سالها بعد، فرخ نگهدار در مصاحبهای اعتراف کرد که چقدر در برابر آیتالله مصباح یزدی احساس کوچکی کرده بوده و علیرغم مطالعات و ادعای فراوان، به وضوح دید که آیتالله فیلسوف، حتی مارکسیسم را از او بسیار بهتر و علمیتر میشناسد!
به گزارش شهدای ایران، شب عید نوروز 1345 بود و طلاب مبارز حوزه علمیه قم به روال ایّام پس از
تبعید امام، همزمان با خاموش شدن چراغهای حرم حضرت فاطمه معصومه (علیها
السلام) به نشانه زمان تحویل سال، فضای صحن حرم مطهّر را مملو از اعلامیه و
تراکتهایی در حمایت از رهبر تبعیدی نهضت و ادامه مبارزه علیه رژیم شاه
گرداندند. اما برخلاف سال گذشته این بار مزدوران ساواک آماده بودند و به
محض روشن شدن چراغها، چند نفر از آن طلاب مبارز را دستگیر کردند. یکی از
آن طلاب، محمدعلی منتظری بود.
پس از بازداشت محمدعلی منتظری، ماموران رژیم شاه، بیدرنگ به سراغ پدر او، آیتالله منتظری رفته و وی را نیز بازداشت کردند. عصر روز اول فروردین، در حالی که گروهی از اساتید و مدرسین و طلاب حوزه علمیه قم در منزل آیتالله العظمی مرعشی نجفی گرد آمده بودند تا راهی برای آزادی طلاب دستگیرشده و آیتالله منتظری بیابند، خبر رسید که آیتالله ربانی شیرازی نیز از سوی ماموران ساواک دستگیر شده است.
ساواک به خانههای طلاب و روحانیون دستگیرشده هجوم برد و با زیر و رو کردن کتابها و دفاتر و نوشتهها به ارتباط برخی دیگر از مدرسین و اساتید حوزه با بازداشتشدگان پی برد و به دنبال آنها، آیتالله جنتی، آیتالله آذری قمی، حجتالاسلام علیاصغر مروارید، آیتالله ابراهیم امینی و آیتالله علی قدوسی دستگیر شدند.
رژیم شاه از طریق بازرسی منازل این افراد به تشکیلات گسترده و پنهانی در حوزه علمیه قم پی برد که دارای اساسنامه بسیار قوی و محکمی بود. ماموران رژیم شاه که تصور نموده بودند تشکیلات وسیع و پیچیدهای در مخالفت با رژیم شاه در حال فعالیت است، سخت به وحشت افتادند. به همین دلیل دیگر اعضای این جامعه از جمله آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی را هم تحت تعقیب قرار دادند.
آیتالله خامنهای در گفتوگویی درباره آن تشکیلات حوزه فرمودهاند:
«طرح یک تشکیلات عظیم بود که بتواند کلیه تلاشهای مبارزه را در یک جهت و در یک خط قرار بدهد. اساسنامهای هم نوشته بودیم و حق عضویت میپرداختیم و هرکدام هم کاری را برعهده داشتیم.»
اما بخشی از اساسنامه، موضوع را از نظر ساواک مهم گرداند که در ماده 19 آن آمده بود: «نام اعضای جمعیت در دفاتر رمزی بوده و هر سازمان یا شعبهای فقط افراد خود را خواهد شناخت.»
آیتالله امینی در گفتوگویی درباره بازجوییهای آن روز راجع به اساسنامه فوق گفته است:
«... عمال رژیم سخت حساسیت پیدا کرده بودند و از کشف اساسنامه که کاشف بود از وجوه تشکیلات وسیع، به وحشت افتادند... کاملا گیج شده بودند که چه بکنند.... آنها اصرار داشتند که تهیهکننده اساسنامه را بشناسند. میگفتند چنین اساسنامهای کار شما نیست، شما عامل اصلی را معرفی کنید تا آزاد شوید...»
اما کسی که اساسنامه به خط او نوشته شده بود یکی از اساتید و مدرسین حوزه به نام محمدتقی مصباح یزدی بود. از همین روی، آقای مصباح یزدی به مدت شش ماه از قم رفت و به صورت مخفیانه در مناطق مختلف زندگی کرد.
