زندانهای رژیم بعثی، میدان آزمون مردان این سرزمین بود؛ مردانی که رنج اسارت و شکنجه و غربت را در سختترین شرایط تحمل کردند. رنجهایی که «غروب زرد خورشید» روایتش میکند.
شهدای ایران: هشت سال جنگ تحمیلی روایت ایثار و از خودگذشتگی مردان بزرگی است که رنج جهاد و اسارت را به دوش کشیدند تا نگذارند یک وجب از خاک کشور به دست دشمن بیفتد.
مردانی با روح عاشورایی و ارادهای پولادین که مرگ را در آغوش میکشیدند و برای اعتلای کلمه حق از هیچ کوششی فروگذار نکردند. «غروب زرد خورشید»؛ زندگینامه شهید آزاده «منوچهر شعبانی» است که به وسیله انتشارات اقلیم دانش در سال ۱۳۹۶ به همراه تصاویر این شهید منتشر شده است.
این کتاب با ۳۹۴ صفحه در سه فصل تدوین شده که فصل نخست کتاب از تولد تا شهادت منوچهر شعبانی را شامل میشود و فصل دوم و سوم به بیان خاطرات دوران اسارت وی پرداخته است.
ازدواج مصلحتی، بوی غربت شام، مسافر کربلای قراویز، شمعی بیخاکستر، تنهایی زهیر، معامله با آقای رفسنجانی و تلختر از وداع، عنوان برخی از خاطرههای کتاب «غروب زرد خورشید» است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «دوسه روز بعد در تاریخ ۱۱/۶/۱۳۶۰ عملیات آزادسازی قراویز در سرپل ذهاب انجام شد و استان همدان در این عملیات ۵۹ نفر از رزمندگان را از دست داد که سهم اسدآباد ۱۳ شهید بود. یعنی فرمانده سپاه شهرستان اسدآباد؛ علیرضا خزاعی و ۱۲ تن از همرزمانش.
اواسط شهریورماه بود که خبر شهادت سیزده تن از پاسداران و بسیجیان، بار دیگر شهرستان اسدآباد را داغدار کرد. چند روز بعد سیزده تابوت خالی شهدای قراویز بر روی دوش مردم داغدار اسدآباد تشییع شد. عدد قبور شهدای بیپیکر شهر به ۱۸ رسید!
علیرضا خزاعی ۴۰ روز بار فراق جگرپارههای شهرش را به دوش کشید و به قصد شده بود تا شاید زخم کهنه مادران و پدران چشم به راه را التیام و چشمشان را با دیدن پیکر پاره پاره فرزندانشان روشنی بخشد یا خود در کنار آنان آرام گیرد. او به وعدهاش جامعه عمل پوشاند و در کنار یارانش جاودانه شد».