مرحوم علامه محمدتقی جعفری هنگامی که احساس کرد، برخی افراد میخواهند میان او و دیگران تبعیضی قائل شوند، گفت: من کتاب وجدان نوشتهام. چگونه میتوانم وجدان خود را زیر پا بگذارم؟
به گزارش شهدای ایران، دیروز ۲۵ آبان مصادف با سالروز رحلت اندیشمندی بزرگ و فیلسوفی ژرف اندیش است؛ فیلسوفی که بیش از ۱۰۰ کتاب و اثر مکتوب از خود به جای گذاشت و در سطح جهانی میان فیلسوفان دنیای غرب نیز جایی باز کرده بود.
عبدالله نصری که یکی از شاگردان علامه محمدتقی جعفری است، او در مقدمه کتاب تکاپوگر اندیشهها می نویسد: از دهه چهل به بعد که به شهرت رسید، برخی دانشگاه ها تقاضای تدریس و عضو هیئت علمی در دانشگاه را داشتند و او هر بار سر زد. یک بار هم دانشگاه تبریز اصرار بسیار کرد و او در جمع اساتید آنجا حاضر شد تا عذر خود را اعلام کند.
وی افزود: مسئولان دانشگاه که احساس می کردند مسئله زمان برای او مهم است و چه بسا رفت و آمد، وقت او را بگیرد؛ پیشنهاد کردند شما فقط یک روز در هفته در دانشگاه حضور پیدا کنید. او که دید می خواهند میان او و اساتید دیگر تبعیض قائل شوند در پاسخ گفت: آخر من کتاب وجدان نوشته ام. چگونه می توانم وجدان خود را زیر پا بگذارم.
این استاد فلسفه ادامه داد: یک بار گفت وقتی تفسیر مثنوی به پایان رسید، سر به سجده گذاشتم تا خدا را شکر کنم که از عهده چنین کاری برآمده ام. ناگهان به خود آمدم چرا می خواهم چنین نیایش کنم؟ مگر این کار را که من کرده ام که آن را به خودم منسوب می دارم؟ این کار، کار من نبوده بلکه کار خدا بوده است. لذا خدا را به خاطر توفیق و عنایتش نسبت به خودم شکر گزاردم.
وی در جایی دیگر تاکید کرد: او هرگز اهل سفارش نبود و حتی یک بار که فرزندش به عنوان یک ناشر خواست از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وام دریافت کند، آن هم وامی که به اکثر ناشران تعلق می گرفت، او مخالفت کرد و اجازه نداد فرزندش وام بگیرد تا چه رسد که سفارش هم بکند.
نصری افزود: او به عموم مردم علاقه بسیار داشت و همواره در تلاش بود چهره مردمی خود را حفظ کند. قبل از کنگره بزرگداشتش همواره با برگزاری آن مخالفت می کرد و اصرار داشت چنین اقدامی صورت نگیرد. یک بار از او سوال کردم چرا این همه اصرار بر عدم برگزاری مراسم دارید، دلایلی را ذکر کرد که یکی هم این بود بگذارید یک روحانی هم برای مردم باقی بماند. همواره نگران بود مبادا توده های مردم نسبت به روحانیت دید منفی پیدا کنند.
بعد از کنگره برخی از کسانی که آشنایی چندانی با او نداشتند، ارادت پیدا کردند و طالب دیدار حضوری و استفاده از محضرش شدند. از آنجا که عادت داشت خود تلفن های افراد را پاسخ دهد، کثرت تماس ها و ارتباط ها، اخلال در کارهای فکری اش ایجاد کرد. اطرافیان خواستند خود به همه تلفن ها پاسخ نگوید اما راضی نشد و در پاسخ آن ها گفت مردم از من انتظار دارند و من نمی توانم آن ها را ناراحت کنم و تا آخرین روزهای بیماری، کسی نتوانست او را مجاب کند.
نصری نوشت: اکنون که او رفته است دیگر سراغ چه کسی را می توان گرفت که با آن توشه علمی فراوان آرام در کنارت بنشیند و به حرف هایت گوش دهد؟ به گونه ای با همه مردم چه عالم و چه عامی رفتار می کرد که هیچ کس برای سخن گفتن با او حجابی را میان خود و او احساس نمی کرد؛ مخصوصا حجاب علم. هیچ وقت قیافه عالمانه و فیلسوفانه به خود نگرفت و از همین جا بود که به دیگران اجازه می داد با او راحت سخن بگویند و حتی درد دل کنند.
