زنگ خطر به صدا در آمده اما تحرکی نیست؛
دغدغه های اقتصادی در همه ابعاد زندگی اثر گذار هستند و در مورد کاهش نرخ زاد و ولد نیز تجربه نشان داده است که مسائل اقتصادی، نقش بسیار برجسته ای دارند، اما واقعیت این است که در این گونه رخدادها، لزوماً علت تامه نیستند.
به گزارش شهدای ایران؛ گروه جامعه جهان نيوز، رضا صفری: کمیته رصد و پایش سیاستهای جمعیتی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، سال گذشته، گزارشی را از وضعیت فعلی جمعیت و میزان موالید کشور در 6 ماهه اول سال 98 منتشر کرد و بر اساس آن تخمین زد که در سال 1398 نرخ زاد و ولد با 14.5 تولد به ازای هر هزار نفر جمعیت، به کمترین حد خود در طی 50 سال گذشته رسیده است.
طبق برآورد های انجام شده بر مبنای نتایج سرشماری، جمعیت ایران در پایان نیمه اول سال گذشته برابر 82،776،270 نفر رسیده است.
برای تصور کرن عمق فاجعه، در نظر بگیرید که در سرشماری سال 1345، جمعیت کشور 722، 788، 25 نفر و ده سال بعد و در سر شماری سال 1355، برابر با 744، 708، 33 نفر بوده است.
طبق برآورد های انجام شده بر مبنای نتایج سرشماری، جمعیت ایران در پایان نیمه اول سال گذشته برابر 82،776،270 نفر رسیده است.
برای تصور کرن عمق فاجعه، در نظر بگیرید که در سرشماری سال 1345، جمعیت کشور 722، 788، 25 نفر و ده سال بعد و در سر شماری سال 1355، برابر با 744، 708، 33 نفر بوده است.
بر اساس این آمارها، اگر فرض بگیریم که در سال 1348، جمعیت ایران حدود 27 میلیون نفر باشد، یعنی در سال 1398، جمعیت ایران سه برابر شده است اما نرخ زاد و ولد به کمترین حد خود در 50 سال گذشته رسیده است!
سیاست های غلط و کج سلیقگی دولت و سایر نهاد های متولی، همواره اصلی ترین دلیلی است که برای این اتفاق می توان برشمرد و گریزی هم از آن نیست، اما کاهش چشمگیر نرخ زاد و ولد در کشور دلایل گوناگونی دارد که در اینجا به صورت گذرا تنها به برخی از دلایل آن اشاره می کنیم:
دلایل اقتصادی
معمولاً اولین چیزی که بعد از شنیدن رکورد تاریخی کاهش نرخ زاد و ولد به ذهن بسیاری از افراد می رسد، دلایل اقتصادی است. هر چند نمی توان منکر شد که دغدغه های اقتصادی در همه ابعاد زندگی اثر گذار هستند و در مورد کاهش نرخ زاد و ولد نیز تجربه نشان داده است که مسائل اقتصادی، نقش بسیار برجسته ای دارند، اما واقعیت این است که در این گونه رخدادها، لزوماً علت تامه و منحصره نیستند. مثلاً ما شاهد هستیم که حتی در طبقه ثروتمند و متوسط به بالای جامعه نیز با معضل کاهش نرخ زاد و ولد روبرو شده ایم. از طرفی گاهی اوقات اتفاق می افتد که خانوارهای با سطح درآمد بسیار کمتر، اتفاقاً فرزندآوری بیشتری نسبت به طبقه ثروتمند دارند. همچنین در دهه های گذشته شرایط اقتصادی همیشه مانند حال نبوده است، اما باز هم می بینیم تمایل به فرزندآوری کاهش یافته است.بنابراین نباید فقط بر روی مسائل اقتصادی انگشت گذاشت.
سطح توقع و انتظار برخی خانواده ها نیز در کاهش نرخ زاد و ولد بی تأثیر نبوده است. مثلاً بسیاری از والدین، تک فرزندی را ترجیح می دهند، به این دلیل که باید فرزند خود را به مدرسه غیر انتفاعی بفرستند و برای او در بالاترین سطح ممکن هزینه کنند، مسکن و خودرو فراهم کرده و آنها را به اصطلاح در پَر قو بزرگ کنند.
