این سخن، برخواسته از یک واقع نگری به دور از بازی های سیاسی است و با یک حساب سرانگشتی می توان گفت که اتفاقات انتخابات ۱۴۰۰، تیر آخر مردم بر پیکر اصلاحاتی بود که از سال ۸۴ به احتضار در آمده بود.
به گزارش شهدای ایران، رضا صفری: با مشاهده نتیجه انتخابات 1400 ، ممکن است عده ای گمان کنند که
جریان اصلاح طلبی به تازگی متحمل شکست شده است، اما با یک واکاوی به راحتی
می توان متوجه شد که اولین بار صدای خرد شدن استخوان های این جریان از 16
سال پیش شنیده شده است.
اینکه اصلاح طلبان در هشت سال گذشته با زیرکی، خود را به روحانی نزدیک کردند و پست های کلیدی در دولت او گرفتند، جای هیچ شکی نیست، اما تاریخ به خوبی گواه این موضوع است که جریان اصلاح طلبی بعد از هشت سال پرافت و خیز دولت اصلاحات، از سال 84 عملاً توسط مردم کنار گذاشته شده است.
در سال 88 نیز این جریان در مجموع به این نتیجه رسید که برای به قدرت رسیدن دوباره، به جای حمایت از سید محمد خاتمی باید با استفاده از ظرفیت میرحسین موسوی نردبانی برای خود دست و پا کند. بعد از آنکه براساس آمار، حدود 85 درصد از واجدین شرایط در انتخابات آن سال شرکت کردند و جریان غربگرا شکست تاریخی را متحمل شد، به یک باره این جریان با حمایت پیدا و پنهان غربی ها، زیرمیز زد و وارد فاز فتنه شد و البته با درایت نظام، هدایت های رهبری و سرانجام با ورود مردم در نهم دی، بساط فتنه برچیده شد.
اما این جریان قدرت طلب و بدسابقه، در سال 92 نیز در نهایت نتوانست کاندیدای رأی آوری را به مردم معرفی کند و با مشاهده ظرفیت روحانی، تشخیص داد که این بار می تواند از دولت او استفاده کند و با نام اعتدال، تدبیر، امید و عقلانیت! رأی مردم را جذب کرده و یک بار دیگر خود را وارد قدرت کند. همین اتفاق هم افتاد و در هشت سال دولت روحانی، از معاون اول او گرفته تا سطح وزرا و مدیران، شاهد ورود افرادی به بدنه دولت بودیم که در حقیقت متعلق به جریان اصلاح طلب بودند.
اما بعد از گذشت هشت سال، امروز پس از آشکار شدن وضعیت فاجعه بار مدیریتی و ناکارآمدی در اداره کشور، مردم متوجه شدند که با حلوا حلوا گفتن، دهان شیرین نمی شود و اداره مملکت مرد میدان می خواهد. همچنین از گره زدن معیشت و کسب و کار ها و همچنین اقتصاد کشور به برجام، دیپلماسی لبخند و مذاکره با آمریکا و ... هم آبی برای مردم گرم نمی شود.
از طرفی عده ای از این جریان گمان می کنند که اگر امثال جهانگیری در این انتخابات بودند، وضعیت برای جریان اصلاح طلبی به صورت فعلی اتفاق نمی افتاد. اما ظاهراً توجه ندارند که امثال جهانگیریها، از کره مریخ یا آسمان نیامده اند، بلکه یا خود از مسببین اصلی وضعیت موجودند و یا در این سال ها پشت کسانی بوده اند که وضعیت فاجعه بار فعلی را برای مردم به وجود آورده اند.
اصلاح طلبان باید توجه بیشتری به این جملات زیباکلام داشته باشند: «رهبری اصلاحات اگرچه با تاخیر اما تمامقد به حمایت از آقای همتی برخاست، یکی پس از دیگری چهرههای اصلاحطلب از شخص آقای خاتمی گرفته تا جناب کروبی، غلامحسین کرباسچی، حسین مرعشی تا چهرههای روشنفکری همچون دکتر عبدالکریم سروش و استاد مصطفی ملکیان مردم را به شرکت در انتخابات و رای به آقای همتی دعوت کردند اما هیچیک از آن حمایتها و دعوتها نتوانست یخی را آب کند»
او به این مطلب هم اشاره می کند: «دو و نیم میلیون رای برای آقای همتی در حقیقت تیر خلاصی در شقیقه اصلاحطلبان بعد از ۲۴ سال حیات سیاسیشان بود.»
این سخن، برخواسته از یک واقع نگری به دور از بازی های سیاسی است و با یک حساب سرانگشتی می توان گفت که اتفاقات انتخابات 1400، تیر آخر مردم بر پیکر اصلاحاتی بود که از سال 1384 به احتضار در آمده بود.