او در طی این مدت اقدام به تغییر خط خود نمود و پس از زندگی پنهانی در آشتیان و رفسنجان و روستاهای یزد، با اسم مستعار به یکی از روستاهای اطراف تهران رفت و سپس به قم بازگشت که به محض بازگشت توسط ساواک دستگیر شد ولی با توجه به تغییر خط و پنهانکاری و زیرکی وی، ساواک نتوانست به نتیجهای برسد.
مسئله دیگر این بود که آیتالله مصباح، گزارشات و صورتجلسات تشکیلات را هم مینوشت و برای اینکه موضوع لو نرود، الفبایی را مبنای نگارش گزارشها قرار داده بود و در واقع خط ویژهای اختراع نموده بود.7 آیتالله خامنهای در این باره گفته اند:
«... آقای مصباح یزدی صورتجلسات را در یک دفتر به زبان رمزی – که خود آن را اختراع کرده بود و به خطوط علوم غریبه شباهت داشت- مینوشت و برای اینکه بیشتر رد گم کند، در آغاز دفتر نوشته بود: کتابی در زمینه علوم غریبه یافتم و آن را رونویسی کردم...»
آیتالله مصباح یک بار دیگر هم پس از حمله ساواک به منزل امام خمینی و کشف نامهای که در اواخر سال 42 به امام نوشته و به دلیل شباهت خط آن نامه با اساسنامه مذکور، دستگیر شد ولی با توجه به تغییر خط ایشان و پاسخهای منفی و سربالایی که به بازجویان میداد، آنها را ناامید و ناموفق باقی گذارد. آیتالله خامنهای درباره این ویژگی آقای مصباح گفتهاند:
«... آقای مصباح تا آخرش هم الحمدلله گیر نیفتاد، از بس که ایشان آرام و با ملاحظه کار میکرد»
اما این آرامش و ملاحظه آیتالله مصباح یزدی در تمام طول سالهای مبارزه و نهضت امام و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت و از همین روی بسیاری حتی نزدیکان و دوستان آیتالله از عمق فعالیتهای انقلابی ایشان اطلاع نداشتند.
از جمله این فعالیتها انتشار نشریه انقلابی و رادیکال به نام «انتقام» بود که در کنار نشریه دیگری از حوزه علمیه قم به نام «بعثت» (با شیوه و روش آرام و معتدل) از 29 آذر 1343 یعنی یک ماه و ده روز پس از تبعید حضرت امام و در شرایط به شدت خفقانبار آن ایام، با بخشی از آیه 22 سوره سجده، «إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُونَ (ما از جنایتکاران جدا انتقام میگیریم) مزیّن گردیده و سرمقالهاش با تیتر «آغاز انتقام» شروع شده بود.
نشریه «انتقام» با انتشار شماره ماهانه و تا 15 مهرماه 1344 به کار خود ادامه داد و تاثیر بسزایی در تداوم مبارزه طلاب و روحانیون پیرو امام خمینی و زنده نگاه داشتن راه و یاد امام در تبعید و همچنین افشای جنایات رژیم شاه داشت. اما پنهان ماندن نقش مهم و محوری آیتالله مصباح در انتشار نشریه فوق آنچنان بود که نه تنها ساواک را گمراه کرد بلکه حتی مبارزانی همچون سید هادی خسروشاهی و علی حجتی کرمانی و اسدالله بادامچیان و... که در چاپ و توزیع نشریات حوزه از جمله نشریه فوق فعالیت داشتند هم از نقش محوری آیتالله مصباح در تهیه و چاپ «انتقام» بیاطلاع بودند و بعضا ایشان را در حدی میدیدند که حداکثر همکاری مختصری دارد!
حتی مرحوم سید هادی خسروشاهی در کتابی که به سال 1368 درباره نشریه «بعثت» انتشار داد هم هنوز از نقش انحصاری آقای مصباح در انتشار «انتقام» مطلع نبود.
