پژوهشگر تعلیم و تربیت گفت: ارائه زبانهای دوم و سوم، فعالیتهای پوچ تربیتی مثل محاسبات ذهنی که ارزش تربیتی نداشت و فعالیتهایی که ناظر به تفاخر والدین بود وارد خدمات برخی مهدهای کودک شده است.
به گزارش شهدای ایران، مجتبی همتیفر پژوهشگر تعلیم و تربیت در برنامه مدرسه ایران، اظهار کرد: در
بحث سابقه تربیت در خانه، نظام دایگی را داشتیم که یکی از الگوهای بومی
است که به این موضوع در مدرن شدن نظام آموزشیمان کمتوجهی کردیم و در
الگوهای صنعتی سراغ یتیمخانههای مدرن رفتیم.
وی با بیان اینکه الگوی مهدکودک از الگوی یتیمخانهها برای مادران شاغل گرفته شد، افزود: در ایران، اولین مهدکودکها توسط مسیونرها که گروههای مسیحی بودند که برای تبلیغ آمده بودند، ایجاد شد و به تدریج کودکان ایرانی هم پذیرش شدند و بعدها مهدهای کودک توسط مؤسسان ایرانی تأسیس شد.
همتیفر با اشاره به اینکه ایجاد مهدهای کودک بر اساس یک الگوی وارداتی است، ادامه داد: از قضا با آمدن الگوی وارداتی، الگوی بومی هم کمرنگ شد یعنی نظام دایگی و سیستم خانواده گسترده که این نیاز را پوشش می داد، حذف شد و با یک تحول اجتماعی مواجه شدیم و یک نیاز به دلیل تغییر سبک زندگی ایجاد شد.
وی تصریح کرد: بعد از انقلاب، کودکستانها را به شکل دوپاره اداره کردیم یعنی بخشی با ایده آماده کردن بچهها برای ورود به دبستان به عنوان دوره آمادگی و بعداً دورههای پیشدبستانی اداره شد و بخشی هم نگاه مراقبتی است.
این پژوهشگر تعلیم و تربیت افزود: یکی از چالشهای اساسی که این سالها با آن مواجه بودیم، همین موضوع است یعنی نهادی را تأسیس کردیم که اول زیر مجموعه وزارت بهداشت بود و بعد به وزارت رفاه منتقل شد و زیر مجموعه سازمان بهزیستی قرار گرفت؛ سازمانی که کارش پوشش نابسامانیهای اجتماعی است که از قضا مهدکودکها که برای نگهداری کودکان عادی است هم به این سازمان سپرده شد که جای تأمل دارد و علامت سوال میتوان گذاشت.
وی توضیح داد: به عبارت دیگر یک خدمات رفاهی بر اساس مأموریت وزارت رفاه تعریف شد که ارائه شود چراکه مادران شاغل نیازمند این بودند تا بچههایشان نگهداری شود و به ویژه شهرهای بزرگ که پشتیبان خانواده وجود ندارد و مراکزی به شکل اقتضایی ایجاد شد که آن نیاز را پاسخ دهد و به آنها خدمت دهد ولی بعدها این مراکز خودش خدمت شد چون اقتصاد و مشتریان خودش را داشت و دیگرانی که این نیاز را نداشتند وارد بازی شدند یعنی جنبه فرهنگی پیدا کرد و حضور کودک در مهدکودک به عنوان پرستیژ اجتماعی در برخی طبقات در نظر گرفته شد.
همتیفر با اشاره به آموزشهایی که در مهدهای کودک ارائه میشود، افزود: ارائه زبانهای دوم و سوم، فعالیتهای پوچ تربیتی مثل محاسبات ذهنی که ارزش تربیتی نداشت و فعالیتهایی که ناظر به تفاخر والدین بود وارد خدمات این مراکز شده است و چون سازمان متولی، صلاحیت، کارکرد و مأموریت تربیتی نداشت، خیلی روی این موارد حساس نبود؛ چرا که می خواست مدیریت و نگهداری کند و در جزئیات وارد نمی شد.