وی افزود: یک بار دانشجوی دختری که تا سر حد خودکشی پیش رفته بود به سراغ او آمد و از بیهوده بودن حیات و زندگی سخن گفت. خیلی آرام و محجوب به حرف هایش گوش کرد. ساعت ها نشست و با او پدرانه سخن گفت و به عنوان یک طبیب روح برای او نسخه های شفابخش پیچید. از او خواست که مجددا بیاید و از حال و روزگار خود سخن گوید. بعد از مدتی که از او خبری نشد، شخصا به منزل او تلفن زد و سراغ حالش را گرفت و به منزل فراخواند و به این ترتیب آن قدر روزها برای او صرف وقت کرد تا آن جوان را از بحران روحی نجات داد.
با این که وقت یک عالم، آن هم عالمی مانند او که همواره در حال خواندن و نوشتن بود، ارزش بسیار دارد و هر اندیشمندی در سن و سال او می بایست در فکر به اتمام رساندن کارهای نماتمام خود باشد، هرگز حل مشکلات مردم را کم اهمیت تر از مسائل علمی خود نمی دانست و چه اختلافات خانوادگی و کاری افراد را که حل نکرد و چه کدورت ها و دشمنی ها را که از میان نبرد.
این علامه فقید بیش از ده ها مصاحبه و مکاتبه با دانشمندان و فیلسوفان جهان داشته که می توان به مکاتبات علامه با برتدراند راسل اشاره کرد. البته این علامه شهیر طی ده ها سال در مجامع و کنفرانس های بین المللی به بیان مواضع فلسفی و حقوقی اسلام پرداخته است.
آیت الله علی اکبر رشاد رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز معتقد است گذر زمان منزلت علمی آیت الله محمدتقی جعفری را آشکارتر می کند و از سوی دیگر خلا وجود پربرکتش را نمایان تر ساخته است.
وی افزود: استاد علامه محمدتقی جعفری با افزون بر نیم قرن فعالیت علمی خستگی ناپذیر در راه رشد و اعتلای حکمت، فرهنگ و معارف دینی و کوشش ثمربخش در جهت گشودن ژرف ترین وجوه دین و خرد، آثار منحصر به فردی را به عصه علم و دین و فرهنگ عرضه کرد. از غور در دریای مثنوی گرفته تا صعود به چکاد رفیع نهج البلاغه، از طرح مباحث فلسفی و هستی شناختی و انسان شناختی عمیق تا کاوش های کلامی و بررسی های حقوقی و فقهی.
استاد محمدتقی جعفری به سال ۱۳۰۲ خورشیدی در یکی از خانواده های متدیّن شهر تبریز چشم به جهان گشود و با ورود به مدارس جدید و تعلیماتی که در تبریز آن زمان، تازه دایر شده بود، راه خود را برای صعود به قله های تفکر گشود.
او چون خواندن و نوشتن را پیش از آغاز دبستان، از مادر خویش فرا گرفته بود، به صلاحدید مدیر مدرسه، درس و تحصیل را از کلاس چهارم ابتدایی آغاز کرد. پس از پایان دروس ابتدایی، محمدتقی وارد حوزه علمیه طالبیّه شد، سپس راه تهران و قم را در پیش گرفت.
وی در تهران و قم از محضر فقها و حکمایی چون میرزا مهدی آشتیانی، شیخ محمدرضا تنکابنی و میرزا محمدتقی زرگر تبریزی بهره هایی شایان گرفت. به دنبال آن، به سبب بیماری و رحلت مادر، به تبریز برگشت و در درس آیت الله شهیدی حضور یافت. اندکی بعد با اصرار شدید و اکید آن جناب مواجه شد که مصرّانه از او می خواست راه نجف را در پیش گرفته و هر چه زودتر به کانون علمیِ حوزه علمیه نجف بپیوندد.
