14 دی ماه 42 سال قبل رابرت ارنست هایزر معاون فرماندهی نیروهای ارتش آمریکا در اروپا با لباسی مبدل و با یک هواپیمای نظامی از اشتوتگارت آلمان به فرودگاه مهرآباد آمد و انتظار محمدرضا پهلوی برای شنیدن خبر پایان حمایت ایالات متحده از او و اتمام سلطنتش بر ایران را به سر آورد.
به گزارش شهدای ایران، شاید روایتهای متفاوتی از چگونگی سقوط رژیم پهلوی در کتابها و اسناد وجود
داشته باشد اما با مراجعه به کتاب خاطرات محمدرضا شاه، ویلیام هیلی سالیوان
آخرین سفیر آمریکا در ایران و ژنرال هایزر معاون فرماندهی نیروهای ارتش
امریکا در اروپا نزدیک ترین روایت از مرگ سلطنت پهلوی در ایران استخراج می
شود.
*شاهِ در انتظار انقراض
محمدرضا پهلوی در کتاب خاطراتش نوشت: «بالاخره من یک بار ژنرال هایزر را به اتفاق سفیر آمریکا، آقای سولیوان ملاقات کردم. تنها چیزی که مورد علاقه هر دوی آنان بود، دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود.»
ارنست هایزر هم در کتاب خاطراتش نوشت: «اولین مسالهای که باید با آن روبرو میشدیم، رفتن محمدرضا پهلوی بود. باید در مییافتیم که هر کدام از فرماندهان با رفتن محمدرضا پهلوی چه میکردند. واشنگتن درست فکر کرده بود، وظیفه اصلی ما طبق رهنمود کارتر جلوگیری از فرار فرماندهان بعد از رفتن محمدرضا پهلوی بود.»
اوایل پیروزی انقلاب اسلامی وقتی فرماندهان ارتش رژیم پهلوی یکی یکی در اتاقهای مدرسه علوی تهران محاکمه می شدند وقتی در برابر سوال نقش ژنرال هایزر قرار می گرفتند پاسخ های جالبی می دادند نمونه آن نظر سپهبد امیرحسین ربیعی فرمانده نیروی هوایی رژیم پهلوی بود که پاسخ داد:«هایزر، محمدرضا پهلوی را مثل یک موش مرده از ایران بیرون انداخت.»
*ارتباط کنفرانس گوادلوپ با سقوط سلطنت پهلوی
اکثر گزارشهایی که ژنرال هایزر از تهران به پنتاگون و کاخ سفید مخابره کرد همچنان در وضعیت طبقهبندی شده هستند اما اسناد منتشر شده به وضوح نشان میدهد که ژنرالی که جیمی کارتر رییس جمهور وقت امریکا برای اطمینان از اوضاع ایران پس از سقوط سلطنت محمدرضا شاه راهی تهران کرد، در کنار سالیوان به میانجی گری پشت پرده برای حفظ ساختار ارتش ایران در حمایت از دولت شاهپور بختیار و آمادگی برای کودتا و در اختیار گرفتن قدرت در ایران پا در فرودگاه مهرآباد تهران گذاشت.
در آستانه تشکیل دولت بختیار در تاریخ 16 دی 1357، والری ژیسکاردستن رییس جمهور وقت فرانسه از سران دولتهای آمریکا، انگلیس و آلمان غربی درخواست کرد به گوادلوپ یکی از شهرهای فرادریایی فرانسه در دریای کارائیب سفر کنند تا بهطور غیر رسمی راجع به بحرانهای بینالمللی با یکدیگر به بحث و تبادلنظر بپردازند. یکی از مهمترین این بحرانها، به اوج رسیدن نهضت اسلامی ایران بود که به بزرگترین نگرانی غرب مبدل شده بود.
کنفرانس گوادلوپ از ۱۴ تا ۱۷ دی 1357 برگزار شد. جیمز کالاهان وقت نخست وزیر انگلیس در یکی از نشستهای این کنفرانس اوضاع ایران را بحرانی توصیف کرد و گفت:«محمدرضا پهلوی تسلط خود را بر اوضاع از دست داده است و هیچ راه حلی برای جانشینی وی وجود ندارد.
زیرا مردان سیاسی که در صحنه باقی مانده اند، چندان توانا به نظر نمی رسند به علاوه بیشتر آنها به واسطه ارتباط خود با محمدرضا پهلوی و فقدان تجربه سیاسی از ایفای نقش حساس در این دوره بحرانی، انتقال ناتوان هستند.»
