«بنفشه آفریقایی» از آن دست آثاری است که صرفا برای جشنوارهها و محافل درجه دو و سه خارجی ساخته شده است. یک فیلم بیهویت، پرت وپلا و به دور از مسائل فرهنگی و اجتماعی امروز ایران که خوراک آدمهای شکم سیرِ پلاس شده در جشنوارههای غربی است.
به گزارش شهدای ایران، «بنفشه آفریقایی» یک فیلم کوتاه نهایتا 20 دقیقهای است که بدون داشتن
ظرفیت دراماتیک، به فیلمی بلند و سینمایی تبدیل شده است. چون داستان و
دنیای جاری در فیلم، به شدت محدود است. هیچ فکر و خیالی در فیلم جریان
ندارد و شخصیتها نیز به حدی کوچک و بیوزن هستند که همراهی و همدلی مخاطب
را جذب نمیکنند. کارگردانی سطح پایین فیلم نیز درصداکنار روایت تخت و
کسلکننده آن، مزید بر علت شده تا فیلم جدید «مونا زندی» به أثری بد ریتم و
خوابآور منجر گردد. از بازیهای خام و بیکیفیت گرفته تا دکوپاژ بدقواره و
نماهای نازیبا. داستان «بنفشه آفریقایی» در یکی از شهرهای شمالی ایران
اتفاق میافتد، اما عجیب این است که تا اواسط داستان، اصلا معلوم نمیشود
که جغرافیای فیلم کجاست! حداقل از طبیعت و فضای سرسبز و تماشایی شمال، در
حد چند پلان چشم نواز هم استفادهای نشده است. این مسئله درباره روابط
آدمها نیز صادق است. طوری که با گذشت مدتی طولانی از زمان فیلم، نسبت
آدمها با یکدیگر مشخص نمیشود.
«بنفشه آفریقایی» از آن دست آثاری است که صرفا برای جشنوارهها و محافل درجه دو و سه خارجی ساخته شده است. یک فیلم بیهویت، پرت وپلا و به دور از مسائل فرهنگی و اجتماعی امروز ایران که خوراک آدمهای شکم سیرِ پلاس شده در جشنوارههای غربی است، آنها که میخواهند از تماشای انحطاط ایرانیها لذت ببرند مخاطب اصلی این فیلم هستند! هدف گیری جشنوارههای غربی باعث شده که بدون هیچ ربطی به داستان اصلی، پای ماجرای دختران فراری و علاقه و تلاش نسل جوان ایرانی برای مهاجرت از کشور هم به فیلم باز شود! گویا سازندگان «بنفشه آفریقایی» آنقدر از موفقیت خود در جشنوارهها با همین چند عنصر دم دستی و چند شعار سطحیِ اعتراضی مطمئن بودهاند که دیگر نیازی به فیلمنامه و کارگردانی قوی را احساس نکردهاند!
موضوع زرد و غیرایرانی فیلم نیز با همین هدف گذاری شکل گرفته؛ یک زن، تصمیم میگیرد شوهر سابق خود را از آسایشگاه به خانه بیاورد و در کنار شوهر کنونیاش، سه نفری زندگی کنند!چنین روایتی، نوعی فمنیسمِ مبتذل و «غیرت ستیزی» را پیش میبرد. چون زنی مورد ستایش فیلم قرار میگیرد که تحت ظلم مردان قرار گرفته بود و حالا بهطور همزمان با دو مرد – شوهر فعلی و شوهر سابقش- ارتباطی عاطفی دارد! اما این ژستِ روشنفکرانه فیلم به زشتترین شکل ممکن و بدون توجه به هنر و درام، به خورد مخاطب داده میشود.
«بنفشه آفریقایی» از آن دست آثاری است که صرفا برای جشنوارهها و محافل درجه دو و سه خارجی ساخته شده است. یک فیلم بیهویت، پرت وپلا و به دور از مسائل فرهنگی و اجتماعی امروز ایران که خوراک آدمهای شکم سیرِ پلاس شده در جشنوارههای غربی است، آنها که میخواهند از تماشای انحطاط ایرانیها لذت ببرند مخاطب اصلی این فیلم هستند! هدف گیری جشنوارههای غربی باعث شده که بدون هیچ ربطی به داستان اصلی، پای ماجرای دختران فراری و علاقه و تلاش نسل جوان ایرانی برای مهاجرت از کشور هم به فیلم باز شود! گویا سازندگان «بنفشه آفریقایی» آنقدر از موفقیت خود در جشنوارهها با همین چند عنصر دم دستی و چند شعار سطحیِ اعتراضی مطمئن بودهاند که دیگر نیازی به فیلمنامه و کارگردانی قوی را احساس نکردهاند!
موضوع زرد و غیرایرانی فیلم نیز با همین هدف گذاری شکل گرفته؛ یک زن، تصمیم میگیرد شوهر سابق خود را از آسایشگاه به خانه بیاورد و در کنار شوهر کنونیاش، سه نفری زندگی کنند!چنین روایتی، نوعی فمنیسمِ مبتذل و «غیرت ستیزی» را پیش میبرد. چون زنی مورد ستایش فیلم قرار میگیرد که تحت ظلم مردان قرار گرفته بود و حالا بهطور همزمان با دو مرد – شوهر فعلی و شوهر سابقش- ارتباطی عاطفی دارد! اما این ژستِ روشنفکرانه فیلم به زشتترین شکل ممکن و بدون توجه به هنر و درام، به خورد مخاطب داده میشود.