بايد اذعان كرد كه با انتشار «دا» كار كتابهايي كه دفاع مقدس را از زبان زنان روايت ميكنند سخت شده است. و شايد از آن سختتر كار كساني است كه ميخواهند چنين كتابهايي را به مخاطبان معرفي كرده و آنها را به خواندنشان ترغيب كنند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ بايد اذعان كرد كه با انتشار «دا» كار كتابهايي كه دفاع مقدس را از زبان زنان روايت ميكنند سخت شده است. و شايد از آن سختتر كار كساني است كه ميخواهند چنين كتابهايي را به مخاطبان معرفي كرده و آنها را به خواندنشان ترغيب كنند.
پتكهايي كه «دا» به ذهن مخاطب فرود ميآورد ذهنيتي از حضور زنان در جنگ براي مخاطب ايجاد كرده است كه حالا خواندن هر كتابي كه جملاتش چنين رويهاي نداشته باشند شايد بيهوده به نظر بيايد، مخصوصاً كه تقريباً يك چهارم «دا» هم حجم داشته باشد و احتمالاً به همان ميزان هم حرف خواندني؛ اما «از چندهلا تا جنگ» قضيهاش فرق ميكند.
«از چندهلا تا جنگ» اولين بار ده سال پيش منتشر شد و مهرماه امسال هم بعد از يك دهه به چاپ پنجم رسيد. گلستان جعفريان در اين كتاب خاطرات شمسي حسيني را سامان داده تا اين دختر شمالي كه به تهران ميآيد و كمكم وارد مبارزات انقلابي ميشود و نهايتاً بعنوان پرستار به جبهه اعزام ميشود، خاطرات خود را بازگو كند.
خاطرات شمسي حسيني از چند جهت قابل توجه است. اول اينكه شخص راوي جنگ زده نيست؛ يعني از اهالي شهرهاي مورد هجوم قرار گرفتهاي چون خرمشهر، ايلام، پاوه يا... نيست و اگرچه اصالتاً شماليست اما از تهران پا به منطقه جنگي گذاشته است. همين توفاوت هم باعث شده تا نگاه، خاطرات و حس و حالش با راويان كتابهايي چون «دا» متفاوت باشد. دقت كنيد كه درباره بهتر يا بدتر بودن اين نگاه قضاوتي نشد بلكه روي متفاوت بودن آن تاكيد شده است. تفاوتي كه براي داشتن تصوير كاملتري از حضور زنان در دفاع مقدس لازم است.
نكته بعد آنكه ما در «از چندهلا تا جنگ» با روايتهايي روبرو ميشويم كه شايد كمتر به آن پرداخته شده باشد. چندي پيش كه مستندي با نام «ننه قربون» منتشر شد خيليها تعجب ميكردند كه چطور چنين سوژههايي تا حالا مغفول ماندهاند. «ننه قربون» به فعاليت تعدادي از زنان در رختشويخانهاي ميپرداخت كه زنان براي شست و شو و رفوي تجهيزات و لباس رزمندگان بصورت داوطلبانه در آن حضور پيدا كرده بودند. چنين سوژهاي تنها بخش كوچكي از حجم «از چندهلا تا جنگ» را در بر ميگيرد اما از اين دست مطالب در كتاب كم نيستند.
شمسي حسيني بعنوان پرستار به جبهه رفته است و همين امر موجب شده تا نكاتي را روايت كند كه در بهداريها و بيمارستانها اتفاق افتاده است. يكي از نكات جالب كتاب خاطرات راوي از راهاندازي چند بيمارستان قبل از شروع عملياتهاست. تاسيس يك بيمارستان براي يك عمليات چيزي است كه شايد خيلي به ذهن ما خطور نكند اما اين چيزي است كه چند جا در كتاب به آن اشاره شده است و همين مسئله هم مي تواند به درك درستتر ما از سختيها و ملزومات مورد نياز براي انجام يك عمليات كند. حال بگذريم از اتفاقاتي كه در همين بيمارستانها بخاطر كمبود امكانات و تجهيزات رخ ميدهد.
از اين دو مورد كه بگذريم تكه خاطرههاي راوي از رزمندههاي مجروحي كه در طول پنج شش سال حضورش در مناطق جنگي با آنها روبرو بوده حسابي خواندني از آب درآمده است. مثلاً رزمنده جواني كه دچار موج گرفتگي شده و چند ساعت زير آفتاب سوزان بالاي درخت ميرود برا ديدهباني و هيچ جوري حاضر نیست ستش را ترک کند مگر با طرفند يك رزمنده ديگر آنهم وقتي كه رزمنده باهوش به او ميگويد برادر بيا پايين، نوبت منه برم ديده باني!
يا رزمندهديگري كه بخاطر چند ساعت ماندن در لجنزار و خشك شدن لجن روي تمام بدنش همه فكر ميكردهاند دچار سوختگي شديد شده و آن بنده خدا حتي نميتوانسته لبهايش را تكان بدهد و بگويد كه هيچ طورياش نيست جز اينكه بدنش لجن اندود شده است! از اين دست خاطرات فراوان است؛ خاطراتي كه از كنار همه آنها نميتوان به همين سادگي رد شد و اكثراً بدجور دل را ميسوزانند.
در پايان ميتوان گفت كه «از چندهلا تا جنگ» يك نمونه خوب از روايتي زنانه از دفاع مقدس است. ر.ايتي زنانه نه فقط از اين جهت كه راوياش زن است يا بيشتر به بيان خاطراتي پرداخته كه محوريت آنها با حضور زنان شكل گرفته است. بلكه از اين جهت كه حس و حال، و همچنين دغدغههاي زنانه بانوان حاضر در جبهه را هم روايت كرده است. حجم كم اين كتاب 192 صفحهاي و به تناسب آن، قيمت مناسبش مي تواند اين كتاب را كه توسط سوره مهر منتشر شده يكي از الويت هاي مطالعاتي شما در اين روزها قرار دهد.
