کارگردان فیلم تبلیغاتی آقای روحانی در سال 92، درباره نتیجه انتخابات نوشت: «اصلاحطلبان به شیشههایِ دودیِ خودروهایشان، و به خانههایِ شمالِ شهریشان که نمایی برای دیدنِ باقیِ مردم نداشت، باختند.
به گزارش شهدای ایران، اصلاحطلبان خبر از کهنه و ضدتبلیغ شدنِ حصر کروبی و خنده ظریف و قد
خمیده نبوی و تکرار خاتمی و دعوت کرباسچی نداشتند. اصلاحطلبان، همّتی را
هم بدبخت کردند. با حمایتشان از او، همه نفرتی که مردم از جهانگیری و
لاریجانی و روحانی داشتند، بر سرش هوار کردند. اصلاحطلبان، موسوی را هم
ضایع کردند. نشان دادند میرحسین مطلوب برایشان، میرحسین محصور و مظلوم و
لال است.... اصلاحطلبان به آرای باطله هم باختند. بد هم باختند!».
دهباشی چند سال قبلا اعتراف کرده بود: متنهای سخنرانی روحانی را در سال 92 من نوشتم. 27- 28 جمله طراحی شده بود که قرار بود او بگوید. مثلاً «هم چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد، هم چرخ زندگی مردم». در گفتوگوی شبکه دو بنا این بود که هرچه مجری میگوید، رها کنیم و به تلویزیون حمله کنیم. روزبهروز با سیطره رسانهها، آدمهایی انتخاب میشوند که به شومن و بازیگر نزدیکترند تا سیاستمدار.
از روحانی خواستم در فیلم بگوید: «من سالهاست وقتی بین منزل و اداره تردّد میکنم و مردم را میبینم و چهرهها را مطالعه میکنم، میبینم چقدر گرفته و عبوس است و خنده در چهرهها نیست».
در همین حال سایت عصر ایران از سایتهای اصلاحطلب، در یادداشتی نوشت: اصلاحطلبان باید شکست خود را بپذیرند. درست است که اگر در جریان «صلاحیت»ها، دست اصلاحطلبان بازتر بود، حتی ممکن بود نتیجه دیگری رقم بخورد ولی میزان نفوذ یک جریان سیاسی وقتی معلوم میشود که مردم با اعتماد به آن، به گزینه معرفی شدهاش (اعم از معرفی تصریحی یا تلویحی) رأی دهد و الا شرطبندی روی اسب برنده که افتخاری ندارد.
اصلاحطلبان باید علل شکست خود را نیز بررسی کنند. منحصر کردن علت تامه ناکامیها به مسائلی مانند ردصلاحیتها (که در جای خود مهم است)، خودفریبی است. آنها باید بپذیرند که محبوبیت و مقبولیت گذشته را ندارند و اکثر مردم، جریان اصلاحات را نه روندی برای اصلاح امور، که تلاشی برای کسب قدرت میدانند. اصلاحطلبان بهتر است سالهای دور از قدرت را فرصت شمارند و به عیبیابی و بازسازی خود بپردازند و الا بیهیچ تعارفی انتخابات 1400 را باید مجلس ختم اصلاحات نیز دانست.
دهباشی چند سال قبلا اعتراف کرده بود: متنهای سخنرانی روحانی را در سال 92 من نوشتم. 27- 28 جمله طراحی شده بود که قرار بود او بگوید. مثلاً «هم چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد، هم چرخ زندگی مردم». در گفتوگوی شبکه دو بنا این بود که هرچه مجری میگوید، رها کنیم و به تلویزیون حمله کنیم. روزبهروز با سیطره رسانهها، آدمهایی انتخاب میشوند که به شومن و بازیگر نزدیکترند تا سیاستمدار.
از روحانی خواستم در فیلم بگوید: «من سالهاست وقتی بین منزل و اداره تردّد میکنم و مردم را میبینم و چهرهها را مطالعه میکنم، میبینم چقدر گرفته و عبوس است و خنده در چهرهها نیست».
در همین حال سایت عصر ایران از سایتهای اصلاحطلب، در یادداشتی نوشت: اصلاحطلبان باید شکست خود را بپذیرند. درست است که اگر در جریان «صلاحیت»ها، دست اصلاحطلبان بازتر بود، حتی ممکن بود نتیجه دیگری رقم بخورد ولی میزان نفوذ یک جریان سیاسی وقتی معلوم میشود که مردم با اعتماد به آن، به گزینه معرفی شدهاش (اعم از معرفی تصریحی یا تلویحی) رأی دهد و الا شرطبندی روی اسب برنده که افتخاری ندارد.
اصلاحطلبان باید علل شکست خود را نیز بررسی کنند. منحصر کردن علت تامه ناکامیها به مسائلی مانند ردصلاحیتها (که در جای خود مهم است)، خودفریبی است. آنها باید بپذیرند که محبوبیت و مقبولیت گذشته را ندارند و اکثر مردم، جریان اصلاحات را نه روندی برای اصلاح امور، که تلاشی برای کسب قدرت میدانند. اصلاحطلبان بهتر است سالهای دور از قدرت را فرصت شمارند و به عیبیابی و بازسازی خود بپردازند و الا بیهیچ تعارفی انتخابات 1400 را باید مجلس ختم اصلاحات نیز دانست.