والری ژیسکاردستن رییس جمهور وقت فرانسه نیز در این کنفرانس به دو موضوع خطر تجزیه ایران و هراس از مداخله شوروی در امور ایران صحبت کرد. وی تأکید داشت: «در شرایط موجود میبایست از محمدرضا پهلوی به عنوان بهترین گزینه برای نجات ایران حمایت کرد زیرا وی نسبت به دیگر فعالان سیاسی، نگرش واقع بینانهتری نسبت به مسایل مختلف دارد همچنین او در عین حال از حمایت ارتش بهره مند است که می تواند در برابر جریان مذهبی به کار گیرد.»
اما در خلال برگزاری این کنفرانس جیمی کارتر رییس جمهور وقت آمریکا اعلام کرد: «اوضاع ایران به کلی تغییر کرده است و محمدرضا پهلوی دیگر قادر به ماندن و ادامه حکومت نیست زیرا مردم به هیچ وجه خواهان او نیستند.»
او ادامه داد: «من به توانایی ارتش جهت کنترل اوضاع امیدوارم و از آن جایی که سران ارتش تحصیلکرده آمریکا هستند، روابط نزدیکی با فرماندهان ارتش آمریکا دارند.»
بدین ترتیب سران سیاسی کشورهای غربی شرکت کننده در گوادلوپ هیچ امیدی از امکان ادامه سلطنت محمدرضا پهلوی ندید و از این رو تصمیم به پذیرش شکست و کنار گذاشتن وی از حاکمیت ایران شدند.
پس از این اجماع، رییس جمهور وقت امریکا برای حفظ ارتش ایران در برابر انقلابیون تصمیم به فرستادن یک افسر بلندپایه آمریکایی به نام ژنرال رابرت هایزر به ایران گرفت.
سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران در خاطرات خود نوشت: «هایزر عقیده داشت که نیروهای مسلح ایران در موقع لازم وارد میدان خواهند شد و کار را یکسره خواهند کرد، در حالی که من عکس این عقیده را داشتم و فکر میکردم نظامیان ایران اراده و ایمان خود را در این نبرد از دست دادهاند. بیشتر مخالفانی که در خیابانها در مقابل نیروهای مسلح قرار دارند، فرزندان و برادران و دیگر بستگان نزدیک مردان مجهز به تفنگها و مسلسلها هستند.
در یکی از گفتوگوهایمان با هایزر به وی گفتم که سربازان ایرانی با توجه به اعتقادات مذهبی در رویارویی با انقلابی که رنگ مذهبی داشت، قابل اعتماد نیستند. هایزر که تحت تأثیر گزارشهای ژنرالها بود، عکس این عقیده را داشت و همچنان برای نیروهای مسلح ایران نقش تعیینکنندهای قائل بود. با وجود این، هایزر در گزارشهای روزانه خود به واشنگتن ضمن اعلام نظرات خود به دیدگاههای من هم اشاره میکرد و دیدگاههای مرا نیز کموبیش منعکس مینمود.»
*هایزر که بود؟
روبرت ا.داچ هایزر در سال 1924 در کلرادوی آمریکا متولد شد و در سال 1943 پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان برای خدمت در ارتش ثبت نام کرد و در طول جنگ جهانی دوم به عنوان خلبان بمب افکن تا درجه افسری پیش رفت.
اوایل سال 1946 پس از آن که دولت آمریکا تصمیم به ایجاد یک فرماندهی استراتژیک هوایی گرفت هایزر برای کمک به ایجاد بخش بمب افکن فرماندهی استراتژیک داوطلب شد، در جنگ کره و ویتنام نیز فعالانه شرکت کرد و به فرماندهی عملیات ضربتی در فرماندهی بمب افکنهای خاور دور ارتش آمریکا نائل آمد.
برای برنامهریزی مأموریت بمب افکنهای استراتژیک و صدور دستور عملیات روزانه آنها بر عهده هایزر قرار داشت. او بعد از بیست سال خدمت در ارتش آمریکا در سال 1972 به درجه سرلشکری رسید و مأمور خدمت در پنتاگون شد. مسؤولیت هایزر در این دوره نظارت بر برنامههای فروش نظامی نیروی هوایی در سراسر جهان بود.
وی برای فروش ادوات نظامی نیروی هوایی به رژیم پهلوی چند بار به ایران سفر کرد. در سال 1975 توسط رئیسجمهور وقت آمریکا به درجه ژنرالی ارتقا یافت و برای تصدی پست معاون فرماندهی کل نیروهای آمریکا در اروپا تحت فرماندهی ژنرال الکساندر ال هیگ به اشتوتگارت آلمان رفت.
