مرحوم علامه محمدباقر درچهای از شاخصترین معلمان ایران زمین است که هیچگاه درس و بحث را تعطیل نکرد. روایتهای عجیبی از اهتمام او به تدریس و نظمش وجود دارد.
به گزارش شهدای ایران، با توجه به برخی از آیات کلام الله مجید و کثرت روایات و احادیث از ائمه معصومین (ع) اهمیت علم آموزی در اسلام بر کسی پوشیده نیست. تاکید خداوند بر مساله «فهم» و «تفکر» آنچنان شوق تحصیل را در جانهای آزاده بیدار کرده بود که رنج سفرهای طولانی را نیز برای کسب نکتهای به جان میخریدند. به همین ترتیب فصول مهمی از علم اخلاق نیز به آداب علم آموزی اختصاص پیدا کرده است. منابعی چون «مُنْیةُ المُرید فی أدَبِ المُفیدِ وَ المُسْتَفید» با موضوع آداب متقابل شاگرد و استاد و آداب تعلیم و تعلم در اسلام در تاریخ تمدن اسلامی بسیار نوشته شدهاند.
معلم و مراد نیز در روایات و متون مختلف تقدیس شدهاند. معلمی – که حرفه پیغمبران نیز به شمار میآید – کاری در حوزه «دستگیری» است. دستگیری از کسانی که در راه ماندهاند و برای ادامه طریق هم «نقشه» میخواهند و هم «توشه». بزرگان تدریس و پرورش خلق در تاریخ تمدن اسلامی بسیارند که باید با کار پژوهشی در طریق سیر و سلوک آنها منابع مطالعاتی درخور در اختیار نسل جدید قرار داد. در این ایام که کرونا معضلات و اشکالات مهمی را در امر تحصیل بوجود آورده، باید بر این خصلت «دستگیری» معلمان تاکید زیادی شود. معلم فقط نباید در کلاس از شاگردان دستگیری کند باید همه جا کنار شاگردان حضور داشته باشد.
یکی ازمعلمان برجسته تاریخ ایران که متأسفانه منابع اندکی درباره او وجود دارد و درباره زندگیاش پژوهش آکادمیک درستی انجام نشده آیتالله علامه سیدمحمدباقر درچهای (درگذشته به سال ۱۳۴۲ هجری قمری) است.
علامه محمدباقر درچهای از شاگردان مبرز میرزای شیرازی و میرزا محمدحسن نجفی اصفهانی بود و از بزرگترین مدرسان حوزه علمیه اصفهان که با جدیت و تا پایان عمر به تدریس اشتغال داشت و درباره مجالس درس او در مدرسه صدر اصفهان سخنها گفتهاند. آیتالله درچهای معاصر آیتالله العظمی سیداسماعیل صدر بود و پس از درگذشت ایشان، مردم برای امور شرعی به آیتالله درچهای رجوع کردند. ویژگی مهم آیتالله درچهای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی که بر اساس نظریات فقهیاش انجام میگرفت.
از جمله شاگردان او میتوان به این شخصیتهای برجسته و تابناک جهان اسلام اشاره کرد: آیتالله آقا رحیم ارباب، آیتالله سیدحسین بروجردی، آیتالله سیدحسن مدرس، آقا نجفی قوچانی، آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی، جلال الدین همایی، شیخ علی فقیه فریدنی و… برخی گفتهاند که میرزا مهدی اصفهانی نیز مدتی در محضر ایشان تلمذ کرده است.
روایتهایی از تدریس و دقت نظر علمی
آیتالله درچهای بسیار ساده زیست بود و به خوراک کم که غالباً نان و ماست بود، قناعت میکرد. ایشان بسیار در امر تدریس قائل به نظم بود و هیچگاه درسشان تعطیل نشد. در کتاب «ارباب معرفت» از قول یکی از شاگردان ایشان روایت شده که در طول مدت یازده سالی که در تمام طول یازده سالی که در درس خارج آقا سید محمّد باقر درچهای شرکت کرده، فقط یکبار مجلس درس تعطیل شد و آن هم به این دلیل بود که خبر آوردند که برادر ایشان یعنی آقا سیدمحمدحسین درچهای به رحمت خدا رفتهاند. ایشان در جواب فرمودند که خداوند رحمتش کند.
