دوستان گمنام ما در آن زمان به منطقه جنگ رفتند، شهید شدند و به قول زندهیاد «علی عزت بگوویچ» مقاومت را در آن منطقه شکل دادند، امروز هیچ نامی از آنها در آن منطقه نیست.
شهدای ایران: چهارمین قسمت از فصل جدید برنامه «نقد سینما» به فقدان روایت سینمایی از جنگ بوسنی و کشتار مسلمانان در سربرنیتسا همزمان با بیستوپنجمین سالگرد این جنایت پرداخته شد.در این بخش امیررضا مافی میزبان محمدرضا عرب مستندساز و کارگردان سینما بود تا بر مبنای تجربیات و مشاهدات بیواسطه این فیلمساز به مرور مختصات و تبعات فاجعه کشتار مسلمانان در بوسنی و بهخصوص سربرنیستا بپردازد.
عرب در آغاز این بخش با گرامیداشت یاد بیش از ۹ هزار مسلمان غیرنظامی قربانیشده در این نسلکشی، در پاسخ به سوال مافی درباره دلیل کمکاری خود در سینما پس از کارگردانی فیلم سینمایی «ندارها» در سال ۸۸ گفت: بخشی از اشکال از خود من است که اساساً فیلمسازِ تندتند فیلم ساختن نیستم. فیلمنامه برایم مهم است. فیلمنامههای گوناگونی بعد از «ندارها» به دستم رسید که هر کدام به دلیلی به سرانجام نرسید. مثل فیلمنامه «ملاقات در وین» که مربوط به اوایل شکلگیری داعش بود.
وی ادامه داد: وقتی این پروژهها به سرانجام نرسید سراغ تهیهکنندگی فیلم سینمایی «پری دریایی» رفتم که کارگردانش یکی از دوستان فیلماولی بود، فیلمنامه اولیه از من بود و تهیهکنندگی آن را هم بهعهده گرفتم. این فیلم جوایز متعددی در جشنوارههای جهانی هم گرفت و خوشحال بودیم جوانان کشور اثری را در عمق آبهای خلیج فارس ساختهاند و فکر میکنم در سالگرد شهدای غواص مناسب خوبی است که بیشتر درباره این فیلم صحبت کنم و بگویم چگونه بابت ساخت این فیلم تنبیه شدیم!
روایت سفر به بوسنی در قلب فاجعه
عرب در بخش بعد با مرور نسبت کارنامه سینمایی خود با فاجعه سربرنیستا گفت: من فیلم کوتاهی به نام «چون کوه» ساخته بودم که قصه صعود یک جانباز ۷۰ درصد جنگ به قله دماوند بود و زندهیاد بابک بیات هم برای آن موسیقی ساخته بودند. آن فیلم در چند فستیوال جهانی رفت که به بهانه آن به ایتالیا و سپس اسپانیا هم رفتم. ماجرای واقعه بوسنی از سفر به ایتالیا برای من موضوعیت پیدا کرد. زمانی که تلویزیون گزارشی را از سفر رئیس سازمان ملل به سارایوو نشان داد تا تعادلی بین گروههای متخاصم ایجاد کند، اما مردم بهدلیل عدم پایبندی به تعهدات با سنگ و چوب دنبالش افتاده بودند! صربهای داخل بوسنی هم نیروهای سازمان ملل را گرفته بودند و بهعنوان سپر دفاعی از آنها استفاده میکردند.
این مستندساز ادامه داد: بعد از سفر ایتالیا به رایزنی ایران در میلان رفتم و گفتم اگر بشود میخواهم کنسول بوسنی را ببینم. من جوان ۲۴، ۲۵ سالهای بودم و کنسول بوسنی فرد جاافتادهای بود، وقتی پرسید چه میخواهی گفتم من فیلمسازم و میخواهم به بوسنی بروم. گفت آنجا جنگ است! واقعیت این است تصاویری که از کشتار مردم در شبکههای خبری پخش میشد بسیار متأثرکننده و غمانگیز بود، اما در هر حال در آن سفر اتفاقی رخ نداد و به ایران برگشتم.
وی افزود: آن زمان ستاد بوسنی در ایران یک معاونت فرهنگی داشت برادر شهید نواب صفوی مسئول آن بود. پیشنهاد همکاری دادم و خیلی هم استقبال کردند. با توجه به قطع بودن خطوط ارتباطی در ایام جنگ امکان هماهنگی از ایران برای این سفر نبود. به بهانه حضور در فستیوال فیلم سارایوو به شهر رم ایتالیا رفتم که آن زمان یک فرد آزاده رایزن فرهنگی ایران در آنجا بود. با هماهنگی او عازم سارایوو شدیم و حتی وصیتنامهای هم تنظیم کردم و به یکی از دوستان دادم.
عرب ادامه داد: بعد از تمام این حوادث زمانی که ما به شهر زنیتسا بهعنوان عقبه بوسنی رسیدیم، فاجعه سربرنیتسا رقم خورده بود.
این مستندساز در ادامه ضمن تشریح اضلاع متخاصم درگیر در میدان جنگ در بوسنی گفت: در مرحلهای منطقه سربرنیتسا بهعنوان منطقه امن معرفی میشود تا همه آسیبدیدگان به آنجا پناه ببرند و نیروهای کلاه آبی سازمان ملل متعهد میشوند حفاظت این منطقه را برعهده بگیرند. با این وجود در ۲۱ تیرماه یا ۱۲ جولای عملیات گستردهای توسط نیروهای صرب سازمانیافته داخل بوسنی علیه این منطقه صورت گرفت. بعدها زمانی که به بهانه فیلم «زنبق و خاکستر» وارد سربرنیتسا شدم، حال بسیار غریبی داشتم. ورودی شهر یک کارخانه باتریسازی و مقابلش مزار شهدا است. همه خانوادهها را جمع کرده بودند تا از منطقه دور کنند، اما مردها و پسرها را میگفتند باید از مسیر کوهستان بروند. در مسیر کوهستان کمین کرده بودند و قبرهایی آماده کرده بودند و تمام این افراد را قتل عام میکردند!