وی در این مسؤولیت اداره بیش از 320 هزار نیروی نظامی آمریکایی و نظارت بر آنها و نیز تمامی فروشهای نظامی خارجی و برنامههای کمک نظامی به 44 کشور را عهدهدار بود.
هایزر در جریان اوجگیری نهضت انقلاب اسلامی ایران و پس از ناامیدی سیاستمداران آمریکایی از پهلوی پسر با هدف جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی 14 دی ماه 1357 به طور مخفیانه وارد ایران شد و طی یک ماه حضور در ایران تلاش همه جانبه ای برای دستیابی به اهداف ماموریتش انجام داد.
هایزر در کتاب خاطراتش به نام ماموریت در تهران با اشاره نحوه ورودش به تهران در کتاب مأموریت در تهران نوشت: «خبر ورود من به ایران به طور سری به اطلاع ژنرال فیلیپ گاست رییس هیأت مستشاری آمریکا در ایران رسیده بود. ترتیب استقبال از من، به طور مخفیانه داده شده بود. درهای هواپیما که باز شد، چندین نظامی آمریکایی وارد هواپیما شدند.
برخی از آنها، لباس نظامی بر تن داشتند و برخی دیگر، لباس شخصی پوشیده بودند و برای تخلیه سوخت وارد هواپیما شدند. من از هواپیما دور شدم... در سفرهای قبلی، مهمترین رهبران نظامی حکومت شاه در فرودگاه به استقبال من میآمدند. مراسم استقبال، پرطمطراق بود اما این بار با همیشه فرق میکرد.»
هایزر در شب اول ورودش به تهران هم با اشاره به وضعیت شهر نوشت: «عبور از خیابانهای تهران، برای من تکاندهنده بود. خیابانها خالی بودند، حتی یک اتومبیل، اتوبوس یا موتورسیکلت هم در خیابانها دیده نمیشد.
از میدان شهیاد (آزادی) تا آن سوی شهر، همه جا تعطیل به نظر میرسید. مغازهها بسته بودند، پیادهروها خالی و جایگاههای بنزین تعطیل بودند.
روی پنجرهها یک در میان تصویر آیتالله خمینی دیده میشد. نیروهای مخالف، کنترل ارگانهای حیاتی را در دست گرفته بودند.»
هایزر در ادامه نوشت: «مردم فریاد میزدند «الله اکبر» و صدا از پشت بامهای نزدیک به گوش میرسید به هر فریادی از گوشهای دیگر پاسخ داده میشد. در تاریکی صدای تیراندازی از سلاحهای خودکار شنیده میشد.»
*منابع
1-هایزر، رابرت، مأموریت در تهران، ع. رشیدی، تهران، اطلاعات، 1374، ص 18.
2-همان.
3-همان، ص 19
4- گاهشمار انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی- ج 9، روزهای 14 و 15 دی
محمدرضا پهلوی در کتاب خاطراتش نوشت: «بالاخره من یک بار ژنرال هایزر را به اتفاق سفیر آمریکا، آقای سولیوان ملاقات کردم. تنها چیزی که مورد علاقه هر دوی آنان بود، دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود.»
ارنست هایزر هم در کتاب خاطراتش نوشت: «اولین مسالهای که باید با آن روبرو میشدیم، رفتن محمدرضا پهلوی بود. باید در مییافتیم که هر کدام از فرماندهان با رفتن محمدرضا پهلوی چه میکردند. واشنگتن درست فکر کرده بود، وظیفه اصلی ما طبق رهنمود کارتر جلوگیری از فرار فرماندهان بعد از رفتن محمدرضا پهلوی بود.»
اوایل پیروزی انقلاب اسلامی وقتی فرماندهان ارتش رژیم پهلوی یکی یکی در اتاقهای مدرسه علوی تهران محاکمه می شدند وقتی در برابر سوال نقش ژنرال هایزر قرار می گرفتند پاسخ های جالبی می دادند نمونه آن نظر سپهبد امیرحسین ربیعی فرمانده نیروی هوایی رژیم پهلوی بود که پاسخ داد:«هایزر، محمدرضا پهلوی را مثل یک موش مرده از ایران بیرون انداخت.»
*ارتباط کنفرانس گوادلوپ با سقوط سلطنت پهلوی
اکثر گزارشهایی که ژنرال هایزر از تهران به پنتاگون و کاخ سفید مخابره کرد همچنان در وضعیت طبقهبندی شده هستند اما اسناد منتشر شده به وضوح نشان میدهد که ژنرالی که جیمی کارتر رییس جمهور وقت امریکا برای اطمینان از اوضاع ایران پس از سقوط سلطنت محمدرضا شاه راهی تهران کرد، در کنار سالیوان به میانجی گری پشت پرده برای حفظ ساختار ارتش ایران در حمایت از دولت شاهپور بختیار و آمادگی برای کودتا و در اختیار گرفتن قدرت در ایران پا در فرودگاه مهرآباد تهران گذاشت.
