اظهارات برخی شخصیتهای سیاسی در غرب نیز دلالت بر این سناریو میکند. به عنوان مثال «جان برنان» رییس سابق آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا این اقدام را تلاشی برای ایجاد مانع بر سر راه ایران و دولت آینده آمریکا دانست. برنی سندرز سناتور آمریکایی نیز ترور فخریزاده را تلاش برای تضعیف دیپلماسی بین ایران و آمریکا خواند. با این حال سؤال اصلی اینجاست که آیا شواهد موجود نیز چنین سناریویی را تأیید میکند؟
به نظر میرسد، با توجه به برخی اظهارنظرها و سوابق قبلی دموکراتها میتوان به نتیجهای غیر از بحث فعلی رسید.
* دوبویتز و آنچه در توییت خود به آن اشاره کرد
کمتر کسی است که از تأثیر لابی صهیونیستی موسوم به «بنیاد دفاع از دموکراسیها» و مدیر اجرایی آن «مارک دوبویتز» بر روی سیاستهای دولت ترامپ و نتانیاهو شک داشته باشد. اساساً بسیاری از طرحهای خصمانه در زمان دولت ترامپ در این اندیشکده پخت و پز و به مراکز تصمیمگیری در آمریکا ارائه شده است.
در این میان پست دوبویتز در شبکه اجتماعی توییتر درباره عملیات ترور شهید فخریزاده میتواند زوایای جدیدی از اهداف این اقدام آشکار کند.
وی در پست خود نوشت: همچنان که تقریباً دو ماه تا روی کار آمدن جو بایدن باقی مانده، زمان زیادی برای آمریکا و اسرائیل مانده تا آسیب سختی به رژیم ایران وارد کنند و اهرم فشاری برای دولت بایدن ایجاد کنند.
اولین نکتهای که در این پست به چشم میخورد احتمال ادامه یافتن چنین اقداماتی است. کمااینکه پیش از این در گزارشهای رسانههایی همچون «تایمز اسراییل» بر دامنهدار بودن چنین اقداماتی تاکید شده بود. اما نکته مهمتر تاکید وی بر این است که چنین عملیاتهایی میتواند اهرم فشاری برای دولت بایدن در مقابل ایران ایجاد کند.
واقعیت این است که دولت بایدن علیرغم رویکرد نسبتا متفاوت نسبت به دولت ترامپ باز هم نمیتواند بر خلاف واقعیتهای میدانی عمل کند. اساساً یک مذاکره در شرایطی میتواند به یک توافق متوازن منجر شود که توازن قوا بین دو طرف برقرار باشد. به نظر میرسد که این عملیات و شاید عملیاتهای مشابه دیگر با این هدف انجام میشود تا واقعیت میدانی را برای ایران تغییر دهد.
در این صورت به احتمال زیاد واشنگتن تنها به نوعی بازگشت ناقص به برجام رضایت خواهد که میتواند شامل آزاد شدن برخی ذخایر پولی و همچنین امکان فروش نفت تا یک سقف محدود باشد. این در حالی است که ما در حسن نیت دولت بایدن شکی نداشته باشیم اما مرور تاریخ نشان میدهد که اتفاقاً دموکراتها سابقهای طولانی در عملیاتهای مخفیانه علیه زیر ساختهای هستهای ایران دارند.
* چه چیز ویروسهای رایانهای را به جان صنعت هستهای ایران انداخت
بحث انجام عملیاتهای مخفیانه و سری علیه برنامه هستهای ایران و زیرساختهای مرتبط با آن قدمتی به اندازه راهاندازی آن دارد؛ چه زمانی که آمریکاییها در زمان دولت کلینتون تلاش کردند تا مسیر خریدهای هستهای ایران را ردیابی کنند و چه زمانی که در دولت بوش و در قالب عملیات «مرلین» تلاش شد تا اطلاعات و نقشههای غلط به ایران فروخته شود.
با این حال و با قاطعیت میتوان گفت که عملیات پنهانی علیه زیرساختهای هستهای ایران در زمان دولت «باراک اوباما» به بلوغ خود نزدیک شد. عملیاتهایی که اتفاقاً با همکاری نزدیک دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی اجرا شد و گزارش رسانههای غربی نشان میداد که هماهنگی نزدیکی بین این دو در جریان وجود داشت.
یکی از این اقدامات هدف قراردادن زیر ساختهای هستهای ایران با استفاده از ویروسهای رایانهای همچون استاکسنت بود. استفاده از ویروسهای رایانهای در قالب طرحی به نام «المپیک» در زمان دولت «جورج بوش پسر» در سال 2007 میلادی آغاز شد. هدف از این برنامه توسعه تسلیحات سایبری برای هدف قرار دادن زیرساختهای هستهای ایران بود که آژانس امنیتی آمریکا و واحد 8200 سازمان اطلاعات جاسوسی ارتش رژیم صهیونیستی در آن دست داشتند.
در قالب همین برنامه بود که دولت اوباما در حالی که بایدن معاون اولی وی را بر عهده داشت، دستور ساخت ویروس رایانهای را برای انهدام تجهیزات هستهای ایران صادر کرد. این ویروس به وسیله یک یارانه جانبی به این تجهیزات انتقال یافت و منجر به خساراتی شد. این اقدام حتی مورد اعتراض روسیه نیز قرار گرفت چرا که صدماتی به تاسیسات رآکتور هستهای بوشهر وارد کرد.