حضور یازدهساله محمدتقی جعفری در دانشگاه دینیِ بزرگ نجف اشرف که آکنده از اساتیدی بسیار ممتاز و صاحب نظر همچون سید ابوالقاسم خویی، سید محسن حکیم، شیخ کاظم شیرازی، سید عبدالهادی شیرازی، سید جمال الدین گلپایگانی و شیخ مرتضی طالقانی بود، تأثیر قاطعانه ای در شکل گیریِ شخصیت علمی و عملیِ جعفری داشت، به گونه ای که در سن ۲۳ سالگی در سال ۱۳۶۶ قمری موفق به اخذ درجه اجتهاد از شیخ کاظم شیرازی شد.
هم اندیشی با مرحوم محمدرضا مظفر فیلسوف، فقیه و منطقیِ نواندیش در نجف و احمد امین ریاضیدان عراقی، مؤلف کتاب التکامل فی الاسلام، سال های سال تداوم یافت و همین سبب شد وی در موضوعاتی چون «فقه و فیزیک»، «فلسفه و زیبایی شناسی»، «تاریخ و روانشناسی» و برخی دیگر از دانش های گوناگون، پلکِ دیدگان خود را به آفاق دانش های جدید و نوپایی که از مغرب زمین سرازیر شده بود، نبندد و در شناخت تمدن علمیِ غرب و اروپا و ادبیات دوران پس از رنسانس با تمام جوانبی که داشت گام هایی علمی بردارد.
این موضوع را در آیینه نخستین اثر ارزشمند ایشان، کتاب ارتباط انسان ـ جهان که در سن ۲۸ تا ۳۰ سالگی به رشته تحریر درآمد، بهتر می توان نگریست. این کتاب که با گرایش فیزیک و فلسفه تألیف یافته، محصول پویندگی هایی بود که سالها به طول انجامید.
وی تا واپسین روزهای عمر، مطالب و مسائل جدّیِ دنیای جدید را مورد اهتمام قرار میداد. این اهتمام در درجه اول، شناخت واقعیات و سعی در فهم و درک درست آنها و در درجه دوم، تحلیل و تشریح منتقدانه آنها بود. تحلیل و آرای جعفری در خصوص جریانات فکری، منطبق بر تفکراتی بود که به عنوان دانشمندی جوان و اسلامی اندیش، آنها را از اساتید زبده و جریانات زنده دوران تحصیلِ خود به ارث برده بود و به نظر می رسد، اصل آن به زیربنای تربیتیِ تمدنِ علمیِ اسلام برمی گشت.
وی پس از اتمام تحصیلات، وقتی در خلال سال های دهه ۳۰ به ایران بازگشت، باز به بررسی جریانات فکریِ روز پرداخت. بی گمان، او با روشنفکری های واقعی موافق بود و اساساً همین موضوع بود که وی را به تحقیق و تفحص واداشته بود؛ تحقیق و تفحص هایی که شاید پررنگ ترین عنصر حیاتش در طول ۶۰ سال زندگیِ علمیِ او محسوب میشود.
جعفری، در زمره متفکران و اندیشمندانی بود که چون در وادی انسان شناسی گام می زد، می کوشید تا انسان و انسان جدید را به درستی بشناسد. بر این اساس، برای انسان ها فراتر از اهمیت صوری و نظری، ارزش عملی و عینی قائل بود و با اخلاقی سازنده و سلوکی راهگشا، زیباترین جلوه های اخلاقی و حِکَمیِ خود را در همین رابطه بروز می داد.
شاید در پرتو همین جلوه ها بود که در مدت زمانی نه چندان زیاد، توانست تألیفاتی پر شمار و عمدتاً بدیع از خود به یادگار نهد، که از مشهورترین آنها میتوان به مجموعه ۱۵ جلدیِ تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی و ترجمه و تفسیر نهج البلاغه در ۲۷ جلد اشاره کرد.
این دو اثر به نوبه خود، حاوی عمده ترین تفکراتی است که او به مدت چهار دهه متناوب، به آنها پرداخت و کوشید یافته های خویش را در قلمروهایی چون: انسان شناسی، جهان شناسی، روانشناسی، جامعه شناسی، اخلاق، حکمت، فلسفه و عرفان، ارائه کند.
