روزنامه اصلاحطلب، به دلایل ناکامی عبدالناصر همتی در انتخابات ریاست جمهوری پرداخت.
به گزارش شهدای ایران، نامساعدی شرایط اقتصادی میتوانست فضای انتخابات را برای همتی به شکل کاملا
غیرمنتظرهای مساعد کند چراکه در این انتخابات، اقتصاد اصلیترین دغدغه
جامعه- دستکم برای آن بخشی که اراده شرکت در انتخابات را داشت- بود و در
میان ۷ کاندیدای احراز صلاحیت شده، چه کسی را میتوانست یارای هماوردی با
رییسکل بانک مرکزی باشد؟ اما او به دلایلی که نمیدانم، نتوانست از این
ویژگی منحصر به فرد و برگ برنده خود بهره ببرد. او در مناظرات انتخاباتی نه
تنها نشان داد که چیز چندانی در چنته ندارد بلکه در بهترین حالت تنها
توانست خود را به نسخهای جعلی از روحانی سالهای ۹۲ و ۹۶ تبدیل کند. البته
نسخهای به مراتب ضعیفتر که بیتوفیقیاش در نتایج اعلام شده کاملا مشهود
و معلوم است. همتی میتوانست رییسجمهور شود اگر از زیر سوالات اقتصادی در
نمیرفت و به صحرای کربلا نمیزد و بحث گشت ارشاد و پیامک برای دختران
تحصیلکرده و… را تکرار نمیکرد.
اما انگار رغبت چندانی نداشت که در این میدان خودش را نشان دهد بلکه به عکس او بیشتر تمایل داشت، دغدغههای فرهنگی و اجتماعیای را بیان کند که نه تازگی داشت و نه کسی حل و فصل آن را در قدّ و قواره و قدرت و اختیار او میدید. گاهی هم که میخواست بالاخره سخنی از اقتصاد بگوید چیزی جز ضرورت رفع تحریمها و تصویب «افایتیاف» و برقراری ارتباط با کشورهای عرب همسایه و… نداشت!
طبیعی است مخاطبانی که معیشتشان، جانشان را به لب آورده، نمیتوانند به این نگاه تکراری و بیتوفیق رای بدهند چراکه آزمودن آزموده را خطا میدانند و در طول ۸ سال گذشته به اندازه کافی به این استراتژی فرصت داده بودند و دستاوردی نصیبشان نشد جز همان چیزی که سلف انشاءالله صالح ایشان در بانک مرکزی بدون لکنت بر زبان آورد:«تقریبا هیچ»! نکته دیگری که در رفتارهای انتخاباتی آقای همتی قابل توجه و نقد است، تضاد شدید بین شعار و رفتارش بود. هر چند شعار انتخاباتی مناسبی برگزیده بود و دولتش را «دولت تعامل از خانه تا جهان» نامید اما در همان اوان امر از کوره در رفت و در خانه با رقبا و همکاران سابق و آینده خویش درگیر شد. از همان ابتدا به ۴ رقیب خود، نسبت «پوششی» بودن را داد و از مناظره و مباحثه طفره رفت و حتی آداب بحث را متاسفانه رعایت نکرد. این مساله حتما به نفع رقبای ایشان تمام و در نهایت هم که به بطلان ادعایشان منجر شد. چراکه از آن ۴ کاندیدایی که او بر «پوششی» بودنشان تاکید داشت تنها دو نفرشان کنار رفتند و دو نفر دیگر در کنار فردی که او «کاندیدای اصلی»اش میخواند به رقابتشان ادامه دادند. این در حالی است که آقای مهرعلیزاده نیز به نفع ایشان کنارهگیری کرد و بنا بر ادبیات آقای همتی نشان داد که از آغاز به عنوان کاندیدای پوششی عمل کرده است.
عجیبتر اینکه هر چقدر به روز انتخابات نزدیکتر میشدیم، شعار انتخاباتی او در رفتارش رنگ و رو رفتهتر میشد و در روزهای آخر هم که رسما از «زیر میز زدن» گفت.
آقای همتی قرار بود رئیسجمهوری همین نظام باشد و در همین ساختار با همه معایب و محاسنش مسوولیت قوه اجرایی کشور را بر عهده بگیرد. مسوولیتی که او تاکید کرده بود بر مبنای «تعامل» اجرایی خواهد کرد. اما از همان اوایل کار گویی نه برای تعامل که برای دعوا و تعارض آمده بود و هر چه پیش میرفت نیز دوز تعارض خود را بالا و بالاتر میبرد. برای مردمی که این تعارضهای سیاسی را به زیان سفره و معیشت خود دیده بودند، طبیعی است که رای خود را از ایشان دریغ کنند.
