بعد از شهادت برادرم افراد زیادی از شوش و شهرهای اطراف به سوریه رفتند که حدود 20 نفر از آن ها به شهادت رسیده اند. شهید حیاری راه را برای دیگر شهیدان استان باز کرد.
به گزارش شهدای ایران، شهید مدافع حرم احمد حیاری
16 بهمن ماه 1360 در شهرستان شوش دانیال در خانوادهای مذهبی چشم به جهان
گشود. در مهرماه سال 1384 به استخدام سپاه پاسداران درآمد، پس از طی مدارج
افسری در سپاه شوش مشغول خدمت شد و پیش از شهادت تحصیلات خود را برای اخذ
مدرک کارشناسی در رشته علوم سیاسی آغاز کرده بود. وی همچنین دو فرزند داشت
که فرزند دوم خود را هیچگاه ندید.
حیاری آرزویش شهادت در راه حق و دفاع از ارزشهای اسلامی بود. او از همان ابتدای اعزام به سوریه، شهادت خود را پیشبینی کرده بود. به همین دلیل هم به خانوادهاش سفارش نمود که اگر پیکرم به دست دشمن افتاد برای بازگشت آن پولی هزینه نکنید، بگذارید همان جا بماند زیرا برایم مهم نیست در کجا دفن شوم.
شهید سروان پاسدار احمد حیاری، فرمانده گردان امام حسین(ع) بسیج شهرستان شوش بود که به همراه «سید محمد حسن حسینی» خبرنگار صدا و سیما در سوریه، در ارتفاعات استان لاذقیه هدف اصابت ترکشهای خمپاره قرار گرفت و مجروح شد. او پس از دو روز که در کما بود، سرانجام چهارم شهریور بر اثر شدت جراحت به شهادت رسید. پیکر شهید حیاری در راه انتقال به شوش دانیال در شهرها و روستاهای طول مسیر از جمله الهایی، شهر الوان (عبدالخان)، سید عباس و شاوور مورد استقبال قرار گرفت. طول جمعیتی که در شهرستان شوش به استقبال این شهید آمدند به ۶ کیلومتر میرسید.
نام دخترم را زینب بگذارید
برادر شهید حیاری گفت که از برادرش دو یادگار به نام های «فاطمه» و «زینب» به یادگار مانده است. فاطمه زمان شهادت پدر 4 ساله و زینب، 40 روز بعد از شهادت پدر به دنیا می آید و بنابر وصیت شهید نام او را «زینب»می گذارند.
حلالیت حتی با باتوم
حیاری آرزویش شهادت در راه حق و دفاع از ارزشهای اسلامی بود. او از همان ابتدای اعزام به سوریه، شهادت خود را پیشبینی کرده بود. به همین دلیل هم به خانوادهاش سفارش نمود که اگر پیکرم به دست دشمن افتاد برای بازگشت آن پولی هزینه نکنید، بگذارید همان جا بماند زیرا برایم مهم نیست در کجا دفن شوم.
شهید سروان پاسدار احمد حیاری، فرمانده گردان امام حسین(ع) بسیج شهرستان شوش بود که به همراه «سید محمد حسن حسینی» خبرنگار صدا و سیما در سوریه، در ارتفاعات استان لاذقیه هدف اصابت ترکشهای خمپاره قرار گرفت و مجروح شد. او پس از دو روز که در کما بود، سرانجام چهارم شهریور بر اثر شدت جراحت به شهادت رسید. پیکر شهید حیاری در راه انتقال به شوش دانیال در شهرها و روستاهای طول مسیر از جمله الهایی، شهر الوان (عبدالخان)، سید عباس و شاوور مورد استقبال قرار گرفت. طول جمعیتی که در شهرستان شوش به استقبال این شهید آمدند به ۶ کیلومتر میرسید.
نام دخترم را زینب بگذارید
برادر شهید حیاری گفت که از برادرش دو یادگار به نام های «فاطمه» و «زینب» به یادگار مانده است. فاطمه زمان شهادت پدر 4 ساله و زینب، 40 روز بعد از شهادت پدر به دنیا می آید و بنابر وصیت شهید نام او را «زینب»می گذارند.
حلالیت حتی با باتوم
برادر شهید حیاری با بیان خاطره جالبی از نحوه حلالیت طلبیدن شهید
حیاری، نقل کرد: احمد از دو سال پیش از اعزام برای رفتن به سوریه ثبت نام
کرده بود. ساکش را هم بسته بود اما رفتنش عقب می افتاد. یکی از بسیجیان
تعریف می کرد پیش از اعزام به سوریه در یکی از کلاس های آموزشی، با باتوم
وارد کلاس شد و با لبخند و شوخی گفت می خواهم به مسافرت بروم، حلالم کنید.
هرکس می خواهد با باتوم من را بزند، هرکس هم که حلال نمی کند، برایش سینه
خیز می روم.
پای بچه های جنوب را به سوریه باز کرد
پای بچه های جنوب را به سوریه باز کرد
حیاری با بیان این که شهادت احمد باعث شد تا بسیاری از جوانان استان
خوزستان عازم سوریه شوند، گفت: بعد از شهادت برادرم افراد زیادی از شوش و
شهرهای اطراف به سوریه رفتند که حدود 20 نفر از آن ها به شهادت رسیده اند.
شهید حیاری راه را برای دیگر شهیدان استان باز کرد.