آنچه این روزها از امارات متحده عربی و برخی کشورهای منطقه همچون بحرین و مصر در حمایت از اقدام امارات در انجام توافق با دشمن شماره یک مسلمانان و مردم مظلوم فلسطین شاهد هستیم، اقداماتی غیرمسئولانه است.
شهدای ایران؛ «حسن رشوند» تحلیلگر و کارشناس مسائل سیاسی طی یادداشتی نوشت:
رسیدن به وضعیت مطلوب در سیاست خارجی مستلزم استفاده از تکنیکها و زبان خاصی است که در صورت عدم به کارگیری آن ، چه بسا وضعیت نابهنجاری را در این عرصه فراهم نماید و برداشتهای متفاوتی را در ذهن مخاطبین داخلی و افکار عمومی شکل دهد. ویژگی دیپلماسی این ضرورت را به وجود میآورد که به فراخور مواضع اتخاذ شده و فضای عمومی، با حفظ اصول و ارزشهای حاکم ، زبان خاص آن به کار گرفته شود. از منظر تعریف، بین سیاست خارجی و روابط بین الملل تفاوت قابل توجهی وجود دارد و طبیعی است که نمیتواند یک واحد سیاسی در ارتباط با دیگر واحدهای سیاسی فقط به مطلوبهای خود در سیاست خارجی توجه کرده و سخن از روابط با دیگرکشورها آنهم با کشور یا کشورهایی که مرجع تنش در یک منطقه محسوب می شوند، داشته باشد وکشوری بدون در نظر گرفتن سیاست خارجی دیگر کشورها آن هم در محیطی همچون منطقه خلیج فارس به دور از بستر کنش و واکنشها، بر طبل تکنوازانه خود بکوبد.
آنچه این روزها از سوی امارات متحده عربی و بدنبال آن از سوی برخی کشورهای منطقه همچون بحرین و مصر در حمایت از اقدام امارات در انجام توافق با دشمن شماره یک مسلمانان و مردم مظلوم فلسطین یعنی رژیم آدمکش صهیونیستی شاهد بودیم از جنس این نوع رفتار غیر مسئولانه و تحریک کننده ای است که یک کشور در همسایگی کشور دیگر که هر روز شاهد تهدیدهای آشکار از سوی رژیم صهیونیستی است ، باشد. رفتارهای خارج از قاعدهای که امارات این روزها در مناسبات و ارتباط خود با رژیم صهیونیستی انجام داده است ، عملا میدان دادن به صهیونیست ها برای تعرض به حریم منطقه ای جمهوری اسلامی ایران است و این به هیچ وجه قابل اغماض نیست.
سوال اینجاست ؛ آیا امارات در یک بستر طبیعی و بر اساس مناسبات عادی و به میل افکار عمومی داخل و مطالبه مردم منطقه تصمیم به عادی سازی روابط با رژیم غاصب و آدمکش صهیونیستی گرفته است یا تحت فشار آمریکا برای ایجاد تنفس مصنوعی به ترامپ در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آبان ماه ( نوامبر۲۰۲۰) و یا برای برون رفت مشکلات نتانیاهو در داخل سرزمین های اشغالی گرفتار آن شده است که در این پازل، نقش عروسکی را بازی کند تا دو رئیس دولت را در آمریکا و سرزمین های اشغالی از مرگ سیاسی نجات دهد.
هرچند همه کارشناسان متفق القولند که آمریکا پس از شکست در کشاندن کره شمالی و ایران پای میز مذاکره، به سراغ غلامان حلقه به گوش خود در منطقه رفته تا شاید از بستر آنها بتواند توفیقاتی را کسب کنند . اما هم خود آمریکایی ها و هم مردم منطقه می دانند که امارات و دیگر شیوخ مرتجع خلیج فارس همچون اسب مرده ای را می مانند که ترامپ و نتا نیاهو بر روی آنها شرط بندی کرده اند و این شرط بندی و پروژه های عادی سازی یا هر طرح مرده دیگر همچون معامله قرن ، نمی تواند ترامپ و نتانیاهو را با این اسب های مرده به خط پایان برساند.
«بن زاید» و دیگر شیوخ این کشور که بادی به غبغب انداخته و با یک توافق تحمیلی ، خود را برنده مسابقه روابط با صهیونیست ها می دانند نباید فراموش کنند چند ماه پیش ( ۲۸ خرداد ماه جاری) وقتی سفیر امارات در آمریکا با خوشحالی از برقراری روابط با تل آویو سخن می گفت، مشاور سابق نخست وزیر رژیم صهیونیستی در پاسخ به مقاله « یوسف العتیبه» در روزنامه « یدیعوت آحارنوت » چه پاسخ دندان شکنی به او داده بود.
«کارولین کلگ» با انتشار مقالهای در روزنامه صهیونیستی «اسرائیل هیوم» در پاسخ به العتیبه گفت: «شما سودی برای ما ندارید. شما با ما همکاری میکنید؛ زیرا ما در معادله، قدرتمندترین طرف هستیم و منافع مشترکی با هم داریم.»
این پاسخ مقام صهیونیستی به العتیبه در پی یادداشتی بود که او به زبان عبری در روزنامه یدیعوت آحارونوت نوشته بود و در آن ضمن درخواست برای توقف طرح اشغال کرانه باختری، خواهان عادیسازی روابط تلآویو با کشورهای عربی شده بود.
«کلگ » با تأکید بر اینکه وضعیت اقتصادی و فرهنگی صهیونیست ها ایجاب میکند که برای عادیسازی روابط با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، تلاش نکنند، گفته بود:« آیا ما نیازمند گردشگرانی از خلیج [فارس] هستیم؟ آیا ما نیازمند همکاری با رژیم هایی هستیم که با زن صرفا به عنوان دارایی برای همسر خود برخورد میکنند؟»
از سخنان و جملات تحقیر آمیز این مقام صهیونیستی و مقاله سفیر امارات در آمریکا در یک روزنامه صهیونیستی می توان فهمید که عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی اتفاقی غافلگیر کننده نبوده است ، بلکه روند تحولات منطقه طی دو سال اخیر نشان میداد که برخی رژیم های عربی به صورت ویژه اولویت سیاستگذاری خارجی خود را بر این اساس قرار دادهاند. گزارشها و تحلیلهای متعددی که در این رابطه نوشته شده و به ابعاد مختلف پیامدهای عادیسازی روابط بر منطقه و تاریخچه و سابقه این عادیسازی ها و همچنین اهداف آینده اسرائیل در روند عادی سازی پرداخته شده است ، گویای این واقعیت است که شیوخ مرتجع منطقه از جمله مقامات اماراتی از مدتها پیش خود را آماده این ارتباط و نوکری صهیونیست ها کرده بودند.
آنچه امروز اهمیت دارد نه دُم تکان دادن اماراتی ها برای رژیم آدم کشی است که تاکنون از هیچ جنایتی فروگذار نکرده است، بلکه دوموضوع دیگر بیش از همه از اهمیت برخوردار است؛
اول اینکه؛ با رفتاری که امارات و در آینده نزدیک برخی شیوخ مرتجع منطقه در به اصطلاح عادی سازی روابط با صهیونیست ها انجام داده یا خواهند داد، دیگر از این پس نباید آنها را در کنار ملت مظلوم فلسطین و مدافع آرمان های قدس شریف دانست. چراکه کسانی که خنجر خود را با سوهان صهیونیست ها تیز می کنند تا حلقوم کودکان مظلوم غزه و کرانه باختری را پاره کند، نمی توانند دوستدار مردمی باشند که بیش از ۷۰ سال است برای آزادی سرزمین شان با سنگ و دستان خالی مبارزه می کنند.
دوم اینکه؛ همانگونه که در سطور ابتدایی این یادداشت گفته شد هر گونه ارتباط و مناسبات با کشوری در منطقه حساس خلیج فارس باید تابع قواعدی باشد که موجب تهدید کشورهای دیگر منطقه نشود. رژیم صهیونیستی که آشکارا جمهوری اسلامی را تهدید می کند و از هر ابزار ترور و خرابکاری استفاده می کند تا ایران اسلامی را با چالش ناامنی مواجه کند، آیا پذیرفتنی است که جمهوری اسلامی در مقابل حضور او در بیخ گوش خود بی تفاوت باشد . این همان درک تهدیدی است که رئیس ستاد کل نیرو های مسلح سرلشگر باقری به آن واکنش جدی نشان دادند.ایشان به صراحت به مقامات خام اندیش اماراتی هشدار دادند که با این اقدامی که اماراتی ها انجام دادند از این پس، رویکرد ایران نسبت به امارات از اساس تغییر خواهد کرد و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی نیز به این کشور، با محاسبات دیگری نگاه خواهند کرد و چنانچه اتفاقی در خلیج فارس بیفتد و امنیت ملی ایران دچار خدشه، هرچنداندک شود، ما آن را از چشم امارات میبینیم و تحمل نخواهیم کرد.
رسیدن به وضعیت مطلوب در سیاست خارجی مستلزم استفاده از تکنیکها و زبان خاصی است که در صورت عدم به کارگیری آن ، چه بسا وضعیت نابهنجاری را در این عرصه فراهم نماید و برداشتهای متفاوتی را در ذهن مخاطبین داخلی و افکار عمومی شکل دهد. ویژگی دیپلماسی این ضرورت را به وجود میآورد که به فراخور مواضع اتخاذ شده و فضای عمومی، با حفظ اصول و ارزشهای حاکم ، زبان خاص آن به کار گرفته شود. از منظر تعریف، بین سیاست خارجی و روابط بین الملل تفاوت قابل توجهی وجود دارد و طبیعی است که نمیتواند یک واحد سیاسی در ارتباط با دیگر واحدهای سیاسی فقط به مطلوبهای خود در سیاست خارجی توجه کرده و سخن از روابط با دیگرکشورها آنهم با کشور یا کشورهایی که مرجع تنش در یک منطقه محسوب می شوند، داشته باشد وکشوری بدون در نظر گرفتن سیاست خارجی دیگر کشورها آن هم در محیطی همچون منطقه خلیج فارس به دور از بستر کنش و واکنشها، بر طبل تکنوازانه خود بکوبد.
آنچه این روزها از سوی امارات متحده عربی و بدنبال آن از سوی برخی کشورهای منطقه همچون بحرین و مصر در حمایت از اقدام امارات در انجام توافق با دشمن شماره یک مسلمانان و مردم مظلوم فلسطین یعنی رژیم آدمکش صهیونیستی شاهد بودیم از جنس این نوع رفتار غیر مسئولانه و تحریک کننده ای است که یک کشور در همسایگی کشور دیگر که هر روز شاهد تهدیدهای آشکار از سوی رژیم صهیونیستی است ، باشد. رفتارهای خارج از قاعدهای که امارات این روزها در مناسبات و ارتباط خود با رژیم صهیونیستی انجام داده است ، عملا میدان دادن به صهیونیست ها برای تعرض به حریم منطقه ای جمهوری اسلامی ایران است و این به هیچ وجه قابل اغماض نیست.
سوال اینجاست ؛ آیا امارات در یک بستر طبیعی و بر اساس مناسبات عادی و به میل افکار عمومی داخل و مطالبه مردم منطقه تصمیم به عادی سازی روابط با رژیم غاصب و آدمکش صهیونیستی گرفته است یا تحت فشار آمریکا برای ایجاد تنفس مصنوعی به ترامپ در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آبان ماه ( نوامبر۲۰۲۰) و یا برای برون رفت مشکلات نتانیاهو در داخل سرزمین های اشغالی گرفتار آن شده است که در این پازل، نقش عروسکی را بازی کند تا دو رئیس دولت را در آمریکا و سرزمین های اشغالی از مرگ سیاسی نجات دهد.
هرچند همه کارشناسان متفق القولند که آمریکا پس از شکست در کشاندن کره شمالی و ایران پای میز مذاکره، به سراغ غلامان حلقه به گوش خود در منطقه رفته تا شاید از بستر آنها بتواند توفیقاتی را کسب کنند . اما هم خود آمریکایی ها و هم مردم منطقه می دانند که امارات و دیگر شیوخ مرتجع خلیج فارس همچون اسب مرده ای را می مانند که ترامپ و نتا نیاهو بر روی آنها شرط بندی کرده اند و این شرط بندی و پروژه های عادی سازی یا هر طرح مرده دیگر همچون معامله قرن ، نمی تواند ترامپ و نتانیاهو را با این اسب های مرده به خط پایان برساند.
«بن زاید» و دیگر شیوخ این کشور که بادی به غبغب انداخته و با یک توافق تحمیلی ، خود را برنده مسابقه روابط با صهیونیست ها می دانند نباید فراموش کنند چند ماه پیش ( ۲۸ خرداد ماه جاری) وقتی سفیر امارات در آمریکا با خوشحالی از برقراری روابط با تل آویو سخن می گفت، مشاور سابق نخست وزیر رژیم صهیونیستی در پاسخ به مقاله « یوسف العتیبه» در روزنامه « یدیعوت آحارنوت » چه پاسخ دندان شکنی به او داده بود.
«کارولین کلگ» با انتشار مقالهای در روزنامه صهیونیستی «اسرائیل هیوم» در پاسخ به العتیبه گفت: «شما سودی برای ما ندارید. شما با ما همکاری میکنید؛ زیرا ما در معادله، قدرتمندترین طرف هستیم و منافع مشترکی با هم داریم.»
این پاسخ مقام صهیونیستی به العتیبه در پی یادداشتی بود که او به زبان عبری در روزنامه یدیعوت آحارونوت نوشته بود و در آن ضمن درخواست برای توقف طرح اشغال کرانه باختری، خواهان عادیسازی روابط تلآویو با کشورهای عربی شده بود.
«کلگ » با تأکید بر اینکه وضعیت اقتصادی و فرهنگی صهیونیست ها ایجاب میکند که برای عادیسازی روابط با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، تلاش نکنند، گفته بود:« آیا ما نیازمند گردشگرانی از خلیج [فارس] هستیم؟ آیا ما نیازمند همکاری با رژیم هایی هستیم که با زن صرفا به عنوان دارایی برای همسر خود برخورد میکنند؟»
از سخنان و جملات تحقیر آمیز این مقام صهیونیستی و مقاله سفیر امارات در آمریکا در یک روزنامه صهیونیستی می توان فهمید که عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی اتفاقی غافلگیر کننده نبوده است ، بلکه روند تحولات منطقه طی دو سال اخیر نشان میداد که برخی رژیم های عربی به صورت ویژه اولویت سیاستگذاری خارجی خود را بر این اساس قرار دادهاند. گزارشها و تحلیلهای متعددی که در این رابطه نوشته شده و به ابعاد مختلف پیامدهای عادیسازی روابط بر منطقه و تاریخچه و سابقه این عادیسازی ها و همچنین اهداف آینده اسرائیل در روند عادی سازی پرداخته شده است ، گویای این واقعیت است که شیوخ مرتجع منطقه از جمله مقامات اماراتی از مدتها پیش خود را آماده این ارتباط و نوکری صهیونیست ها کرده بودند.
آنچه امروز اهمیت دارد نه دُم تکان دادن اماراتی ها برای رژیم آدم کشی است که تاکنون از هیچ جنایتی فروگذار نکرده است، بلکه دوموضوع دیگر بیش از همه از اهمیت برخوردار است؛
اول اینکه؛ با رفتاری که امارات و در آینده نزدیک برخی شیوخ مرتجع منطقه در به اصطلاح عادی سازی روابط با صهیونیست ها انجام داده یا خواهند داد، دیگر از این پس نباید آنها را در کنار ملت مظلوم فلسطین و مدافع آرمان های قدس شریف دانست. چراکه کسانی که خنجر خود را با سوهان صهیونیست ها تیز می کنند تا حلقوم کودکان مظلوم غزه و کرانه باختری را پاره کند، نمی توانند دوستدار مردمی باشند که بیش از ۷۰ سال است برای آزادی سرزمین شان با سنگ و دستان خالی مبارزه می کنند.
دوم اینکه؛ همانگونه که در سطور ابتدایی این یادداشت گفته شد هر گونه ارتباط و مناسبات با کشوری در منطقه حساس خلیج فارس باید تابع قواعدی باشد که موجب تهدید کشورهای دیگر منطقه نشود. رژیم صهیونیستی که آشکارا جمهوری اسلامی را تهدید می کند و از هر ابزار ترور و خرابکاری استفاده می کند تا ایران اسلامی را با چالش ناامنی مواجه کند، آیا پذیرفتنی است که جمهوری اسلامی در مقابل حضور او در بیخ گوش خود بی تفاوت باشد . این همان درک تهدیدی است که رئیس ستاد کل نیرو های مسلح سرلشگر باقری به آن واکنش جدی نشان دادند.ایشان به صراحت به مقامات خام اندیش اماراتی هشدار دادند که با این اقدامی که اماراتی ها انجام دادند از این پس، رویکرد ایران نسبت به امارات از اساس تغییر خواهد کرد و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی نیز به این کشور، با محاسبات دیگری نگاه خواهند کرد و چنانچه اتفاقی در خلیج فارس بیفتد و امنیت ملی ایران دچار خدشه، هرچنداندک شود، ما آن را از چشم امارات میبینیم و تحمل نخواهیم کرد.
*مشرق