اصلاح طلبان باید توجه کنند که نظام فکری و ساختاری آنها در حوزه های گوناگون از جمله اقتصادی و سیاسی، ممکن است در ظاهر رنگ و لعاب داشته باشد، اما عملاً نجات بخش مردم و کشور نیست. مدل اداره جمهوری اسلامی ایران با مدل اداره یک کشور کوچک در قلب اروپا یا مدل اداره عربستان سعودی یا امارات و هر کشور دیگری تفاوت دارد. اداره یک کشور در حد و اندازه های ایران، با این همه نیروی انسانی و ظرفیت های عظیم موجود در آن، نسخه مخصوص به خود را دارد.
اینکه اصلاح طلبان در هشت سال گذشته با زیرکی، خود را به روحانی نزدیک کردند و پست های کلیدی در دولت او گرفتند، جای هیچ شکی نیست، اما تاریخ به خوبی گواه این موضوع است که جریان اصلاح طلبی بعد از هشت سال پرافت و خیز دولت اصلاحات، از سال 84 عملاً توسط مردم کنار گذاشته شده است.
در سال 88 نیز این جریان در مجموع به این نتیجه رسید که برای به قدرت رسیدن دوباره، به جای حمایت از سید محمد خاتمی باید با استفاده از ظرفیت میرحسین موسوی نردبانی برای خود دست و پا کند. بعد از آنکه براساس آمار، حدود 85 درصد از واجدین شرایط در انتخابات آن سال شرکت کردند و جریان غربگرا شکست تاریخی را متحمل شد، به یک باره این جریان با حمایت پیدا و پنهان غربی ها، زیرمیز زد و وارد فاز فتنه شد و البته با درایت نظام، هدایت های رهبری و سرانجام با ورود مردم در نهم دی، بساط فتنه برچیده شد.
اما این جریان قدرت طلب و بدسابقه، در سال 92 نیز در نهایت نتوانست کاندیدای رأی آوری را به مردم معرفی کند و با مشاهده ظرفیت روحانی، تشخیص داد که این بار می تواند از دولت او استفاده کند و با نام اعتدال، تدبیر، امید و عقلانیت! رأی مردم را جذب کرده و یک بار دیگر خود را وارد قدرت کند. همین اتفاق هم افتاد و در هشت سال دولت روحانی، از معاون اول او گرفته تا سطح وزرا و مدیران، شاهد ورود افرادی به بدنه دولت بودیم که در حقیقت متعلق به جریان اصلاح طلب بودند.
اما بعد از گذشت هشت سال، امروز پس از آشکار شدن وضعیت فاجعه بار مدیریتی و ناکارآمدی در اداره کشور، مردم متوجه شدند که با حلوا حلوا گفتن، دهان شیرین نمی شود و اداره مملکت مرد میدان می خواهد. همچنین از گره زدن معیشت و کسب و کار ها و همچنین اقتصاد کشور به برجام، دیپلماسی لبخند و مذاکره با آمریکا و ... هم آبی برای مردم گرم نمی شود.
از طرفی عده ای از این جریان گمان می کنند که اگر امثال جهانگیری در این انتخابات بودند، وضعیت برای جریان اصلاح طلبی به صورت فعلی اتفاق نمی افتاد. اما ظاهراً توجه ندارند که امثال جهانگیریها، از کره مریخ یا آسمان نیامده اند، بلکه یا خود از مسببین اصلی وضعیت موجودند و یا در این سال ها پشت کسانی بوده اند که وضعیت فاجعه بار فعلی را برای مردم به وجود آورده اند.
اصلاح طلبان باید توجه بیشتری به این جملات زیباکلام داشته باشند: «رهبری اصلاحات اگرچه با تاخیر اما تمامقد به حمایت از آقای همتی برخاست، یکی پس از دیگری چهرههای اصلاحطلب از شخص آقای خاتمی گرفته تا جناب کروبی، غلامحسین کرباسچی، حسین مرعشی تا چهرههای روشنفکری همچون دکتر عبدالکریم سروش و استاد مصطفی ملکیان مردم را به شرکت در انتخابات و رای به آقای همتی دعوت کردند اما هیچیک از آن حمایتها و دعوتها نتوانست یخی را آب کند»
او به این مطلب هم اشاره می کند: «دو و نیم میلیون رای برای آقای همتی در حقیقت تیر خلاصی در شقیقه اصلاحطلبان بعد از ۲۴ سال حیات سیاسیشان بود.»
این سخن، برخواسته از یک واقع نگری به دور از بازی های سیاسی است و با یک حساب سرانگشتی می توان گفت که اتفاقات انتخابات 1400، تیر آخر مردم بر پیکر اصلاحاتی بود که از سال 1384 به احتضار در آمده بود.
اصلاح طلبان باید توجه کنند که نظام فکری و ساختاری آنها در حوزه های گوناگون از جمله اقتصادی و سیاسی، ممکن است در ظاهر رنگ و لعاب داشته باشد، اما عملاً نجات بخش مردم و کشور نیست. مدل اداره جمهوری اسلامی ایران با مدل اداره یک کشور کوچک در قلب اروپا یا مدل اداره عربستان سعودی یا امارات و هر کشور دیگری تفاوت دارد. اداره یک کشور در حد و اندازه های ایران، با این همه نیروی انسانی و ظرفیت های عظیم موجود در آن، نسخه مخصوص به خود را دارد.