البته این تنها اقدام آمریکا در دوران اوباما برای هدف قراردادن سامانههای زیر ساختی ایران نبود بلکه چند ویروس رایانهای دیگر هم برای هدف قرار دادن زیرساختهای ایران طراحی شدند.
اوج این اقدامات راهاندازی یک طرح ویژه با نام «نیترو-زئوس» بود. این طرح دقیقاً با این هدف توسعه یافته بود تا بتواند جایگزین یک اقدام نظامی علیه ایران شود. حمله و نفوذ در این سطح به ساختار شبکههای کامپیوتری و پردازشی ایران میتوانست ارتباطات، شبکه توزیع نیروی برق، و سایر سیستم های حیاتی ایران را تا سطحی که مورد نظر حملهکنندگان باشد دچار اخلال یا فرسایش کند.
* ترورهایی که با حمایت آمریکاییها انجام شد
با این حال اوج عملیاتهای مخفیانه علیه ایران را میتوان در زمان ترور دانشمندان ایران بین سالهای 88 تا 90 شمسی دید. هدف از این اقدامات حذف مهرههای کلیدی برنامه هستهای ایران و ایجاد ارعاب بین جوانانی بود که قصد پیوستن به برنامه هستهای صلحآمیز ایران را داشتند.
هرگز روشن نشد که عمق همکاری بین آمریکای زمان اوباما و رژیم صهیونیستی در عملیاتهای ترور تا چه میزان بود؛ به ظاهر آمریکاییها نارضایتی خود را از انجام چنین ترورهایی بیان میکردند اما نشانههای جدی در خصوص همکاری مشترک نهادهای اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی در این باره وجود دارد.
به عنوان مثال گزارشی که در سال 2012 در مجله ساندیتایمز منتشر شد، نشان میداد که عوامل اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در پوشش ماموران اطلاعاتی آمریکا با عناصر ضدانقلاب در خارج از کشور دیدار و تلاش میکردند تا آنان را برای همکاری در عملیاتهای تروریستی خود جذب کنند.
همچنین یک خط اطلاعاتی دو جانبه بین دو طرف برقرار بود که اجازه تبادل اطلاعات تا سطوح کاملاً محرمانه و سری را به طرفین می داد و نکته جالب اینجاست که این بعدها روشن شد اوباما نیز بیشتر با عملیاتهای مخفیانه در ایران موافق است تا امکان انکار نقش واشنگتن در چنین اقداماتی فراهم شود.
در مورد ترور اخیر شهید فخریزاده نیز این احتمال وجود دارد که در آینده گزارشهایی از همکاریهای سازمانهای اطلاعاتی آمریکایی و صهیونیستی منتشر شود.
* آمریکاییها چه چیز را جدی خواهند گرفت
در این میان تلاش برخی مقامات آمریکایی برای رد نقش آمریکا یا دعوت ایران به آرامش در این راستا صورت میگیرد تا ریسک هرگونه اقدامی از سوی ایران به شدت کاهش یابد. به طور حتم دولت بایدن میداند که یک درگیری جدی که منجر به عقبنشینی رژیم صهیونیستی شود موقعیت ایران را به شدت تقویت خواهد کرد.
در سال 2012 میلادی دولت اوباما همزمان با اذعان به حق ایران برای غنیسازی موافقت کرد که آمریکا توان جدی برای انهدام برنامه هستهای ایران را نداشت. در جلسهای که قبل از مذاکرات نهایی برجام بین اوباما و سناتورهای دموکرات صورت گرفت وی به این نکته اشاره کرد که برخورد نظامی با ایران میتواند به صورت مستقیم به اسرائیل ضربه وارد کند.
در شرایط فعلی نیز مهمترین نگرانی دموکراتها که بارها از سوی برخی تحلیلگران بیان شده بازگشت سریع ایران به سمت احیای ظرفیتهای هستهای خود است؛ رویدادی که میتواند آمریکا را در شرایط سختی قرار دهد. در این میان انجام چنین ترورهایی و بردن ایران به موضع انفعال سبب میشود تا این تهدید در مقابل دولت بایدن معتبر جلوه نکند که نتیجه نهایی آن سختتر شدن موضع بایدن و دموکراتها در ابتدای دولت است.
با در نظر گرفتن شرایط فعلی و جمعبندی موارد فوق میتوان گفت که اشتباه راهبردی جدی گرفتن تقابل بین رژیم صهیونیستی و آمریکا در چنین مواردی است. دولت بایدن تا زمانی که درباره عدم هزینه بالا در صورت چنین اقداماتی اطمینان حاصل نکند، در نهان از چنین ترورهایی حمایت خواهد کرد تا همانگونه که دوبویتز به آن اشاره کرد، به عنوان یک ابزار فشار از آن استفاده کند.
موضع قاطعانه ایران میتواند نه تنها محاسبه صهیونیستها را بر هم بزند بلکه از محاسبات غلط در نظام تحلیلی آمریکاییها هم جلوگیری کند.