شهدای ایران shohadayeiran.com

حاجی در بیست و نهم خردادماه ۱۳۶۵ در یک عملیات برون‌مرزی به همراه سه نفر دیگر از همرزمانش به اسارت دشمن بعثی درآمد. بعدها که آزاد شد، می‌گفت او و دوستانش چند ساعت با دشمن می‌جنگند و...
شهدای ایران: حاجی در بیست و نهم خردادماه ۱۳۶۵ در یک عملیات برون‌مرزی به همراه سه نفر دیگر از همرزمانش به اسارت دشمن بعثی درآمد.

بعدها که آزاد شد، می‌گفت او و دوستانش چند ساعت با دشمن می‌جنگند و عاقبت با تنی مجروح به اسارت درمی‌آیند. موقعی که همسرم اسیر شد، من سه فرزند قد و نیم قد داشتم.

مرحوم حاج ناصح محمدی از مشاهیر استان کردستان در بحث ایثار و جهاد و دفاع‌مقدس است.

وی که از بنیانگذاران پیشمرگان مسلمان کرد به شمار می‌رود، از ابتدای شروع غائله کردستان به صف انقلابی‌ها می‌پیوندد و سال‌ها در این مسیر خدمت می‌کند.

حاج‌ناصح در سال ۶۵ به اسارت دشمن درمی‌آید و پس از آزادی از اسارت، همچنان در خط اول مبارزه می‌ماند تا اینکه در سال ۱۳۹۴ در سن ۶۰ سالگی به همرزمان شهیدش می‌پیوندد.

نکته بارز در زندگی حاج‌ناصح این موضوع است که وی از همرزمان شهدایی، چون حاج‌احمد متوسلیان، شهیدچمران و شهیدبروجردی بود و حتی در پرونده مجاهدت‌های او، همراهی و همرزمی با مقام‌معظم رهبری نیز دیده می‌شود.

گفت‌وگوی ما را با خورشید کریمی، همسر حاج‌ناصح محمدی و خواهر شهید جمال کریمی پیش‌رو دارید.

چه زمانی با حاج‌ناصح ازدواج کردید؟

من و حاجی سال ۱۳۵۹ در بحبوحه جنگ در کردستان با هم ازدواج کردیم. من اهل اورامان هستم و مرحوم همسرم در دزلی زندگی می‌کرد. بعد از ازدواجمان من به دزلی آمدم و همین‌جا ماندگار شدم.زندگی مشترکتان با مرحوم محمدی که از رزمندگان بنام منطقه بود، چطور گذشت؟ایشان در زمان جنگ مسئولیت‌های متعددی داشت و از اورمان گرفته تا دزلی و سنندج فعالیت می‌کرد. همسرم از فرماندهان پیشمرگ‌های کرد مسلمان بود و آن زمان دوست و دشمن حاج‌ناصح را می‌شناختند. به خاطر فعالیت‌هایی که حاجی داشت، مرتب به مأموریت می‌رفت و من مجبور بودم به تنهایی بار زندگی را به دوش بکشم. همسرم با بسیاری از سرداران بنام جبهه کردستان همراه و همرزم بود.

موقع اسارت حاج‌ناصح چند فرزند داشتید؟ در نبود حاجی چطور زندگی را اداره می‌کردید؟

حاجی در بیست و نهم خردادماه ۱۳۶۵ در یک عملیات برون‌مرزی به همراه سه نفر دیگر از همرزمانش به اسارت دشمن بعثی درآمد. بعدها که آزاد شد، می‌گفت او و دوستانش چند ساعت با دشمن می‌جنگند و عاقبت با تنی مجروح به اسارت درمی‌آیند. موقعی که همسرم اسیر شد، من سه فرزند قد و نیم قد داشتم. در آن شرایط جنگی واقعاً زندگی کردن بدون سرپرست خانواده و با بچه‌هایی که در مقطع سنی خردسالی قرار داشتند، سختی‌هایی داشت که نمی‌شود در چند جمله بیان کرد. یک مدتی که از حاجی خبری نبود و نمی‌دانستیم که ایشان شهید شده یا به اسارت درآمده است. جنگ بود و به خاطر بمباران شدید دشمن، مجبور شدیم یک مدتی را در کوه و کمر چادر بزنیم و با بچه‌های خردسالم در شرایط واقعاً بغرنجی قرار داشتیم. بعدها اسارت حاجی تأیید شد و حداقل خیالمان از بابت زنده بودنش راحت شد.

گویا حاج‌ناصح بعد از اسارت هم باز به صحنه جهاد برگشتند؟

ایشان تا زمان بازنشستگی‌اش فرمانده گردان ششم شهیدبهشتی بود. با وجود ۳۵ درصد جانبازی که از زمان جنگ داشت، در هر میدانی که به وجودش نیاز بود، حضور پیدا می‌کرد. تمام دوران زندگی حاج ناصح محمدی در مبارزه و نبرد با دشمنان انقلاب اسلامی گذشت. حاج‌ناصح از نسل رزمندگانی بود که در بیعت با امام‌خمینی، هم‌قسم شده بودند تا لحظه‌ای که جان در بدن دارند، در حفظ دستاوردهای انقلاب بکوشند و به خوبی تا پایان عمر بر سر قولشان ماندند.

شنیده‌ایم همسرتان سابقه همراهی با مقام‌معظم رهبری را هم دارند؟

بله، این موضوع از افتخارات ایشان و همگی ماست. همسرم در زمان جنگ تحمیلی یکی از همرزمان مقام‌معظم رهبری در دزلی و اورامانات بود و شانه‌به‌شانه ایشان در منطقه جنگید. در سفری که مقام‌معظم رهبری در سال ۸۸ به استان کردستان داشتند، حاج‌ناصح به دیدار رهبر انقلاب رفت و خاطرات گذشته را مرور کردند.


نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار