چمران پاکستان لقبی است که به شهید محمد علی نقوی یکی از بینانگذاران انجمن دانشجویان امامیه پاکستان داده شده است؛ شهیدی که ۲۶ سال از عروجش می گذرد.
به گزارش شهدای ایران، محمدرضا کمیلی کارشناس مسائل شبه قاره به مناسبت سالگرد شهادت شهید محمد علی نقوی در یادداشتی نوشت:
۲۶ سال از ترور یکی از نوابغ فرهنگی پاکستان «شهید محمد علی نقوی» می گذرد شخصی که آنقدر محبوبیت و اخلاص داشت که مردم او را چمران پاکستان نامیدند.
در تاریخ ترورهایی که توسط مروجین اسلام آمریکایی انجام گرفته کمتر دیده میشود که یک شخصیت غیر روحانی هدف حمله قرار بگیرد، ولی دکتر نقوی که یک پزشک بود چنان جامعه را تحت تأثیر سخنان خود قرار داده بود که دشمنان راهی جز حذف فیزیکی وی نیافتند. در این نوشتار نگاهی گذرا به مجاهدتهای بینظیر این شهید عزیز در کشورهای پاکستان ایران و حتی عربستان خواهیم داشت.
شهید نقوی پیش از انقلاب اسلامی
محمد علی فرزند پدری بود که برای تبلیغ و نشر دین اسلام به سه قاره جهان سفر کرده بود، او با هوش سرشار خود وارد دانشکده پزشکی لاهور شد ولی به سرعت دریافت که دانشجویان شیعه پاکستان در سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی گرفتار افکار کاپیتالیسم و کمونیسم هستند. دانشجویان شیعه از مکتب فکری غنی خود بیاطلاع بودند و بسیار پیش میآمد که بدون فکر و اندیشه به حامیان گروههای فوق بپیوندند.
مطلب دیگری که ذهن شهید نقوی را مشغول کرده بود افراط و تفریطی بود که از سوی علمای تحصیل کرده در لکهنو و نجف انجام میگرفت. دستهای گروههای شیعی را از حد امامت و فضایل اهل بیت(ع) بالاتر نمیبردند و دستهای دیگر از حد توحید و اعتقادات پایینتر نمیآمدند. این شرایط باعث طرد شدن شیعیان از تصمیمهای کلان جامعه شده بود.
محمد علی نقوی در آنها سالها با همراهی جمعی از دوستانش انجمن دانشجویان امامیه را راهاندازی کرد تا جوانان شیعه اعتقادات اصیل و صحیح خود را بیاموزند. تشکیلاتی که اینک در تمام شهرهای پاکستان شعبه دارد و میلیونها نفر عضو آن هستند در آن زمان به صورت چهره به چهره عضوگیری میکرد و محمد از روی لیست دانشجویان افرادی که نامشان به شیعیان شباهت داشت را جذب میکرد.
او در آن سالها با افکار امام خمینی آشنا شده و فهمیده بود که مسیر درست و به دور از افراط و تفریط از دل افکار امام سرچشمه میگیرد. اولین رساله توضیح المسائل امام (آن زمان در تبعید بودند) که توسط دوستان محمد علی ترجمه شد به دست خود محمد علی به دورترین نقاط پاکستان رسید.
جوانان شیعه با موضوع تقلید آشنا شدند، وظایف خود را بهتر فهمیدند و سرانجام از حامیان مبارزات انقلابی خمینی کبیر شدند.
در سال ۱۹۷۶ که شاه ایران قصد داشت به پاکستان سفر کند، محمدعلی برای اولین بار قدم به میان مبارزه گذاشت و آنقدر شعارهای انقلابی و ضد استکبار سر داد که سفر محمد رضا پهلوی به پاکستان لغو شد!.
او بارها به اتهام سردادن شعار مرگ بر آمریکا و مبارزه علیه نفوذ فرهنگی آمریکا دستگیر شد ولی دست از مبارزات خود برنداشت. مردم پاکستان با فعالیتهای محمد علی آنقدر به انقلاب نزدیک شده بودند که شبانه روز اخبار را دنبال میکردند و سرانجام پاکستان اولین کشوری شد که انقلاب اسلامی ایران را به رسمیت شناخت.
شهید نقوی و انقلاب
پیروزی انقلاب اسلامی ایران خبر شیرینی بود که به پاکستان رسید و امیدها را در دل مردم این کشور زنده کرد.
محمدعلی فعالیتهایش را دو چندان کرد و هر چقدر توان داشت برای نشر افکار و آرمانهای انقلاب به کار میبرد.
نام مبارک خمینی از لبان شهید نقوی دور نمیشد و کار به جایی رسیده بود که پس از شروع جنگ تحمیلی علیه ایران و دعوت عمومی امام راحل از عموم مردم با جمله «هر کس توان دارد به جبهه بیاید»، ناگهان شهید نقوی مفقود شد.
۳ روز پس از مفقود شدن محمدعلی نقوی، تماسی از ایران با خانواده وی گرفته شد و آنها متوجه شدند که محمدعلی به سرعت خود را به جبهههای نبرد حق علیه باطل رسانده و در شهرهای مختلف خوزستان به عنوان پزشک مشغول امداد رسانی به رزمندگان اسلام است.
شهید نقوی به جای ۸ ساعت روزانه ۱۶ ساعت فعالیت میکرد و هنگامی که به او میگفتند قدری استراحت کن میگفت: «اینجا برای استراحت نیامدهام.» رفتار پر شور شهید نقوی رفته رفته باعث شد تا او را به نام «پزشک پاکستانی، یا پزشک خستگی ناپذیر» بشناسند.
استقبال تاریخی از آیت الله خامنهای
یکی دیگر از اقدامات بدیع و بینظیر محمدعلی نقوی صحنه گردانی استقبال تاریخی مردم پاکستان از رئیس جمهور ایران در سال 1364 بود. این استقبال چنان شگرف و عجیب بود که آیت الله خامنهای حتی سالها بعد بارها و بارها از آن به خوبی یاد میکردند.
قرار بود مسیر حرکت رئیس جمهور ایران تا آرامگاه اقبال ظرف ۱۵ دقیقه طی شود ولی طی این مسیر میان جمعیت عظیم استقبال کننده که دعوت شهید نقوی را لبیک گفته بودند و برای استقبال از نماینده امام خمینی به میدان آمده بودند بیش از ۸ ساعت طول کشید. در طول مسیر مکرر مردم خودروی حامل رئیس جمهور ایران را بلند میکردند تا از روی موانع عبور دهند.
نقل است که حضور آیت الله خامنهای در لاهور یک روز دیرتر از برنامه اعلام شده انجام شد ولی شهید نقوی ضمن سخنرانی برای مردم منتظر گفت: «امروز ما باید نشان دهیم که چه اندازه با انقلاب همراه هستیم. مردم لاهور هر کدام یکی از میهمانانی که از شهرهای مختلف برای استقبال آمدهاند را به خانه ببرند و تا فردا از وی پذیرایی کنند.»
این فصل از زندگی محمد علی هم با شکوهی مثال زدنی به پایان رسید.
بازهم دفاع مقدس
به محمد علی خبر رسید که در جبهه دارو به اندازه کافی نیست و او کامیونی اجاره کرد و در کوتاهترین زمان ممکن آن را مملو از دارو کرد. به مرز میرجاوه که رسید به دلیل یک مشکل اداری از ورود او به ایران جلوگیری کردند و باید خود را به کویته ( ۶۰۰کیلومتر دورتر) میرساند و مشکلش را حل میکرد و شاید هر کس دیگری جای او بود قید سفر را میزد.
محمد علی یک روز بعد بازهم خود را به مرز ایران رساند، مسؤولان مرزی به او گفتند: تا زمانی که مشکلت حل نشود نمیتوانی وارد ایران شوی و با تعجب دیدند که محمدعلی در این زمان کم به کویته رفته، مشکل را حل کرده و برگشته! کاری که باید ظرف ۳ روز انجام میشد.
شکنجه در زندانهای آل سعود به عشق امام
محمد علی شنید که کشتار حجاج ایرانی سبب تحریم حج شده و دیگر کسی نیست تا فرمان امام مبنی بر برائت از مشرکین را به انجام برساند. او کسی نبود که به این راحتی از اجرای حرف امام عقب نشینی کند.
از طرف دیگر سعودیها که مطمئن شده بودند ایرانیها به حج نمیآیند خیالشان راحت بود ولی ناگهان با جمعیتی از مردم پاکستان مواجه شدند که تصاویر امام را به دست دارند و شعار برائت از مشرکین سر میدهند.
این محمد علی بود که از یک ماه قبل دوستانش را به عربستان فرستاده بود با پوستر و پلاکارد! تا برائت از مشرکین انجام شود.
ماهها محمدعلی به دلیل همین کارش توسط سعودیها شکنجه شد و پس از پایان شکنجهها لبخندزنان میگفت: «فدای سر امام خمینی تا بازهم شکنجهها شروع شود.»
چمرانِ پاکستان
سفیر انقلاب در دل پاکستان و فرزند انقلابی این کشور سرانجام در ۷ مارس سال ۱۹۹۵ وقتی که نزدیک مطب خود بود توسط عوامل سپاه صحابه به شهادت رسید تا این بخش از وصیتش هم رنگ عمل به خود بگیرد: «کاش خون به خون لشکر خمینی پیوند میخورد تا به برکت آن جوانان عزیز بخشیده میشدم».
روحش شاد و یادش گرامی باد.
۲۶ سال از ترور یکی از نوابغ فرهنگی پاکستان «شهید محمد علی نقوی» می گذرد شخصی که آنقدر محبوبیت و اخلاص داشت که مردم او را چمران پاکستان نامیدند.
در تاریخ ترورهایی که توسط مروجین اسلام آمریکایی انجام گرفته کمتر دیده میشود که یک شخصیت غیر روحانی هدف حمله قرار بگیرد، ولی دکتر نقوی که یک پزشک بود چنان جامعه را تحت تأثیر سخنان خود قرار داده بود که دشمنان راهی جز حذف فیزیکی وی نیافتند. در این نوشتار نگاهی گذرا به مجاهدتهای بینظیر این شهید عزیز در کشورهای پاکستان ایران و حتی عربستان خواهیم داشت.
شهید نقوی پیش از انقلاب اسلامی
محمد علی فرزند پدری بود که برای تبلیغ و نشر دین اسلام به سه قاره جهان سفر کرده بود، او با هوش سرشار خود وارد دانشکده پزشکی لاهور شد ولی به سرعت دریافت که دانشجویان شیعه پاکستان در سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی گرفتار افکار کاپیتالیسم و کمونیسم هستند. دانشجویان شیعه از مکتب فکری غنی خود بیاطلاع بودند و بسیار پیش میآمد که بدون فکر و اندیشه به حامیان گروههای فوق بپیوندند.
مطلب دیگری که ذهن شهید نقوی را مشغول کرده بود افراط و تفریطی بود که از سوی علمای تحصیل کرده در لکهنو و نجف انجام میگرفت. دستهای گروههای شیعی را از حد امامت و فضایل اهل بیت(ع) بالاتر نمیبردند و دستهای دیگر از حد توحید و اعتقادات پایینتر نمیآمدند. این شرایط باعث طرد شدن شیعیان از تصمیمهای کلان جامعه شده بود.
محمد علی نقوی در آنها سالها با همراهی جمعی از دوستانش انجمن دانشجویان امامیه را راهاندازی کرد تا جوانان شیعه اعتقادات اصیل و صحیح خود را بیاموزند. تشکیلاتی که اینک در تمام شهرهای پاکستان شعبه دارد و میلیونها نفر عضو آن هستند در آن زمان به صورت چهره به چهره عضوگیری میکرد و محمد از روی لیست دانشجویان افرادی که نامشان به شیعیان شباهت داشت را جذب میکرد.
او در آن سالها با افکار امام خمینی آشنا شده و فهمیده بود که مسیر درست و به دور از افراط و تفریط از دل افکار امام سرچشمه میگیرد. اولین رساله توضیح المسائل امام (آن زمان در تبعید بودند) که توسط دوستان محمد علی ترجمه شد به دست خود محمد علی به دورترین نقاط پاکستان رسید.
جوانان شیعه با موضوع تقلید آشنا شدند، وظایف خود را بهتر فهمیدند و سرانجام از حامیان مبارزات انقلابی خمینی کبیر شدند.
در سال ۱۹۷۶ که شاه ایران قصد داشت به پاکستان سفر کند، محمدعلی برای اولین بار قدم به میان مبارزه گذاشت و آنقدر شعارهای انقلابی و ضد استکبار سر داد که سفر محمد رضا پهلوی به پاکستان لغو شد!.
او بارها به اتهام سردادن شعار مرگ بر آمریکا و مبارزه علیه نفوذ فرهنگی آمریکا دستگیر شد ولی دست از مبارزات خود برنداشت. مردم پاکستان با فعالیتهای محمد علی آنقدر به انقلاب نزدیک شده بودند که شبانه روز اخبار را دنبال میکردند و سرانجام پاکستان اولین کشوری شد که انقلاب اسلامی ایران را به رسمیت شناخت.
شهید نقوی و انقلاب
پیروزی انقلاب اسلامی ایران خبر شیرینی بود که به پاکستان رسید و امیدها را در دل مردم این کشور زنده کرد.
محمدعلی فعالیتهایش را دو چندان کرد و هر چقدر توان داشت برای نشر افکار و آرمانهای انقلاب به کار میبرد.
نام مبارک خمینی از لبان شهید نقوی دور نمیشد و کار به جایی رسیده بود که پس از شروع جنگ تحمیلی علیه ایران و دعوت عمومی امام راحل از عموم مردم با جمله «هر کس توان دارد به جبهه بیاید»، ناگهان شهید نقوی مفقود شد.
