نامبرده که از نویسندگان ثابت روزنامه بهار- روزنامه هتاک علیه مقام ولایت حضرت علی(ع) – بود ، در شرایطی به مقام سرمقاله نویسی در این روزنامه نائل آمده که در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰ با انتشار یادداشتی تحت عنوان «منتقم فاطمه و معنای پس از آن» در سایت شخصی خود ، ضمن زیر سوال بردن روایاتی که بر منتقم بودن حضرت امام زمان (ع) نسبت قاتلان امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) تاکید دارند ، چنین انتقام گیری از سوی حضرت ولی عصر(عج) را اقدامی علیه حقوق بشر! و یک مساله خانوادگی دانسته! (العیاذ بالله) و وقیحانه مدعی شده که «تعرض به حضرت زهرا در قرنها پیش مسأله کنونی بشریت نیست» !! و «انتقام از قاتلان امام حسین و قنفذ ، خروج از عدالت و بچه بازی است!!»
در اینجا با عرض پوزش از محضر مقدس امام زمان(عج) و طلب حلالیت از امت حزب الله ، تنها برای روشن شدن ماهیت و ریشه های فکری افرادی که در رسانه های دولتی نفوذ کرده اند ، بخشی از یادداشت توهین آمیز حسین .ن ( سرمقاله نویس این روزنامه) علیه عقاید صریح شیعیان را به نقل از سایت شخصی وی منتشر می کنیم. نامبرده، سرمقاله نویس در این یادداشت توهین آمیز نوشته است:
«این
روزها بر روی پارچههایی که درسطح شهر نصب کردهاند و حتی بر شیشة پشتی
برخی اتومبیلها میخوانیم: ما منتظر منتقم فاطمه هستیم. منظورشان از
منتقم فاطمه، امام زمان است که از دیدگاه این گروه قیام خواهد کرد و انتقام
حضرت فاطمه را از کسانی که حق ایشان را پایمال کردند و او را به شهادت
رساندند، میگیرد.وقتی امام زمان را به عنوان کسی معرفی میکنیم که پس از
قرنها، ظهور خواهد کرد و از کسانی انتقام میگیرد که قرنها پیش خطا و
جنایتی کرده و ناحقی را پیش بردهاند، با جهانزیستی که در حال رشد و گسترش
است و در آن حقوق بشر، رواداری و گذشت اصل میشود، تقابل مییابد و
پرسشهای بسیاری را مطرح میکند. مگر لذت گذشت بیش از انتقام نیست و مگرخدا
گذشت را از انتقام دوستتر نمیدارد. این سخنان برای سامان دادن به زندگی
اجتماعی است نه برای جمع کردن ثواب برای آخرت. وقتی گفته میشود، خدا
انتقام را دوست ندارد، به این معنی است که در روابط اجتماعی، اصل را بر
انتقام نگذارید.اما وقتی به گزارههای انتقامگیری مینگریم و آنها را در
منابر و البته بیشتر در مداحیها میشنویم و اکنون به صورت نمایش
نوشتههایی در سطح شهر مشاهده میکنیم، این تصور گسترش مییابد که گویی
امام زمان اولین دغدغهاش رسیدگی به مسائل خانوادگی است. چون این
انتقامگیری مسألهای دینی و انسانی را پاسخ نمیگوید. نشر اعتقادهای
عوامانه، میتواند نقش منجی بشریت بودن امام زمان را با چالش مواجه کند؛
چرا که تعرض به حضرت زهرا در قرنها پیش مسأله کنونی بشریت نیست و طرح نسبت
منتقم زهرا بودن به امام زمان، تقلیل هدف ظهور به مسألهای خانوادگی و
در نهایت فرقهای است. اما از این انتقام چه سودی حاصل بشریت میشود؟ بیان
و بزرگنمایی این انتقامها، اصل موضوع امام زمان، غیبت، و هدف ظهور را
که تداوم هدف بعثت یعنی گسترش و تعمیق کرامت اخلاقی و انسانی است و شیعه
قرنها به آن پرداخته است، به زیر سؤال میبرد و دغدغه بشری و انسانی حضرت
را به دعدغة مشتی انتقامجو تقلیل میدهد.
امام زمان چه انتقامی
میخواهد بگیرد؟ آیا این انتقام عادلانه است؟ میخواهد قاتلان امام حسین
را بکشد؟ مختار پیش از او این کار را کرده است. دیگر انتقامی باقی
نمیماند. بر فرض محال که ایشان پس از ظهور، قاتلان امام حسین را از
قبورشان بیرون بکشد و بخواهد انتقام بیگرد. این که از عدالت خارج است که
از فردی دو بار انتقام گرفته شود. و یا مثلا قنفذ غلام عمر را احضار
کند!!! و بخواهد با غلاف شمشیر به شکم او بزند. این که خیلی بچه بازی است.
ماجرا در حد انتقامگیریهای لجبازانه باقی میماند. اگر هم بخواهد او و
خلیفه دوم را به قتل برساند که ازعدالت به دور است. پناه بر خدا، همین
ابتدای کار، امام زمان ازعدالت خارج میشود. مگر این که عدالت را به معیار
فردی تعریف کنیم. اما عدالت امری فرا دینی است نه درون دینی تا بر اساس
رفتار رهبر دینی تعریف شود. به عبارتی، چون رفتار مورد نظر عادلانه است،
رهبر دینی انجام میدهد، نه این که آن چه رهبر دینی انجام میدهد پس
عادلانه است. گزاره دوم ازتعریف عدالت، تقلیل امر اجتماعی به امر فردی و
روانشناختی است.به سخنی دیگر با لحاظ هدف ظهور، توجه به عدالت و رفتار
عادلانه و تغییر در سبک زندگی و نگاه عالمانه به دین و دینداری، نسبت منتقم
فاطمه بودن به امام زمان امری بیمعنی خواهد بود.»
نامبرده
در تاریخ ۴ تیر ۱۳۸۷ به همراه چهره های ضدانقلاب نظیر شیرین عبادی، محسن
سازگارا، امیرفرشاد ابراهیمی ، اکبر عطری، بهمن نیرومند، جمشید اسدی، حسین
باقرزاده،حسن شریعتمداری،حسین قاضیان، داریوش(خواننده)،علی اصغر
رمضانپور،علی افشاری، علی اکبر موسوی خوئینی،عیسی سحرخیز، فریبا داوودی
مهاجر، مسعود بهنود،مریم مالک ، محمد ملکی و …نسبت به بازداشت محبوبه کرمی
و بهاره هدایت اعتراض نمود و اتهامات ناروایی را متوجه نهادهای قضایی و
امنیتی کشور نمود.
وی در تاریخ شنبه ۳ مهر ۱۳۹۰ به جنبش
ضدانقلابی و فتنه گر موسوم به جنبش سبز توصیه می کند که به دلیل حصر
موسوی و کروبی از اظهارات محمود عباس در سازمان ملل حمایت کنند. وی در
همین رابطه نوشت:«سبزها بالاخص شورای هماهنگی راه سبز امید نباید نسبت به
این موضوع سکوت کنند. قطعنا اگر موسوی و کروبی آزاد بودند، اکنون با صدور
بیانیهای به این خواست ملت فلسطین گردن مینهادند و آن را میستودند. »
این فرد در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۹۰ نیز با توهین به جامعه برآمده از انقلاب
اسلامی در ایران می نویسد:«جامعه بیتقوا یعنی همین! جامعهای که هر هفته
از تمام منابر جمعه آن این جمله خوانده میشود که اوصیکم بالتقوی الله
اما ذرهای تقوای الهی را در نظر نمیگیرد. اینها نشانههای انقلاب
فرهنگیای است که در این جامعه به وقوع پیوست و همچنان ادامه دارد. انقلاب
فرهنگیای که چشمهایمان را هیزتر کرد، جیبهایمان را آلودهتر کرد،
دینمان را ابزار ارتزاقمان کرد، نگاهمان را به مال دیگران معطوف کرد،
حریصمان کرد، دروغگوترمان کرد، ریاکارترمان کرد.»
وی در تاریخ ۱۱
اردیبهشت ۱۳۹۰ شعری را در وصف عزت الله سحابی از رهبران گروهک موسوم به
ملی مذهبی را به شرح ذیل سروده و منتشر کرده است:
«چشم بگشا
که فروغ اهواراییاش
روشنای راهمان است..
لب بگشا
که آواری کلامت
تعریف زندگیمان است.
گام بردار
که راه و مسیرت
نیاز امروز و فردایمان است و......
این روزنامه دولتی علاوه بر آنکه سرمقاله روز سه شنبه خود را به فردی معلوم الحال نظیر حسین.ن سپرده است، در اقدامی مشابه یادداشت اصلی صفحه آخر خود را (م.خ)سپرده که خود این فرد دچار مشکلات عدیده سیاسی و امنیتی است.