علامه محمدتقی جعفری پس از عمری تلاش و تکاپو، در ۲۵ آبان سال ۱۳۷۷ خورشیدی به رحمت ایزدی پیوست و در شهر مقدس مشهد در حرم مطهر امام رضا (ع)، در دارالزهد به خاک سپرده شد.
عبدالله نصری که یکی از شاگردان علامه محمدتقی جعفری است، او در مقدمه کتاب تکاپوگر اندیشهها می نویسد: از دهه چهل به بعد که به شهرت رسید، برخی دانشگاه ها تقاضای تدریس و عضو هیئت علمی در دانشگاه را داشتند و او هر بار سر زد. یک بار هم دانشگاه تبریز اصرار بسیار کرد و او در جمع اساتید آنجا حاضر شد تا عذر خود را اعلام کند.
وی افزود: مسئولان دانشگاه که احساس می کردند مسئله زمان برای او مهم است و چه بسا رفت و آمد، وقت او را بگیرد؛ پیشنهاد کردند شما فقط یک روز در هفته در دانشگاه حضور پیدا کنید. او که دید می خواهند میان او و اساتید دیگر تبعیض قائل شوند در پاسخ گفت: آخر من کتاب وجدان نوشته ام. چگونه می توانم وجدان خود را زیر پا بگذارم.
این استاد فلسفه ادامه داد: یک بار گفت وقتی تفسیر مثنوی به پایان رسید، سر به سجده گذاشتم تا خدا را شکر کنم که از عهده چنین کاری برآمده ام. ناگهان به خود آمدم چرا می خواهم چنین نیایش کنم؟ مگر این کار را که من کرده ام که آن را به خودم منسوب می دارم؟ این کار، کار من نبوده بلکه کار خدا بوده است. لذا خدا را به خاطر توفیق و عنایتش نسبت به خودم شکر گزاردم.
وی در جایی دیگر تاکید کرد: او هرگز اهل سفارش نبود و حتی یک بار که فرزندش به عنوان یک ناشر خواست از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وام دریافت کند، آن هم وامی که به اکثر ناشران تعلق می گرفت، او مخالفت کرد و اجازه نداد فرزندش وام بگیرد تا چه رسد که سفارش هم بکند.
نصری افزود: او به عموم مردم علاقه بسیار داشت و همواره در تلاش بود چهره مردمی خود را حفظ کند. قبل از کنگره بزرگداشتش همواره با برگزاری آن مخالفت می کرد و اصرار داشت چنین اقدامی صورت نگیرد. یک بار از او سوال کردم چرا این همه اصرار بر عدم برگزاری مراسم دارید، دلایلی را ذکر کرد که یکی هم این بود بگذارید یک روحانی هم برای مردم باقی بماند. همواره نگران بود مبادا توده های مردم نسبت به روحانیت دید منفی پیدا کنند.
بعد از کنگره برخی از کسانی که آشنایی چندانی با او نداشتند، ارادت پیدا کردند و طالب دیدار حضوری و استفاده از محضرش شدند. از آنجا که عادت داشت خود تلفن های افراد را پاسخ دهد، کثرت تماس ها و ارتباط ها، اخلال در کارهای فکری اش ایجاد کرد. اطرافیان خواستند خود به همه تلفن ها پاسخ نگوید اما راضی نشد و در پاسخ آن ها گفت مردم از من انتظار دارند و من نمی توانم آن ها را ناراحت کنم و تا آخرین روزهای بیماری، کسی نتوانست او را مجاب کند.
نصری نوشت: اکنون که او رفته است دیگر سراغ چه کسی را می توان گرفت که با آن توشه علمی فراوان آرام در کنارت بنشیند و به حرف هایت گوش دهد؟ به گونه ای با همه مردم چه عالم و چه عامی رفتار می کرد که هیچ کس برای سخن گفتن با او حجابی را میان خود و او احساس نمی کرد؛ مخصوصا حجاب علم. هیچ وقت قیافه عالمانه و فیلسوفانه به خود نگرفت و از همین جا بود که به دیگران اجازه می داد با او راحت سخن بگویند و حتی درد دل کنند.
