فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهداء بخشی از خاطرات شکلگیری این لشکر در دفاع مقدس و رشادتهای رزمندگان مخلص این لشکر را بازگو کرد و گفت: چگونه میتوان عظمت فرزندان کرج در دفاع مقدس را به تماشا نشست.
به گزارش شهدای ایران، سردار رستمعلی رفیعی آتانی در این یاداشت نوشته است: هر وقت به تابلوی نقاشی هنرمندانه استاد فرشچیان میاندیشم و تحسین اهل ذوق و دل را میبینم به این فکر میافتم راستی چه کار کنیم که استان البرز و شهر کرج با نگاه به یک تابلو همه عظمت فرزندان عاشورایی خود را به تماشا بنشینند.
لشکر پر آوازه 10 حضرت سیدالشهداء (ع) با همه برجستگانش همچون ستاره ای در آسمان جهاد و شهادت میدرخشد، لحظه آغازین تولد این شجره طیبه که ماجرای پیوند ناگسستنی لشکر با عاشورا را تجسم می سازد ماجرای شنیدنی است.
آقا محسن وزوایی حکم تشکیل تیپ حضرت سید الشهداء (ع) را از سردار کریمی در تهران دریافت میکند، با حکم به منطقه می آید ، اما سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان به آقا محسن میفرماید که این عملیات (بیت المقدس ) را مشترک با تیپ 27 حضرت رسول( ص) انجام بدهیم و بعد از اتمام عملیات رسما تأسیس تیپ 10 حضرت سیدالشهداء( ع) را اعلام کنید، درست اینجا آغاز قصه سر به مهر مجاهدان این لشکر شروع میشود.
آقا محسن وزوایی در همان عملیات آسمانی میشود و حاج احمد متوسلیان بر بلندیهای افق جاودانگی تاریخ قرار میگیرد و اسرار اهل سر همچون اصحاب عاشورا جاری در حقیقت تاریخ میشوند.
لشکر پر آوازه 10 حضرت سیدالشهداء (ع) با همه برجستگانش همچون ستاره ای در آسمان جهاد و شهادت میدرخشد، لحظه آغازین تولد این شجره طیبه که ماجرای پیوند ناگسستنی لشکر با عاشورا را تجسم می سازد ماجرای شنیدنی است.
آقا محسن وزوایی حکم تشکیل تیپ حضرت سید الشهداء (ع) را از سردار کریمی در تهران دریافت میکند، با حکم به منطقه می آید ، اما سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان به آقا محسن میفرماید که این عملیات (بیت المقدس ) را مشترک با تیپ 27 حضرت رسول( ص) انجام بدهیم و بعد از اتمام عملیات رسما تأسیس تیپ 10 حضرت سیدالشهداء( ع) را اعلام کنید، درست اینجا آغاز قصه سر به مهر مجاهدان این لشکر شروع میشود.
آقا محسن وزوایی در همان عملیات آسمانی میشود و حاج احمد متوسلیان بر بلندیهای افق جاودانگی تاریخ قرار میگیرد و اسرار اهل سر همچون اصحاب عاشورا جاری در حقیقت تاریخ میشوند.
این آغازین لحظه تولدی لشکری شد که با نام مقدس حضرت سیدالشهدا (ع) بر تارک فرزندان عاشورایی امام خمینی(ره) انقلاب وشهر کرج درخشید.
گردانهای حضرت قاسم (ع)، حضرت علیاکبر (ع)، حضرت قمر بنیهاشم (ع)،گردان زهیر شناسنامه یگانی را رقم زد که متنعمان از شهد شیرینش حماسهسازان دوران طلایی دفاع مقدس وافتخار آفرینان عملیات رمضان تا پایان دفاع مقدس و بعداز آن تا این لحظه هستند.