وی به واگذاری مهدهای کودک به آموزش و پرورش اشاره کرد و گفت: انتظار میرود با توجه به اصل مأموریتی که بر عهده آموزش و پرورش گذاشته شده است، حساسیت روی مهدهای کودک وجود داشته باشد.
این پژوهشگر تعلیم و تربیت اضافه کرد: دوگانگی از موضوعاتی بود که بین دو سازمان بهزیستی و آموزش و پرورش قریب به ۳۰ سال اخیر، چالشهایی را به وجود آورده است و در این میان نهادهای غیردولتی دیگری هم وارد شدند تا حدی که از ۱۴ نهاد دیگر صحبت می کنند که مراکز مشابه مهدکودک را دارند، مجوز میدهند و فعالیت میکنند.
وی با طرح این پرسش که در نظریه و الگوی پشتیبانمان برای دوره کودکی چه کردیم، گفت:
کاملا کمکاری اتفاق افتاده است؛ رشته پیش دبستانی دوره دکترا ندارد و به لحاظ سطح رتبه ، به رغم اهمیت و حساسیت دوره، سطحش پایین است؛ همچنین انگاره کودکی مشخص نیست و با نگاه بومی و اسلامی یک نظریه مدون و مشخص در حوزه تربیت دوره کودکی وجود ندارد.
همتیفر با اشاره به اینکه نگاه خانواده محور چه می شود و چه مابهازایی دارد، گفت:
شاهدیم برخی مهدهای کودک در میدان عمل به لحاظ برنامه تربیتی اساسا ویترینی از فعالیتهای اقتصادی هستند که شاید نتوانید برای آن ارزش تربیتی قائل شوید یا اثر ضد تربیتی دارد مثلا وارد آموزش مستقیم شده است و به جای اینکه شوق یادگیری را حفظ کند، خلاف آن عمل کرده است.
وی با تأکید بر اینکه فضای غالب در مهدکودکها و پیشدبستانیها همین است و آموزش محوری به شکل مستقیم وجود دارد، افزود: نگاه تجاری در غالب مهدهای کودک و مراکز تربیتی وجود دارد و جنبه نگهداری غالب شده است؛ همین موضوع در نیروی انسانیشان بروز پیدا کرده است و میبینیم که نیروی ارزان قیمتی حاضر است با چند صدهزار تومان مراقب بچه ها باشد و به اصطلاح خاله شود.
این پژوهشگر تعلیم و تربیت افزود: از سوی دیگر مهدهای کودک باید والدین را راضی کنند پس جشن های مختلف باید داشته باشند؛ ایامی که میشود پول گرفت و جشن برگزار کرد.
وی با بیان اینکه وقتی میگوییم مهدهای کودک، خانواده محور باشد یعنی بخش زیادی از آن، توانمندکردن خانواده و مادر در مواجهه با کودک است، گفت: به نظر می آید کار اصلی مهدکودک و مراکز تربیتی دوران کودکی این است. بخشی از آن، خانواده توانمند شود و بخشی را بتواند جبران کند و آنچه ایدهآل به نظر میرسد این است که مکمل و معین خانواده باشد. ولی اکنون به عنوان عابر بانک و مخزن پول درنظر گرفته می شود که می توان پول گرفت و پیش برد.
همتیفر اضافه کرد: البته هستند مراکزی که دغدغه داشتند و تلاشهایی میکردند اما فضای غالب همان است که ذکر کردم؛ وقتی درباره مهدکودک صحبت می کنیم باید مراقب باشیم که بحث تعلیم و تربیت دوره اوان کودکی است و نباید به موضوع صرف مهد کودک و بحثهای ساختاری و نهادی تقلیل پیدا کند. مسأله اصلی ساماندهی تعلیم و تربیت دوره کودکی است.
وی ادامه داد: علوم تربیتی و تعلیم و تربیت در دنیا پیچیده شده است و نمی توانیم به شکل سنتی از آموخته های ضمنی و یادگیری پدر و مادر فقط استفاده کنیم و والدین نباید صرف تقلیدهایی که از الگوهای پدر و مادر خودشان و چیزهایی که دیدند و شنیدند بگویند که پس می توانم یک پدر و مادر خوب باشم بلکه نیاز به دانش و مهارتی دارند.
وی با بیان اینکه الگوی مهدکودک از الگوی یتیمخانهها برای مادران شاغل گرفته شد، افزود: در ایران، اولین مهدکودکها توسط مسیونرها که گروههای مسیحی بودند که برای تبلیغ آمده بودند، ایجاد شد و به تدریج کودکان ایرانی هم پذیرش شدند و بعدها مهدهای کودک توسط مؤسسان ایرانی تأسیس شد.
همتیفر با اشاره به اینکه ایجاد مهدهای کودک بر اساس یک الگوی وارداتی است، ادامه داد: از قضا با آمدن الگوی وارداتی، الگوی بومی هم کمرنگ شد یعنی نظام دایگی و سیستم خانواده گسترده که این نیاز را پوشش می داد، حذف شد و با یک تحول اجتماعی مواجه شدیم و یک نیاز به دلیل تغییر سبک زندگی ایجاد شد.
وی تصریح کرد: بعد از انقلاب، کودکستانها را به شکل دوپاره اداره کردیم یعنی بخشی با ایده آماده کردن بچهها برای ورود به دبستان به عنوان دوره آمادگی و بعداً دورههای پیشدبستانی اداره شد و بخشی هم نگاه مراقبتی است.
این پژوهشگر تعلیم و تربیت افزود: یکی از چالشهای اساسی که این سالها با آن مواجه بودیم، همین موضوع است یعنی نهادی را تأسیس کردیم که اول زیر مجموعه وزارت بهداشت بود و بعد به وزارت رفاه منتقل شد و زیر مجموعه سازمان بهزیستی قرار گرفت؛ سازمانی که کارش پوشش نابسامانیهای اجتماعی است که از قضا مهدکودکها که برای نگهداری کودکان عادی است هم به این سازمان سپرده شد که جای تأمل دارد و علامت سوال میتوان گذاشت.
وی توضیح داد: به عبارت دیگر یک خدمات رفاهی بر اساس مأموریت وزارت رفاه تعریف شد که ارائه شود چراکه مادران شاغل نیازمند این بودند تا بچههایشان نگهداری شود و به ویژه شهرهای بزرگ که پشتیبان خانواده وجود ندارد و مراکزی به شکل اقتضایی ایجاد شد که آن نیاز را پاسخ دهد و به آنها خدمت دهد ولی بعدها این مراکز خودش خدمت شد چون اقتصاد و مشتریان خودش را داشت و دیگرانی که این نیاز را نداشتند وارد بازی شدند یعنی جنبه فرهنگی پیدا کرد و حضور کودک در مهدکودک به عنوان پرستیژ اجتماعی در برخی طبقات در نظر گرفته شد.
همتیفر با اشاره به آموزشهایی که در مهدهای کودک ارائه میشود، افزود: ارائه زبانهای دوم و سوم، فعالیتهای پوچ تربیتی مثل محاسبات ذهنی که ارزش تربیتی نداشت و فعالیتهایی که ناظر به تفاخر والدین بود وارد خدمات این مراکز شده است و چون سازمان متولی، صلاحیت، کارکرد و مأموریت تربیتی نداشت، خیلی روی این موارد حساس نبود؛ چرا که می خواست مدیریت و نگهداری کند و در جزئیات وارد نمی شد.
وی به واگذاری مهدهای کودک به آموزش و پرورش اشاره کرد و گفت: انتظار میرود با توجه به اصل مأموریتی که بر عهده آموزش و پرورش گذاشته شده است، حساسیت روی مهدهای کودک وجود داشته باشد.
این پژوهشگر تعلیم و تربیت اضافه کرد: دوگانگی از موضوعاتی بود که بین دو سازمان بهزیستی و آموزش و پرورش قریب به ۳۰ سال اخیر، چالشهایی را به وجود آورده است و در این میان نهادهای غیردولتی دیگری هم وارد شدند تا حدی که از ۱۴ نهاد دیگر صحبت می کنند که مراکز مشابه مهدکودک را دارند، مجوز میدهند و فعالیت میکنند.
وی با طرح این پرسش که در نظریه و الگوی پشتیبانمان برای دوره کودکی چه کردیم، گفت:
کاملا کمکاری اتفاق افتاده است؛ رشته پیش دبستانی دوره دکترا ندارد و به لحاظ سطح رتبه ، به رغم اهمیت و حساسیت دوره، سطحش پایین است؛ همچنین انگاره کودکی مشخص نیست و با نگاه بومی و اسلامی یک نظریه مدون و مشخص در حوزه تربیت دوره کودکی وجود ندارد.
همتیفر با اشاره به اینکه نگاه خانواده محور چه می شود و چه مابهازایی دارد، گفت:
شاهدیم برخی مهدهای کودک در میدان عمل به لحاظ برنامه تربیتی اساسا ویترینی از فعالیتهای اقتصادی هستند که شاید نتوانید برای آن ارزش تربیتی قائل شوید یا اثر ضد تربیتی دارد مثلا وارد آموزش مستقیم شده است و به جای اینکه شوق یادگیری را حفظ کند، خلاف آن عمل کرده است.
وی با تأکید بر اینکه فضای غالب در مهدکودکها و پیشدبستانیها همین است و آموزش محوری به شکل مستقیم وجود دارد، افزود: نگاه تجاری در غالب مهدهای کودک و مراکز تربیتی وجود دارد و جنبه نگهداری غالب شده است؛ همین موضوع در نیروی انسانیشان بروز پیدا کرده است و میبینیم که نیروی ارزان قیمتی حاضر است با چند صدهزار تومان مراقب بچه ها باشد و به اصطلاح خاله شود.
این پژوهشگر تعلیم و تربیت افزود: از سوی دیگر مهدهای کودک باید والدین را راضی کنند پس جشن های مختلف باید داشته باشند؛ ایامی که میشود پول گرفت و جشن برگزار کرد.
وی با بیان اینکه وقتی میگوییم مهدهای کودک، خانواده محور باشد یعنی بخش زیادی از آن، توانمندکردن خانواده و مادر در مواجهه با کودک است، گفت: به نظر می آید کار اصلی مهدکودک و مراکز تربیتی دوران کودکی این است. بخشی از آن، خانواده توانمند شود و بخشی را بتواند جبران کند و آنچه ایدهآل به نظر میرسد این است که مکمل و معین خانواده باشد. ولی اکنون به عنوان عابر بانک و مخزن پول درنظر گرفته می شود که می توان پول گرفت و پیش برد.
همتیفر اضافه کرد: البته هستند مراکزی که دغدغه داشتند و تلاشهایی میکردند اما فضای غالب همان است که ذکر کردم؛ وقتی درباره مهدکودک صحبت می کنیم باید مراقب باشیم که بحث تعلیم و تربیت دوره اوان کودکی است و نباید به موضوع صرف مهد کودک و بحثهای ساختاری و نهادی تقلیل پیدا کند. مسأله اصلی ساماندهی تعلیم و تربیت دوره کودکی است.
وی ادامه داد: علوم تربیتی و تعلیم و تربیت در دنیا پیچیده شده است و نمی توانیم به شکل سنتی از آموخته های ضمنی و یادگیری پدر و مادر فقط استفاده کنیم و والدین نباید صرف تقلیدهایی که از الگوهای پدر و مادر خودشان و چیزهایی که دیدند و شنیدند بگویند که پس می توانم یک پدر و مادر خوب باشم بلکه نیاز به دانش و مهارتی دارند.