وی افزود: یک بار دانشجوی دختری که تا سر حد خودکشی پیش رفته بود به سراغ او آمد و از بیهوده بودن حیات و زندگی سخن گفت. خیلی آرام و محجوب به حرف هایش گوش کرد. ساعت ها نشست و با او پدرانه سخن گفت و به عنوان یک طبیب روح برای او نسخه های شفابخش پیچید. از او خواست که مجددا بیاید و از حال و روزگار خود سخن گوید. بعد از مدتی که از او خبری نشد، شخصا به منزل او تلفن زد و سراغ حالش را گرفت و به منزل فراخواند و به این ترتیب آن قدر روزها برای او صرف وقت کرد تا آن جوان را از بحران روحی نجات داد.
با این که وقت یک عالم، آن هم عالمی مانند او که همواره در حال خواندن و نوشتن بود، ارزش بسیار دارد و هر اندیشمندی در سن و سال او می بایست در فکر به اتمام رساندن کارهای نماتمام خود باشد، هرگز حل مشکلات مردم را کم اهمیت تر از مسائل علمی خود نمی دانست و چه اختلافات خانوادگی و کاری افراد را که حل نکرد و چه کدورت ها و دشمنی ها را که از میان نبرد.
این علامه فقید بیش از ده ها مصاحبه و مکاتبه با دانشمندان و فیلسوفان جهان داشته که می توان به مکاتبات علامه با برتدراند راسل اشاره کرد. البته این علامه شهیر طی ده ها سال در مجامع و کنفرانس های بین المللی به بیان مواضع فلسفی و حقوقی اسلام پرداخته است.
آیت الله علی اکبر رشاد رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز معتقد است گذر زمان منزلت علمی آیت الله محمدتقی جعفری را آشکارتر می کند و از سوی دیگر خلا وجود پربرکتش را نمایان تر ساخته است.
وی افزود: استاد علامه محمدتقی جعفری با افزون بر نیم قرن فعالیت علمی خستگی ناپذیر در راه رشد و اعتلای حکمت، فرهنگ و معارف دینی و کوشش ثمربخش در جهت گشودن ژرف ترین وجوه دین و خرد، آثار منحصر به فردی را به عصه علم و دین و فرهنگ عرضه کرد. از غور در دریای مثنوی گرفته تا صعود به چکاد رفیع نهج البلاغه، از طرح مباحث فلسفی و هستی شناختی و انسان شناختی عمیق تا کاوش های کلامی و بررسی های حقوقی و فقهی.
استاد محمدتقی جعفری به سال ۱۳۰۲ خورشیدی در یکی از خانواده های متدیّن شهر تبریز چشم به جهان گشود و با ورود به مدارس جدید و تعلیماتی که در تبریز آن زمان، تازه دایر شده بود، راه خود را برای صعود به قله های تفکر گشود.
او چون خواندن و نوشتن را پیش از آغاز دبستان، از مادر خویش فرا گرفته بود، به صلاحدید مدیر مدرسه، درس و تحصیل را از کلاس چهارم ابتدایی آغاز کرد. پس از پایان دروس ابتدایی، محمدتقی وارد حوزه علمیه طالبیّه شد، سپس راه تهران و قم را در پیش گرفت.
وی در تهران و قم از محضر فقها و حکمایی چون میرزا مهدی آشتیانی، شیخ محمدرضا تنکابنی و میرزا محمدتقی زرگر تبریزی بهره هایی شایان گرفت. به دنبال آن، به سبب بیماری و رحلت مادر، به تبریز برگشت و در درس آیت الله شهیدی حضور یافت. اندکی بعد با اصرار شدید و اکید آن جناب مواجه شد که مصرّانه از او می خواست راه نجف را در پیش گرفته و هر چه زودتر به کانون علمیِ حوزه علمیه نجف بپیوندد.
حضور یازدهساله محمدتقی جعفری در دانشگاه دینیِ بزرگ نجف اشرف که آکنده از اساتیدی بسیار ممتاز و صاحب نظر همچون سید ابوالقاسم خویی، سید محسن حکیم، شیخ کاظم شیرازی، سید عبدالهادی شیرازی، سید جمال الدین گلپایگانی و شیخ مرتضی طالقانی بود، تأثیر قاطعانه ای در شکل گیریِ شخصیت علمی و عملیِ جعفری داشت، به گونه ای که در سن ۲۳ سالگی در سال ۱۳۶۶ قمری موفق به اخذ درجه اجتهاد از شیخ کاظم شیرازی شد.
