در سالهای اخیر هر جا سخنی از اصلاحطلبان بوده، بحث مذاکره با آمریکا و پیگیری طرح برجام ۲، ۳ و... نیز مطرح بوده است.
شهدای ایران؛ فاصله ۷ ماهه میان انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در آبان سال جاری و انتخابات ریاستجمهوری ایران در خرداد سال آینده مانع از آن نشده است تا اصلاحطلبان امکان ادامه حیات یا بازنشستگی سیاسی خود را در صندوقهای رای آمریکا جستوجو کنند.
رسانههای اصلاحطلب این روزها عملا تبدیل به ستاد انتخاباتی دموکراتها در ایران شدهاند و سعی میکنند اینطور نشان دهند که رای آوردن جو بایدن میتواند آغازی بر رویکرد پیشین دولت در انجام مذاکراتی با دولت آمریکا باشد. رویاپردازیهایی که بیش از هر چیز سعی دارد در صورت انتخاب بایدن به عنوان رئیسجمهور آمریکا، پروژه جدید اصلاحطلبان را بر مبنای لزوم تکرار دولتی همانند دولت روحانی در افکار عمومی مطرح کند و با کاسبی از نارضایتیهای اقتصادی، امکان عبور از این موقعیت را به آغاز دور جدیدی از مذاکرات با دولت دموکرات پیوند بزند.
در این میان ترامپ نیز که همواره میل زیادی به وادار کردن ایران به آغاز مذاکرات با آمریکا، پس از خروج یکطرفهاش از برجام داشته است، با همراهی و همصدایی بخشی از اصلاحطلبان مشعوف شده است. وی که تا چندی پیش با طرح این مساله که از آغاز مذاکرات با ایران پیش از انتخابات آبانماه استقبال میکند، سعی کرده بود بخشی از جریانات سیاسی را برای پیگیری مطالبه خود به صف کند، روز گذشته در جمع برخی حامیان خود در ایالت آریزونا با تکرار این ادعا که ایران خواستار پیروزی جو بایدن، نامزد دموکرات ریاست جمهوری آمریکاست، گفت: [اگر من پیروز شوم] در ماه اول یا زودتر به توافقی با ایران دست خواهیم یافت. وی همچنین ادعا کرد: ایران بسیار مشتاق انجام یک توافق است اما من گفتم که تا پس از انتخابات صبر کنیم.
* حیات مذاکراتی اصلاحطلبان
این مواضع ترامپ در حالی است که بررسی جریان رسانهای اصلاحات بخوبی گواه این است که این جریان پروژه طرح گفتوگو با آمریکا حتی پیش از برگزاری انتخابات این کشور را با جدیت دنبال میکند و از آن به عنوان تنها راهکار برونرفت از اغمای سیاسی خود یاد میکند. در همین زمینه هفته گذشته سعید حجاریان در بخشی از یادداشت خود برای روزنامه شرق با عنوان «خشمگین از امپریالیسم؛ ترسان از انقلاب» که عنوان یکی از جزوات امیرپرویز پویان، از رهبران چریکهای فدایی خلق نیز بود، با بیان مواضع چهارگانه میان «مذاکره»، «جنگ»، «داخل» و «خارج» و استنتاج این نکته که اصلاحات در نقطه بنبست خود قرار گرفته است، به بیان راهکارهایی در زمینه برونرفت از این بنبست اشاره کرده و نوشته بود: «بخشی در داخل معتقد است نباید از سطح اصلاحات نمایشی فراتر رفت. غافل از آنکه چنانکه گفته شد، زمان به ضرر کشور در حال سپریشدن است و چنانچه اصلاحات ساختاری کلید نخورد، شاید خیلی زود دیر شود! در این شرایط بهگمان من باید به طور عاجل در ۲ جبهه مذاکراتی صورت بگیرد.
در الگوی مذاکره با خارج، ابتدا باید پذیرفت بر نفس مذاکره ایرادی مترتب نیست چه با جمهوریخواهان چه با دموکراتها، چه بیواسطه و چه باواسطه. مهم آن است که مذاکره شفاف باشد، پیششرطی از جانب غرب پذیرفته نشود و منافع ملی هم کاملا لحاظ شود. در نمونه کرهشمالی مشاهده کردیم این کشور به رغم دشمنی دیرینه، با آمریکا وارد مذاکره شد اما جز شکست در کارنامه ترامپ باقی نگذاشت.
در داخل نیز باید جمعی از اصلاحطلبان متشکل از کارشناسان اجرایی، سیاستمداران حرفهای و نخبگان آکادمیک مذاکره را در دستور کار قرار دهند و با بیانی منطقی و مبتنی بر دادههای کارشناسی مسائل را موشکافی کنند و راهبردهایی را برای اصلاح ذهنیت تصمیمسازان و سپس بهبود وضعیت پیشنهاد دهند. جنس این فعالیت از سنخ نامههای سرگشاده نخواهد بود اما ضرورت دارد با دقت و صراحت به قلب ماجرا وارد شد. به عنوان مثال این جمع یک موضوع عاجل و استراتژیک را بررسی خواهد کرد، آسیبها و ضعفهایش را استخراج میکند و بسته خروج از بنبست را ارائه میدهد. اگر پذیرفته شد، گامی به سود کشور برداشته شده است و اگر نشد، لااقل میتوان فشارهای اخلاقی مبنی بر عدم اجرای مسؤولیت ملی را از دوش اصلاحطلبان برداشت».
اظهارات حجاریان مبنی بر بایسته بودن اصلاحات و خروج از بنبست با آغاز دور جدید مذاکرات در حالی است که چهرههای شناختهشده دیگری از جریان اصلاحات نیز در ماههای گذشته هرگونه حیات سیاسی این جریان را در گرو مذاکره با آمریکا و پذیرش عقبنشینیها در مقابل ترامپ دانسته بودند؛ خطی که پیش از این در جریان نامه ۷۷ فعال اصلاحطلب در میانه ناآرامیهای آبانماه سال گذشته برای نخستین بار مطرح شده بود و بر اساس آن به دنبال سوق دادن نارضایتیهای اجتماعی و معیشتی به سمت پذیرش مجدد مذاکرات با آمریکا و امید بستن به بهرهگیری حداقلی از امتیازات ترامپی است که خود به عنوان عاملی خودسر در خروج از برجام است که آمریکا در آن عضویت داشته است.
* تاکتیک انتخاباتی یا هویت تشکیلاتی؟
در سالهای اخیر هر جا سخنی از اصلاحطلبان بوده، بحث مذاکره با آمریکا و پیگیری طرح برجام ۲، ۳ و... نیز مطرح بوده است. گویا اصلاحطلبان پس از به دست گرفتن قدرت در دهه۹۰ و در سایه شعارهای تبلیغاتی که حول مقوله سیاست خارجی میچرخیده است، برای قرار دادن خود در معرض آرا و اقبال عمومی هیچ برنامه و رویکرد دیگری نداشتهاند و پیوند سیاسی آنها با مقوله مذاکره با آمریکا فراتر از یک پیوند استراتژیک یا مقطعی، تبدیل به یک پیوند هویتی شده است که بدون وجود آن قادر به اثبات موجودیت خود نیستند.
آغاز دولت دوم روحانی و خروج آمریکا از برجام توام با سقوط اعتبار سیاسی اصلاحطلبانی شد که با کلیدواژه مذاکره خارجی موفق به پیروزی در انتخابات سالهای ۹۲، ۹۴ و ۹۶ شده بودند. در شرایطی که اصلاحطلبان با فقدان اعتبار اجتماعی شاهد افول جایگاه سیاسی خود و کاهش اقبال عمومی برای تکرار پیروزیهای سیاسی خود بودند، یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند سال گذشته با کاهش محسوس رغبت بدنه اجتماعی این جریان مواجه شد و مجید انصاری، سرلیست این جریان در پایتخت تنها با کسب ۶۰ هزار رای در انتخابات شکست سنگینی خورد.
در این موقعیت تکرار ایده برجام و طرح این صورت مساله که خروج کشور از مشکلات اقتصادی، راهی جز مذاکره با آمریکا و توافقی جدید ندارد، به عنوان یک استراتژی رقابت سیاسی نیز قابل فهم است. تا زمانی که جامعه نسبت به این مقوله حساس نشده و مطالبه آن را طرح نکند، اصلاحطلبان در قالبی دیگر توانایی معرفی خود و اقناع جامعه برای اعتماد مجدد را ندارند، بر این مبنا تلاش دارند با تکعاملیتی کردن وضعیت موجود و ارائه مجدد راهکار مذاکراتی راه را برای ادامه حیات خود و جلوگیری از انزوای بیش از پیش سیاسی هموار کنند.
مواضع حجاریان و تحلیلهایی از این دست هر چند موضوع جدیدی نیست اما نشان از یک تحرک حسابشده از سوی شناختهشدهترین چهرههای این جریان برای پیگیری این پروژه دارد و یقینا در این زمینه فارغ از نتیجه انتخابات آمریکا و رای آوردن بایدن یا ترامپ، اصلاحطلبان در ماههای آینده بیش از پیش مقوله مذاکره با دولت آمریکا را تکرار خواهند کرد. هویت سیاسی آنان ایجاب میکند در این برهه زمانی که شاهد سقوط یک به یک پایگاههای اجتماعی خود هستند، مذاکره با آمریکا و الزام آن را به عنوان دال مرکزی گفتمان خود به اشکال مختلف تکرار کنند.