در آستانه تشکیل دولت بختیار در تاریخ 16 دی 1357، والری ژیسکاردستن رییس جمهور وقت فرانسه از سران دولتهای آمریکا، انگلیس و آلمان غربی درخواست کرد به گوادلوپ یکی از شهرهای فرادریایی فرانسه در دریای کارائیب سفر کنند تا بهطور غیر رسمی راجع به بحرانهای بینالمللی با یکدیگر به بحث و تبادلنظر بپردازند. یکی از مهمترین این بحرانها، به اوج رسیدن نهضت اسلامی ایران بود که به بزرگترین نگرانی غرب مبدل شده بود.
کنفرانس گوادلوپ از ۱۴ تا ۱۷ دی 1357 برگزار شد. جیمز کالاهان وقت نخست وزیر انگلیس در یکی از نشستهای این کنفرانس اوضاع ایران را بحرانی توصیف کرد و گفت:«محمدرضا پهلوی تسلط خود را بر اوضاع از دست داده است و هیچ راه حلی برای جانشینی وی وجود ندارد.
زیرا مردان سیاسی که در صحنه باقی مانده اند، چندان توانا به نظر نمی رسند به علاوه بیشتر آنها به واسطه ارتباط خود با محمدرضا پهلوی و فقدان تجربه سیاسی از ایفای نقش حساس در این دوره بحرانی، انتقال ناتوان هستند.»
والری ژیسکاردستن رییس جمهور وقت فرانسه نیز در این کنفرانس به دو موضوع خطر تجزیه ایران و هراس از مداخله شوروی در امور ایران صحبت کرد. وی تأکید داشت: «در شرایط موجود میبایست از محمدرضا پهلوی به عنوان بهترین گزینه برای نجات ایران حمایت کرد زیرا وی نسبت به دیگر فعالان سیاسی، نگرش واقع بینانهتری نسبت به مسایل مختلف دارد همچنین او در عین حال از حمایت ارتش بهره مند است که می تواند در برابر جریان مذهبی به کار گیرد.»
اما در خلال برگزاری این کنفرانس جیمی کارتر رییس جمهور وقت آمریکا اعلام کرد: «اوضاع ایران به کلی تغییر کرده است و محمدرضا پهلوی دیگر قادر به ماندن و ادامه حکومت نیست زیرا مردم به هیچ وجه خواهان او نیستند.»
او ادامه داد: «من به توانایی ارتش جهت کنترل اوضاع امیدوارم و از آن جایی که سران ارتش تحصیلکرده آمریکا هستند، روابط نزدیکی با فرماندهان ارتش آمریکا دارند.»
بدین ترتیب سران سیاسی کشورهای غربی شرکت کننده در گوادلوپ هیچ امیدی از امکان ادامه سلطنت محمدرضا پهلوی ندید و از این رو تصمیم به پذیرش شکست و کنار گذاشتن وی از حاکمیت ایران شدند.
پس از این اجماع، رییس جمهور وقت امریکا برای حفظ ارتش ایران در برابر انقلابیون تصمیم به فرستادن یک افسر بلندپایه آمریکایی به نام ژنرال رابرت هایزر به ایران گرفت.
سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران در خاطرات خود نوشت: «هایزر عقیده داشت که نیروهای مسلح ایران در موقع لازم وارد میدان خواهند شد و کار را یکسره خواهند کرد، در حالی که من عکس این عقیده را داشتم و فکر میکردم نظامیان ایران اراده و ایمان خود را در این نبرد از دست دادهاند. بیشتر مخالفانی که در خیابانها در مقابل نیروهای مسلح قرار دارند، فرزندان و برادران و دیگر بستگان نزدیک مردان مجهز به تفنگها و مسلسلها هستند.
در یکی از گفتوگوهایمان با هایزر به وی گفتم که سربازان ایرانی با توجه به اعتقادات مذهبی در رویارویی با انقلابی که رنگ مذهبی داشت، قابل اعتماد نیستند. هایزر که تحت تأثیر گزارشهای ژنرالها بود، عکس این عقیده را داشت و همچنان برای نیروهای مسلح ایران نقش تعیینکنندهای قائل بود. با وجود این، هایزر در گزارشهای روزانه خود به واشنگتن ضمن اعلام نظرات خود به دیدگاههای من هم اشاره میکرد و دیدگاههای مرا نیز کموبیش منعکس مینمود.»