هم اندیشی با مرحوم محمدرضا مظفر فیلسوف، فقیه و منطقیِ نواندیش در نجف و احمد امین ریاضیدان عراقی، مؤلف کتاب التکامل فی الاسلام، سال های سال تداوم یافت و همین سبب شد وی در موضوعاتی چون «فقه و فیزیک»، «فلسفه و زیبایی شناسی»، «تاریخ و روانشناسی» و برخی دیگر از دانش های گوناگون، پلکِ دیدگان خود را به آفاق دانش های جدید و نوپایی که از مغرب زمین سرازیر شده بود، نبندد و در شناخت تمدن علمیِ غرب و اروپا و ادبیات دوران پس از رنسانس با تمام جوانبی که داشت گام هایی علمی بردارد.
این موضوع را در آیینه نخستین اثر ارزشمند ایشان، کتاب ارتباط انسان ـ جهان که در سن ۲۸ تا ۳۰ سالگی به رشته تحریر درآمد، بهتر می توان نگریست. این کتاب که با گرایش فیزیک و فلسفه تألیف یافته، محصول پویندگی هایی بود که سالها به طول انجامید.
وی تا واپسین روزهای عمر، مطالب و مسائل جدّیِ دنیای جدید را مورد اهتمام قرار میداد. این اهتمام در درجه اول، شناخت واقعیات و سعی در فهم و درک درست آنها و در درجه دوم، تحلیل و تشریح منتقدانه آنها بود. تحلیل و آرای جعفری در خصوص جریانات فکری، منطبق بر تفکراتی بود که به عنوان دانشمندی جوان و اسلامی اندیش، آنها را از اساتید زبده و جریانات زنده دوران تحصیلِ خود به ارث برده بود و به نظر می رسد، اصل آن به زیربنای تربیتیِ تمدنِ علمیِ اسلام برمی گشت.
وی پس از اتمام تحصیلات، وقتی در خلال سال های دهه ۳۰ به ایران بازگشت، باز به بررسی جریانات فکریِ روز پرداخت. بی گمان، او با روشنفکری های واقعی موافق بود و اساساً همین موضوع بود که وی را به تحقیق و تفحص واداشته بود؛ تحقیق و تفحص هایی که شاید پررنگ ترین عنصر حیاتش در طول ۶۰ سال زندگیِ علمیِ او محسوب میشود.
جعفری، در زمره متفکران و اندیشمندانی بود که چون در وادی انسان شناسی گام می زد، می کوشید تا انسان و انسان جدید را به درستی بشناسد. بر این اساس، برای انسان ها فراتر از اهمیت صوری و نظری، ارزش عملی و عینی قائل بود و با اخلاقی سازنده و سلوکی راهگشا، زیباترین جلوه های اخلاقی و حِکَمیِ خود را در همین رابطه بروز می داد.
شاید در پرتو همین جلوه ها بود که در مدت زمانی نه چندان زیاد، توانست تألیفاتی پر شمار و عمدتاً بدیع از خود به یادگار نهد، که از مشهورترین آنها میتوان به مجموعه ۱۵ جلدیِ تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی و ترجمه و تفسیر نهج البلاغه در ۲۷ جلد اشاره کرد.
این دو اثر به نوبه خود، حاوی عمده ترین تفکراتی است که او به مدت چهار دهه متناوب، به آنها پرداخت و کوشید یافته های خویش را در قلمروهایی چون: انسان شناسی، جهان شناسی، روانشناسی، جامعه شناسی، اخلاق، حکمت، فلسفه و عرفان، ارائه کند.
علامه محمدتقی جعفری پس از عمری تلاش و تکاپو، در ۲۵ آبان سال ۱۳۷۷ خورشیدی به رحمت ایزدی پیوست و در شهر مقدس مشهد در حرم مطهر امام رضا (ع)، در دارالزهد به خاک سپرده شد.