزارش شهدای ایران، مهدی جهان تیغی:
اواسط مرداد، حسن روحانی پاستور را ترک خواهد کرد و گرچه بر اساس برخی
اخبار منتشر شده او بازنشسته میشود ولی تلاشی در حال شکل گیری است که بر
یکی از جایگاههای مهم کشور تکیه بزند.
دوستان روحانی قبل از این تلاش کردند که وی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بشود و شبیه مرحوم هاشمی رفسنجانی پس از ریاست جمهوری، سیاست ورزی و نقش خاص ایفا کند. اما این فقط یک خیال بود و روحانی هیچگاه به وزن هاشمی در سپهر سیاسی کشور دست نیافت و اینک نیز آنقدر نامحبوب است که بسیاری فعالین، چهره ها و جریانات سیاسی که قبل از این نزدیک به او بودند، از نزدیک قلمدادشدن به او در این روزها فرار میکنند.
در سوابق روحانی حضور سالیان طولانی در شورای عالی امنیت ملی وجود دارد. بعد از ریاست تشخیص مصلحت نظام، شاید بالاترین مقام متصور برای وی، بازگشت به شورای عالی امنیت ملی باشد. دبیری شورای عالی امنیت ملی از طرف دولت رئیسی قطعا منتفی است و قرار گرفتنش در جایگاه نماینده رهبری که اینک در اختیار سعید جلیلی در این شورای مهم است نیز در شرایط فعلی و تغییر فضای سیاسی کشور، بسیار دور از ذهن است. ضمن اینکه برخی افراد با مسئولیتهای مهم بودهاند که پس از پایان کار رسمی خود به سمتهای در جایگاههایی همچون مشاور رهبری دست یافته اند، موضوعی که درباره حسن روحانی با توجه شرایط موجود، اگر اندک شانسی هم داشته باشد، با خواسته حامیان وی فاصله دارد.
اما با همه این وجود در حال حاضر خط رسانهای جدیدی برای رساندن حسن روحانی به مناصب بالای حاکمیتی توسط برخی رسانههای اصلاح طلب در حال پیگیری هست. طراحان این عملیات روانی، این گزاره را غیر مستقیم را در افکار عمومی القا میکنند، که روسای جمهور در جمهوری اسلامی عاقبت بخیر نمیشوند و یا این تصور است که تحمل سلیقههای مختلف در حاکمیت پایین آمده است و به همین دلیل باید حسن روحانی برای از بین رفتن این تصویر ایجاد شده و به خاطر مصلحت خود جمهوری اسلامی هم که شده، در یک جایگاه مهم قرار بگیرد! نکته قابل تامل نیز این است که جریانی در خارج از کشور نیز همزمان تمایل دارد، سطح تاثیر روحانی در روندهای حاکمیتی ایران با کاهش زیادی همراه نشود.
این در حالی است که قبل از روحانی، آیت الله هاشمی رفسنجانی پس از ریاست جمهوری سالها در جایگاه مهم ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضویت متمادی در مجلس خبرگان و حتی نایب رئیسی آن قرار داشت. او در انتخاباتهای متعددی از جمله ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس شرکت کرد و پس از فتنه 88 علی رغم کارنامه منفی و همراهی با فتنهگران در عالیترین سطح مسئولیتی در جمهوری اسلامی باقی ماند.
از سوی دیگر، محمد خاتمی نیز پس از پایان ریاست جمهوری، عضویت در مجمع تشخیص را خودش رد کرد و تا قبل از فتنه 88 آزادنه فعالیت های سیاسی خود را دنبال می کرد و با وجود نقش مخرب و اصلی در فتنه 88، گرچه با محدودیتهایی رو به رو شد ولی راه کنش سیاسی بعد از آن فتنه بزرگ، برای او باز بود و در انتخاباتهای متعددی اثر گذار شد و در انتخابات اخیر ریاست جمهوری نیز این مردم بودند که یک «نه» بزرگ به او گفتند.
درباره احمدینژاد نیز اوضاع به همین منوال بوده است. او علیرغم رفتارهای سیاسی و حتی اعتقادی خارج از عرفش، در یک دوره مهم به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمد و علیرغم دهها حاشیهسازی برای کشور، فعالیت سیاسی آزادانه داشته و حتی در انتخابات اخیر، تحریم صریح انتخابات را نیز هم جبهه با منافقین و براندازان خارجنشین مطرح کرد.
با این وجود، رهبر معظم انقلاب با عمل به مصالح درست، تاکنون تلاش کردهاند که مسئولین عالی رتبه و به خصوص روسای جمهور در جایگاهی قرار بگیرند که از تجربه هشت ساله آنها به عنوان یک دیدگاه و سلیقه استفاده شود. امری که کاملا عاقلانه و حکیمانه است. به همین دلیل تاکنون سیره این بوده است که روسای جمهور در کشور با هر نوع سلیقه سیاسی پس از پایان دولت، به تشخیص مصلحت می رفتند تا حداقل در حوزه های مشورتی کلان نظام همچنان موثر بوده و نظرات و سلایق شان را بیان کنند.
اما خود شخص روحانی سوابقی همچون ریاست بر مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری را داشته و اگر مسئولیت دیگری برای او در نظر گرفته نشود، میتواند یک مرکز مطالعاتی از نوع علایق سیاسی خود در موضوعاتی همانند مذاکرات و دیپلماسی با آمریکا و غرب داشته باشد. گرچه نظریات وی در سیاست خارجه، دستاورد «هیچ» داشته ولی برای دورهمی جریان غرب گرا در کشور همانند بنیاد باران خاتمی که برای جمعشدن اصلاح طلبان مدعی جامعه مدنی و توسعه سیاسی دایر است، پاتوق سرگرمکنندهای خواهد بود.