او جایگاه خودش را نشناخت و پا در کفشی کرد که از اول برای او دوخته نشده بود.
آری! آقای همتی از زی خودش خارج و همین به پاشنه آشیلش تبدیل شد. او میخواست نقش مرحوم هاشمیرفسنجانی، سیدمحمد خاتمی و حسن روحانی را یکجا در خود به ظهور و بروز برساند. این هوس خام باعث شد آنچه میتوانست باشد هم نباشد.
اما اصلاحطلبان هم باید برای خود فکری کنند. شعارهایشان دیگر تناسب چندانی با وضعیت موجود ندارد. اصلاحات هنوز دارد نان بیستوچند سال پیش خود را میخورد. نانی که دیگر تنوری برایش داغ نیست.
اما انگار رغبت چندانی نداشت که در این میدان خودش را نشان دهد بلکه به عکس او بیشتر تمایل داشت، دغدغههای فرهنگی و اجتماعیای را بیان کند که نه تازگی داشت و نه کسی حل و فصل آن را در قدّ و قواره و قدرت و اختیار او میدید. گاهی هم که میخواست بالاخره سخنی از اقتصاد بگوید چیزی جز ضرورت رفع تحریمها و تصویب «افایتیاف» و برقراری ارتباط با کشورهای عرب همسایه و… نداشت!
طبیعی است مخاطبانی که معیشتشان، جانشان را به لب آورده، نمیتوانند به این نگاه تکراری و بیتوفیق رای بدهند چراکه آزمودن آزموده را خطا میدانند و در طول ۸ سال گذشته به اندازه کافی به این استراتژی فرصت داده بودند و دستاوردی نصیبشان نشد جز همان چیزی که سلف انشاءالله صالح ایشان در بانک مرکزی بدون لکنت بر زبان آورد:«تقریبا هیچ»! نکته دیگری که در رفتارهای انتخاباتی آقای همتی قابل توجه و نقد است، تضاد شدید بین شعار و رفتارش بود. هر چند شعار انتخاباتی مناسبی برگزیده بود و دولتش را «دولت تعامل از خانه تا جهان» نامید اما در همان اوان امر از کوره در رفت و در خانه با رقبا و همکاران سابق و آینده خویش درگیر شد. از همان ابتدا به ۴ رقیب خود، نسبت «پوششی» بودن را داد و از مناظره و مباحثه طفره رفت و حتی آداب بحث را متاسفانه رعایت نکرد. این مساله حتما به نفع رقبای ایشان تمام و در نهایت هم که به بطلان ادعایشان منجر شد. چراکه از آن ۴ کاندیدایی که او بر «پوششی» بودنشان تاکید داشت تنها دو نفرشان کنار رفتند و دو نفر دیگر در کنار فردی که او «کاندیدای اصلی»اش میخواند به رقابتشان ادامه دادند. این در حالی است که آقای مهرعلیزاده نیز به نفع ایشان کنارهگیری کرد و بنا بر ادبیات آقای همتی نشان داد که از آغاز به عنوان کاندیدای پوششی عمل کرده است.
عجیبتر اینکه هر چقدر به روز انتخابات نزدیکتر میشدیم، شعار انتخاباتی او در رفتارش رنگ و رو رفتهتر میشد و در روزهای آخر هم که رسما از «زیر میز زدن» گفت.
آقای همتی قرار بود رئیسجمهوری همین نظام باشد و در همین ساختار با همه معایب و محاسنش مسوولیت قوه اجرایی کشور را بر عهده بگیرد. مسوولیتی که او تاکید کرده بود بر مبنای «تعامل» اجرایی خواهد کرد. اما از همان اوایل کار گویی نه برای تعامل که برای دعوا و تعارض آمده بود و هر چه پیش میرفت نیز دوز تعارض خود را بالا و بالاتر میبرد. برای مردمی که این تعارضهای سیاسی را به زیان سفره و معیشت خود دیده بودند، طبیعی است که رای خود را از ایشان دریغ کنند.
او جایگاه خودش را نشناخت و پا در کفشی کرد که از اول برای او دوخته نشده بود.
آری! آقای همتی از زی خودش خارج و همین به پاشنه آشیلش تبدیل شد. او میخواست نقش مرحوم هاشمیرفسنجانی، سیدمحمد خاتمی و حسن روحانی را یکجا در خود به ظهور و بروز برساند. این هوس خام باعث شد آنچه میتوانست باشد هم نباشد.
اما اصلاحطلبان هم باید برای خود فکری کنند. شعارهایشان دیگر تناسب چندانی با وضعیت موجود ندارد. اصلاحات هنوز دارد نان بیستوچند سال پیش خود را میخورد. نانی که دیگر تنوری برایش داغ نیست.