رسانههای اصلاحطلب این روزها عملا تبدیل به ستاد انتخاباتی دموکراتها در ایران شدهاند و سعی میکنند اینطور نشان دهند که رای آوردن جو بایدن میتواند آغازی بر رویکرد پیشین دولت در انجام مذاکراتی با دولت آمریکا باشد. رویاپردازیهایی که بیش از هر چیز سعی دارد در صورت انتخاب بایدن به عنوان رئیسجمهور آمریکا، پروژه جدید اصلاحطلبان را بر مبنای لزوم تکرار دولتی همانند دولت روحانی در افکار عمومی مطرح کند و با کاسبی از نارضایتیهای اقتصادی، امکان عبور از این موقعیت را به آغاز دور جدیدی از مذاکرات با دولت دموکرات پیوند بزند.
در این میان ترامپ نیز که همواره میل زیادی به وادار کردن ایران به آغاز مذاکرات با آمریکا، پس از خروج یکطرفهاش از برجام داشته است، با همراهی و همصدایی بخشی از اصلاحطلبان مشعوف شده است. وی که تا چندی پیش با طرح این مساله که از آغاز مذاکرات با ایران پیش از انتخابات آبانماه استقبال میکند، سعی کرده بود بخشی از جریانات سیاسی را برای پیگیری مطالبه خود به صف کند، روز گذشته در جمع برخی حامیان خود در ایالت آریزونا با تکرار این ادعا که ایران خواستار پیروزی جو بایدن، نامزد دموکرات ریاست جمهوری آمریکاست، گفت: [اگر من پیروز شوم] در ماه اول یا زودتر به توافقی با ایران دست خواهیم یافت. وی همچنین ادعا کرد: ایران بسیار مشتاق انجام یک توافق است اما من گفتم که تا پس از انتخابات صبر کنیم.
* حیات مذاکراتی اصلاحطلبان
این مواضع ترامپ در حالی است که بررسی جریان رسانهای اصلاحات بخوبی گواه این است که این جریان پروژه طرح گفتوگو با آمریکا حتی پیش از برگزاری انتخابات این کشور را با جدیت دنبال میکند و از آن به عنوان تنها راهکار برونرفت از اغمای سیاسی خود یاد میکند. در همین زمینه هفته گذشته سعید حجاریان در بخشی از یادداشت خود برای روزنامه شرق با عنوان «خشمگین از امپریالیسم؛ ترسان از انقلاب» که عنوان یکی از جزوات امیرپرویز پویان، از رهبران چریکهای فدایی خلق نیز بود، با بیان مواضع چهارگانه میان «مذاکره»، «جنگ»، «داخل» و «خارج» و استنتاج این نکته که اصلاحات در نقطه بنبست خود قرار گرفته است، به بیان راهکارهایی در زمینه برونرفت از این بنبست اشاره کرده و نوشته بود: «بخشی در داخل معتقد است نباید از سطح اصلاحات نمایشی فراتر رفت. غافل از آنکه چنانکه گفته شد، زمان به ضرر کشور در حال سپریشدن است و چنانچه اصلاحات ساختاری کلید نخورد، شاید خیلی زود دیر شود! در این شرایط بهگمان من باید به طور عاجل در ۲ جبهه مذاکراتی صورت بگیرد.
در الگوی مذاکره با خارج، ابتدا باید پذیرفت بر نفس مذاکره ایرادی مترتب نیست چه با جمهوریخواهان چه با دموکراتها، چه بیواسطه و چه باواسطه. مهم آن است که مذاکره شفاف باشد، پیششرطی از جانب غرب پذیرفته نشود و منافع ملی هم کاملا لحاظ شود. در نمونه کرهشمالی مشاهده کردیم این کشور به رغم دشمنی دیرینه، با آمریکا وارد مذاکره شد اما جز شکست در کارنامه ترامپ باقی نگذاشت.