دوستان روحانی قبل از این تلاش کردند که وی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بشود و شبیه مرحوم هاشمی رفسنجانی پس از ریاست جمهوری، سیاست ورزی و نقش خاص ایفا کند. اما این فقط یک خیال بود و روحانی هیچگاه به وزن هاشمی در سپهر سیاسی کشور دست نیافت و اینک نیز آنقدر نامحبوب است که بسیاری فعالین، چهره ها و جریانات سیاسی که قبل از این نزدیک به او بودند، از نزدیک قلمدادشدن به او در این روزها فرار میکنند.
در سوابق روحانی حضور سالیان طولانی در شورای عالی امنیت ملی وجود دارد. بعد از ریاست تشخیص مصلحت نظام، شاید بالاترین مقام متصور برای وی، بازگشت به شورای عالی امنیت ملی باشد. دبیری شورای عالی امنیت ملی از طرف دولت رئیسی قطعا منتفی است و قرار گرفتنش در جایگاه نماینده رهبری که اینک در اختیار سعید جلیلی در این شورای مهم است نیز در شرایط فعلی و تغییر فضای سیاسی کشور، بسیار دور از ذهن است. ضمن اینکه برخی افراد با مسئولیتهای مهم بودهاند که پس از پایان کار رسمی خود به سمتهای در جایگاههایی همچون مشاور رهبری دست یافته اند، موضوعی که درباره حسن روحانی با توجه شرایط موجود، اگر اندک شانسی هم داشته باشد، با خواسته حامیان وی فاصله دارد.
اما با همه این وجود در حال حاضر خط رسانهای جدیدی برای رساندن حسن روحانی به مناصب بالای حاکمیتی توسط برخی رسانههای اصلاح طلب در حال پیگیری هست. طراحان این عملیات روانی، این گزاره را غیر مستقیم را در افکار عمومی القا میکنند، که روسای جمهور در جمهوری اسلامی عاقبت بخیر نمیشوند و یا این تصور است که تحمل سلیقههای مختلف در حاکمیت پایین آمده است و به همین دلیل باید حسن روحانی برای از بین رفتن این تصویر ایجاد شده و به خاطر مصلحت خود جمهوری اسلامی هم که شده، در یک جایگاه مهم قرار بگیرد! نکته قابل تامل نیز این است که جریانی در خارج از کشور نیز همزمان تمایل دارد، سطح تاثیر روحانی در روندهای حاکمیتی ایران با کاهش زیادی همراه نشود.
این در حالی است که قبل از روحانی، آیت الله هاشمی رفسنجانی پس از ریاست جمهوری سالها در جایگاه مهم ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضویت متمادی در مجلس خبرگان و حتی نایب رئیسی آن قرار داشت. او در انتخاباتهای متعددی از جمله ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس شرکت کرد و پس از فتنه 88 علی رغم کارنامه منفی و همراهی با فتنهگران در عالیترین سطح مسئولیتی در جمهوری اسلامی باقی ماند.
از سوی دیگر، محمد خاتمی نیز پس از پایان ریاست جمهوری، عضویت در مجمع تشخیص را خودش رد کرد و تا قبل از فتنه 88 آزادنه فعالیت های سیاسی خود را دنبال می کرد و با وجود نقش مخرب و اصلی در فتنه 88، گرچه با محدودیتهایی رو به رو شد ولی راه کنش سیاسی بعد از آن فتنه بزرگ، برای او باز بود و در انتخاباتهای متعددی اثر گذار شد و در انتخابات اخیر ریاست جمهوری نیز این مردم بودند که یک «نه» بزرگ به او گفتند.
درباره احمدینژاد نیز اوضاع به همین منوال بوده است. او علیرغم رفتارهای سیاسی و حتی اعتقادی خارج از عرفش، در یک دوره مهم به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمد و علیرغم دهها حاشیهسازی برای کشور، فعالیت سیاسی آزادانه داشته و حتی در انتخابات اخیر، تحریم صریح انتخابات را نیز هم جبهه با منافقین و براندازان خارجنشین مطرح کرد.
با این وجود، رهبر معظم انقلاب با عمل به مصالح درست، تاکنون تلاش کردهاند که مسئولین عالی رتبه و به خصوص روسای جمهور در جایگاهی قرار بگیرند که از تجربه هشت ساله آنها به عنوان یک دیدگاه و سلیقه استفاده شود. امری که کاملا عاقلانه و حکیمانه است. به همین دلیل تاکنون سیره این بوده است که روسای جمهور در کشور با هر نوع سلیقه سیاسی پس از پایان دولت، به تشخیص مصلحت می رفتند تا حداقل در حوزه های مشورتی کلان نظام همچنان موثر بوده و نظرات و سلایق شان را بیان کنند.
اما خود شخص روحانی سوابقی همچون ریاست بر مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری را داشته و اگر مسئولیت دیگری برای او در نظر گرفته نشود، میتواند یک مرکز مطالعاتی از نوع علایق سیاسی خود در موضوعاتی همانند مذاکرات و دیپلماسی با آمریکا و غرب داشته باشد. گرچه نظریات وی در سیاست خارجه، دستاورد «هیچ» داشته ولی برای دورهمی جریان غرب گرا در کشور همانند بنیاد باران خاتمی که برای جمعشدن اصلاح طلبان مدعی جامعه مدنی و توسعه سیاسی دایر است، پاتوق سرگرمکنندهای خواهد بود.