آقا خواستند درس دوم را شروع کنند که آورنده پیام خبر داد که ایشان (یعنی برادرشان) وصیت کردهاند که شما نماز بر جنازهاش بگزارید. از این رو به ناچار آیتالله درچهای درس را تعطیل کرد اما در حال پیاده رفتن به سمت قبرستان تخت فولاد، بالاخره آن درس را به شاگردان گفتند.
گوینده مطلب سست به منبر نرود
آیتالله محمدباقر درچهای در بعد اعتقادی بسیار به مطالب دقیق و مستند اهمیت میداد. به همین دلیل هیچ واعظی جرأت نداشت در محضر ایشان به منبر برود و مطالب سست بگوید. زیرا که مرحوم آیتالله العظمی درچهای سریعاً فریاد میزد که از منبر پایین بیاید و مطلب سست به مغز مخاطبان فرو نکند. فقط واعظی میتوانست نزد ایشان به منبر رود که سخنانش مستند به آیات و اخبار صحیح باشد.
رضاخان را به حضور نپذیرفت
اشاره شد که آیتالله درچهای نسبت به مال دنیا بسیار بیاعتنا بود و در خوراک و پوشاک به حداقلها قناعت میکرد. در کتاب «همایی نامه» از قول زندهیاد جلال الدین همایی نقل شده «نان و خورش شام و نهار آیتالله درچهای پیاز و سبزی بود. مکرر برای ایشان سهم امامهای کلان میآوردند اما ایشان دیناری را نمیپذیرفت.» آقا نجفی قوچانی در «سیاحت شرق» روایت کرده که «آیتالله درچهای در شهر منزل داشت و پنجشنبهها و جمعهها به درچه (محل تولد خود) میرفت و پس از بازگشت نان و ماست مصرفی خود تا آخر هفته را به همراه میآورد.»
همین صفای باطن و بیاعتنایی به دنیا باعث شده بود که او از پس دیکتاتور هم بربیاید. رضاخان با آن وحشت و اختناقی که در جامعه ایجاد کرده بود، زمانی که به اصفهان رفت خواهان ملاقات با این عالم برجسته شد اما به شهادت کتاب «قصههای خواندنی از چهرهای ماندنی» ایشان تقاضای رضاخان را نادیده گرفت و او را به حضور نپذیرفت.
معلم و مراد نیز در روایات و متون مختلف تقدیس شدهاند. معلمی – که حرفه پیغمبران نیز به شمار میآید – کاری در حوزه «دستگیری» است. دستگیری از کسانی که در راه ماندهاند و برای ادامه طریق هم «نقشه» میخواهند و هم «توشه». بزرگان تدریس و پرورش خلق در تاریخ تمدن اسلامی بسیارند که باید با کار پژوهشی در طریق سیر و سلوک آنها منابع مطالعاتی درخور در اختیار نسل جدید قرار داد. در این ایام که کرونا معضلات و اشکالات مهمی را در امر تحصیل بوجود آورده، باید بر این خصلت «دستگیری» معلمان تاکید زیادی شود. معلم فقط نباید در کلاس از شاگردان دستگیری کند باید همه جا کنار شاگردان حضور داشته باشد.
یکی ازمعلمان برجسته تاریخ ایران که متأسفانه منابع اندکی درباره او وجود دارد و درباره زندگیاش پژوهش آکادمیک درستی انجام نشده آیتالله علامه سیدمحمدباقر درچهای (درگذشته به سال ۱۳۴۲ هجری قمری) است.