وی افزود: آن کارخانه باتریسازی امروز تبدیل به موزه شهدا شده است. روی این دیوار عددهایی ثبتشده که وقتی پرسیدم این عددها چیست، پاسخ دادند شمار آدمهایی است که باید در نقاط میایستادند و تیرباران میشدند!
فاجعهای در حال فراموشی
در ادامه امیررضا مافی به مغفول ماندن فاجعه سربرنیتسا و نسلکشی صورت گرفته در این منطقه در تاریخ اشاره کرد و عرب نیز گفت: در آن زمان فیلم «خاکستر سبز» را ابراهیم حاتمیکیا ساخت که به نظرم فیلم بسیار خوبی بود که مهجور واقع شد. معتقدم آن مسیر را ما باید ادامه میدادیم. این فاجعه در حال فراموشی است. من به دعوت موسسه شهید آوینی طرح مجموعهای مستند در این زمینه را آماده کردم و قرار بود در شبکه مستند سیما به تولید برسد که فعلاً مدیر این شبکه تغییر کرده است. شخصاً تجربه دیگری هم در شبکه چهار داشتم که پروژهای کلید خورد، اما به محض تغییر مدیر این شبکه، کلاً کار تعطیل شد. مشکل اصلی همین است که همه چیز قائم به افراد است. من هر آنچه تا به امروز درباره بوسنی و سربرنیتسا ساختهام به دلیل علاقه شخصی مدیران مربوطه بوده است.
خیلی عجیب است که دوستان گمنام ما در آن زمان به منطقه جنگ رفتند، شهید شدند و به قول زندهیاد «علی عزت بگوویچ» مقاومت را در آن منطقه شکل دادند، امروز هیچ نامی از آنها در آن منطقه نیست، اما آنجلینا جولی بهواسطه ساخت «خون و عسل» تبدیل به شهروند افتخاری شد و کلید افتخاری سارایوو را دریافت کرد!
این کارگردان سینما تأکید کرد: فاجعه سربرنیتسا تنها مربوط به جهان اسلام نیست و مربوط به تمام بشریت است. این فاجعه رقم خورده و جهان در قبال آن سکوت کرده است.
«عرب» با تشریح فرآیند تحولات در منطقه یوگوسلاوی سابق و تلاش کشورهای این منطقه برای رسیدن به استقلال به جزییات برخی جنایات در منطقه سارایوو اشاره کرد و گفت: روزی سوار تراموا شده بودم تا کاری را انجام دهم، همان تراموایی که من سوارش بودم را با آرپیجی زدند که خانم بارداری هم سوار آن بود. مردم عادی را با تکتیرانداز مورد هدف قرار میدادند. این جنایات رخ داده است. این وضعیت ادامه دارد و بعد از بوسنی هم قطار حوادث به کوزوو رسید.
امیررضا مافی در ادامه به پرداخت و روایت پررنگ جنگ جهانی در سینمای غرب اشاره کرد و گفت: ما در سینمای ایران نسبت به اولین نقطه مقاومت فرامرزیمان بعد از جریانات لبنان که در بوسنی بود و مسلمانان در آنجا قربانی شدند، سکوت کردهایم. بخش خصوصی ما هم در این زمینه ورود نکرده است. گویی این فجایع مسئله کسی نبوده است. در سینمای ما به جز «خاکستر سبز» حاتمیکیا هیچ روایت دیگری نداریم و بعید میدانم دلیلش نبود درام در این منطقه باشد چراکه این حوادث مملو از موقعیتها و فجایع دراماتیک بوده است.
محمدرضا عرب هم افزود: نه فقط درباره بوسنی که در خیلی از حوزههای مهم دیگر هم سینمای ایران آنگونه که باید ورود نکرده است. درباره همین کشور عراق، تا به امروز چند کار جدی درباره داعش تولید کردهایم؟ بحث اصلی این است که مدیریتهای ما فصلی است. مدیریتهای موسمی داریم! هر اتفاقی هم تا امروز رخ داده برآمده از سلایق شخصی بوده و هیچ استراتژی مشخصی در این زمینه نداشتهایم. حتی میتوانیم در یک نشست به بررسی روایت دیگر کشورها از بوسنی بپردازیم که آخرینش فیلم «خون و عسل» از آنجلینا جولی بود.
خیلی عجیب است که دوستان گمنام ما در آن زمان به منطقه جنگ رفتند، شهید شدند و به قول زندهیاد «علی عزت بگوویچ» مقاومت را در آن منطقه شکل دادند، امروز هیچ نامی از آنها در آن منطقه نیست، اما آنجلینا جولی بهواسطه ساخت «خون و عسل» تبدیل به شهروند افتخاری شد و کلید افتخاری سارایوو را دریافت کرد!
عرب در پایان تأکید کرد: تا زمانی که ما استراتژی مشخصی در این حوزه نداشته باشیم و نخواهیم کار جدی در این زمینه کنیم، سال به سال مینشینیم و شمار سالگردها بالا میرود و اتفاقی هم رخ نمیدهد. مثل دفاع مقدس که هر سال تنها «یادی» از آن میکنیم و دیگر هیچ!