تا اینکه در سال 1379 مرحوم خسروشاهی در ادامه انتشار اسناد تاریخ انقلاب اسلامی، به چاپ همه شمارههای نشریه «انتقام» در یک کتاب اقدام کرد و از آنجا متوجه شد که آمادهسازی نشریه فوق از نوشتن مقالات و تکثیر و حتی سیمزنی و بستهبندی آن تماما و منحصرا توسط آیتالله مصباح صورت میگرفته و ایشان هیچ همیار و همکاری به جز در هنگام توزیع نشریه نداشتند و این موضوع را فقط زمانی که مرحوم خسروشاهی از ایشان جویا شد، آیتالله مصباح پس از 35 سال بازگو کرد.
مرحوم خسرو شاهی درباره این خصوصیت آیتالله مصباح یزدی در همان کتاب نوشته است:
«... روش استاد مصباح از همان دوران، مخفیکاری و رازداری و عدم تظاهر بود، بهویژه که ایشان در هیچ زمینهای (زمینههای علمی، فلسفی، سیاسی و...) مایل نبود که خودی نشان بدهد و همواره طبق معتقدات و باورهای خود به کار مبارزه ادامه میداد...»
متاسفانه پس از پیروزی انقلاب، عدهای با سوءاستفاده از تقوای آیتالله مصباح و پرهیز ایشان از خودنمایی و بازگویی مبارزاتش (برخلاف بسیاری دیگر) سعی کردند با تحریف تاریخ، ایشان را کنارمانده از مبارزه نشان دهند، در حالی که به جز آنچه آمد و تنها بخش کوچکی از مجموعه فعالیتهای و مبارزات مرحوم محمدتقی مصباح یزدی بود، اسناد و مدارک برجای مانده تاریخ انقلاب، همگی شاهد امضای صریح آیتالله مصباح بر پای اغلب اعلامیهها و بیانیههای حوزه علمیه قم و اساتید و مدرسین آن در حمایت از امام و انقلاب و علیه شاه و آمریکا و اعوان و انصارش بودهاند.
تاریخ انقلاب گواهی صادق بر فعالیتهای عظیم و موثر آیتالله مصباح در طول سالهای مختلف است، چه هنگامی که در اوایل دهه 1340 با تاسیس مدرسه حقانی در کنار شهید قدوسی و شهید بهشتی به تربیت طلاب انقلابی و مبارز پرداخت و چه زمانی که در ابتدای دهه 50 و در فضای ضد مذهبی آن ایّام، در «موسسه در راه حق» به آگاهسازی جوانان و پاسخ به شبهههای دینی و اعتقادی اشتغال داشت و چه در دوران پس از انقلاب که «موسسه علمی پژوهشی امام خمینی» را مأمن دانشجویان و طلاب بااستعداد و انقلابی گرداند تا با جدیدترین شیوهها و متون آموزشی در ابعاد مختلف بتوانند در برابر هجوم عظیم فرهنگ و اندیشه غرب بایستند و جوانان را آگاه سازند.
او برای دفاع از اسلام و انقلاب، وقتی لازم میدانست، خود لباس رزم میپوشید و به میدان میرفت. اما میدان نبرد او، عرصههای فکری و اندیشه و جدال با تفکرات و نحلههای فکری انحرافی بود. چنان که در اردیبهشت 1360، یکتنه به نبرد فکری با احسان طبری (نماینده حزب توده) و فرخ نگهدار مارکسیست از سوی سازمان به اصطلاح فداییان خلق رفت و در یک برنامه بحث آزاد، نشان داد که آنها تا چه اندازه از نظر فکری و اندیشه عقبمانده هستند.
سالها بعد، فرخ نگهدار در مصاحبهای اعتراف کرد که چقدر در برابر آیتالله مصباح یزدی احساس کوچکی کرده بوده و علیرغم مطالعات و ادعای فراوان، به وضوح دید که آیتالله فیلسوف، حتی مارکسیسم را از او بسیار بهتر و علمیتر میشناسد!
تاثیر فکری و اخلاقی آیتالله مصباح بر روحانیون و طلاب و دانشجویان و نسل جوان با روشی آرام و بدون غوغا و جنجال، باعث شده بود که دشمنان انقلاب و اسلام، او را در ردیف اول هجمه و حملات رسانهای و ترورهای شخصیتی خود قرار دهند. اما علیرغم حجم عظیم تبلیغات سوء علیه آیتالله مصباح، او همچون نامش، همچنان با بصیرت شگرف برگرفته از اسلام ناب محمدی (صلیالله علیه و آله) چراغ روشناییبخشی بود بر راه جوانان و دانشجویان و طلاب؛ تا همچنانکه آرزویش بود، انتظار حضرت ولی عصر (عجلالله تعالی فرجه الشریف) را بهتر درک بکنند و برای سربازیاش آماده شوند.
پس از بازداشت محمدعلی منتظری، ماموران رژیم شاه، بیدرنگ به سراغ پدر او، آیتالله منتظری رفته و وی را نیز بازداشت کردند. عصر روز اول فروردین، در حالی که گروهی از اساتید و مدرسین و طلاب حوزه علمیه قم در منزل آیتالله العظمی مرعشی نجفی گرد آمده بودند تا راهی برای آزادی طلاب دستگیرشده و آیتالله منتظری بیابند، خبر رسید که آیتالله ربانی شیرازی نیز از سوی ماموران ساواک دستگیر شده است.
ساواک به خانههای طلاب و روحانیون دستگیرشده هجوم برد و با زیر و رو کردن کتابها و دفاتر و نوشتهها به ارتباط برخی دیگر از مدرسین و اساتید حوزه با بازداشتشدگان پی برد و به دنبال آنها، آیتالله جنتی، آیتالله آذری قمی، حجتالاسلام علیاصغر مروارید، آیتالله ابراهیم امینی و آیتالله علی قدوسی دستگیر شدند.
رژیم شاه از طریق بازرسی منازل این افراد به تشکیلات گسترده و پنهانی در حوزه علمیه قم پی برد که دارای اساسنامه بسیار قوی و محکمی بود. ماموران رژیم شاه که تصور نموده بودند تشکیلات وسیع و پیچیدهای در مخالفت با رژیم شاه در حال فعالیت است، سخت به وحشت افتادند. به همین دلیل دیگر اعضای این جامعه از جمله آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی را هم تحت تعقیب قرار دادند.
آیتالله خامنهای در گفتوگویی درباره آن تشکیلات حوزه فرمودهاند:
«طرح یک تشکیلات عظیم بود که بتواند کلیه تلاشهای مبارزه را در یک جهت و در یک خط قرار بدهد. اساسنامهای هم نوشته بودیم و حق عضویت میپرداختیم و هرکدام هم کاری را برعهده داشتیم.»
اما بخشی از اساسنامه، موضوع را از نظر ساواک مهم گرداند که در ماده 19 آن آمده بود: «نام اعضای جمعیت در دفاتر رمزی بوده و هر سازمان یا شعبهای فقط افراد خود را خواهد شناخت.»
آیتالله امینی در گفتوگویی درباره بازجوییهای آن روز راجع به اساسنامه فوق گفته است:
«... عمال رژیم سخت حساسیت پیدا کرده بودند و از کشف اساسنامه که کاشف بود از وجوه تشکیلات وسیع، به وحشت افتادند... کاملا گیج شده بودند که چه بکنند.... آنها اصرار داشتند که تهیهکننده اساسنامه را بشناسند. میگفتند چنین اساسنامهای کار شما نیست، شما عامل اصلی را معرفی کنید تا آزاد شوید...»
اما کسی که اساسنامه به خط او نوشته شده بود یکی از اساتید و مدرسین حوزه به نام محمدتقی مصباح یزدی بود. از همین روی، آقای مصباح یزدی به مدت شش ماه از قم رفت و به صورت مخفیانه در مناطق مختلف زندگی کرد.
او در طی این مدت اقدام به تغییر خط خود نمود و پس از زندگی پنهانی در آشتیان و رفسنجان و روستاهای یزد، با اسم مستعار به یکی از روستاهای اطراف تهران رفت و سپس به قم بازگشت که به محض بازگشت توسط ساواک دستگیر شد ولی با توجه به تغییر خط و پنهانکاری و زیرکی وی، ساواک نتوانست به نتیجهای برسد.
مسئله دیگر این بود که آیتالله مصباح، گزارشات و صورتجلسات تشکیلات را هم مینوشت و برای اینکه موضوع لو نرود، الفبایی را مبنای نگارش گزارشها قرار داده بود و در واقع خط ویژهای اختراع نموده بود.7 آیتالله خامنهای در این باره گفته اند:
«... آقای مصباح یزدی صورتجلسات را در یک دفتر به زبان رمزی – که خود آن را اختراع کرده بود و به خطوط علوم غریبه شباهت داشت- مینوشت و برای اینکه بیشتر رد گم کند، در آغاز دفتر نوشته بود: کتابی در زمینه علوم غریبه یافتم و آن را رونویسی کردم...»
آیتالله مصباح یک بار دیگر هم پس از حمله ساواک به منزل امام خمینی و کشف نامهای که در اواخر سال 42 به امام نوشته و به دلیل شباهت خط آن نامه با اساسنامه مذکور، دستگیر شد ولی با توجه به تغییر خط ایشان و پاسخهای منفی و سربالایی که به بازجویان میداد، آنها را ناامید و ناموفق باقی گذارد. آیتالله خامنهای درباره این ویژگی آقای مصباح گفتهاند:
«... آقای مصباح تا آخرش هم الحمدلله گیر نیفتاد، از بس که ایشان آرام و با ملاحظه کار میکرد»
اما این آرامش و ملاحظه آیتالله مصباح یزدی در تمام طول سالهای مبارزه و نهضت امام و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت و از همین روی بسیاری حتی نزدیکان و دوستان آیتالله از عمق فعالیتهای انقلابی ایشان اطلاع نداشتند.
از جمله این فعالیتها انتشار نشریه انقلابی و رادیکال به نام «انتقام» بود که در کنار نشریه دیگری از حوزه علمیه قم به نام «بعثت» (با شیوه و روش آرام و معتدل) از 29 آذر 1343 یعنی یک ماه و ده روز پس از تبعید حضرت امام و در شرایط به شدت خفقانبار آن ایام، با بخشی از آیه 22 سوره سجده، «إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُونَ (ما از جنایتکاران جدا انتقام میگیریم) مزیّن گردیده و سرمقالهاش با تیتر «آغاز انتقام» شروع شده بود.
نشریه «انتقام» با انتشار شماره ماهانه و تا 15 مهرماه 1344 به کار خود ادامه داد و تاثیر بسزایی در تداوم مبارزه طلاب و روحانیون پیرو امام خمینی و زنده نگاه داشتن راه و یاد امام در تبعید و همچنین افشای جنایات رژیم شاه داشت. اما پنهان ماندن نقش مهم و محوری آیتالله مصباح در انتشار نشریه فوق آنچنان بود که نه تنها ساواک را گمراه کرد بلکه حتی مبارزانی همچون سید هادی خسروشاهی و علی حجتی کرمانی و اسدالله بادامچیان و... که در چاپ و توزیع نشریات حوزه از جمله نشریه فوق فعالیت داشتند هم از نقش محوری آیتالله مصباح در تهیه و چاپ «انتقام» بیاطلاع بودند و بعضا ایشان را در حدی میدیدند که حداکثر همکاری مختصری دارد!
حتی مرحوم سید هادی خسروشاهی در کتابی که به سال 1368 درباره نشریه «بعثت» انتشار داد هم هنوز از نقش انحصاری آقای مصباح در انتشار «انتقام» مطلع نبود.
تا اینکه در سال 1379 مرحوم خسروشاهی در ادامه انتشار اسناد تاریخ انقلاب اسلامی، به چاپ همه شمارههای نشریه «انتقام» در یک کتاب اقدام کرد و از آنجا متوجه شد که آمادهسازی نشریه فوق از نوشتن مقالات و تکثیر و حتی سیمزنی و بستهبندی آن تماما و منحصرا توسط آیتالله مصباح صورت میگرفته و ایشان هیچ همیار و همکاری به جز در هنگام توزیع نشریه نداشتند و این موضوع را فقط زمانی که مرحوم خسروشاهی از ایشان جویا شد، آیتالله مصباح پس از 35 سال بازگو کرد.
مرحوم خسرو شاهی درباره این خصوصیت آیتالله مصباح یزدی در همان کتاب نوشته است:
«... روش استاد مصباح از همان دوران، مخفیکاری و رازداری و عدم تظاهر بود، بهویژه که ایشان در هیچ زمینهای (زمینههای علمی، فلسفی، سیاسی و...) مایل نبود که خودی نشان بدهد و همواره طبق معتقدات و باورهای خود به کار مبارزه ادامه میداد...»
متاسفانه پس از پیروزی انقلاب، عدهای با سوءاستفاده از تقوای آیتالله مصباح و پرهیز ایشان از خودنمایی و بازگویی مبارزاتش (برخلاف بسیاری دیگر) سعی کردند با تحریف تاریخ، ایشان را کنارمانده از مبارزه نشان دهند، در حالی که به جز آنچه آمد و تنها بخش کوچکی از مجموعه فعالیتهای و مبارزات مرحوم محمدتقی مصباح یزدی بود، اسناد و مدارک برجای مانده تاریخ انقلاب، همگی شاهد امضای صریح آیتالله مصباح بر پای اغلب اعلامیهها و بیانیههای حوزه علمیه قم و اساتید و مدرسین آن در حمایت از امام و انقلاب و علیه شاه و آمریکا و اعوان و انصارش بودهاند.
تاریخ انقلاب گواهی صادق بر فعالیتهای عظیم و موثر آیتالله مصباح در طول سالهای مختلف است، چه هنگامی که در اوایل دهه 1340 با تاسیس مدرسه حقانی در کنار شهید قدوسی و شهید بهشتی به تربیت طلاب انقلابی و مبارز پرداخت و چه زمانی که در ابتدای دهه 50 و در فضای ضد مذهبی آن ایّام، در «موسسه در راه حق» به آگاهسازی جوانان و پاسخ به شبهههای دینی و اعتقادی اشتغال داشت و چه در دوران پس از انقلاب که «موسسه علمی پژوهشی امام خمینی» را مأمن دانشجویان و طلاب بااستعداد و انقلابی گرداند تا با جدیدترین شیوهها و متون آموزشی در ابعاد مختلف بتوانند در برابر هجوم عظیم فرهنگ و اندیشه غرب بایستند و جوانان را آگاه سازند.
او برای دفاع از اسلام و انقلاب، وقتی لازم میدانست، خود لباس رزم میپوشید و به میدان میرفت. اما میدان نبرد او، عرصههای فکری و اندیشه و جدال با تفکرات و نحلههای فکری انحرافی بود. چنان که در اردیبهشت 1360، یکتنه به نبرد فکری با احسان طبری (نماینده حزب توده) و فرخ نگهدار مارکسیست از سوی سازمان به اصطلاح فداییان خلق رفت و در یک برنامه بحث آزاد، نشان داد که آنها تا چه اندازه از نظر فکری و اندیشه عقبمانده هستند.
سالها بعد، فرخ نگهدار در مصاحبهای اعتراف کرد که چقدر در برابر آیتالله مصباح یزدی احساس کوچکی کرده بوده و علیرغم مطالعات و ادعای فراوان، به وضوح دید که آیتالله فیلسوف، حتی مارکسیسم را از او بسیار بهتر و علمیتر میشناسد!
تاثیر فکری و اخلاقی آیتالله مصباح بر روحانیون و طلاب و دانشجویان و نسل جوان با روشی آرام و بدون غوغا و جنجال، باعث شده بود که دشمنان انقلاب و اسلام، او را در ردیف اول هجمه و حملات رسانهای و ترورهای شخصیتی خود قرار دهند. اما علیرغم حجم عظیم تبلیغات سوء علیه آیتالله مصباح، او همچون نامش، همچنان با بصیرت شگرف برگرفته از اسلام ناب محمدی (صلیالله علیه و آله) چراغ روشناییبخشی بود بر راه جوانان و دانشجویان و طلاب؛ تا همچنانکه آرزویش بود، انتظار حضرت ولی عصر (عجلالله تعالی فرجه الشریف) را بهتر درک بکنند و برای سربازیاش آماده شوند.