پتكهايي كه «دا» به ذهن مخاطب فرود ميآورد ذهنيتي از حضور زنان در جنگ براي مخاطب ايجاد كرده است كه حالا خواندن هر كتابي كه جملاتش چنين رويهاي نداشته باشند شايد بيهوده به نظر بيايد، مخصوصاً كه تقريباً يك چهارم «دا» هم حجم داشته باشد و احتمالاً به همان ميزان هم حرف خواندني؛ اما «از چندهلا تا جنگ» قضيهاش فرق ميكند.
«از چندهلا تا جنگ» اولين بار ده سال پيش منتشر شد و مهرماه امسال هم بعد از يك دهه به چاپ پنجم رسيد. گلستان جعفريان در اين كتاب خاطرات شمسي حسيني را سامان داده تا اين دختر شمالي كه به تهران ميآيد و كمكم وارد مبارزات انقلابي ميشود و نهايتاً بعنوان پرستار به جبهه اعزام ميشود، خاطرات خود را بازگو كند.
خاطرات شمسي حسيني از چند جهت قابل توجه است. اول اينكه شخص راوي جنگ زده نيست؛ يعني از اهالي شهرهاي مورد هجوم قرار گرفتهاي چون خرمشهر، ايلام، پاوه يا... نيست و اگرچه اصالتاً شماليست اما از تهران پا به منطقه جنگي گذاشته است. همين توفاوت هم باعث شده تا نگاه، خاطرات و حس و حالش با راويان كتابهايي چون «دا» متفاوت باشد. دقت كنيد كه درباره بهتر يا بدتر بودن اين نگاه قضاوتي نشد بلكه روي متفاوت بودن آن تاكيد شده است. تفاوتي كه براي داشتن تصوير كاملتري از حضور زنان در دفاع مقدس لازم است.
نكته بعد آنكه ما در «از چندهلا تا جنگ» با روايتهايي روبرو ميشويم كه شايد كمتر به آن پرداخته شده باشد. چندي پيش كه مستندي با نام «ننه قربون» منتشر شد خيليها تعجب ميكردند كه چطور چنين سوژههايي تا حالا مغفول ماندهاند. «ننه قربون» به فعاليت تعدادي از زنان در رختشويخانهاي ميپرداخت كه زنان براي شست و شو و رفوي تجهيزات و لباس رزمندگان بصورت داوطلبانه در آن حضور پيدا كرده بودند. چنين سوژهاي تنها بخش كوچكي از حجم «از چندهلا تا جنگ» را در بر ميگيرد اما از اين دست مطالب در كتاب كم نيستند.
شمسي حسيني بعنوان پرستار به جبهه رفته است و همين امر موجب شده تا نكاتي را روايت كند كه در بهداريها و بيمارستانها اتفاق افتاده است. يكي از نكات جالب كتاب خاطرات راوي از راهاندازي چند بيمارستان قبل از شروع عملياتهاست. تاسيس يك بيمارستان براي يك عمليات چيزي است كه شايد خيلي به ذهن ما خطور نكند اما اين چيزي است كه چند جا در كتاب به آن اشاره شده است و همين مسئله هم مي تواند به درك درستتر ما از سختيها و ملزومات مورد نياز براي انجام يك عمليات كند. حال بگذريم از اتفاقاتي كه در همين بيمارستانها بخاطر كمبود امكانات و تجهيزات رخ ميدهد.
از اين دو مورد كه بگذريم تكه خاطرههاي راوي از رزمندههاي مجروحي كه در طول پنج شش سال حضورش در مناطق جنگي با آنها روبرو بوده حسابي خواندني از آب درآمده است. مثلاً رزمنده جواني كه دچار موج گرفتگي شده و چند ساعت زير آفتاب سوزان بالاي درخت ميرود برا ديدهباني و هيچ جوري حاضر نیست ستش را ترک کند مگر با طرفند يك رزمنده ديگر آنهم وقتي كه رزمنده باهوش به او ميگويد برادر بيا پايين، نوبت منه برم ديده باني!
يا رزمندهديگري كه بخاطر چند ساعت ماندن در لجنزار و خشك شدن لجن روي تمام بدنش همه فكر ميكردهاند دچار سوختگي شديد شده و آن بنده خدا حتي نميتوانسته لبهايش را تكان بدهد و بگويد كه هيچ طورياش نيست جز اينكه بدنش لجن اندود شده است! از اين دست خاطرات فراوان است؛ خاطراتي كه از كنار همه آنها نميتوان به همين سادگي رد شد و اكثراً بدجور دل را ميسوزانند.
در پايان ميتوان گفت كه «از چندهلا تا جنگ» يك نمونه خوب از روايتي زنانه از دفاع مقدس است. ر.ايتي زنانه نه فقط از اين جهت كه راوياش زن است يا بيشتر به بيان خاطراتي پرداخته كه محوريت آنها با حضور زنان شكل گرفته است. بلكه از اين جهت كه حس و حال، و همچنين دغدغههاي زنانه بانوان حاضر در جبهه را هم روايت كرده است. حجم كم اين كتاب 192 صفحهاي و به تناسب آن، قيمت مناسبش مي تواند اين كتاب را كه توسط سوره مهر منتشر شده يكي از الويت هاي مطالعاتي شما در اين روزها قرار دهد.