*هایزر که بود؟
روبرت ا.داچ هایزر در سال 1924 در کلرادوی آمریکا متولد شد و در سال 1943 پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان برای خدمت در ارتش ثبت نام کرد و در طول جنگ جهانی دوم به عنوان خلبان بمب افکن تا درجه افسری پیش رفت.
اوایل سال 1946 پس از آن که دولت آمریکا تصمیم به ایجاد یک فرماندهی استراتژیک هوایی گرفت هایزر برای کمک به ایجاد بخش بمب افکن فرماندهی استراتژیک داوطلب شد، در جنگ کره و ویتنام نیز فعالانه شرکت کرد و به فرماندهی عملیات ضربتی در فرماندهی بمب افکنهای خاور دور ارتش آمریکا نائل آمد.
برای برنامهریزی مأموریت بمب افکنهای استراتژیک و صدور دستور عملیات روزانه آنها بر عهده هایزر قرار داشت. او بعد از بیست سال خدمت در ارتش آمریکا در سال 1972 به درجه سرلشکری رسید و مأمور خدمت در پنتاگون شد. مسؤولیت هایزر در این دوره نظارت بر برنامههای فروش نظامی نیروی هوایی در سراسر جهان بود.
وی برای فروش ادوات نظامی نیروی هوایی به رژیم پهلوی چند بار به ایران سفر کرد. در سال 1975 توسط رئیسجمهور وقت آمریکا به درجه ژنرالی ارتقا یافت و برای تصدی پست معاون فرماندهی کل نیروهای آمریکا در اروپا تحت فرماندهی ژنرال الکساندر ال هیگ به اشتوتگارت آلمان رفت.
وی در این مسؤولیت اداره بیش از 320 هزار نیروی نظامی آمریکایی و نظارت بر آنها و نیز تمامی فروشهای نظامی خارجی و برنامههای کمک نظامی به 44 کشور را عهدهدار بود.
هایزر در جریان اوجگیری نهضت انقلاب اسلامی ایران و پس از ناامیدی سیاستمداران آمریکایی از پهلوی پسر با هدف جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی 14 دی ماه 1357 به طور مخفیانه وارد ایران شد و طی یک ماه حضور در ایران تلاش همه جانبه ای برای دستیابی به اهداف ماموریتش انجام داد.
هایزر در کتاب خاطراتش به نام ماموریت در تهران با اشاره نحوه ورودش به تهران در کتاب مأموریت در تهران نوشت: «خبر ورود من به ایران به طور سری به اطلاع ژنرال فیلیپ گاست رییس هیأت مستشاری آمریکا در ایران رسیده بود. ترتیب استقبال از من، به طور مخفیانه داده شده بود. درهای هواپیما که باز شد، چندین نظامی آمریکایی وارد هواپیما شدند.
برخی از آنها، لباس نظامی بر تن داشتند و برخی دیگر، لباس شخصی پوشیده بودند و برای تخلیه سوخت وارد هواپیما شدند. من از هواپیما دور شدم... در سفرهای قبلی، مهمترین رهبران نظامی حکومت شاه در فرودگاه به استقبال من میآمدند. مراسم استقبال، پرطمطراق بود اما این بار با همیشه فرق میکرد.»
هایزر در شب اول ورودش به تهران هم با اشاره به وضعیت شهر نوشت: «عبور از خیابانهای تهران، برای من تکاندهنده بود. خیابانها خالی بودند، حتی یک اتومبیل، اتوبوس یا موتورسیکلت هم در خیابانها دیده نمیشد.
از میدان شهیاد (آزادی) تا آن سوی شهر، همه جا تعطیل به نظر میرسید. مغازهها بسته بودند، پیادهروها خالی و جایگاههای بنزین تعطیل بودند.
روی پنجرهها یک در میان تصویر آیتالله خمینی دیده میشد. نیروهای مخالف، کنترل ارگانهای حیاتی را در دست گرفته بودند.»
هایزر در ادامه نوشت: «مردم فریاد میزدند «الله اکبر» و صدا از پشت بامهای نزدیک به گوش میرسید به هر فریادی از گوشهای دیگر پاسخ داده میشد. در تاریکی صدای تیراندازی از سلاحهای خودکار شنیده میشد.»
*منابع
1-هایزر، رابرت، مأموریت در تهران، ع. رشیدی، تهران، اطلاعات، 1374، ص 18.
2-همان.
3-همان، ص 19
4- گاهشمار انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی- ج 9، روزهای 14 و 15 دی