اما در تمام سالهایی که جریان انقلاب اهمیت رسانه را فهمیده، یک جای خالی بزرگ در فعالیت رسانهایاش وجود داشته: «ضعف در ارتباط با عموم مردم»؛ چه در فرم محتوا و چه در کانال ارتباطی.
به گزارش شهدای ایران؛ سیده راضیه حسینی، فعال رسانه ای در کانال تلگرامی خود درباره نقش رسانه در جریان تحریف نوشت: ما در یک جنگ اقتصادی تمامعیار قرار داریم؛ این را دیگر همه یقین دارند. مسأله اینجاست که جبهههای مختلف این جنگ کدام است و بهترین شیوه دفاع در هر جبهه چیست.
رهبر انقلاب جبهه اهالی رسانه را خیلی صریح مشخص کردند: «شکستِ جریان تحریف». رسانهها و فعالان شبکههای اجتماعی باید حقیقت موضوعات را برای جامعه روشن کنند و نگذارند تحریف حقایق باعث سستشدن اراده عمومی در مقابل جریان تحریم شود.
اما در تمام سالهایی که جریان انقلاب اهمیت رسانه را فهمیده، یک جای خالی بزرگ در فعالیت رسانهایاش وجود داشته: «ضعف در ارتباط با عموم مردم»؛ چه در فرم محتوا و چه در کانال ارتباطی.
تجربه نشان داده رسانهها و فعالان شبکههای اجتماعی اگر دوباره صرفا به تکرار و تحلیل این جملات کلیدی بسنده نکنند، در بهترین حالت شروع به تولید محتواها با قالبهای همیشگی و برای مخاطب همیشگی خواهند کرد. کلیشههای رجزخوان، فرم تکراری و محتواهای عصاقورتداده و رسمی. همه اینها هم در یک حلقه محدود از خودیها میچرخد. ازین رسانه و کانال به رسانه و کانال دیگر با مخاطبان مشترک که اغلب همفکر خودمان هستند.
این خلأ بزرگ ،حالا و در این عرصهای که رهبرانقلاب مورد تأکید قرار دادهاند، بیشتر و جدیتر خودش را نشان خواهد داد. چون مخاطب اصلی جریان تحریف، ذهن و اراده عامّه مردم است و اتفاقا در تمام این سالها، جبهه رسانهای جریان ضدانقلاب و غربگراها توانستهاند با افکار عمومی ارتباط موثرتری را با افکار عمومی برقرار کنند.
یک مثال روشن آن را در ماجرای تفاهمنامه ایران و چین همه به چشم دیدیم؛ وزارت امورخارجه آمریکا مستقیما وارد عرصه رسانهای شد و دروغ «واگذاری کیش به چین» را طرح کرد. همزمان تمام رسانههای رسمی و بازوهای عملیات روانی ضد انقلاب در شبکههای اجتماعی وارد عرصه شدند و این دروغ را با تولید محتواهای مختلف به افکار «عمومی» جامعه تزریق کرد. در عرض چند روز، حتی یک فرد عادی در روستایی دورافتاده هم نسبت به واگذاری کیش به چین، پر از نگرانی شده بود. در این سمت اما تنها رسانههای رسمی به گرفتن مصاحبه از مسئولین و صحبت با کارشناسان بسنده کردند و محتواهایی که در شبکههای اجتماعی تولید شد نیز در یک حلقه بسته از مخاطبین چرخید.
تعارف را کنار بگذاریم؛ برخلاف مخاطبینِ ثابت ما، بخش اعظم ذهنیت «عموم مردم» را کانالهایی با محتوای غیررسمی جهتدهی میکند؛ آن هم با قالبهایی مثل سرگرمی و عکسنوشت و پیامهای ساده فورواردی در شبکههای اجتماعی.
به همین خاطر محدودشدنِ ما به متنهای سیاسی و رسمی، فکر و حرف ما را در یک حلقه بسته نگه میدارد؛ حتی اگر به بهترین ادبیات تبیین کرده باشیم و بزرگترین ابهامات و شایعات را پاسخ داده باشیم.
باید به فکر شناخت کانالهای موثر ارتباط با «عموم مردم» باشیم؛ وگرنه دوباره ولمعطیم.
رهبر انقلاب جبهه اهالی رسانه را خیلی صریح مشخص کردند: «شکستِ جریان تحریف». رسانهها و فعالان شبکههای اجتماعی باید حقیقت موضوعات را برای جامعه روشن کنند و نگذارند تحریف حقایق باعث سستشدن اراده عمومی در مقابل جریان تحریم شود.
اما در تمام سالهایی که جریان انقلاب اهمیت رسانه را فهمیده، یک جای خالی بزرگ در فعالیت رسانهایاش وجود داشته: «ضعف در ارتباط با عموم مردم»؛ چه در فرم محتوا و چه در کانال ارتباطی.
تجربه نشان داده رسانهها و فعالان شبکههای اجتماعی اگر دوباره صرفا به تکرار و تحلیل این جملات کلیدی بسنده نکنند، در بهترین حالت شروع به تولید محتواها با قالبهای همیشگی و برای مخاطب همیشگی خواهند کرد. کلیشههای رجزخوان، فرم تکراری و محتواهای عصاقورتداده و رسمی. همه اینها هم در یک حلقه محدود از خودیها میچرخد. ازین رسانه و کانال به رسانه و کانال دیگر با مخاطبان مشترک که اغلب همفکر خودمان هستند.
این خلأ بزرگ ،حالا و در این عرصهای که رهبرانقلاب مورد تأکید قرار دادهاند، بیشتر و جدیتر خودش را نشان خواهد داد. چون مخاطب اصلی جریان تحریف، ذهن و اراده عامّه مردم است و اتفاقا در تمام این سالها، جبهه رسانهای جریان ضدانقلاب و غربگراها توانستهاند با افکار عمومی ارتباط موثرتری را با افکار عمومی برقرار کنند.
یک مثال روشن آن را در ماجرای تفاهمنامه ایران و چین همه به چشم دیدیم؛ وزارت امورخارجه آمریکا مستقیما وارد عرصه رسانهای شد و دروغ «واگذاری کیش به چین» را طرح کرد. همزمان تمام رسانههای رسمی و بازوهای عملیات روانی ضد انقلاب در شبکههای اجتماعی وارد عرصه شدند و این دروغ را با تولید محتواهای مختلف به افکار «عمومی» جامعه تزریق کرد. در عرض چند روز، حتی یک فرد عادی در روستایی دورافتاده هم نسبت به واگذاری کیش به چین، پر از نگرانی شده بود. در این سمت اما تنها رسانههای رسمی به گرفتن مصاحبه از مسئولین و صحبت با کارشناسان بسنده کردند و محتواهایی که در شبکههای اجتماعی تولید شد نیز در یک حلقه بسته از مخاطبین چرخید.
تعارف را کنار بگذاریم؛ برخلاف مخاطبینِ ثابت ما، بخش اعظم ذهنیت «عموم مردم» را کانالهایی با محتوای غیررسمی جهتدهی میکند؛ آن هم با قالبهایی مثل سرگرمی و عکسنوشت و پیامهای ساده فورواردی در شبکههای اجتماعی.
به همین خاطر محدودشدنِ ما به متنهای سیاسی و رسمی، فکر و حرف ما را در یک حلقه بسته نگه میدارد؛ حتی اگر به بهترین ادبیات تبیین کرده باشیم و بزرگترین ابهامات و شایعات را پاسخ داده باشیم.
باید به فکر شناخت کانالهای موثر ارتباط با «عموم مردم» باشیم؛ وگرنه دوباره ولمعطیم.
*مشرق