سرداران بزرگی چون شهیدان موحدی دانش، کلهری، کاظم نجفی رستگار و ستاره گان پیشتاز بزرگش همچون حاج محمدخزاعی، سردار فضائل انسانی و جهادی حاج علی فضلی، سردار حاج اسدالله ناصح، سردار حاج یزدان مؤیدینیا، سردار حاج عبدالله عراقی، ،سردار حاج ابوالفضل اسلامی، سردار مولایی و برادر مخلص و محجوبم جناب سرهنگ قنبریها، گنجینه تمامنشدنی را به یادگار گذاشتند که هر انسان در مسیر جهاد وفداکاری را مقهور عظمتشان میسازد.
جنگ به سرعت به پیش میرفت، میدان عمل به روی اصحاب روحالله گشوده میشد و یکی و پس از دیگری سرزمین جبههها را محل عشق بازی و مهبط ملائکه الله تبدیل میکردند و رقص کنان به سوی قلههای نور به پیش میرفتند.
در این میانه فضل و عنایتی از خداوند بزرگ بر کرجیها هدیه میگردد تا لشکر 10 حضرت سید الشهداء(ع) تحت فرماندهی سردار فضائل خوبیها ، انسانی و جهادی حاج علی فضلی قرار میگیرد.
قصه حاج علی غصه عاشوراست که دیگر "هل من ناصر ینصرنی" امام خویش را در بیوفایی نسرایند، او با یارانش بیت المقدسها ،کربلاها و والفجرها را یکی پس از دیگری خلق میکردند تا خنده بر لبان امام خویش جاری سازند.
وقتی طلسم عملیات کربلای 5 باید شکسته شود، حاج علی فضلی به آقا محسن امام خمینی(ره) میفرماید که وعده دیدار با امام عزیز را بگیرید تا در خط بچهها غوغای عاشورا را برپا کنند، او میدانست وعده دیدار با نائب امام زمان (عج) غوغای در جبهه به پا خواهد کرد و تجسم اینکه خنده بر لبان امام جاری شود لشکر کاری خواهد کرد که آدمیان و عالمیان در توصیف آن انگشت به دهان بمانند، وعده دیدار امام (ره ) رمز بیسیم حاج علی فضلی با رزمندگان است و دیدار رزمندگان با امام در جماران اوج این عشق بازی است که آوینی سراینده آن صحنه به یاد ماندنی میشود.
حال مائیم و آن همه زیبائیهای نگفته و نشنیده اما محتاج تر از همیشه به آن، این قصه را چگونه روایت کنیم؟ چگونه تصویر حاج یدالله را به نسل جوان نشان بدهیم؟ چگونه آقامهدی شرع پسندها را در شریعت شهادت طلبی به تصویر بکشیم؟ چگونه در اجر آجورلوها سهیم شویم؟
چگونه تأدیب نفس و قصه خلوص کیانپور را برای شناسایی منطقه کربلای 5 در مشتی خاک به حاج علی فضلی عرضه نمودند به امروزیان نشان دهیم؟ که تفاوت من و ما تا کجا در معنی به اوج میرسد.
چگونه شهیدان زنده و اهل مکتوم را به رخ همه بکشانیم؟
راستی حرفهای نگفته صاحبان سر شهیدان را با چه التماسی از گنجینه اسرار آنها بیرون بکشیم ؟
سوالها همچنان زیاد میشود و ما بر سر برگه امتحان پاسخگویی،در سالن ناتوانی خویش نشسته ایم.چه فرقی میکند پایان وقت را چه کسی سوت میزند:دل مشغولیهایمان ، غرق شدن در حاشیهها ، سکوت شهر، بوقهای ممتد ماشینها و پیچیده شدن صداهای مردم در کار زار زندگی روزانه آنها و هر چه هست زمان به جلو میرود و ما هنوز پاسخ به سوالات را نداده ایم.اینها بهانه ای شده است تا قدری در خودمان تأمل کنیم و به ساکنان شهر بگوئیم تابلوی ورودی و خروجی خیابان شهید بهشتی در حد فاصل پل حصارک را از این تاریخ به بعد فقط یک پل عابر پیاده نبینید.