در داخل نیز باید جمعی از اصلاحطلبان متشکل از کارشناسان اجرایی، سیاستمداران حرفهای و نخبگان آکادمیک مذاکره را در دستور کار قرار دهند و با بیانی منطقی و مبتنی بر دادههای کارشناسی مسائل را موشکافی کنند و راهبردهایی را برای اصلاح ذهنیت تصمیمسازان و سپس بهبود وضعیت پیشنهاد دهند. جنس این فعالیت از سنخ نامههای سرگشاده نخواهد بود اما ضرورت دارد با دقت و صراحت به قلب ماجرا وارد شد. به عنوان مثال این جمع یک موضوع عاجل و استراتژیک را بررسی خواهد کرد، آسیبها و ضعفهایش را استخراج میکند و بسته خروج از بنبست را ارائه میدهد. اگر پذیرفته شد، گامی به سود کشور برداشته شده است و اگر نشد، لااقل میتوان فشارهای اخلاقی مبنی بر عدم اجرای مسؤولیت ملی را از دوش اصلاحطلبان برداشت».
اظهارات حجاریان مبنی بر بایسته بودن اصلاحات و خروج از بنبست با آغاز دور جدید مذاکرات در حالی است که چهرههای شناختهشده دیگری از جریان اصلاحات نیز در ماههای گذشته هرگونه حیات سیاسی این جریان را در گرو مذاکره با آمریکا و پذیرش عقبنشینیها در مقابل ترامپ دانسته بودند؛ خطی که پیش از این در جریان نامه ۷۷ فعال اصلاحطلب در میانه ناآرامیهای آبانماه سال گذشته برای نخستین بار مطرح شده بود و بر اساس آن به دنبال سوق دادن نارضایتیهای اجتماعی و معیشتی به سمت پذیرش مجدد مذاکرات با آمریکا و امید بستن به بهرهگیری حداقلی از امتیازات ترامپی است که خود به عنوان عاملی خودسر در خروج از برجام است که آمریکا در آن عضویت داشته است.
* تاکتیک انتخاباتی یا هویت تشکیلاتی؟
در سالهای اخیر هر جا سخنی از اصلاحطلبان بوده، بحث مذاکره با آمریکا و پیگیری طرح برجام ۲، ۳ و... نیز مطرح بوده است. گویا اصلاحطلبان پس از به دست گرفتن قدرت در دهه۹۰ و در سایه شعارهای تبلیغاتی که حول مقوله سیاست خارجی میچرخیده است، برای قرار دادن خود در معرض آرا و اقبال عمومی هیچ برنامه و رویکرد دیگری نداشتهاند و پیوند سیاسی آنها با مقوله مذاکره با آمریکا فراتر از یک پیوند استراتژیک یا مقطعی، تبدیل به یک پیوند هویتی شده است که بدون وجود آن قادر به اثبات موجودیت خود نیستند.
آغاز دولت دوم روحانی و خروج آمریکا از برجام توام با سقوط اعتبار سیاسی اصلاحطلبانی شد که با کلیدواژه مذاکره خارجی موفق به پیروزی در انتخابات سالهای ۹۲، ۹۴ و ۹۶ شده بودند. در شرایطی که اصلاحطلبان با فقدان اعتبار اجتماعی شاهد افول جایگاه سیاسی خود و کاهش اقبال عمومی برای تکرار پیروزیهای سیاسی خود بودند، یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند سال گذشته با کاهش محسوس رغبت بدنه اجتماعی این جریان مواجه شد و مجید انصاری، سرلیست این جریان در پایتخت تنها با کسب ۶۰ هزار رای در انتخابات شکست سنگینی خورد.
در این موقعیت تکرار ایده برجام و طرح این صورت مساله که خروج کشور از مشکلات اقتصادی، راهی جز مذاکره با آمریکا و توافقی جدید ندارد، به عنوان یک استراتژی رقابت سیاسی نیز قابل فهم است. تا زمانی که جامعه نسبت به این مقوله حساس نشده و مطالبه آن را طرح نکند، اصلاحطلبان در قالبی دیگر توانایی معرفی خود و اقناع جامعه برای اعتماد مجدد را ندارند، بر این مبنا تلاش دارند با تکعاملیتی کردن وضعیت موجود و ارائه مجدد راهکار مذاکراتی راه را برای ادامه حیات خود و جلوگیری از انزوای بیش از پیش سیاسی هموار کنند.
مواضع حجاریان و تحلیلهایی از این دست هر چند موضوع جدیدی نیست اما نشان از یک تحرک حسابشده از سوی شناختهشدهترین چهرههای این جریان برای پیگیری این پروژه دارد و یقینا در این زمینه فارغ از نتیجه انتخابات آمریکا و رای آوردن بایدن یا ترامپ، اصلاحطلبان در ماههای آینده بیش از پیش مقوله مذاکره با دولت آمریکا را تکرار خواهند کرد. هویت سیاسی آنان ایجاب میکند در این برهه زمانی که شاهد سقوط یک به یک پایگاههای اجتماعی خود هستند، مذاکره با آمریکا و الزام آن را به عنوان دال مرکزی گفتمان خود به اشکال مختلف تکرار کنند.