علامه محمدباقر درچهای از شاگردان مبرز میرزای شیرازی و میرزا محمدحسن نجفی اصفهانی بود و از بزرگترین مدرسان حوزه علمیه اصفهان که با جدیت و تا پایان عمر به تدریس اشتغال داشت و درباره مجالس درس او در مدرسه صدر اصفهان سخنها گفتهاند. آیتالله درچهای معاصر آیتالله العظمی سیداسماعیل صدر بود و پس از درگذشت ایشان، مردم برای امور شرعی به آیتالله درچهای رجوع کردند. ویژگی مهم آیتالله درچهای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی که بر اساس نظریات فقهیاش انجام میگرفت.
از جمله شاگردان او میتوان به این شخصیتهای برجسته و تابناک جهان اسلام اشاره کرد: آیتالله آقا رحیم ارباب، آیتالله سیدحسین بروجردی، آیتالله سیدحسن مدرس، آقا نجفی قوچانی، آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی، جلال الدین همایی، شیخ علی فقیه فریدنی و… برخی گفتهاند که میرزا مهدی اصفهانی نیز مدتی در محضر ایشان تلمذ کرده است.
روایتهایی از تدریس و دقت نظر علمی
آیتالله درچهای بسیار ساده زیست بود و به خوراک کم که غالباً نان و ماست بود، قناعت میکرد. ایشان بسیار در امر تدریس قائل به نظم بود و هیچگاه درسشان تعطیل نشد. در کتاب «ارباب معرفت» از قول یکی از شاگردان ایشان روایت شده که در طول مدت یازده سالی که در تمام طول یازده سالی که در درس خارج آقا سید محمّد باقر درچهای شرکت کرده، فقط یکبار مجلس درس تعطیل شد و آن هم به این دلیل بود که خبر آوردند که برادر ایشان یعنی آقا سیدمحمدحسین درچهای به رحمت خدا رفتهاند. ایشان در جواب فرمودند که خداوند رحمتش کند.
آقا خواستند درس دوم را شروع کنند که آورنده پیام خبر داد که ایشان (یعنی برادرشان) وصیت کردهاند که شما نماز بر جنازهاش بگزارید. از این رو به ناچار آیتالله درچهای درس را تعطیل کرد اما در حال پیاده رفتن به سمت قبرستان تخت فولاد، بالاخره آن درس را به شاگردان گفتند.
گوینده مطلب سست به منبر نرود
آیتالله محمدباقر درچهای در بعد اعتقادی بسیار به مطالب دقیق و مستند اهمیت میداد. به همین دلیل هیچ واعظی جرأت نداشت در محضر ایشان به منبر برود و مطالب سست بگوید. زیرا که مرحوم آیتالله العظمی درچهای سریعاً فریاد میزد که از منبر پایین بیاید و مطلب سست به مغز مخاطبان فرو نکند. فقط واعظی میتوانست نزد ایشان به منبر رود که سخنانش مستند به آیات و اخبار صحیح باشد.
رضاخان را به حضور نپذیرفت
اشاره شد که آیتالله درچهای نسبت به مال دنیا بسیار بیاعتنا بود و در خوراک و پوشاک به حداقلها قناعت میکرد. در کتاب «همایی نامه» از قول زندهیاد جلال الدین همایی نقل شده «نان و خورش شام و نهار آیتالله درچهای پیاز و سبزی بود. مکرر برای ایشان سهم امامهای کلان میآوردند اما ایشان دیناری را نمیپذیرفت.» آقا نجفی قوچانی در «سیاحت شرق» روایت کرده که «آیتالله درچهای در شهر منزل داشت و پنجشنبهها و جمعهها به درچه (محل تولد خود) میرفت و پس از بازگشت نان و ماست مصرفی خود تا آخر هفته را به همراه میآورد.»
همین صفای باطن و بیاعتنایی به دنیا باعث شده بود که او از پس دیکتاتور هم بربیاید. رضاخان با آن وحشت و اختناقی که در جامعه ایجاد کرده بود، زمانی که به اصفهان رفت خواهان ملاقات با این عالم برجسته شد اما به شهادت کتاب «قصههای خواندنی از چهرهای ماندنی» ایشان تقاضای رضاخان را نادیده گرفت و او را به حضور نپذیرفت.