این پل راهی است به سوی آسمان،در دو طرف این پل تابلوی نقش بسته است که اهل دل را به اهل آسمان لشکر 10 حضرت سیدالشهداء( ع) پیوند میزند و این پیوند ازظهر عاشورای 61 هجری بر قرار است و تا دولت امام آخر الزمانی عشق به پیش میرود.
تابلوی نصب شده در این پل سیمای برجستگان لشکر 10 حضرت سیدالشهداء (ع) را در جلوی دیدگان همه مشتاقان در شبانه روز به تماشا میگذارد، سیمای انسانهایی که روزگاری غبار غم از امام خویش زدودند و شیوه زدودن غبار غم از روی ولی خدا را به ما آموختند، سیمای شهرمان را سیمای حقیقی فرزانگان، پیشگامان، پیشقراولان و پیشتازان عزت، مردانگی، شرف، پایداری و پیشرفت به سوی قلههایی که حق ملت ایران است بسازیم.
توجه به افتخارات گذشته این لشکر چراغ راه آینده است چون این لشکر یک تاریخ سراسر پیروزی، عمل موفق، افتخارات، برجستگی و روشنایی از خود به یادگار گذاشته که میتواند چراغ راه نسلهای آینده قرار گرفته و خطوط روشنی را برای نسلهای بعدی بسازد، هنر اصلی این است که بتوانیم این گنجهای نهفته در درون لشکر را استخراج و از این تجربیات و ارزشهای به جامانده بهترین حظ معنوی را ببریم.
اینجانب به نمایندگی از طرف از همه رزمندگان حاضر در لشکر 10 حضرت سیدالشهداء( ع) از همه کسانی که کمک کردند، همراهی کردند و بر ما منت نهادند تا این تابلو زینت بخش ورودی شهرمان گردد تشکر میکنم از جمله از عزیزان شورای شهر و شهرداری شهر کرج
سرداران بزرگی چون شهیدان موحدی دانش، کلهری، کاظم نجفی رستگار و ستاره گان پیشتاز بزرگش همچون حاج محمدخزاعی، سردار فضائل انسانی و جهادی حاج علی فضلی، سردار حاج اسدالله ناصح، سردار حاج یزدان مؤیدینیا، سردار حاج عبدالله عراقی، ،سردار حاج ابوالفضل اسلامی، سردار مولایی و برادر مخلص و محجوبم جناب سرهنگ قنبریها، گنجینه تمامنشدنی را به یادگار گذاشتند که هر انسان در مسیر جهاد وفداکاری را مقهور عظمتشان میسازد.
جنگ به سرعت به پیش میرفت، میدان عمل به روی اصحاب روحالله گشوده میشد و یکی و پس از دیگری سرزمین جبههها را محل عشق بازی و مهبط ملائکه الله تبدیل میکردند و رقص کنان به سوی قلههای نور به پیش میرفتند.
در این میانه فضل و عنایتی از خداوند بزرگ بر کرجیها هدیه میگردد تا لشکر 10 حضرت سید الشهداء(ع) تحت فرماندهی سردار فضائل خوبیها ، انسانی و جهادی حاج علی فضلی قرار میگیرد.
قصه حاج علی غصه عاشوراست که دیگر "هل من ناصر ینصرنی" امام خویش را در بیوفایی نسرایند، او با یارانش بیت المقدسها ،کربلاها و والفجرها را یکی پس از دیگری خلق میکردند تا خنده بر لبان امام خویش جاری سازند.
وقتی طلسم عملیات کربلای 5 باید شکسته شود، حاج علی فضلی به آقا محسن امام خمینی(ره) میفرماید که وعده دیدار با امام عزیز را بگیرید تا در خط بچهها غوغای عاشورا را برپا کنند، او میدانست وعده دیدار با نائب امام زمان (عج) غوغای در جبهه به پا خواهد کرد و تجسم اینکه خنده بر لبان امام جاری شود لشکر کاری خواهد کرد که آدمیان و عالمیان در توصیف آن انگشت به دهان بمانند، وعده دیدار امام (ره ) رمز بیسیم حاج علی فضلی با رزمندگان است و دیدار رزمندگان با امام در جماران اوج این عشق بازی است که آوینی سراینده آن صحنه به یاد ماندنی میشود.
حال مائیم و آن همه زیبائیهای نگفته و نشنیده اما محتاج تر از همیشه به آن، این قصه را چگونه روایت کنیم؟ چگونه تصویر حاج یدالله را به نسل جوان نشان بدهیم؟ چگونه آقامهدی شرع پسندها را در شریعت شهادت طلبی به تصویر بکشیم؟ چگونه در اجر آجورلوها سهیم شویم؟
چگونه تأدیب نفس و قصه خلوص کیانپور را برای شناسایی منطقه کربلای 5 در مشتی خاک به حاج علی فضلی عرضه نمودند به امروزیان نشان دهیم؟ که تفاوت من و ما تا کجا در معنی به اوج میرسد.
چگونه شهیدان زنده و اهل مکتوم را به رخ همه بکشانیم؟
راستی حرفهای نگفته صاحبان سر شهیدان را با چه التماسی از گنجینه اسرار آنها بیرون بکشیم ؟
سوالها همچنان زیاد میشود و ما بر سر برگه امتحان پاسخگویی،در سالن ناتوانی خویش نشسته ایم.چه فرقی میکند پایان وقت را چه کسی سوت میزند:دل مشغولیهایمان ، غرق شدن در حاشیهها ، سکوت شهر، بوقهای ممتد ماشینها و پیچیده شدن صداهای مردم در کار زار زندگی روزانه آنها و هر چه هست زمان به جلو میرود و ما هنوز پاسخ به سوالات را نداده ایم.اینها بهانه ای شده است تا قدری در خودمان تأمل کنیم و به ساکنان شهر بگوئیم تابلوی ورودی و خروجی خیابان شهید بهشتی در حد فاصل پل حصارک را از این تاریخ به بعد فقط یک پل عابر پیاده نبینید.
این پل راهی است به سوی آسمان،در دو طرف این پل تابلوی نقش بسته است که اهل دل را به اهل آسمان لشکر 10 حضرت سیدالشهداء( ع) پیوند میزند و این پیوند ازظهر عاشورای 61 هجری بر قرار است و تا دولت امام آخر الزمانی عشق به پیش میرود.
تابلوی نصب شده در این پل سیمای برجستگان لشکر 10 حضرت سیدالشهداء (ع) را در جلوی دیدگان همه مشتاقان در شبانه روز به تماشا میگذارد، سیمای انسانهایی که روزگاری غبار غم از امام خویش زدودند و شیوه زدودن غبار غم از روی ولی خدا را به ما آموختند، سیمای شهرمان را سیمای حقیقی فرزانگان، پیشگامان، پیشقراولان و پیشتازان عزت، مردانگی، شرف، پایداری و پیشرفت به سوی قلههایی که حق ملت ایران است بسازیم.
توجه به افتخارات گذشته این لشکر چراغ راه آینده است چون این لشکر یک تاریخ سراسر پیروزی، عمل موفق، افتخارات، برجستگی و روشنایی از خود به یادگار گذاشته که میتواند چراغ راه نسلهای آینده قرار گرفته و خطوط روشنی را برای نسلهای بعدی بسازد، هنر اصلی این است که بتوانیم این گنجهای نهفته در درون لشکر را استخراج و از این تجربیات و ارزشهای به جامانده بهترین حظ معنوی را ببریم.
اینجانب به نمایندگی از طرف از همه رزمندگان حاضر در لشکر 10 حضرت سیدالشهداء( ع) از همه کسانی که کمک کردند، همراهی کردند و بر ما منت نهادند تا این تابلو زینت بخش ورودی شهرمان گردد تشکر میکنم از جمله از عزیزان شورای شهر و شهرداری شهر کرج