تغییر سبک زندگی
تغییر سبک زندگی ایرانی اسلامی و تأثیر پذیرفتن از سبک زندگی غربی یکی دیگر از دلایل کاهش نرخ زاد و ولد است. برخی خانواده ها فرزند را مخل آسایش و رفاه خود می بینند. از آنجایی که در سبک زندگی غربی، خود محوری، لذت و شهوت نمود زیادی دارد، هر آنچه که مخل اینها باشد باید از سر راه برداشته شود. شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» نیز تا حدود زیادی ریشه در همین تفکر دارد و به طور کلی می توان گفت که این شعار می تواند فرمولی برای نابودی یک جامعه باشد.
البته امروز با پدیده هایی روبرو هستیم که نشان می دهد برخی به همان فرزند کمتر و یا حتی تک فرزندی هم اعتقادی ندارند. برای مثال، حاضر هستند با سگ و گربه محشور شوند، با آنها بازی کنند و هزینه های هنگفت برای نگهداری آنها بپردازند اما حوصله فرزند را ندارند. در عوض، سگ و گربه را بچه خود می دانند!
تأخیر در ازدواج
در گذشته، بسیار اتفاق می افتاد که زن ها، در دهه سوم زندگی خود، نوه دار می شدند، اما امروز شاهد آن هستیم که برخی دختران، بیش از 35 سال دارند اما هنوز ازدواج هم نکرده اند، چه برسد به اینکه فرزند دار و یا نوه دار شوند. زمانی، اشتغال به تحصیل بهانه ای برای برخی دختران بود که ازدواج نکنند اما امروز برخی از آنها حتی پس از فراغت از تحصیل نیز از ازدواج سر باز می زنند. همچنین در پسران نیز شاهد بالا رفتن سن ازدواج هستیم. متأسفانه به دلیل حاکم شدن فرهنگ غیر صحیح، برخی پسران، اینگونه به خود القاء کرده اند که حتماً باید مسکن و خودرو داشته باشند و تمام امکانات زندگی را فراهم کنند و آنگاه ازدواج کنند. این در حالی است که بالا رفتن سن ازدواج، علاوه بر بالارفتن اثرات سوء روانی و آسیب های اجتماعی، نرخ زاد و و لد و توانایی فرزند آوری را نیزکاهش می دهد.
قبول نکردن مسئولیت
بسیاری از دختران و پسران از پذیرفتن مسئولیت گریزانند. اتفاقاً یکی از دلایل بالا رفتن سن ازدواج و به تبع آن کاهش فرزند آوری به همین موضوع بر می گردد. در اینجا می توان به نقش خانواده ها و همچنین نهادهایی مانند آموزش و پرورش اشاره کرد که وظیفه دارند تا از همان سنین کم، حس مسئولیت پذیری را در آنها تقویت کنند. متأسفانه برخی از خانواده ها همه کارهای فرزندان خود را انجام می دهند و در سنین نوجوانی و جوانی نیز آنها را پر توقع و سست عنصر بار می آورند که اثرات سوء این رفتار ها، در بزرگسالی و در نقش های بزرگتر فردی و اجتماعی خود را نشان می دهد. قبول نکردن مسئولیت فرزند و تأمین نیازهای او، یکی از مصادیق آن است.
دلایل اقتصادی
معمولاً اولین چیزی که بعد از شنیدن رکورد تاریخی کاهش نرخ زاد و ولد به ذهن بسیاری از افراد می رسد، دلایل اقتصادی است. هر چند نمی توان منکر شد که دغدغه های اقتصادی در همه ابعاد زندگی اثر گذار هستند و در مورد کاهش نرخ زاد و ولد نیز تجربه نشان داده است که مسائل اقتصادی، نقش بسیار برجسته ای دارند، اما واقعیت این است که در این گونه رخدادها، لزوماً علت تامه و منحصره نیستند. مثلاً ما شاهد هستیم که حتی در طبقه ثروتمند و متوسط به بالای جامعه نیز با معضل کاهش نرخ زاد و ولد روبرو شده ایم. از طرفی گاهی اوقات اتفاق می افتد که خانوارهای با سطح درآمد بسیار کمتر، اتفاقاً فرزندآوری بیشتری نسبت به طبقه ثروتمند دارند. همچنین در دهه های گذشته شرایط اقتصادی همیشه مانند حال نبوده است، اما باز هم می بینیم تمایل به فرزندآوری کاهش یافته است.بنابراین نباید فقط بر روی مسائل اقتصادی انگشت گذاشت.
سطح توقع و انتظار برخی خانواده ها نیز در کاهش نرخ زاد و ولد بی تأثیر نبوده است. مثلاً بسیاری از والدین، تک فرزندی را ترجیح می دهند، به این دلیل که باید فرزند خود را به مدرسه غیر انتفاعی بفرستند و برای او در بالاترین سطح ممکن هزینه کنند، مسکن و خودرو فراهم کرده و آنها را به اصطلاح در پَر قو بزرگ کنند.
تغییر سبک زندگی
تغییر سبک زندگی ایرانی اسلامی و تأثیر پذیرفتن از سبک زندگی غربی یکی دیگر از دلایل کاهش نرخ زاد و ولد است. برخی خانواده ها فرزند را مخل آسایش و رفاه خود می بینند. از آنجایی که در سبک زندگی غربی، خود محوری، لذت و شهوت نمود زیادی دارد، هر آنچه که مخل اینها باشد باید از سر راه برداشته شود. شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» نیز تا حدود زیادی ریشه در همین تفکر دارد و به طور کلی می توان گفت که این شعار می تواند فرمولی برای نابودی یک جامعه باشد.
البته امروز با پدیده هایی روبرو هستیم که نشان می دهد برخی به همان فرزند کمتر و یا حتی تک فرزندی هم اعتقادی ندارند. برای مثال، حاضر هستند با سگ و گربه محشور شوند، با آنها بازی کنند و هزینه های هنگفت برای نگهداری آنها بپردازند اما حوصله فرزند را ندارند. در عوض، سگ و گربه را بچه خود می دانند!
تأخیر در ازدواج
در گذشته، بسیار اتفاق می افتاد که زن ها، در دهه سوم زندگی خود، نوه دار می شدند، اما امروز شاهد آن هستیم که برخی دختران، بیش از 35 سال دارند اما هنوز ازدواج هم نکرده اند، چه برسد به اینکه فرزند دار و یا نوه دار شوند. زمانی، اشتغال به تحصیل بهانه ای برای برخی دختران بود که ازدواج نکنند اما امروز برخی از آنها حتی پس از فراغت از تحصیل نیز از ازدواج سر باز می زنند. همچنین در پسران نیز شاهد بالا رفتن سن ازدواج هستیم. متأسفانه به دلیل حاکم شدن فرهنگ غیر صحیح، برخی پسران، اینگونه به خود القاء کرده اند که حتماً باید مسکن و خودرو داشته باشند و تمام امکانات زندگی را فراهم کنند و آنگاه ازدواج کنند. این در حالی است که بالا رفتن سن ازدواج، علاوه بر بالارفتن اثرات سوء روانی و آسیب های اجتماعی، نرخ زاد و و لد و توانایی فرزند آوری را نیزکاهش می دهد.
قبول نکردن مسئولیت
بسیاری از دختران و پسران از پذیرفتن مسئولیت گریزانند. اتفاقاً یکی از دلایل بالا رفتن سن ازدواج و به تبع آن کاهش فرزند آوری به همین موضوع بر می گردد. در اینجا می توان به نقش خانواده ها و همچنین نهادهایی مانند آموزش و پرورش اشاره کرد که وظیفه دارند تا از همان سنین کم، حس مسئولیت پذیری را در آنها تقویت کنند. متأسفانه برخی از خانواده ها همه کارهای فرزندان خود را انجام می دهند و در سنین نوجوانی و جوانی نیز آنها را پر توقع و سست عنصر بار می آورند که اثرات سوء این رفتار ها، در بزرگسالی و در نقش های بزرگتر فردی و اجتماعی خود را نشان می دهد. قبول نکردن مسئولیت فرزند و تأمین نیازهای او، یکی از مصادیق آن است.