۳ روز پس از مفقود شدن محمدعلی نقوی، تماسی از ایران با خانواده وی گرفته شد و آنها متوجه شدند که محمدعلی به سرعت خود را به جبهههای نبرد حق علیه باطل رسانده و در شهرهای مختلف خوزستان به عنوان پزشک مشغول امداد رسانی به رزمندگان اسلام است.
شهید نقوی به جای ۸ ساعت روزانه ۱۶ ساعت فعالیت میکرد و هنگامی که به او میگفتند قدری استراحت کن میگفت: «اینجا برای استراحت نیامدهام.» رفتار پر شور شهید نقوی رفته رفته باعث شد تا او را به نام «پزشک پاکستانی، یا پزشک خستگی ناپذیر» بشناسند.
استقبال تاریخی از آیت الله خامنهای
یکی دیگر از اقدامات بدیع و بینظیر محمدعلی نقوی صحنه گردانی استقبال تاریخی مردم پاکستان از رئیس جمهور ایران در سال 1364 بود. این استقبال چنان شگرف و عجیب بود که آیت الله خامنهای حتی سالها بعد بارها و بارها از آن به خوبی یاد میکردند.
قرار بود مسیر حرکت رئیس جمهور ایران تا آرامگاه اقبال ظرف ۱۵ دقیقه طی شود ولی طی این مسیر میان جمعیت عظیم استقبال کننده که دعوت شهید نقوی را لبیک گفته بودند و برای استقبال از نماینده امام خمینی به میدان آمده بودند بیش از ۸ ساعت طول کشید. در طول مسیر مکرر مردم خودروی حامل رئیس جمهور ایران را بلند میکردند تا از روی موانع عبور دهند.
نقل است که حضور آیت الله خامنهای در لاهور یک روز دیرتر از برنامه اعلام شده انجام شد ولی شهید نقوی ضمن سخنرانی برای مردم منتظر گفت: «امروز ما باید نشان دهیم که چه اندازه با انقلاب همراه هستیم. مردم لاهور هر کدام یکی از میهمانانی که از شهرهای مختلف برای استقبال آمدهاند را به خانه ببرند و تا فردا از وی پذیرایی کنند.»
این فصل از زندگی محمد علی هم با شکوهی مثال زدنی به پایان رسید.
بازهم دفاع مقدس
به محمد علی خبر رسید که در جبهه دارو به اندازه کافی نیست و او کامیونی اجاره کرد و در کوتاهترین زمان ممکن آن را مملو از دارو کرد. به مرز میرجاوه که رسید به دلیل یک مشکل اداری از ورود او به ایران جلوگیری کردند و باید خود را به کویته ( ۶۰۰کیلومتر دورتر) میرساند و مشکلش را حل میکرد و شاید هر کس دیگری جای او بود قید سفر را میزد.
محمد علی یک روز بعد بازهم خود را به مرز ایران رساند، مسؤولان مرزی به او گفتند: تا زمانی که مشکلت حل نشود نمیتوانی وارد ایران شوی و با تعجب دیدند که محمدعلی در این زمان کم به کویته رفته، مشکل را حل کرده و برگشته! کاری که باید ظرف ۳ روز انجام میشد.
شکنجه در زندانهای آل سعود به عشق امام
محمد علی شنید که کشتار حجاج ایرانی سبب تحریم حج شده و دیگر کسی نیست تا فرمان امام مبنی بر برائت از مشرکین را به انجام برساند. او کسی نبود که به این راحتی از اجرای حرف امام عقب نشینی کند.
از طرف دیگر سعودیها که مطمئن شده بودند ایرانیها به حج نمیآیند خیالشان راحت بود ولی ناگهان با جمعیتی از مردم پاکستان مواجه شدند که تصاویر امام را به دست دارند و شعار برائت از مشرکین سر میدهند.
این محمد علی بود که از یک ماه قبل دوستانش را به عربستان فرستاده بود با پوستر و پلاکارد! تا برائت از مشرکین انجام شود.
ماهها محمدعلی به دلیل همین کارش توسط سعودیها شکنجه شد و پس از پایان شکنجهها لبخندزنان میگفت: «فدای سر امام خمینی تا بازهم شکنجهها شروع شود.»
چمرانِ پاکستان
سفیر انقلاب در دل پاکستان و فرزند انقلابی این کشور سرانجام در ۷ مارس سال ۱۹۹۵ وقتی که نزدیک مطب خود بود توسط عوامل سپاه صحابه به شهادت رسید تا این بخش از وصیتش هم رنگ عمل به خود بگیرد: «کاش خون به خون لشکر خمینی پیوند میخورد تا به برکت آن جوانان عزیز بخشیده میشدم».
روحش شاد و یادش گرامی باد.